eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ مدت اقامت اهلبیت سیدالشهدا علیه‌السلام، در کربلا... نقل کرده‌اند: فعند ذلك نزلوا وجدّدوا الأحزان، وشقّقوا الجيوب، ونشروا الشُّعور، وأبدوا ما كان مكتوماً من الأحزان، وأقاموا عنده أيّاماً ثمّ رحلوا قاصدين المدينة. ▪️وقتی که اهلبیت علیهم السلام، با جابر و یاران او بر سر مزار سیدالشهدا علیه السلام ملاقات کردند، پایین آمدند و داغ دلشان تازه شد. گریبان ها را دریده و موی سرشان را پریشان کردند. و آن گونه که تابحال نتوانسته بودند، آن چنان عزاداری کنند، روز اربعین در کربلا مشغول عزاداری شدند. و مدتی را در آن جا اقامت کردند. (طبق نقل برخی مقاتل مدت اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا سه روز بود. چون آن قدر در این سه روز بر سر مزار عزیزانشان گریه و زاری کرده بودند که نزدیک بود، دیگر جان بسپارند. لذا امام سجاد علیه السلام مصلحت را در این دیدند که بعد از سه روز اقامه عزاداری به سمت مدینة حرکت کنند.) 📚مقتل أبي مخنف ص ۱۴۰ 📚مقتل الحسين مقرم ص۴٨۵ @Maghaatel
◼️ گوشه از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا... نقل کرده‌اند: فخرجت زينب عليهاالسلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب: ▪️وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. و پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت. وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. ▪️وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد : امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است. و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه می‌زدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً . ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند. وای از این حزن و اندوه عظیم.... 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص ۱۶۲ 📚 معالي السّبطين، ج۲‌ص۱۹۷ 📚 وسيلة الدّارين،ص۴۰۴ @Maghaatel
◼️ ای جابر! درست همین جا بود، که بچه های پدرم را ذبح کردند... عطیه گوید: همینکه با جابر در کنار قبر أبي عبدالله الحسين عليه السّلام مشغول سخن بودیم، دیدم که یک سیاهی از جانب سرزمین شام دارد به طرف ما نزدیک می شود. به جابر گفتم :من یک سیاهی بزرگی را دارم از دور میبینم. جابر رو به طرف غلامش کرد گفت :برو و آن سیاهی را که پیداست ببین چه کسانی هستند؟ که اگر از ماموران عبیدالله بن زیاد لعین هستند هرچه زودتر در پناه گاهی مخفی شویم. واگر مولا و سرورم زین العابدین علیه السّلام بود تو در راه خدا آزادی. فانطلق الغلام فما كان بأسرع من أن رجع إلينا، وهو يلطم على وجهه، وينادي: قم يا جابر! واستقبل حرم اللَّه وحرم رسول اللَّه، فهذا سيِّدي ومولاي عليّ بن الحسين عليه السلام قد أقبل مع عمّاته وأخواته ليجدّدوا العهد بزيارة الحسين عليه السلام. ▪️غلام رفت و سریعا به جانب ما برگشت و بر صورتش لطمه میزد و فریاد می‌زد : ای جابر بلند شو و از حرم خدا و حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله استقبال کن. که این مولایم علی بن الحسین عليهماالسلام همراه با عمه ها و خواهران و دیگر مخدرات دارند به این جا نزدیک می‌شوند تا عهدشان را با زیارت قبر سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام تجدید کنند فقام جابر ومَن معه واستقبلوهم بصراخ وعويل يكاد الصّخر أن يتصدّع منه، ولمّا دنى من الإمام انكبّ على أقدامه يقبِّلهما، ويقول: سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بأبيك الحسين عليه السلام! سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بعمومتك وإخوتك ▪️جابر با همراهیانش بلند شدند با ضجه و فریاد و شیون و شین _به گونه ای که سنگ ها از فریادشان نزدیک بود متلاشی شوند_به استقبال اهلبیت علیهم السلام رفتند. جابر وقتی که نزدیک امام سجاد علیه السلام شد خودش را بر روی پای امام انداخت و آن ها را می بوسید و می‌گفت : ای آقای من! خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت پدرتان به شما جزای خیر دهد. خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت عمو ها و برادرانتان به شما جزای خیر دهد. فقال الإمام عليه السلام: أنت جابر؟ قال: نعم سيِّدي أنا جابر.فقال عليه السلام: يا جابر! ههنا قتل أبو عبداللَّه، يا جابر! ههنا ذبحت أطفال أبي. ▪️امام علیه السلام فرمود :جابر! تویی؟ جابر گفت :بله ای آقای من! من جابرم. پس آقا زین العابدین علیه السّلام فرمودند : ای جابر! همین جا بود که پدرم اباعبدالله را کشتند. ای جابر! همین بود که بچه های پدرم را ذبح کردند. 📚 معالي السّبطين، ج۲/ص۱۹۳ 📚وسيلة الدّارين، / ص۴۰۳ @Maghaatel
◼️ گمانم کربلا شد عمه نزدیک... کاروان همچنان به قصد مدینه حرکت می‌کرد وقتی به دوراهی رسیدند یک راه به طرف کربلا و راه دیگر به طرف مدینه می‌رفت به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا عبور بده (تا پس از زیارت قبور شهیدان از آنجا به سوی مدینه برویم) بعضی نوشته اند: وقتی که کاروان به دوراهی رسید حضرت سکینه علیهاالسلام در محمل خود به خواب رفته بود، نسیم تربت حسینی به مشامش رسید چشم گشود و عمه اش زینب سلام الله علیها را دید به او سخنانی فرمود که مضمون آن در شعر جودی خراسانی چنین آمده است: شمیم جان فزای کوی بابم مرا اندر مشام جان بر آمد گمانم کربلا شد عمه نزدیک که بوی مشک ناب و عنبر آمد بگوشم عمه از گهواره گور در این صحرا صدای اصغر آمد مهار ناقه را یکدم نگهدار که استقبال لیلا اکبر آمد مران ای ساربان یکدم که داماد سر راه عروس مضطر آمد حسین را ای صبا بر گو که از شام به کویت زینب غم پرور آمد 📚 تذکره الشهداء ص ۴۳۸ @Maghaatel
◼️ جابر و عطیه کنار قبر امام حسین علیه السلام عطیه عوفی می‌گوید: من با جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین علیه السلام رفتیم وقتی که به کربلا رسیدیم جابر کنار آب فرات رفت و غسل کرد. قطیفه ای به کمر بست و قطیفه دیگری هم بر دوش افکند. سپس کیسه ای را که همراهش بود گشود و از آن آرد سعد (ریشه گیاه خوشبوی کوفی) در آورد و به تن خود پاشید و سپس به طرف مرقد مطهر حرکت کرد و در حالی که مشغول ذکر خدا بود قدم برمیداشت تا نزدیک قبور رسید به من گفت مرا به قبر حسین علیه السلام برسان تا دستم به قبر برسد (با توجه به اینکه جابر در این هنگام نابینا و پیر حدود ۷۵ ساله بود) دستش راگرفتم هنگامی که دستش به قبر رسید از شدت اندوه بیهوش شد و به روی قبر افتاد من آب به روی او پاشیدم تا به هوش آمدو سه بار گفت: یا حُسَینُ یا حُسَینُ یا حُسَینُ سپس گفت: اَحَبِیبٌ لا یُجِیبُ حَبِیبَهُ آیا دوست جواب دوستش را نمی دهد؟ بعد گفت: چگونه جواب دهی که خون از رگهای گلویت بر سینه و شانه است فرو ریخته و میان سر و بدنت جدائی افتاده است؟! منظور جابر از این سخن ذکر مصیبت بود وگرنه او به مقام امامت معرفت داشت چنانکه کلمات زیارت جابر بیانگر این مطلب است. آنگاه گفت: من گواهی می‌دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و سرور مومنان و مقتدای پرهیزکاران و زاده هادیان و رهبران پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سیده زنان هستی چرا چنین نباشی که دست سید مرسلین (رسول خدا) تو را پرورانید و در دامن پاک برخاستی و از پستان ایمان شیر خوردی و با اسلام از شیر باز گرفته شدی و پاک زیستی و پاک مردی. ولی قلب مومنان از فراق تو سوخت و آنها شک ندارند که تو زنده ای و سلام و خشنودی خدا بر تو باد (و سپس کلمات زیارت را تا آخر خواند) و بعد گفت: سوگند به خدا ما با شما شریک بودیم در آنچه که شما در آن وارد شدید. عطیه می‌گوید: ازجابر پرسیدم: ما چگونه در اجر شهیدان شریک هستیم با اینکه نه جهاد کردیم و نه بدنمان مجروح شد؟ جابر در پاسخ گفت: از حبیب خود رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمود: هر کس عمل قومی را دوست بدارد در آن عمل با آن قوم شریک می‌باشد سوگند به خدا نیت من و اصحاب من همان است که نیت امام حسین علیه السلام و اصحابش بود. (توضیح اینکه: جابر بر اثر پیری و نابینائی از شرکت در جنگ معذور بود ولی نهضت امام حسین علیه السلام را قبول داشت و نیت و هدفش در راستای قیام آنحضرت بود و چنین نیتی در صورت عذر از شرکت عملی انسان را در مرحله ای از پاداش شهید قرار می‌دهد و از این مطلب به عنوان شرکت در هدف یاد می‌شود؛ چنانکه این مطلب در خطبه ۱۲ نهج البلاغه آمده است.) عطیه می‌گوید: پس از زیارت جابر گفت: مرا به خانه (کوفه) ببر به سوی کوفه حرکت کردیم در مسیر راه فرمود: ای عطیه به تو وصیتی کنم که گمان ندارم بار دیگر بتوانم باتو ملاقات کنم (زیرا جابر در مدینه سکونت داشت و عطیه در کوفه بود) ای عطیه! دوستان محمد صلی الله علیه و آله را دوست بدار که سزاوار دوستیند و دشمنان او را دشمن بدار که سزاوار دشمنیند گرچه روزه بسیار بگیرند با دوستان این خاندان مهربان باش که اگر یک پای آنها به بسیاری گناه بلغزد پای دیگرشان به محبت خاندان نبوت استوار گردد و عاقبت کار دوستان بهشت و عاقبت کار دشمنان دوزخ است. 📚 نفس المهموم ص۳۲۲ 📚منتهی الآمال ج۱ص۳۲۱ @Maghaatel
◼️ نوحه سرایی عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام بر سر مزار شهدای کربلا... اهلبیت سیدالشهدا علیه السلام در بالای مزار شهدای کربلا نشسته بودند و مشغول نوحه سرایی بودند و عقیله بنی هاشم زینب کبری علیها السلام اینگونه نوحه سرایی می‌کرد : فَقَدنا هاهُنا قَمَراً مُضِیئاً بِنُورِ هُداهُ یُهدَی التّائهِینا ▪️همین جا بود که ما ماه درخشنده (امام حسین علیه السلام) را از دست دادیم که گمراهان با نور وجود او هدایت می‌شوند و تاریکی‌ها روشن می‌گردند. فَقَدنا هاهُنا رُوحاً وَ رَوحاً وَ رَیحاناً وَ زَیتُوناً وَ تینا ▪️در همین جا بود که ما جان و نسیم دل انگیز خود را از دست دادیم او که برگ سبز خوشبو و (معنی) زیتون و انجیر (در قرآن) بود. هُنا ذُبِحَ الحُسَینُ بِسَیفِ شِمرٍ هُنا قَد تَرَّبُوا مِنهُ الجَبِینا ▪️در همین جا سر حسین علیه السلام با شمشیر شمر بریده شد در همین جا بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند. هُنا العَبّاسُ فی یَومٍ عَبُوسٍ حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِیناً ▪️همین جا بود که: حضرت عباس علیه السلام در روز سخت (عاشورا) کنار فرات نگه داشته شد و نگذاشتند زنده به خیمه‌ها بازگردد. هُنا ذَبَحوا الرَّضِیعَ بِسَهم حِقدٍ فَما رَحِمُوا الصِّغارَ المُرضَعِینا ▪️همین جا بود که: با تیر کینه سر (علی اصغر) شیرخوار را بریدندو به کودکان شیرخوار رحم نکردند. هُنا صَبغَت نَواصِیناً دِماءٌ بِذِبحِ بَنیِ اَمِیرِ المُومِنینا ▪️همین جا بود که: با خون فرزندان امیرمومنان علی علیه السلام فرق سر ما را به خون رنگین کردند. هُنا شالَت رُووسَ بَنِی عَلِیٍّ رُووُسَ بَنِی عَقِیلِ العاقِلِینا ▪️همین جا بود که: سرهای بریده فرزندان علی علیه السلام و فرزندان عقیل را بر بالای نیزه‌ها کردند. هُنا مَزَقُوا الخِیامَ وَ حَرَّقُوها وَ قُسِّمَ فَیئُنا فِی الخائِنِینا ▪️همین جا بود که: خیمه‌ها را دریدند و آتش زدند و اموال ما را بین خائنان تقسیم نمودند. هُنا قَد طَیَّرَت اَسیافُ جَورٍ اَکُفَّ القانِتِینَ المُنفِقِینا ▪️همین جا بود که شمشیرهای ظلم و ستم دستهائی را جدا کرد (و به سوی بهشت به پرواز درآورد) که آن دستها در برابر خدا خاضع بودند و به مستمندان کمک وانفاق می‌نمودند. 📚 تذکره الشهداء ص۴٣٩ 📚معالی السبطین ج۲ ص۱۹۹ @Maghaatel
◼️ ای کربلا! یک جسم بی غسل و کفنی را در تو به یادگار گذاشتیم... بعد از اینکه اهلبیت علیهم السلام سه روز درکربلا بر سر قبور شهدا اقامه عزا کردند امام سجاد علیه السلام چاره ای ندیدند جز اینکه به طرف حرکت کنند. لأنّه رأى عمّاته ونساءه وصبيته نائحات اللّيل والنّهار يقمن من قبر، ويجلسن عند آخر ▪️چرا که می‌دیدند عمه ها و دختران و باقی زن ها صبح و شب مشغول نوحه و عزاداری هستند و از سر قبری بلند می شوند و سر قبر دیگری می نشینند و زاری می کنند. 📚مقتل الحسين عليه السلام، مقرم / ص ۴۸۵ 🔹 وقتی که روز چهارم اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا فرارسید، بارها را بستند و آماده حرکت شدند،حضرت سکينه عليها السلام اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و همگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. فحضنت القبر الشريف وبكت بكاءً شديداً حتّى غشي عليها، فلمّا أفاقت جعلت تنشد وتقول: ▪️حضرت سکينه علیهاالسلام قبر پدر را در آغوش گرفت و شديدأ گريست و به سختي می ناليد تا از هوش رفت. وقتی که به هوش آمد، اين ابياتی به این مضمون را زمزمه می کرد: رحلنا يا أبي بالرّغم منّا ألا فانظر إلى ما حلّ فينا ألا يا كربلاء أودعت جسماً بلا غُسْلٍ ولا كفنٍ دفينا ألا يا كربلاء أودعت نوراً لباري الخلق طرّاً أجمعينا ألا يا كربلاء أودعت كنزاً وذخر القاصدين الزّائرينا ▪️ای پدر،! به ناچار داریم از کنار تو می رویم. حال تو برآنچه که بر ما گذشته نظری کن. ای کربلا! یک جسمی را که نه غسل و کفن شد، در تو به یادگار می گذاریم. ای کربلا! یک نوری را در تو به یادگار برای خدای متعال از جانب ما می گذاریم. ای کربلا! یک گنجی را در تو به یادگار می گذاریم تا ذخیره ای باشد برای کسانی که قصد زیارت این جا را دارند. 📚أسرار الشّهادة، / ص۵۲۶ @Maghaatel
◼️ ویژه شب جمعه، شب زیارتی امام حسین علیه السلام ◼️ ملائکه، راه را برای زوار سیدالشهدا علیه السلام تنگ کرده اند... مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: کَأَنِّی وَ اللَّهِ بِالْمَلَائِکَةِ قَدْ زَاحَمُوا الْمُؤْمِنِینَ عَلَی قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ▪️ به خدا سوگند که گویی فرشتگان را می‌بینم که راه را برای مومنین در مزار امام حسین علیه السلام تنگ کرده اند. گفتم: آیا مؤمنین، ملائکه را می بینند ؟ فرمود: هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ قَدْ لَزِمُوا وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنِینَ حَتَّی إِنَّهُمْ لَیَمْسَحُونَ وُجُوهَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ ▪️هرگز، هرگز به راستی که چنان در کنار مومنین قرار گرفته اند که صورت ایشان را به دست خود لمس می‌کنند. یُنْزِلُ اللَّهُ عَلَی زُوَّارِ الْحُسَیْنِ غُدْوَةً وَ عَشِیَّةً مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ وَ خُدَّامُهُمُ الْمَلَائِکَةُ لَا یَسْأَلُ عَبْدٌ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهَا إِیَّاهُ ▪️و خداوند شب و روز از طعام بهشت بر زائران امام حسین علیه السلام فرو می‌فرستد و فرشتگان پیشخدمت ایشانند و هیچ بنده ای حاجتی از حوائج دنیوی و اخروی نمی طلبد مگر آنکه خداوند آن را به وی می‌بخشد. گفتم: به خدا که این کرامت است. امام علیه السلام فرمود: ای مفضل، می‌خواهی بیشتر برایت بگویم. گفتم: آری سرورم. فرمود: گویی تختی از نور می‌بینم که نهاده شده و گنبدی از یاقوت سرخ مزین گشته به جواهر، بر آن زده شده و گویی حسین بن علی علیه السلام را می‌بینم که بر این تخت نشسته و گرداگرد او نود هزار گنبد سبز است و گویی مومنان را می‌بینم که به زیارت وی آمده و بر او سلام و درود می‌گویند و خدای تعالی به ایشان می‌فرماید: أَوْلِیَائِی سَلُونِی فَطَالَمَا أُوذِیتُمْ وَ ذُلِّلْتُمْ وَ اضْطُهِدْتُمْ فَهَذَا یَوْمٌ لَا تَسْأَلُونِّی حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا قَضَیْتُهَا لَکُمْ فَیَکُونُ أَکْلُهُمْ وَ شُرْبُهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ فَهَذِهِ وَ اللَّهِ الْکَرَامَةُ الَّتِی لَا یُشْبِهُهَا شَیْ ءٌ ▪️ ای اولیای من، از من طلب کنید که بس روزهاست که آزار دیده و خوار گشته و مورد ستم قرار گرفته اید و این روزی است که هیچ درخواستی از خواسته‌های دنیایی و آخرتی از من نکنید مگر آنکه برای شما برآورده سازم و خوراک و نوشیدنی ایشان همه از بهشت است و به خدا که این کرامتی است که هیچ چیزی نظیر آن نیست. 📚کامل الزیارات: ص۱۳۵ @Maghaatel
◼️ پنجم ربیع الأوّل، سالروز وفات حضرت سکینه علیها السلام حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام 56 سال پس از واقعه ی کربلا، در شب پنجم ربیع الاوّل سال 117 هـ در مدینه وفات کرد. مادر ایشان حضرت رباب علیهالسلام است که با هم در واقعه ی کربلا حضور داشتند، و همراه با أسرا به کوفه و شام رفتند. آن حضرت فقط با پسر عموی خود عبدالله پسر امام مجتبی علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یاد آوری است که امام مجتبی علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در قتلگاه به شهادت رسید، و این عبدالله برادر اوست. در صبح روز رحلتش محمّد بن عبدالله (نفس زکیة) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت : «صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد. لذا جنازه ی مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه ی آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند. 📚 معالی السبطین : ج ۲، ص ۲۱۷. 📚 العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام : ص ۱۸۷ ـ ۱۸۵ 📚فیض العلام : ص ۲۰۶ @Maghaatel
💠 کفر و فسوق و عصیان در قرآن، چه کسانی هستند... امام صادق علیه السلام درباره این فرموده خداوند: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ». حجرات / ۷ {خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دلهای شما بیاراست. } فرمودند : یعنی امیر المومنین علی علیه السلام و ولایت ایشان را در دل‌های شما آراست. و منظور از کفر و فسق و عصیان در آیه «وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ»، -. حجرات / ۷ {و کفر و پلیدکاری و سرکشی را در نظرتان ناخوشایند ساخت. } فلانی و فلانی و فلانی (عمر، ابوبکر و عثمان) است. 📚تفسیر قمی ج۲:ص ۳۱۹ 🔹علامه مجلسی رحمة الله علیه در تفسیر روایت فوق نوشته اند : تفسیر ایمان به امیرمؤمنان علی علیه السلام به این خاطر است که ولایتشان از اصول ایمان و کمال آن است. و این که حضرت ترویج دهنده و پایه گذار و تبیین کننده ایمان باشد، امر بعیدی نیست؛ و هم چنین تعبیر از آن سه نفر به کفر و فسق و عصیان، امر غریبی نیست؛ زیرا که آنان اصل و منشاء و سرچشمه این خصلت‌ها هستند و در آن‌ها به کمال رسید و آنان باعث شدند این اعمال تا روز قیامت از سوی مردم سر بزند و بدان‌ها عمل کنند. 📚بحارالانوار ج ۳۰، صفحه ۱۶۶ @Maghaatel
💠 ملعونی که العیاذ بالله، رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهلبیت او را جادوگر می دانست... امام باقرعلیه السلام فرمودند : امیرمؤمنان علی علیه السلام به ابوبکر (بعد از ایام غصب خلافت) فرمودند : آیا فراموش کردی که ولایت مسلمانان را به امر خداوند و رسول خدا صلَّی الله علیه و آله به من بدهی؟ ابوبکر به امام گفت: این طور بود. امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند : آیا راضی می‌شوی که رسول خدا صلَّی الله علیه و آله میان من و تو (داور) باشد؟ ابوبکر گفت: او دگر کجاست! ؟(او از دنيا رفته است) امام باقرعلیه السلام فرمودند : امیرالمومنین علی علیه السلام دست ابوبکر را گرفتند و به سوی مسجد قبا راهی شدند، هر دو وارد مسجد شدند و رسول خدا صلَّی الله علیه و آله را دیدند که نماز می‌گذارد. پس نشستند تا اینکه پیامبر نمازشان را تمام کردند، پس پیامبراکرم صلی الله علیه و آله با حالت غضبناک فرمودند: ای ابوبکر! ولایت و خلافت خداوند و رسول خدا را به علی واگذار. امام باقرعلیه السلام فرمود: ابوبکر برگشت و بالای منبر رفت و گفت: چه کسی این خلافت و آنچه را در آن است از من می‌گیرد؟ حضرت علی علیه السلام فرمود: آن که بینی اش قطع شد.(کنایه از آنکه حقش گرفته شده که خود مولا علی علیه السلام بود) عمر با ابوبکر خلوت کرد و به او گفت: چه چیزی تو را بر این کار واداشت؟ ابوبکر گفت: علی مرا به مسجد قبا برد. ناگهان رسول خدا صلَّی الله علیه و آله را ایستاده یافتم که نماز می‌گذارد، پس به من دستور داد که خلافت را به علی بدهم. در این هنگام عمر گفت؟ سبحان الله، ای ابوبکر! آیا سحر و جادوی خاندان بنی هاشم را نمی دانی؟ 📚بصائر الدرجات ج۶:ص ۲۹۷-۲۹۸، حدیث ۱۱ @Maghaatel
💠 هر پیامبری، دو شیطان همیشه همراه دارد... از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: خداوند هیچ فرستاده ای را مبعوث نکرد مگر آنکه در زمان آن فرستاده، دو شیطان بودند که او را آزار داده و علیه او فتنه بر پا کرده و مردم را بعد از او گمراه می‌کردند. اما پنج پیامبر اولی العزم: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد که درود خداوند برهمه آن‌ها باد، هر کدام در زمان خود دو شیطان داشتند؛ اما دو شیطان نوح، فقیطیفوس و خرام، و دو شیطان حضرت ابراهیم، مکیل و رذام و دو شیطان حضرت موسی، سامری و مرعقیبا بودند و دو شیطان حضرت عیسی مولس و مریسان وَ أَمَّا صَاحِبَا مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَحَبْتَرٌ وَ زُرَیْقٌ. 🔸و دو شیطان حضرت محمد صلَّی الله علیه و آله، حبتر و زریق (عمر و ابوبکر) بودند. 📚تفسیر قمی ج۱: ص۲۱۴ @Maghaatel