#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸ترس آن دارم که دخترم زینب «سلاماللهعلیها» مرا با این حال ببیند ...
در برخی از نقلها آمده است:
🥀 امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زیر بغل های پدرشان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را گرفته بودند و آن حضرت را کشانکشان از مسجد به خانه میبردند. همینکه به نزدیک خانه رسیدند، مولا علی علیهالسلام رو به حسنین علیهماالسلام نموده و فرمود:
📋 أنزِلُوني، وَ دَعُوني أمْشِي عَلَى قَدَمي
▪️مرا رها کنید تا بر روی پای خودم، باقیمانده این مسیر را راه بروم.
📋 و دُمُوعُهُ تَتَحادَرُ عَلَی خَدَّیه
▪️مولا علی علیهالسلام این جملات را میفرمود در حالی که اشک چشمان مبارکش همانند ابر بهاری بر روی گونه مبارکش میریخت.
🥀 امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمودند: یا امیرالمؤمنین! شما با این حال، توان راه رفتن ندارید!؟ در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام فرمود:
📋 أخشَىٰ أنْ تَراني اِبنَتي زَينبُ بِهٰذِهِ الحٰالةِ فَيَتَصدَّعَ قَلبُها
▪️ترس آن را که دخترم زینب سلاماللّهعلیها با این حالت مرا دیده و قلب او از هم بپاشد!
📚الطریق،کاشی، ج۳ ص۸۲
📚العبرة الساکته، ج۱ ص۹۶
📚المعارف الرافعة،إمامی، ص۱۷۹
✍در کوچه ها به قامت خم راه میروم
خون لخته بسته است سرم راه میروم
با یاری حسن دو قدم راه میروم
نزدیک خانه است خودم راه میروم
زینب نشسته تا که بهحالم نظر کند
ای وای اگر نگاه به این زخم سر کند
زن را توان دیدن این زخمها که نیست
با اضطراب و دلهره ها آشنا که نیست
در قلب او تحمل هول و ولا که نیست
پس حق زینبم سفر کربلا که نیست
دلشوره دارم از روی تَل، نیمهجان شود
همراه زخمهای حسینش کمان شود
یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست
از تیر و نیزه دور به دورش حصارهاست
از یک طرف محاصرهی نیزه دارهاست
از یکطرف مُعذّب سُمّ سوارهاست
اسلام را دو مرتبه بر نیزه میزنند
سر را که میبُرند به سر نیزه میزنند
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸سَرت از ضربه شمشیر به هم ریخته است / که به این سو و به آن سوی، زمین میافتی ...
عمران بن میثم گوید:
هنگامی که ابن ملجم ملعون با شمشیرش بر فرق مولا علی علیهالسلام ضربه زد،
📋 فَنَظرتُ إلیهِ یَنقُلُ رأسَهُ مِنَ الدَّمِ إذا سَجَدَ مِن مَکانٍ إلٰی مَکانٍ
▪️ من بر او نگریستم که چون سر بر سجده نهاد از شدّت خونریزی سر خود را از جایی به جای دیگر مینهاد.
🥀 سپس برای رکعت دوم برخاست و اندکی خمیده شد و قرائت رکعت دوم را سبک خواند و نشست و تشهد خواند و سلام داد، آنگاه پشت به دیوار مسجد داد.
📚مقتل الامام علی بن ابی طالب علیهالسلام، أبي الدنيا، ص ۳۰
✍ نماز صبح به پا شد به ربنای علی
دعاکنید علیدوست ها ! برای علی
خدا کند که نیفتد خمی به ابرویش
خدا کند که بمیریم ما به جای علی
خدا بخیر کند آمد ابن ملجم پَست
حرام زاده به قتل علی کمر را بست
خدا بخیر کند بعد این قیام و قعود
خدا کند که بماند علی به ذکر سجود
خدا بخیر کند سجده رو به پایان است
خدا بخیر کند زینبش پریشان است
دوباره ناله شبیه مدینه بالا رفت
خدا بخیر کند تیغ کینه بالا رفت
به گوش زمزمه آمد نزن نزن نامرد
صدای فاطمه آمد نزن نزن نامرد
خدا گواست که سخت است بی هوا بزنند
دوباره کاش به جای علی مرا بزنند
حرام زادهی نامرد تیغ را بد زد
علی به سر به زمین خورد،بی حیا بد زد
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى...
راوي گوید:
وقتی که ابن ملجم ملعون با شمشیرش فرق امیرالمؤمنین علیهالسلام را شکافت،
📋 فَاصْطَفَقَتْ أَبْوَابُ الْجَامِعِ وَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ فِي السَّمَاءِ بِالدُّعَاءِ وَ هَبَّتْ رِيحٌ عَاصِفٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ
▪️درهاي مسـجد تکان خورد و فرشـتگان در آسمان ندا سر دادند و طوفان سیاه و تندي شروع به وزیدن کرد.
📋 وَ نَادَى جَبْرَئِيلُ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كُلُّ مُسْتَيْقِظٍ
▪️ جبرئیل بین آسـمان و زمین با صـدایی که هر انسان بیـداري میشـنید ندا برآوردکه:
📋تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى
▪️ به خدا سوگند پایههاي هـدایت و سـتارگان آسـمان و پرچم هـاي تقوا ویران و نابود گشت و ریسـمان محکم پاره شـد.
📋 قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ
▪️پسـر عموي محمـد مصـطفی صلیالله علیه وآله، جانشـین و وصـیّ برگزیده ، علی مرتضـی، سـید اوصـیا کشته شد. او را شقی ترین اشقیاء کشت.
📚بحارالانوار، ج۴۲ ص۲۸۲
✍ فرقش شکافت، رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمرِ آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب! زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورْد، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین، دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین، قلب حسن توأمان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است؛ ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خوانْد علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان، داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مُروّتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود؛ ولی ساربان شکست...
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸دُختِ سهساله کجا، دخترِ رشیده کجا / فرق شکافته کجا و سر بریده کجا ...
به نقل مرحوم علامه مجلسی:
📋 فَلَمَّا سَمِعَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ نَعْيَ جَبْرَئِيلَ فَلَطَمَتْ عَلَى وَجْهِهَا وَ خَدِّهَا وَ شَقَّتْ جَيْبَهَا وَ صَاحَتْ
▪️ هنگامی که حضرت امکلثوم علیهاالسلام ندای آسمانی جبرئیل (تهدّمت والله ارکانُ الهُدی) را شنید، بر صورت و گونه هایش سیلی زده و گریبان درید و فریاد زد:
وَا أَبَتَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا مُحَمَّدَاهْ وَا سَيِّدَاهْ.
📚 بحارالانوار ج۴۲ ص۲۸۲
➖ در نقلی دیگر نیز آمده است:
🥀 ... حسنین علیهماالسلام زیر بغلهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را گرفته بودند و به سمت خانه میآوردند. دختران فاطمه زهرا سلاماللهعلیها تا که وضع مولا را اینگونه دیدند، گریبان ها را چاکزده و معجرها را بر روی سر انداختند و نوحه سر دادند.
🥀 زینب کبری علیهاالسلام از همه بیشتر بیقراری میکرد؛ سیدالشهداء علیهالسلام آنقدر گریه کردند بود که از شدت گریه چشمانش مجروح شده بود؛ حضرت امّکلثوم علیهاالسلام نیز پیش آمد و عرضه داشت:
📋 یٰا أبَتاه! حُزنی عَلیکَ طویلٌ وَ عَبرَتنا لاتَرقٰی
▪️ای پدرجان! اندوه من بر شما طولانی و اشک چشم من قطع نخواهدشد.
📋 یا أبتاه! مَن لِلصّغارِ حتّی یَکبُروا و مَن لِلکِبارِ بَینَ المَلأء
▪️ای پدرجان! یتیمان را بعد تو از شما چه کسی بزرگ خواهد کرد و بزرگان را چه کسی از شرّ دشمنان محافظت خواهد نمود؟
📚ریاض الشهادة ج۳ ص۶۰۳
✍ یا حضرت امّکلثوم! شما در سن جوانی وقتی فرق شکافته پدرتان را دیدید، این جملات را فرمودید...
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن دختر سهسالهای که وقتی سر پر خونِ پدر را در آغوش گرفت ، فرمود:
📜 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي اَيتَمَنِي عَلي صِغَرِ سِنِّي؟
▪️ای پدرجان!چه كسي مرا در اين خردسالي يتيم كرد؟
📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِليَتِيمَةِ حَتَّي تَكبرُ؟
▪️چه کسی یتیمت را سرپرستی می کند تا بزرگ شود؟
📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟
▪️چه كسي بانوان را در پناه خود ميگيرد؟
📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَيَاتِ؟
▪️چه كسي زنان بيوه شده را آشيان ميدهد؟
📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلعُيُونِ البَاكِيَاتِ؟
▪️چه كسي اشك از چشمهاي اشك بار پاك ميكند؟
📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّايِعَاتِ الغَريبَاتِ؟
▪️چه كسي زنان آواره را مأوا ميدهد؟
📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟
▪️چه كسي موهاي پريشان مان را ميپوشاند؟
📜 يَا اَبَتَاه! مَن بَعدُكَ؟وَا خَيبَتَاه مِن بَعدِكَ، وَا غُربَتَاه! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي لَكَ الفِدَاءُ! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاءٌ!
▪️ پس از تو كه... واي بر خواري پس از تو؟ واي از غريبي! كاش پيش از ديدن اين روز كور ميشدم!
📜 يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي تَوَسَّدتُ التُّرَابِ وَ لا اَري شَيبَكَ مُخضَّباً بِالدِّمَاءِ
▪️كاش چهره در خاك ميبردم و محاسن تو را خونين نمي ديدم.
📚نفس المهموم، ص۴۵۶
📚أسرار الشّهادة، ص ۵۱۵
@maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ...
این جمله شریفه را ، دو إمام معصوم، در حالی که با صورت به زمین خوردند، بر زبان مبارک خود جاری نمودند، که قلب تمامیّ عوالم را به آتش ❤️🔥 کشید ...
➖ مرتبه اول آن ساعتی دردناکی بود که ابنملجم نانجیب، با شمشیرش ضربهای بر فرق مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد کرد،
📋 فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِه...
▪️پس در آن هنگام، امام علیهالسلام اثر ضربهای را که عادتاً قابل تحمل نبود، احساس کرد. اندکی صبر کرد و به همان اکتفاء نمود، اما ناگهان با صورت بر زمین افتاد.
📋 قَائِلًا «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»
▪️و در همان حال فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»
📚بحارالأنوار، ج۴۲، ص۲۸۲
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
➖ امّا امان از مرتبه دوم ...
🥀 ... ضعف و سُستی در اثر زخمها و جراحات بسیار، بر سیدالشهداء علیهالسلام عارض شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر میآمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) ملعون با نیزهای بر پهلوی امام عليهالسلام زد،
📜 فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ علیهالسلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ.
▪️در این هنگام، سیدالشهداء علیهالسلام از بالای اسب با طرف راست صورت مبارکش، بر زمین افتاد.
📜 و هُوَ يَقولُ: بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»
▪️و در همان حال فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»
📚لهوف ص۱۲۴ (اندکی تفاوت)
📚معالی السبطین، ج۲ ص۳۶
📚الدمعة الساکبة،ج۴ ص۳۵۶
📚وسیلة الدارین، ص۳۲۳
✍ هوا ز جور مخالف،چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گـردید
بلند مرتبـه شاهی ز صدر زین افــتاد
اگــر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد...
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸 حسنجانم! بیتابی مکن! مادرت فاطمه «سلاماللهعلیها» به دنبالم آمده ...
به نقل مرحوم علامه مجلسی:
🥀 بعد از آنکه مردمِ در مسجد، به امامت امام حسن علیهالسلام نماز صبح را خواندند،
📋 فَأَخَذَ الْحَسَنُ علیهالسلام رَأْسَهُ فِی حِجْرِهِ فَوَجَدَهُ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ
▪️ آن حضرت آمدند و سر مطهر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را به دامن خود گرفتند و دیدند که مولا علی علیهالسلام از هوش رفته است.
📋 فَعِنْدَهَا بَکَی بُکَاءً شَدِیداً وَ جَعَلَ یُقَبِّلُ وَجْهَ أَبِیهِ وَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ مَوْضِعَ سُجُودِهِ
▪️در اینجا بود که امام حسن علیهالسلام به شدت گریستند و صورت و پیشانی و محل سجده امیرالمؤمنین علیهالسلام بوسه میزدند.
📋 و الْحَسَنُ علیهالسلام یُنَادِی وَا انْقِطَاعَ ظَهْرَاهُ یَعِزُّ وَ اللَّهِ عَلَیَّ أَنْ أَرَاکَ هَکَذَا
▪️امام مجتبی علیهالسلام فریاد میزد: کمرم شکست پدر جان! به خدا قسم برای من سخت است شما را با این وضع ببینم!
📋 فَسَقَطَ مِنْ دُمُوعِهِ قَطَرَاتٌ عَلَی وَجْهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام فَفَتَحَ عَیْنَیْهِ فَرَآهُ بَاکِیاً
▪️در آن هنگام چند قطره از اشک مبارک امام حسن علیهالسلام بر صورت مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام ریخت؛ امیرالمؤمنین علیهالسلام چشم گشودند و دیدند که فرزندشان اینگونه گریه میکند!
🥀 در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسّلام با همان صدای خسته و بیرمق به امام مجتبی علیهالسلام فرمودند:
📋 یَا بُنَیَّ لَا جَزَعَ عَلَی أَبِیکَ بَعْدَ الْیَوْمِ هَذَا جَدُّکَ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَی وَ جَدَّتُکَ خَدِیجَةُ الْکُبْرَی وَ أُمُّکَ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ وَ الْحُورُ الْعِینُ مُحْدِقُونَ مُنْتَظِرُونَ قُدُومَ أَبِیکَ فَطِبْ نَفْساً ...
▪️پسرم! از این پس بر من بیتابی مکن! این، جدَّت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و این جدّهات خدیجه کبری سلاماللّهعلیها است. و این، مادرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است! و این ها حوریه های بهشتی هستند که گرداگرد من حلقه زدهاند و منتظر من میباشند! پس خاطرت آسوده باشد ای پسرم!
📚بحارالانوار ج۴۲ ص۲۸۳
✍ خدایا مشکل از کار منِ مشکلگشا وا کن
بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن
اجل! از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی
بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن
من از تو یاد دارم فاطمه «عجِّل وفاتی» را
بیا مرگ مرا از حق به جای من تمنا کن
نشانِ من نمیدادی اگر آن روز رویت را
کنون رخسار سیلی خوردهی خود را هویدا کن
طبیبم را بگو زینب که من دارو نمیخواهم
ز خاک چادر زهرا تو زخمم را مداوا کن
بدان ای کوفه هر چه خواستی بر من جفا کردی
گذشت آب از سرم اما تو با زینب مدارا کن
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
✍ ای خواب به چشمی که نمیخفت بیا
ای خندۀ غنچهای که نشکفت بیا
دیوار و در کوفه زبان شد که مرو
امّا چه کنم فاطمه میگفت بیا
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
◾️فهرست مصائب مرتبط با #ضربتخوردن امیرالمؤمنین علی علیهالسلام◾️
➖ نالهکردن و نوحه سردادن مرغابیها
➖ پیشگویی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به اینکه محاسن امیرالمؤمنین علیهالسلام به خون سرش خضاب میشود...
➖ دِرهم و لباس بخشیدن امیرالمؤمنین علیهالسلام به ابن ملجم ملعون...
➖ زمین و آسمان از کار ابن ملجم، نزدیک است از هم بپاشد...
➖ دو جایی که امیرالمؤمنین علیهالسلام با صورت به زمین خورد ...
➖ ندای آسمانی جبرئیل | تهدّمت والله ارکانُ الهُدی...
➖ به این سو و به آن سو افتادنِ امیرالمؤمنین علیهالسلام از شدت خونریزی ...
➖ جملات جگرسوز حضرت امّکلثوم علیهاالسلام به امیرالمؤمنین علیهالسلام و شباهت به حضرت رقیه علیهاالسلام...
➖ ترس آن را دارم که دخترم زینب سلاماللّهعلیها مرا با این حال ببیند!
➖ دو امام معصومی که با صورت به زمین خوردند و فرمودند: بسمِ الله و بِالله و عَلَی مِلّةِ رسولِ الله ...
➖ حسنجانم! بیتابی مکن! مادرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به دنبالم آمده ...
@maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸گوشهای از اثرات جانسوز ضربهٔ «شمشیر زهرآلود» در جسم شریف امیرالمؤمنین علیهالسّلام ...
علاوه بر آنکه ضربهٔ ابنملجم ملعون، چنان سخت بود که فرق مبارک تا سجدهگاه مولا علی علیهالسلام را شکافت، بعد از آنکه ابنملجم نانجیب را گرفتند و به نزد امام حسن علیهالسلام آوردند، اعتراف کرده و گفت:
📜 لَقَد سَقَيتُهُ السَمَّ شَهرَينَ و لَو قَسَمتُها بَينَ العَرَبِ لأفنَیتُهُم.
▪️دو ماه، آن شمشیر را آغشته به زهر کردم به گونهای که اگر آن ضربه را بین تمام عرب، تقسیم میکردم، همه را از بین میبردم.(۱)
📌 حال، تاریخ برخی از اثرات ضربهٔ شمشیر زهرآلود را برای ما نقل کرده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
🥀 پیاپی از هوش میرفتند ...
بعد از آنکه امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجد از هوش رفتند، وقتی که با کمک امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به خانه آمدند، اندکی چشمان خود را باز نموده و فرمودند: رفیق اعلی بهترین همنشین و سخن گوی من است. ابنملجم را یک ضربت بزنید یا اگر امکان داشت عفوش کنید؛
📋 ثُمَّ عَرِقَ ثُمَّ أَفَاقَ
▪️سپس آن حضرت عرق کرده و بدن مبارکشان ضعیف گشته و از هوش رفتند.(۲)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 چشمان مبارکشان، بسیار گود شده بود ...
بعد از آنکه ابنملجم نانجیب کار خود را کرد، اشعث بن قيس ملعون، پسر خود را فرستاد و به او گفت: به دقت بنگر که حال علی علیهالسلامچگونه است؟! پسر اشعث رفت و نگريست و برگشت و گفت:
📋 يا أبَة! رَأيتُ عَينَيهِ داخِلَتَينِ في رَأسِهِ. فَقالَ الأشعَث: عَينَي دَميغٍ و رَبِّ الكعبة.
▪️ای پدر! چشمهايش را ديدم
كه گود شده و ميان سرش فرو رفته بود؛ اشعث گفت؛ به خداي كعبه سوگند این حال چشمهاي كسي است كه زخم به مغزش رسیده است.(۳)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 پاهای مبارک آن حضرت در اثر سمّ، سرخ شده بود ...
محمد بن حنفیه گوید: شب بیستم ماه رمضان در کنار پدرم بودم؛
📋 ثُمَّ تَزایَدَ وُلوجُ السَّمِ فِی جَسَدِهِ الشّریفِ حَتّی نَظَرنٰا إلیٰ قَدَمَیه و قَد اِحمَرَّتا جَمیعًا فَکبُرَ ذٰلکَ عَلَینا و آیَسَنا
▪️لحظه به لحظه، سمّ در جسم شریف پدرم، بیش از پیش، سرایت میکرد؛ به گونهای که وقتی نظرمان به پاهای مبارک آن حضرت افتاد، دیدیم که هر دو پای آن حضرت در اثر سمّ، سرخ شده است؛ با مشاهده این صحنه، دیگر از زنده ماندن پدرم، ناامید شدیم.(۴)
📚(۱)مقتل الإمام علی بن ابی طالب علیهالسلام، إبن أبیالدنیا، ص۲۷؛ و شرحالاخبار، ج۲ ص۴۳۳ (اندکی تفاوت)
📚(۲)الأمالی،شیخ طوسی،ص۲۳۲
📚(۳)مقتل الإمام علی بن ابی طالب علیهالسلام، إبن أبیالدنیا، ص۳۶
📚(۴) بحارالانوار ج۴۲ ص۲۹۱
✍این دو روزه چون سه ماهه مادرم لاغر شدی
حضرت خیبر شکن! هم سطح با بستر شدی
چشمهای نیمه بازت را به روی من نبند
مادرم را خواب میبینی مگر، باشد بخند
دور لبهایت زبانت را نچرخان جان من
شیر آوردم برایت نوش جان مهمان من
بد زده نامرد زخم تو نمیآید به هم
مثل زخم بازوی مادر سرت کرده ورم
آن غلافی که به کوچه بازوی مادر شکست
تیغِ آن در کوفه آمد بر سر حیدر نشست
قاتلت با طعنه میخندید بر احوال من
گفت بدجوری زدم،بیهوده دست و پا نزن
مادرم ای کاش امشب بود تا کاری کند
مثل ایام اُحُد از تو پرستاری کند
با تکان دست و پایت، دست و پا گم کردهام
آن کفن هایی که مادر داد را آوردهام...
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸طبیبا ! وا مکن زخم سرم را / مسوزان قلب زینب، دخترم را...
در نقلها آمده است:
🥀 چونکه امیرالمومنین عليهالسلام ضربت خورد، همه طبیبان كوفه را براى او گرد آوردند. هيچ كس از آنان از «اثير بن عمرو» نسبت به جراحت او داناتر نبود و طبيبِ مداواگر و صاحب كُرسى بود و جراحتها را درمان مىكرد.
🥀 چون «اثير» به زخم اميرمؤمنان علی علیهالسلام نگاه كرد، ريه گرم گوسفندى طلبيد و از آن رَگى بيرون كشيد و آن را در شكاف زخم گذاشت، سپس بيرون آورد كه سفيدى مغز مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام بر آن بود. سپس رو به امیرمؤمنان کرد و گفت:
📋 يا أميرَالمُؤمِنينَ، اِعهَد عَهدَكَ ؛ فَإِنَّ عَدُوَّ اللّهِ قَد وَصَلَت ضَربَتُهُ إلىٰ اُمِّ رَأسِكَ
▪️اى اميرمؤمنان، وصيّت خود را بكن مه ضربهٔ دشمن خدا به مغز سرت رسيده است.
📚مقاتل الطالبيّين، ص۵۱
✍ طبیبا وا مکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
طبیبا کار از درمان گذشته
که آتش آب کرده پیکرم را
طبیبا نسخه ننویسی که باید
اجل بر چیند امشب بسترم را
ببند آنگونه فرقم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد بود شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
من آن یارم که شُستم در دل شب
تن خونین تنها یاورم را
درود زندگی را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را...
@maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸به فدای آن آقایی که از غذای خودش به قاتلش میدهد ...
➖ وقتی که ابن ملجم ملعون را دستگیر کرده و او را نزد امیرالمؤمنین علی علیهالسلام آوردند ، مولا علی علیهالسلام فرمود:
📋 أطعِمُوهُ مِن طَعامِي وَ اْسقُوهُ مِن شَرابي
▪️از هر خوراکی که من میخورم و از هر نوشیدنی که من میآشامم به او بدهید.
اگر زنده ماندم دربارهاش فکر خواهم كرد و اگر زنده نماندم تنها بر او يك ضربت بزنيد و چيزي بر آن ميفزائيد.
📚 مقتل الامام علی بن ابی طالب علیهالسلام ،ابن ابی الدنیا، ص۴٠
➖ امیرالمؤمنین علیهالسلام پیاپی از هوش میرفتند؛ در یکبار که به هوش آمدند، امام حسن علیهالسلام ظرف شیری را به دست آن حضرت دادند و مولا کمی از آن را میل کردند؛ سپس ظرف را از دهان مبارک خود، دور نموده و فرمودند:
📋 اِحمِلوهُ إلىٰ أسيرِكُم
▪️این ظرف شیر را برای ابنملجم ببرید!!
📚 بحارالانوار، ج۴۲ ص۲۸۹
✍ به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا...
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸«فَرقم» شکافت تا که «فراقم» به سر رسید ...
اسماء بنت عُميس گوید:
📋 أنَا لَعِندَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام بَعدَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ، إذ شَهَقَ شَهقَةً، ثُمَّ اُغمِيَ عَلَيهِ،
▪️پس از ضربت ابن ملجم بر بالین أمیرالمؤمنین عليهالسلام بودم كه فریادی کشید و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود:
📋مَرحَبا، مَرحَبا، الحَمدُ للّهِِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَهُ، وأورَثَنَا الجَنَّةَ
▪️خوش آمديد، خوش آمديد! حمدْ خدايى را كه به وعده اش وفا كرد و در بهشت جایمان داد.
🥀 به آن حضرت گفتند: چه مىبينید؟ مولا علی علیهالسلام فرمود:
📋 هذا رَسولُ اللّهِ، وأخي جَعفَرٌ، وعَمّي حَمزَةُ، وأبوابُ السَّماءِ مُفَتَّحَةٌ، وَالمَلائِكَةُ يَنزِلونَ يُسَلِّمونَ عَلَيَّ و يُبَشِّرونَ،
▪️اين پيامبر خداست، و برادرم جعفر، و عمويم حمزه. درهاى آسمانْ گشوده است و فرشتگان فرود مى آيند و بر من سلام و بشارت مى دهند.
📜 وهٰذِهِ فاطِمَةُ قَد طافَ بِها وَصائِفُها مِنَ الحورِ، وهذِهِ مَنازِلي فِي الجَنَّةِ، «لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَمِلُونَ»
▪️و اين، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است كه حوريان بر گِرد اويند و اينها منزل هاى من در بهشت است. «براى چنين پاداشى عمل كنندگانْ عمل كنند»
📚ربيع الأبرار، ج۴ ص ۲۰۸.
📚مشارق أنوار الیقین، ص۳۱۳
✍ بگو به خواب که آید به چشم بیدارش
دلا بسوز که مولا تمام شد کارش
سریعتر بدنش را به خاک بسپارید
که در بهشت، علی وعده کرده با یارش
زمینیان غمگین، آسمانیان خوشحال
که بیقرار دلی میرسد به دلدارش
برای دیدن دست کبود فاطمهاش
به عرش رفته یدالله، دست حق یارش
خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه
خدا کند برود ابر از شب تارش
دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش
دوباره گُل نکند کاش زخم مسمارش
خلاصه باز علی جان دهد اگر آید،
دوباره فاطمهٔ زخمیاش به دیدارش
علی که سیر شد از کوفه، زینبش هم رفت
چه کوفهای که تمامی نداشت آزارش
چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را
نه بین مجلس تفسیر، بین انظارش
رواست کوفه خودش را فرو بَرَد در خاک
که رفت دختر غیرت میان بازارش
گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را
امان ز مردم نامرد بی کس و کارش
@maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام و گریباندریدن و لطمه زدنِ حضرت زینبِ کبری علیهاالسلام...
لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام را علامه مجلسی اینگونه نقل میکند:
📋 عَرِقَ جَبینُه و هُوَ یَذکرُ اللهَ کثیراً
▪️پیشانی مولا، عرق سرد کرد... پیوسته ذکر خدا را بر لب داشت...
📋 ثُمَّ استَقبَلَ القِبلةَ وَ غَمضَ عَینَیهِ و مَدَّ رِجلَیه و یَدَیه وَ قال
▪️آنگاه به سمت قبله رو کرد... چشمانش را بر روی هم گذاشت... پاها و دستانش را دراز کرد و فرمود: أشهدُ أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمدا عبده و رسوله...
📋 فَعِندَ ذلکَ صَرخَتْ زینبُ بنتُ علیّ وَ أمّکلثوم وَ جمیعُ نِسائِه و قَد شَقُّوا الجُیوبَ و لَطمُوا الخُدودَ وَ ارتفَعَتِ الصَیحةُ
▪️در این جا بود که زینب کبری علیهاالسلام و امّکلثوم و تمامی زنان در خانه فریاد کشیدند و گریبان دریدند و بر گونهها سیلی زدند و صدای گریه و فریاد همه جا را فرا گرفت...
📚بحارالانوار ج۴۲ ص۲۹۰
✍ آه یا امیرالمومنین ...
آیا این ساعت بر زینب کبری علیهاالسلام و زنان بنیهاشم سختتر گذشت یا آن ساعتی که در زیارت ناحیه مقدسه وارد شده است که فرمود:
📜 فَلَمّا رَأَينَ النِّساءُ جَوادَكَ مَخزِيّاً ، ونَظَرنَ سَرجَكَ عَلَيهِ مَلوِيّاً
▪️...هنگامى كه زنان ، اسبت را پريشان ، و زين تو را بر آن ، واژگون ديدند،
📜 بَرَزنَ مِنَ الخُدورِ ، ناشِراتِ الشُّعورِ ، عَلَى الخُدودِ لاطِماتٍ ، لِلوُجوهِ سافِراتٍ ،
▪️ از خیمهها بيرون آمدند ، موهايشان را پريشان كرده، بر گونههاى خود لطمه زدند ، صورتهاى خود را گشودند،
📜 وبِالعَويلِ داعِياتٍ ، وبَعدَ العِزِّ مُذَلَّلاتٍ ، وإلى مَصرَعِكَ مُبادِراتٍ ، وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ...
▪️و ناله و فریاد سر دادند و پس از عزّتمندى ، خوار شدند و به سوى قتلگاهت شتافتند که در آن هنگام، شمر بر روی سينهات نشسته بود...
📚المزارالکبیر، زیارت ناحیه مقدسه، ص۵۰۴
✍ فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی
هجده سَرِ بریده ببینی چه میکنی؟
@maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸 زینبجان! دخترم! گویا دارم میبینم که چگونه تو را به اسیری میبرند ...
لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام بود که زینب کبری سلاماللّهعلیها کنار بستر آن حضرت نشسته و فرمودند:
🥀 پدر جان! أمّ أیمن حرف و حدیثی از «کربلا» برایم گفته است؛ دوست دارم آن را از زبان شما هم بشنوم! امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند: ای دخترم! قضیه از همان قرار است که أمّ أیمن گفته ...
📋 کَأَنِّی بِکِ وَ بِبَنَاتِ أَهْلِکِ سَبَایَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِینَ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ؛ فَصَبْراً
▪️گویا که دارم میبینم، تو و دختران این خانواده را که در آن سرزمین، اسیر و ذلیلِ دست آن جماعت پَست میشوید! همانند بید، میلرزید در آن ساعتی که آن حرامیان به طرف شما حملهور میشوند تا که چیزی از شما را به غارت ببرند! پس بر این مصائب سنگین، صبر کن ای دخترم!
📚کامل الزیارات،ص۲۶۶
✍ خانهویران شدهام، غُصهٔ بابا سخت است
حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است
دیدنِ رویِ تو و لختهٔ خونها سخت است
سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است
باز هم روضه نخوان روضهٔ زهرا سخت است
شعله هایِ نَفَسِ شعله وَرَت جمع نشد
زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد
لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد
بستهام روسریام را به سَرَت جمع نشد
زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است
آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان
حرفِ نا گفته بگو پیشِ پرستار بمان
پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان
گرچه بیدست ولی آب نگهدار بمان
از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است
شبِ آخر شدهای کوکبِ اِقبال، مَرو
روضه ی باز مخوان این همه از حال، مَرو
سَرِ آن پیکر اُفتادهی پامال، مَرو
جانِ بابا جگرم سوخت به گودال، مَرو
بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است
کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید
پنجه ها از همه سو پیرهنش را نکشید
تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید
نیزه ها شرم کنید و دهنش را نکشید
پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است
منم و دیدنِ او لحظهٔ اُفتادنِ او
منم و ضربهٔ سرنیزه به روی تنِ او
وقت ضربه زدن و خم شدنِ دشمن او
منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او
زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸حال و روز امیرمؤمنان علیهالسلام در بستر شهادت از زبان أصبَغ بن نُباتة ...
اصبغ بن نُباته (از صحابی خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام) گوید:
🥀 هنگامی که ابن ملجم ملعون، امیرالمؤمنین علیهالسلام را ضربت زد، من به همراه چند نفر از اصحاب به سوی خانه مولا دویدیم، و صدای گریه شنیده و گریستیم.
🥀 آنگاه امام حسن علیهالسلام به سوی ما آمد و فرمود: امیرالمؤمنین علیهالسلام به شما میفرماید: به خانه هایتان بازگردی!. همه به غیر من برگشتند. پس صدای گریه از منزل او بلند شد و من گریستم.
🥀 امام حسن علیهالسلام بیرون آمد و فرمود: مگر به شما نگفتم که بازگردید؟ أصبغ گوید:دمن به امام حسن علیهالسلام عرضه داشتم:
📋 لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تُتَابِعُنِي نَفْسِي وَ لَا تَحْمِلُنِي رِجْلِي أَنْ أَنْصَرِفَ حَتَّى أَرَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
▪️نه، به خدا سوگند ای پسر رسول خدا! تا زمانی که امیرالمؤمنین علیهالسلام را نبینم نمیتوانم بر خود مسلط شوم و پایم سست شده و قدرت بازگشت ندارد.
🥀 من گریه کردم و امام حسن علیهالسلام وارد منزل گشت و طولی نکشید که بیرون آمده و به من فرمود: بیا داخل! من بر امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد شدم.
📋 فَإِذَا هُوَ مُسْتَنِدٌ مَعْصُوبُ الرَّأْسِ بِعِمَامَةٍ صَفْرَاءَ قَدْ نُزِف
▪️ ناگاه دیدم که مولا تکیه داده است و سرش را با عمامهای زرد بسته است. سر مبارکش خونریزی کرده بود.
📋 وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ مَا أَدْرِی وَجْهُهُ أَصْفَرُ أَوِ الْعِمَامَةُ فَأَکْبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ بَکَیْتُ
▪️صورت مبارکش به گونهای زرد شده بود که من نفهمیدم که رنگ چهرهاش زردتر است یا عمامهاش؟! سپس خم شدم و او را بوسیدم و گریستم.
🥀 امام به من فرمود: ای أصبغ! گریه نکن به خدا سوگند آن بهشت است که پیش روی من است. من به امام علیهالسلام داشتم: جانم فدایتان! به خدا سوگند میدانم که شما به بهشت میروید، گریهام به خاطر این است که شما را از دست میدهم...
📚الأمالي،شیخ مفيد، ص۲۰۸
✍ شاید این ابیات، زبانحال اصبغ بن نُباته باشد:
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
خــَـم ابروتْ مــرا دید و ز من یغمـا برد
همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سـر انداخت، مرا تنـها برد...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
📝 چنان وجود مرا کرده مِهر دوست، احاطه
که تاب هجر ندارم چو «اَصبَغِ بنِ نُباته»
@maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸یا عباس! جانِ تو و جانِ زینب! این دختر، امانت من است در نزد تو ...
در نقلی آمده است؛
🥀 لحظات احتضار امیرالمؤمنین علیهالسلام بود که پیوسته از هوش میرفت و به هوش میآمد. در لحظات آخر چشمان مبارکش را گشود و فرمود:
📋 فَلیَخرُج مَنْ فِی الدّار وَلْیَبقِ بَنو فاطمَة سلاماللهعلیها
▪️همه از خانه خارج شوند و فقط فرزندان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بمانند.
🥀 در این هنگام حضرت عباس علیهالسلام قصد خروج از خانه را نمود که امیرمؤمنان علیهالسلام رو به او کرد و فرمود: کجا میروی پسرم؟ ابالفضل العباس علیهالسلام عرضه داشت:
شما امر فرمودید که غیر از فرزندان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، از اتاق بیرون روند!
🥀 مولا علی علیهالسلام فرمودند: تو نور چشم زهرایی! اینجا بمان! سپس حضرت شروع به وصیت نمود و در آخر رو به ابالفضل العباس علیهالسلام کرد و با دست اشارهای به حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها کرد و فرمود:
📋 یٰا بُنیَّ هٰذِه وَدیعَةٌ مِنّی إلیک؛ أوصیکَ بِأُختِکَ الحَوراء زَینَب سلاماللهعلیها
▪️ای پسرم! این دختر، امانت من در نزد توست؛ تو را وصیت میکنم که مواظب خواهرت، زینبِ حوراء سلاماللهعلیها باشی!
🥀 در حالیکه که اشک بر گونههای اباالفضل العباس علیهالسلام جاری شده بود، عرضه داشت؛ ای پدرجان! چشم شما را روشن خواهم کرد...
📚مولد العباس بن علی «علیهماالسلام»، ص۷۱
📚العبرة الساکتة، ج۱ ص۹۶
✍ چشم های به رنگ خونت را
بر پرستار خود کمی وا کن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کن
گرچه بستم شکاف زخمت را
خونِ تازه دوباره میریزد
گر چه با معجرم گره زدهام
لخته خون، پاره پاره میریزد
مُردم از روضه خوانیات امشب
سوختم پایِ هر وصیت تو
سرِ شب از شکاف در دیدم
حال عباس را ز نیت تو
دست او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کن ای رشید علی
پیش زهرا کن آبرو داری
آبرویم بخر، امید علی
جان تو، جان خواهرت زینب
ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا
جان تو، جان دخترانِ حسین
نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمهای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد
دست هایت اگر زمین افتاد
نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر
تشنه لب مشک آب را
به لب کودک بی زبان بگیر
تیر وقتی به چشم هایت خورد
مدد از زانوان بگیر
دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک میافتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو
به زمین چاک چاک میافتی
مادری می رسد به بالینت
دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸یا عباس! مبادا آب بنوشی و برادرت حسین «علیهالسلام»، تشنه باشد ...
در نقلی آمده است:
🥀 مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، در همان شبی که فردای آن، به شهادت رسیدند، اباالفضل العباس علیهالسلام را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود:
📋 وَلَدي! سَتَقِرُّ عَيني بِكَ في يَومِ القيامة
▪️ای پسرم! به زودى در روز قيامت به وسيله تو چشمم روشن مىگردد.
🥀 سپس فرمود:
📋 ايّاكَ اَنْ تَشرِبَ الماءَ و اَخوكَ الحُسَين علیهالسلام عَطشان
▪️ پسرم! هنگامى كه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعه آب وارد شدى ، مبادا آب بياشامى در حالى كه برادرت حسین علیهالسلام تشنه است.
📚معالي السّبطين، ج١ ص۴۵۴
✍ خستگیّ تنت از بال و پرت معلوم است
حال و روزت ز نماز سحرت معلوم است
مرگ من، مرگ حسین و حسنت سرفه نکن
چقدر لختهی خون دور و برت معلوم است
إبن ملجم چه بلایی سر تو آورده
دیدم آخر به خدا زخم سرت معلوم است
بعد مادر به گمانم که قدت تا شده است
این هم از درد شدید کمرت معلوم است
خون و اشک از سر و روی تو بریزد با هم
نگرانی دل شعله ورت معلوم است
داغ اولاد چه آورده سرت پیر شدی
بغض پی در پی و زخم جگرت معلوم است
أمِّ اِیمَن به من از رخت اسارت گوید
صدق گفتار وی از چشم ترت معلوم است
گفتی عباس گُلَم! جان تو و جان حسین
همه ی کرب و بلا در نظرت معلوم است
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸امیرالمؤمنین علیهالسلام در لحظات احتضار، روضهٔ «گودالقتلگاه» را میخواند ...
در نقلی آمده است:
🥀 لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بود که سیدالشهداء علیهالسلام را به نزد خود فراخوانده و دست راست امام حسین علیهالسلام را در دست گرفت؛ سپس آهی از دل کشید و فرمود:
📋 کأنِّي بِکَ قَد خَرَجتَ مِن مَدینَةِ جَدّکَ.
▪️گویا دارم میبینم که با چه حالتی از مدینه جدّت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله (شبانه) بیرون میروی!
📋 کَأنّی بِالحَجَرِ یَصُکُّ جَبینَک،
▪️گویا دارم میبینم که چگونه با سنگ به پیشانیات میزنند!
📋 کأنّی بِالسَّهمِ المُثَلّثِ یَقَعُ في صَدرِک،
▪️گویا آن تیر سه شعبه را دارم میبینم که چگونه بر قلبت فرود میآید!
📋 کأنّی بِالشِّمر و قَد عَلا صَدرَک
▪️گویا دارم میبینم که چگونه شمر ملعون از سینهات بالا میرود!
📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۱۰۶
✍ مرهم نزن دوباره، خونِ روی سرم را
زینب بیا و بردار، با گریه بسترم را
گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد
پیش تو میشکافم صد زخم دیگرم را
سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند
آنها که بد شکستند، پهلوی همسرم را
زهرا میان بستر، رویش کبود بوده
بگذار پای آن غم، زردی پیکرم را
او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار
چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را
زهرا غم حسن را، در کوچه دید و جان داد
رویش نشد بگوید بردار زیورم را
طبق روال مادر، روضه فقط حسین است
رفتم به کربلایت، پایان منبرم را
از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم
گودال را بگویم یا غارت حرم را
اصلا ًبیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب
در بین کوفه تنها نگذار دخترم را
حق می دهم اگر که از نی سرت بیفتد
زینب اگر بگوید، بردند معجرم را
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
◾️ فهرست لینکدارِ مصائب مرتبط با #بستر_شهادت_و_وصایا امیرالمؤمنین علیهالسلام ◾️
➖ گوشهای از اثرات جانسوز ضربهٔ «شمشیر زهرآلود» در جسم شریف امیرالمؤمنین علیهالسّلام ...
➖ طبیبا ! وا مکن زخم سرم را / مسوزان قلب زینب، دخترم را...
➖ به فدای آن آقایی که از غذای خودش به قاتلش میدهد ...
➖ «فَرقم» شکافت تا که «فراقم» به سر رسید ...
➖ لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام و گریباندریدن و لطمه زدنِ حضرت زینبِ کبری علیهاالسلام...
➖ زینبجان! دخترم! گویا دارم میبینم که چگونه تو را به اسیری میبرند ...
➖ حال و روز امیرمؤمنان علیهالسلام در بستر شهادت از زبان أصبَغ بن نُباتة ...
➖ یا عباس! جانِ تو و جانِ زینب! این دختر، امانت من است در نزد تو ...
➖ یا عباس! مبادا آب بنوشی و برادرت حسین «علیهالسلام»، تشنه باشد ...
➖ امیرالمؤمنین علیهالسلام در لحظات احتضار، روضهٔ «گودالقتلگاه» را میخواند ...
@Maghaatel2
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸حکایت بسیار لطیف و جانسوزِ «بینواینابینایی» که مولا علی علیهالسلام از او سرپرستی مینمود ...
{طولانی؛ امّا خواندنی}
در نَقلی آمده است:
🥀 هنگامى كه امام حسن و امام حسين علیهماالسلام از دفن پیکر مطهر امیرالمؤمنین علیهالسلام باز مىگشتند، نزديك دروازه شهر كوفه كنار ويرانهاى، بينواى بيمار و نابينايى را ديدند كه خشتى زير سر نهاده و ناله مىكند.
🥀از او پرسيدند: كيستى و چرا اين گونه گريه و ناله مىكنى؟ او گفت : غريبى بينوا و نابينا هستم ، نه مونسى دارم و نه غم خوارى ، يك سال است كه من در اين شهر هستم، هر روز مردى مهربان ، و غمخوارى دلسوز نزد من مى آمد و احوال مرا مى گپرسيد و غذا به من مىرسانيد و مونس مهربانى بود، ولى اكنون سه روز است او نزد من نيامده است و از حال من جويا نشده است.
🥀 حسنین علیهماالسلام فرمودند: آيا نام او را مىدانى؟ گفت : نه. فرمودند: آيا از او نپرسيدى كه نامش چيست؟ گفت : پرسيدم، ولى فرمود: تو را با نام من چه كار، من به خاطر خدا از تو سرپرستى مىكنم.
🥀 حسنین علیهماالسلام فرمودند: آيا هيچ نشانى از گفتار و كردار او دارى؟ گفت: پيوسته زبان او به ذكر خدا مشغول بود، وقتى كه او تسبيح و تهليل مىگفت، زمين و زمان و در و ديوار با او هم صدا و هم نوا مىشدند. وقتى كه كنار من مىنشست مىفرمود:
📋 مِسكينٌ جٰالَسَ مِسكينًا؛ غَريبٌ جَالسَ غَريباً
▪️مسکینی که با مسکینی دیگر نشسته؛ غريبى که همنشين غريبى شده است!
🥀 حسنین علیهماالسلام آن مهربان ناشناخته را شناختند، به روى هم نگريستند و فرمودند: اى مرد! اين نشانه ها كه بر شمردى ، نشانه هاى باباى ما اميرمؤمنان على علیهالسلام است.
🥀 آن بينوا گفت: پس او چه شده كه در اين سه روز نزد من نيامده؟ گفتند: اى غريب بينوا! ظالم جفاکاری ضربتى بر آن حضرت زد، و او به دار باقى شتافت و ما هم اكنون از كنار قبر او مىآييم.
📋 فَلمّا سَمِعَ الرّجلُ ذٰلکَ جَعلَ یَضرِبُ رَأسَهُ بِالأرضِ و یَحثُو الترابَ و یَصرخُ صُراخَ الثَکلیٰ
▪️آن بینوای نابینا، وقتى كه از جريان آگاه شد، سر خود را بر زمين مىزد و خاك زمين را بر روى خود مىپاشيد و مثل مادر بچهمُرده گریه میکرد.
🥀 مىگفت: مرا چه لياقت كه اميرمؤمنان علیهالسلام از من سرپرستى كند؟! چرا او را كشتند؟ حسنین علیهماالسلام هر چه او را دلدارى مىدادند آرام نمىگرفت. آن پير بینوا به دامن حسنین علیهماالسلام افتاد و گفت: شما را به جدّتان سوگند، شما را به روح پدر عالى قدرتان ، مرا كنار قبر او ببريد!
🥀 امام حسن علیهالسلام دست راست او را، و امام حسين علیهالسلام دست چپ او را گرفتند و او را كنار مرقد مطهر امیرالمؤمنین علیهالسلام آوردند. او خود را به روى قبر افكند و زارى بسيار كرد و گفت: خدايا من طاقت فراق اين پدر مهربان را ندارم تو را به حق صاحب اين قبر جان مرا بستان!
🥀 دعاى او به اجابت رسيد و همان دم در همان جا جان سپرد. امام حسن و امام حسين علیهماالسلام از اين حادثه جانسوز، بسيار گريستند، و شخصاً جنازه آن بينوای سوخته دل را غسل داده و كفن كرده و نماز بر آن خواندند و او را در حوالى همان روضه پاك ، به خاك سپردند.
📚روضة الشهداء،واعظکاشانی(قرن۱۰)، ص۳۵۸
📚العبرة الساکتة، ج۱ ص۹۸
✍ خوشا به حال آن کسی که پیر را شناخته
میان ظلمت جهان مسیر را شناخته
از آستان چشم او غدیر را شناخته
کسی که ذره ای فقط امیر را شناخته
شناخته بدون شک خدای ذوالجلال را
به من نگاه میکند و آفتاب میشوم
اگر چه در حضور او ز شرم آب میشوم
هنوز غرق ظلمتم که نور ناب میشوم
همین که مست بادهی ابوتراب میشوم
به شور در میآورم زبان شعر لال را
در نفس یتیم ها رایحهی تبسمی
گم است در تو کهکشان ولی تو در خدا گمی
در دل خاک هستی و در آسمان هفتمی
دَمی به عرش میروی، دَمی میان مردمی
ای دو دمت شکافته دایرهی محال را
من آن یتیم کوفیام که بی توأم یتیمتر...
از حسن و حسین تو ندیدهام کریمتر
از ازل عاشق توأم نه از ازل، قدیمتر
کجاست جادهای از این طریق مستقیمتر؟
رها کنید بعد از این حدیث خط و خال را
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸عبارتهایی که دلِ یک «دلسوخته» را به اینسو و آنسو میکشاند...
در چند روایت با تعابیر مختلفی آمده است که رسولان معظّم و ملائکه مقرّب، در غسل و تشییع و دفن امیرالمؤمنین علیهالسلام، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را یاری میکردند...
🥀 طبق یکی از این روایات، امام حسـین علیهالسلام، هنگام غسل امیرالمؤمنین علیهالسلام رو به برادر بزرگوارش امام حسن علیهالسلام کرد و فرمود: برادرجان! آیا سـبُکی بدن مطهر پدرمان امیرالمؤمنین علیهالسلام را نمیبینی؟!
🥀 امام حسن علیهالسلام فرمودند:
📋 يَاأَبَاعَبْدِ اللَّهِ! إِنَّ مَعَنَا قَوْماً يُعِينُونَنَا
▪️اي اباعبدالله! همراه ما کسانی هستند که ما را در این امر کمک میکنند.
📚المناقب، ج۵ ص۴۹۹
✍ گریز نیست... بلکه این عبارتهاست که دلِ یک «دلسوخته» را به این سو و آن سو میکشاند... در اینجا امام حسن علیهالسلام فرمود:
📜 «إِنَّ مَعَنَا قَوْماً يُعِينُونَنَا»
▪️همراه ما کسانی هستند که ما را در این امر کمک میکنند...
🥀 مثل این عبارت هم در یک جای دیگر از تاریخ آمده است:
... مردان بني اسد پیش آمدند تا امام سجاد علیهالسلام را کمک کنند... اما امام علیهالسلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند:
📜 أنا أكِفيكُم أمرَه!
▪️من به تنهایی کفایت میکنم.
🥀 به امام علیهالسلام گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی میتوانی این بدن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای این پیکر را تکان بدهیم ...
📜 فَبَکٰی بُکاءً شَدیداً
▪️در این هنگام امام علیهالسلام به شدت گریه کردند.
🥀 سپس رو به بنی اسد نموده و فرمودند:
📜 «إنَّ مَعِیَ مَنْ یُعِینُنی عَلَیه»
▪️همراه من کسانی هستند که مرا در دفن پیکر مطهر پدرم کمک دهند...
🥀 سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیهالسلام را بلند کردند و فرمودند: بسم اللّه و باللّه و في سبيل اللّه و على ملّة رسول اللّه...
📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص۱۱
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۴۶۶
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸وقتیکه تابوتِ امیرالمؤمنین علیهالسلام، از کوچهها و نخلستانها میگذشت، همه آنها از روی خشوع، خَم میشدند...
محمدبنحنیفه گوید:
📜 وَاللهِ لَقَد نَظرتُ إلٰى السَّريرِ و إنّهُ لَيَمُرُّ بِالحِيطانِ و النَّخلِ فَتَنحَنّٰي لَه خُشوعاً
▪️به خدا سوگند من به تابوت امیرالمؤمنین علیهالسلام نگاه میکردم که از کنار دیوارها و نخلستان ها میگذشت، تمام آن ها از روي خشوع، در مقابل تابوت خم میشدند.
📚بحارالانوار ج۴۲ ص۲۹۴
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸عزاداری حضرت زهرا سلاماللهعلیها، به هنگام دفن پیکر مطهر امیرالمؤمنین علیهالسلام ...
امیر المؤمنین علیهالسلام به امامحسن و امامحسـین علیهماالسلام فرمود:
🥀 هنگامی که مرا در قبر گذاشتید، قبل از اینکه روي من خاك بریزیـد دو رکعت نمـاز بخوانیـد و ببینیـد چه میشود. هنگـامی که حضـرت را در قـبر گذاشـتند آنچه را که امـام علیهالسلام فرموده بود، انجام دادنـد و نگاه کردنـد و ناگهان دیدنـد که قبر با جامهاي از ابریشم ظریف پوشـیده شـده است.
🥀 آنگاه امام حسـن علیهالسلام آنچه را در زیر صورت امیرالمؤمنین علیهالسلام بود، کنار زد و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و آدم و ابراهیم را دید که با امیرالمؤمنین علیهالسلام صحبت میکردند.
📋 وَ کَشَفَ الحُسَینُ مِمّا یَلِی رِجلَیه فَوَجدَ الزّهراءَ و حَوّاء و مَریمَ و آسیةَ «عَلیهنّالسلامُ» یَنُحنَ عَلٰی أمیرِالمؤمنین علیهالسلام و یَندُبنَهُ
▪️امام حسین علیهالسلام نیز آنچه کنار پاهاي مبارك حضـرت بود را کنار زد و حضـرت زهرا سلاماللهعلیها و حوا و مریم و آسـیه را دید که براي او نوحه سر میدادند و عزا گرفته بودند.
📚بحارالانوار ج۴۲ ص۳۰۱
✍ گویا هنوز منتظرِ من نشستهای
من با سرِ شکسته، تو پهلو شکستهای
یک عمر، انتظار تو را میکشم بس است
هجرانِ روزگار تو را میکشم بس است
از سینهٔ شکستهٔ تو سینهاَم پُر است
از بازوان خستهٔ تو سینه اَم پُر است
آری شنیدنیست، غم اینچنینیاَم
طولانی است قصهٔ خانه نشینیاَم
میآیم و نگفتنیاَت را بهمن بگو
آن قصهٔ شنیدنیاَت را بهمن بگو
من ماندهام هنوز، از آن رو گرفتنَت
وای از زمانِ دست به پهلو گرفتنَت
ایکاش حرفی از در و دیوار میزدی
یکذّره حرف، از نوک مسمار میزدی
یادم نرفته آخرِ خط، گفتی یاعلی
بودی بهخون و خاک و فقط، گفتی یاعلی
حالا علی بسوی تو پرواز میکند
عقده ز استخوانِ گلو باز میکند...
@Maghaatel
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#معارف_حسینی
🩸اثرات «ضربتِ إبنملجم ملعون» در عوالم هستی ... {حدیثی که جز برای اهلش، نباید گفت}
به روایت امام صادق علیهالسلام، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
🔹 در شب معراج چون به آسمان پنجم رسیدم، صورت علی بن ابی طالب علیهالسلام را در آنجا مشاهده کردم. گفتم: ای جبرئیل؛ این چه صورتی است؟ جبرئیل عرض کرد:
📋 يَا مُحَمَّدُ اشْتَهَتِ الْمَلَائِكَةُ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى صُورَةِ عَلِيٍّ عَلَیهِالسّلٰام
🔻یا محمد! فرشتگان خواهش کردند که از مشاهده جمال مولا علی علیهالسلام بهره ببرند.
🔹ملائکه عرض کردند: خداوندا! فرزندان آدم در دنیا هر صبح و شب به مشاهدهٔ جمال علی علیهالسلام، خلیفه و وصیّ و امین پیامبر صلیاللهعلیهوآله مشغول هستند، پس ما را نیز به زیارت و دیدن چهر ی ایشان، به مقداری که اهل دنیا به این سعادت دسترسی دارند، بهره مند فرما. پس حق تعالی صورت آن حضرت را از نور مقدس خود آفرید.
📋 فَعَلِيٌّ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً يَزُورُونَهُ وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ غُدْوَةً وَ عَشِيَّةً
🔻پس تمثال مولا علی علیهالسلام نزد ایشان است که در هر شب و روز او را زیارت میکنند و هر بامداد از مشاهدهی چهره ایشان متمتع و بهرهمند میگردند.
📌 آنگاه امام صادق عليهالسلام فرمود:
📜 فَلَمَّا ضَرَبَهُ اللَّعِینُ ابْنُ مُلْجَمٍ عَلَی رَأْسِهِ صَارَتْ تِلْکَ الضَّرْبَةُ فِی صُورَتِهِ الَّتِی فِی السَّمَاءِ
▪️هنگامی که ابن ملجم ملعون، ضربت خود را بر سر مبارک آن حضرت فرود آورد، مانند همان ضربت بر صورتی که نزد فرشتگان بود، نقش بست.
📜 فَالْمَلَائِکَةُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ غُدْوَةً وَ عَشِیَّةَ یَلْعَنُونَ قَاتِلَهُ ابْنَ مُلْجَمٍ
▪️و پس از آن هر بامداد و شامگاه که ملائکه آن صورت را زیارت مینمودند، بر ابن ملجم لعنت میفرستند و این امر به طور پیوسته تا روز قیامت ادامه دارد.
📌 و وقتیکه امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند، ملائکه آمدند و صورت سیدالشهداء علیهالسلام را مقابل صورت امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار دادند و هر وقت که ملائکه هبوط میکنند، یا از زمین به آسمان صعود میکنند، برای زیارت تمثال امیرالمؤمنین علیهالسلام و سیدالشهداء علیهالسلام در آسمان پنجم توقف میکنند؛
📜 و إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ لَعَنُوا یَزِیدَ وَ ابْنَ زِیَادٍ وَ قَاتِلَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ
▪️و وقتیکه میبینند که تمثال مبارک سیدالشهداء علیهالسلام غرقه به خون است، یزید و ابن زیاد و قاتلان سیدالشهداء علیهالسلام را لعنت میکنند تا روز قیامت.
📌 راوی گوید: امام صادق علیهالسلام به من فرمودند:
📋 هَذَا مِنْ مَكْنُونِ الْعِلْمِ وَ مَخْزُونِهِ- لَا تُخْرِجْهُ إِلَّا إِلَى أَهْلِهِ.
🔻 این از مکنونات و گنجینههای علم است؛ جز به اهلش نگو.
📚المُحتضر،حلّی، ص۱۴۶
📚بحارالانوار، ج۴۵ ص۲۲۹
@Maghaatel
شرم دارم که بگویم ....mp3
531.9K
#مصیبت_عطش
🩸شرم دارم که بگویم سخن از «تشنهلبی» / تشنه آن بود که میگفت به لشکر، «جگرم» ...
هلال بن نافع گوید:
🥀 رفتم تا لحظات آخر عمر امام حسین علیهالسلام را ببینم؛ به گودال قتلگاه رفتم. متوجه شدم لبهای او تکان میخورَد؛ گوش فرادادم تا بشنوم چه میگوید؛ طرز گفتار او از فرط تشنگی و ضعف، قابل شنیدن نبود. نزدیکتر رفتم؛ خوب که گوش فرا دادم ،شنیدم که میگوید:
📋 مُنُّوا عَلَی ٱبْنِ مُصطَفیٰ بِشَربَةٍ مِنَ الْماءِ
▪️با جرعهای از آب، بر پسر رسول خدا منّت گذارید!
📋 اُسقُونِی شَربَةً مِنَ الْماءِ لَقَد نَشِفَتْ کَبِدی مِنَ الظَماءِ
▪️مرا جرعهای آب دهید که «جگرم» از شدّت عطش، خشکیده است!
🥀 هلال گوید: این جمله مرا تکان داد؛ دلم سوخت؛ رفتم ظرفی را پر از آب کردم و برگشتم. وقتی رسیدم، دیدم که شمر از گودال بیرون میآید، اما لباسش را جمع کرده است.
🥀 شمر گفت: ای هلال! کجا میروی و آب برای که میبری؟ گفتم: برای فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله. گفت: ایهلال! زحمت مکش؛ من او را سیراب کردم؛ ناگهان دامنش را کنار زد و سر بریده سیدالشهداء علیهالسلام بیرون آورد و جلوی من گرفت...
📚الوقایع والحوادث،ملبوبی، ج۳ ص۲۱۲
@Maghaatel