eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸آب هم، آب شد از خجلت یک «تشنه‌لبی» تا أبد دور سرش یکسره سرگردان شد... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که متوکل ملعون به عُمّال خود  دستور داد تا قبر مطهر سیدالشهدا علیه‌السّلام را ویران کنند، هیج یک از - به ظاهر - مسلمانان‌ نیز حتی این کار قبول نکرد تا اینکه جمعی از يهوديان که سردسته آنان فرد ملعونی به نام "دیزج" بود، این کار را قبول کردند. 🥀 آنان هر بنایی که اطراف قبر مطهر وجود داشت را ویران کردند. آن نانجبیب برای اینکه هیچ اثری از قبر مطهر باقی نماند، آب را به سمت آن روانه ساخت؛ 📋وَ اَجْرَی المٰاءَ حَوْلَه اِلَّا اَنَّهُ دَارَ حَولِ القَبر، وَ لَم يَصِلْ اِلَيه وَ مِنْ ثَمَّ سُمِّيَ الحَائِر ▪️آب همینکه به نزدیکی قبر مطهر رسید، به روی قبر نرفت بلکه حیران و سرگردان دور تا دور آن قبر شريف را طواف کرد و به این جهت شد که از آن به بعد، محدوده قبر مطهر سیدالشهدا علیه‌السـلام را "حائر حسينی" می‌گفتند. 📚عوالم العلوم، ج۲۴ ص۷۵۹ 📚مقاتل الطابيين، ص۶۵۸ (با اندکی تفاوت) @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فهرست مقاتل
⚫️ فهرست لینک‌دارِ مصائب حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام 🩸مصائب دردناکی که با لفظ «رَضَضَ» از آن‌ها یاد کرده‌اند ... 🩸وقتی که لب‌های جنازه مطهر موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام، به سخن باز می‌شود ... 🩸پیکر مطهر «غریب بغداد» را، گُل‌باران کردند و پیکر مطهر «غریب کربلا» را، تیرباران ... 🩸هرکه از راه می‌رسید، لگدی بر بدن مبارک حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌زد... 🩸کفنی گرانبها کجا و زیر اندار دهاتی‌ها کجا... 🩸شرح گوشه‌ای از مصیبت «وَالجَنازَةِ المُنادیٰ عَلَیها بِذُلِّ الاِستِخفافِ» 🩸آقای‌ما حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام را در یک «زیرانداز» پیچیدند و بدن مبارکش را لگد مال کردند... 🩸«سمّ» با بدن مبارک حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام چه کرد... 🩸پوست و استخوانی فقط از آقای‌ما موسی بن جعفر علیهماالسلام باقی مانده بود... 🩸شرح گوشه‌ای از مصیبت «وَالمُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجونِ وَ ظُلَمِ المَطامِیرِ» 🩸امان از دشنام‌هایی که به حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام دادند ... 🩸حکایت کنیز زیبارویی که آمد «دلربایی» کند اما دلش گرفتار موسی بن جعفر علیهماالسلام شد ... 🩸روز جمعه بر روی پل بغداد، فَرَج من خواهد رسید... 🩸کنج زندان بلا تا که ز پا افتادم/ ناخوداگاه فقط یاد «رضا» افتادم... 🩸به فدای آن امامی که در زندان، غذای خود را به دیگر زندانیان می‌داد... 🩸شرح مختصر و دردناکی از مصیبت «غل و زنجیر» ... 🩸خدایا! دیگر مرا از این سیاهچال، نجات بده ... 🩸تنها درخواست حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام در روز آخر عمْر شریفش... 🩸به فدای آن امامی که تاوانِ گناهِ شیعیان را به جان خرید ... 🩸قدردانی حضرت موسی بن جعفر «علیهماالسلام» از روضه‌خوانِ حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» ... @Maghaatel
🩸حالِ دو همسر دلباخته و وفادار ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که داشتند حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام را (از مدینه) می‌بردند، آن حضرت به فرزندشان علی بن موسی الرضا علیهماالسلام فرمودند: تا من زنده هستم، هر شب در دهلیز خانه بخوابند تا خبر شهادتشان را برای ایشان بیاورند. 🥀 لذا اهل و عیال حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام، هر شب برای حضرت رضا عليه‌السلام در دهلیز رختخواب می‌انداختند و ایشان بعد از نماز عشاء می‌آمدند و می‌خوابیدند و صبح که می‌شد، به منزل خودشان می‌رفتند. 🥀 تا چهار سال این گونه گذشت. شبی از شب‌ها امام رضا عليه‌السلام دیر کردند؛ آنها رختخواب انداختند ولی آن حضرت نیامد. اهل و عیال وحشت کرده و ترسیدند و از تأخیر ایشان، دلهره تمام وجودشان را فرا گرفت. 🥀 صبح که شد، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام به خانه آمدند و به أم‌ّاحمد (مادر حضرت شاهچراغ) فرمودند: آن چه پدرم به تو امانت داده بود را بیاور! 📋 فَصَرَخَتْ وَ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ قَالَتْ: مَاتَ وَ اللَّهِ سَیِّدِی! ▪️با شنیدن این جمله، ام‌ّاحمد فریاد کشید و به صورت خود لطمه زد و گریبان چاک کرد و گفت: به خدا آقایم از دنیا رفت! 📚الکافی ج۱ ص۳۸۱ ✍ آه یا امّ‌احمد... خوب شما آثاری از جنازه مطهر آقایتان را ندیدید و اینگونه بی‌قرار شدید! اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن بانوی دلداده‌ای که در مجلس ابن‌زیاد ملعون، تا سر مطهر آقایش را در برابر آن ملعون دید، 📋 فَلَم تَتَمالَكِ «الرُّبابُ» زَوجَةُ الْحُسينِ علیه‌السلام دونَ أن وَقَعَتْ عَلَيهِ تُقَبِّلَهُ ▪️دیگر حضرت رباب سلام‌الله‌علیها نتوانست جلوی خودش را بگیرد؛ با دیدن آن صحنه، بی‌قرار گشت و خودش را بر روی سر بریده انداخت و پیوسته آن را می‌بوسید ... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ص۴۲۵ @Maghaatel
🩸هر ماه، صد ضربه شلاق بر بدن مبارک موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌زدند... اینکه فرموده‌اند: «الْمُعَذَّبِ في قَعْرِ السُّجوُنِ» ؛ نه اینکه صرف «سیاهچال»،‌ عذابی برای حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام بود؛ بلکه در آن سیاهچال هم، از هرگونه اذیت و آزار و لطم و شتمی، دریغ نمی‌کردند... 🔖 در نقلی آمده است که امام رضا عليه‌السلام فرمودند: 📋 کانَ أَبي في مَحبِسِ سِندِيِّ بنِ شاهَكَ وَ یَضرِبُهُ بِأَمرِ هارونَ کُلَّ شَهرٍ مِائَةَ جَلدَةٍ ▪️پدرم در زندان سندی بن شاهَک بود که آن ملعون، به فرمان هارون‌الرشید لعین، هر ماه، ۱٠٠ ضربه شلاق به پدرم می‌زد! 📚 عدد السنة، سبزواری، ص۳۳٠ ✍ دلم از دوری اهل وطنم می‌سوزد نه فقط دل که سراپای تنم می‌سوزد قوتی نیست که لب وا کنم و ناله کنم روزه ام، خُشکی دور دهنم می‌سوزد آنقدر زخمی‌ام از شوری یک قطره‌ی اشک گاه گاهی همه جای بدنم می‌سوزد چاله ای پر نم و جسمی که سراسر زخم است جای برخورد تن و پیروهنم می‌سوزد زخم و زنجیر به هم لخته شده طوری که تا تکانی بخورم مطمئنم می‌سوزد زخم شلاق، روی این بدن مجروحم پوست انداخته، بسکه زدنم می‌سوزد آنچنان سوخته قلبم که پس از مردن هم در دل خاک تمام کفنم می‌سوزد @Maghaatel
🔰 ای علی‌جان! تو همان بابای مهربانی هستی که جوْر بدی‌های ما را می‌کِشی! در فرازی از زیارت‌نامه‌ای که برای امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه در شب مبعث وارد شده است، به آن حضرت عرضه می‌داریم: 📋 کُنتَ لِلمؤمِنینَ أباً رَحیماً؛ إذْ صاروا علَیکَ عِیالاً فَحَمَلتَ أثقالَ ما عَنهُ ضَعُفُوا، وحَفِظتَ ما أضاعوا، ورَعَیتَ ما أهمَلوا... 🔻ای مولای من! شما برای مؤمنان، پدری مهربان هستی! آنگاه که باری بر دوش تو شوند، سنگینی آنچه را که از حمل آن ضعیف شدند، به دوش خود می‌کِشی! و آنچه را که تباه کردند، حفظ می‌کنی! و آنچه را اِهمال کردند، جبران می‌کنی! 📚مصباح الزائر، ص۲۷۶ ✍ آنان كه بحر را به نظر در سبو كنند آيا شود سبویِ مرا زير و رو كنند؟ دل را حرارتِ غمِ تو كم نمي‌شود ما را اگر به چشمه‌ي زمزم فرو كنند فريادِ «أنت ربيَّ الاعلی» كنم بلند در حشر اگر مرا به علی روبه رو كنند فردا كه هر كسي به كَفَش هست نامه‌اي مارا به گريه‌‌یِ غم تو شستشو كنند ما طفلِ خاك‌بازِ تو هستيم يا علي ما را بگو ز خاك نجف جستجو كنند دامانِ كهنهٔ منِ ژوليده را بگو با دست‌های خستهٔ زهرا رفو كنند @Maghaatel
🩸گزارشی بسیار لطیف و جانسوز از لحظات خروج امام حسین علیه‌السلام از مدینه... عبدالله بن سنان از پدربزرگش نقل می‌کند که وی گفت: 🥀 من با نامه‌ای از مردم کوفه به نزد امام حسین علیه‌السلام در مدینه رفتم. خدمت حضرت رسیدم و نامه را تحویل دادم و امام علیه‌السلام آن را قرائت نمود و فرمود: سه روز به من مهلت بده. بنابراین من در مدینه ماندم تا اینکه امام علیه السلام تصمیم گرفت به عراق برود. من با خود گفتم: بروم و پادشاه حجاز (امام حسین علیه‌السلام) و جلال و جبروت او را ببینم که چگونه از مدینه خارج می شود! 🥀 به درب خانه إمام حسین علیه‌السلام آمدم، دیدم اسب‌ها زین شده‌اند و مردان ایستاده‌اند و امام حسین علیه السلام روی یک کرسی‌ نشسته بود و بنی‌هاشم دور او تا دور او را گرفته بودند. امام حسین علیه‌السلام در بین آنها چنان بود که گویی ماه کامل است در شب چهارده. 🥀 من حدود چهل محمل و کجاوه دیدم که آن ها را با پارچه های ابریشمی و نمادین تزئین كرده بودند. در همین زمان بود که امام حسین علیه‌السلام به بنی‌هاشم دستور داد تا محارم خود را بر روی محمل ها و کجاوه ها سوار کنند. 🥀 در حالی كه من نگاه می‌كردم، دیدم جوانی از خانه امام حسین علیه‌السلام خارج شد که قد بلند و تنومندی داشت و روی گونه‌اش، خال سیاهی بود و صورت او مانند ماه تمام بود. او، جوانان بنی‌هاشم را یک به یک کنار می‌زد و می‌گفت: کنار بروید؛ وقتی که آن جوان، از بین بنی‌هاشم، صَفی را شکافت. 🥀 دیدم که دو بانو از بانوان بنی‌هاشم از خانه خارج شوند و آن قدر با حیا و با وقار راه می‌رفتند که دنباله چادرشان بر روی زمین کشیده می‌شد. کنیزان، دور تا دور آن دو بانو را گرفته بودند تا اینکه به محمل ها رسیدند. 🥀 آن جوان رشید آمد و زانو زد و بازوان آن دو بانو را گرفت و در نهایت شکوه و جلال، آن دو بانو را سوار بر محمل کرد. من از برخی از مردم که در آن جا بودند پرسیدم که این دو بانو کیستند؟ گفتند: یکی از آن دو، زینب کبری و دیگری امّ‌کلثوم، دختران امیرالمؤمنین علیهم‌السلام هستند. پرسیدم آن جوان کیست؟ گفتند: قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه‌السلام است. 🥀 سپس دو دختر خردسال را دیدم که گویی خداوند متعال انسانی همانند آنها را خلق نکرده بود. یکی از آن دو همراه زینب کبری علیهاالسلام سوار بر محمل شد و دیگری با ام کلثوم علیهاالسلام. من در مورد آنها سوال کردم، به من گفتند: آن دو دختر، سکینه و فاطمه دختران امام حسین علیهماالسلام هستند. 🥀 سپس جوان رشید دیگری بیرون آمد که او هم همانند یک ماه کامل بود. بانویی که دورتادور او را کنیزان گرفته بودند، همراه آن جوان بود که آن جوان زانو گرفت و آن بانو را نیز سوار بر محمل کرد. من در مورد آن جوان و آن بانو سوال کردم. گفتند: آن جوان، علی اکبر، پسر بزرگ امام حسین علیه‌السلام است و آن بانو، مادرش، امّ لیلاست. 🥀 بعد از او دیدم نوجوانی که صورت او، پاره‌ای از ماه بود از خانه بیرون آمد و بانویی همراه او بود. در مورد او و آن بانو سوال کردم، گفتند: گفتند او قاسم بن الحسن علیهماالسلام و آن بانو، مادرش، همسر امام مجتبی علیه‌السلام است. 🥀 سپس بقیه اطفال و کودکان حرم بر روی محمل ها سوار شدند. در این هنگام امام حسین علیه‌السلام ندا داد: 📋 أينَ أخي؟ أين كَبشُ كَتيبتي؟ أين قمرُ بني هاشم؟ 🔹 برادرم کجاست؟ پهلوان لشکر من کجاست؟ ماه بنی هاشم کجاست؟ 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در پاسخ امام علیه‌السلام فرمود: 📋 لبّيك لبّيك يا سيّدي 🔹جانم! جانم! ای آقای من! 🥀 امام علیه ‌لسلام به او فرمود: برادرم! اسب مرا بیاور. اباالفضل العباس علیه‌السلام ذوالجناح را آورد و بنی‌هاشم دور تا دور امام علیه‌السلام را گرفته بودند. قمر بنی هاشم، عنان اسب را گرفت و امام علیه‌السلام سوار بر اسب شد و بعد، دیگر بنی‌هاشمیان سوار بر مرکب شدند. 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام سوار بر مرکب شد و پرچم را به دست گرفت و در جلوی قافله حرکت کرد. در این هنگام، صدای اهل مدینه و بازماندگان از بنی‌هاشم به گریه بلند شد و می‌گفتند: «الوداع، الوداع، الفراق، الفراق» 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در جواب آنان فرمود: 📋 هٰذا وَاللّهِ يَومُ الفِراق و المُلتَقَى يَومَ القِيامَة 🔹آری به خدا، دیگر امروز روز جدایی است و دیدار بعدی ما رفت تا روز قیامت. 📚أسرارالشّهادة، ص۳۶۷ 📚معالي‌السّبطين، ج۱ ص۲۲۰ ✍ ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر ز دامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود @maghaatel
🩸 فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ ... در نقل‌ها آمده است: در شب بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوى مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادران سیدالشهداء علیه‌السلام با بیشتر خاندانش همراه او بودند، آن حضرت دائما این آیه شریفه را قرائت می‌فرمود: 📋 «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» 🔹(موسى ترسان و نگران از آن‌جا بیرون رفت در حالى که می‌گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستم‌کاران نجات بخش».) قصص، ۲۱ 🔻 طبق این آیه؛ حضرت موسی علیه‌السلام برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مَدین خارج شد. 📚 الإرشاد ج۲، ص۳۵ 📚 إعلام الورى ج۱، ص۴۳۵ ✍ امام حسین علیه‌السلام با خواندن این آیه شریفه، حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی علیه‌السلام از مصر تشبیه کرده که آن‌حضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین علیه‌السلام نیز به خاطر شرّی که از جانب یزید و یزیدیان به آن حضرت می‌رسید، مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شدند. ➖ در نَقلی آمده است: حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جملاتی به این مضمون فرموده‌اند: هیچ شبی مانند آن شبی که ما از مدینه خارج شدیم، مضطرب و نگران نبودیم ... 📚 ریاض القدس ج۱ ص۸۰ 📝 وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، امّ لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد @maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸مگر مَلَکی جرأت دارد که از مجاور من سوال و جواب کند؟! نقل است که علّامه بزرگ، وحید بهبهانی «رحمه‌الله» فرموده‌اند: ▫️ در عالم رویا دیدم که در خدمت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام می‌باشم و به آن حضرت عرض کردم: 📋 یا سیّدی و مولاى! هَل يُسئَلُ مِن اَحَدٍ يُدفَنُ في جواركم؟! 🔹 ای سید و مولای من! آیا از کسی که (از مومنین) در جوار شما دفن می‌شود، سوال و جواب (در قبر) می‌شود؟! 🗯 آن حضرت فرمود: 📋 اَیُّ مَلَکٍ لَهُ جُرئَةٌ اَنْ يَسئَلَ عَنهُ؟! 🔹 کدام ملک جرأت دارد که از او سؤال کند؟! 📚فوائد الرضویه، ص۲۶۰ 📚کبریت احمر، ص۷۴۹ 🔖 در کتاب «دارالسلام» مرحوم محدث نوری هم آمده است: ▫️حضرت حجة بن الحسن «عجل الله فرجه» به مرحوم میرزا محمدمهدی شهرستانی‌ فرمود: 📑 «احدی (از مومنین) را از کربلا به جهنم نمی‌برند». سپس اشاره فرمود به ضریح اميرالمؤمنين علیه‌السلام و فرمود: 📋 بِحَقّ امیرِالمؤمنين علیه‌السلام لَا يَقُودونَ اَحَدٌ مِنْ كربَلا اِلَى جَهَنّم 🔹به حق امیرالمؤمنین علیه‌السلام قسم که احدی (از مومنین) را از کربلا به جهنم نمی‌کِشند! 💬 و از این جهت بود که میرزا محمدمهدی شهرستانی‌، مجاورت کربلا را اختیار نمود. 📚دارالسلام،نوری، ج۲، ص۱۴۸ 📚منتخب التواريخ، ص ۲۹۹ ✍ در قبر هم مَلَک که بپرسد چه داشتی؟! سر بر کُنَد حسین و بگوید حساب شد... @Maghaatel