eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 وقتی‌که « زُبیر » ، دوّمی را با اسم «مادربزرگِ معروفش» خطاب می‌کند... سلمان گوید: 🔹 بعد از آنکه از امیرالمومنین علیه‌السلام به زور بیعت گرفتند، در مسجد به سراغ ما آمدند؛ به سمت آمده مرا گرفته و آن قدر بر گردنم زندند که وقتی رهایم کردند، گردنم مانند تاولی برآمده بود. آنگاه دستانم را گرفته و پیچاندند و به زور بیعت کردم. 🔸 پس از من ابوذر و مقداد نیز به زور بیعت کردند. سپس به سمت زبیر رفتند و به او گفتند: بیعت کن، ولی او بیعت نکرد. عمر ، خالد و مغیرة به همراه عده‌ای دیگر به وی هجوم بردند و شمشیرش را گرفتند و آن را آن قدر بر زمین زدند تا شکسته شد و سپس یقه او را گرفتند؛ 🔹 زیبر در حالی که عمر بر سینه‌اش نشسته بود، گفت: ای فرزند صَهّاک! به خدا سوگند اگر شمشیرم در دستم بود، از من منصرف می‌شدی. ای فرزند صَهّاک! بدان که به خدا سوگند اگر این متجاوزانی که تو را یاری کردند نبودند، دستت به من و شمشیرم نمی‌رسید؛ 📋 لِمَا أَعْرِفُ مِنْ جُبْنِکَ وَ لُؤْمِکَ وَ لَکِنْ وَجَدْتَ طُغَاةً تَقْوَی بِهِمْ وَ تَصُولُ 🔻زیرا من خوب می‌دانم که تو ترسو و پَست هستی، تو این متجاوزان را پیدا کرده‌ای که به وسیله آنان نیرومند شده‌ای و حمله جرأت یافته‌ای. 🔸 عمر خشمناک شد و گفت: آیا صَهّاک را به یاد من می‌آوری!؟ زبیر گفت: مگر صَهّاک که باشد؟ چرا نامش را نبرم؟ همه می‌دانند که او زنی زناکار بود، مگر منکر این هستی؟ مگر او کنیز حَبشی جدّم عبدالمطلّب (مادر زبیر، صفیّه، دختر عبدالمطلب بود) نبود که جدّ تو نُفَیل، با او زنا کرد و پدرت خطّاب را به دنیا آورد و عبدالمطلب پس از آن جریان، او [صهاک] را به نفیل بخشید و بعد پدرت متولد شد، پدرت بَردهٔ جدّ من و فرزند زناست. 🔹 ماجرای رسوایی نَسب عمر در مسجد، بالا گرفت. در این هنگام ابوبکر از منبر پایین آمد و میان آن دو میانجی‌گری کرد و هم دیگر را رها کردند. 📚کتاب سُلیم بن قیس، ص۸۵ 📚بحارالانوار ج۲۸ ص۲۷۷ @Maghaatel
🔰 گوشه‌ای از مقام «نوکران» حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» ... در روایت آمده است: وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به شهادت رسید ، «امّ اَیمن» سوگند خورد که در مدینه نماند؛ زیرا طاقت دیدن آن مواضع و محل‌هایی که حضرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» را در آنجا دیده بود، نداشت. لذا مدینه خارج شد و به سوی مکّه حرکت کرد. در بین راه، آب او تمام شد و تشنگی شدیدی بر او غلبه کرد، پس دستان خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: یَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِی عَطَشاً؟! 🔻پروردگارا! من خادم حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بودم. آیا می‌خواهی مرا به واسطۀ عطش و در حال تشنگی قبض روح کنی؟! در این حال خدای متعال دلوی آب از آسمان برای او فرستاد. او از آن آب نوشید و هفت سال از آب و غذا بی نیاز گردید. به طوریکه مردم او را در روز بسیار گرم به دنبال کارهایی می‌فرستادند، ولی هرگز تشنه نمی‌شد. 📚 الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۳۰ ✍نیست کاری بهتر از خدمت برای فاطمه نیست مُزدی بهتر از مزدِ عزای فاطمه از تمام نوکری شد افضل الاعمال ما قطره اشک ریخته در روضه‌‌های فاطمه از ازل تا روز محشر جملگی ما را بس است از مناصب ، منصب عبد و گدای فاطمه هست در روز قیامت روسپید و سربلند هر کسی پشت سرش بوده دعای فاطمه مادرم زهرا و بابایم شده شاه نجف هم به قربان علی جان ، هم فدای فاطمه خواسته در زندگی ‌اش هرچه حیدر خواسته نیست جز ذکر علی در ربنای فاطمه روزی گریه کنان را می ‌دهد زهرا خودش می ‌رسد دستم برات کربلای فاطمه... @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸چون‌که زخم پیکرت در آسمان ترسیم شد آتشِ جانِ خلیل‌ُ اللهْ ، ابراهیم شد... راوی گوید: از امام جعفر صادق عليه‌السلام درباره این آیه شریفه سوال کردم: فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي‏ النُّجُومِ‏ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ‏ (صافات/۸۸) {پس ابراهيم یک نگاهی به ستارگان انداخت و سپس گفت: حقیقتاً من بيمار شدم} 🔹امام صادق علیه‌السلام رو به راوی نموده و فرمودند: ابراهيم در بین ستارگان نظر کرد و دید آن بلاهایی را كه بر سر امام حسين عليه‌السلام مى‏آورند، لذا گفت: إِنِّي سَقِيمٌ لِمَا يَحُلُّ بِالْحُسَيْنِ سلام‌اللّه‌علیه. ▪️من بيمارم به خاطر آنچه که بر سر امام حسين عليه السلام خواهد آمد. 📚الكافي ج١ ص۴۶۵ 📜 در نقلی دیگر نیز آمده است: حضرت خلیل الرحمن ابراهیم نبی علیه‌السلام، چند روز در خانه نشست و گفت : من بیمارم. مردم آمدند و گفتند: یا خلیل الله! بیمار، آب و غذا می‌خواهد؟! ابراهیم گفت: « من بیمار داغ حسینم » و وقتی از خانه بیرون آمد، محاسنش سفید شده بود. 📚شعشعة الحسینیه (یزدی) ص٩٢. @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢 چه کسانی در خیمه امام زمان «ارواحنافداه» جا دارند... فُضیل گوید: از حضرت امام باقر علیه‌السّلام شنیدم که می‌فرمود: هر کس که بدون ولایت امامی از جانب خدای‌متعال بمیرد، مرگ او چون مُردن مردم در زمان جاهلیت است.(و در سرای آخرت) هرگز عذر مردم در نشناختن امام را نمی‌پذیرند. وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَا یَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هَذَا الْأَمْرِ أَوْ تَأَخُّرُهُ 🔻کسی که با شناختن امام بمیرد، او را زیانی نخواهد رسید، چه جلوتر از ظهور امام (زمان علیه‌السلام) بمیرد یا بعد از آن. وَ مَنْ مَاتَ عَارِفاً لِإِمَامِهِ کَانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ 🔻و کسی که با معرفت امام از دنیا برود، مانند کسی است که با حضرت قائم «عجل اللَّه تعالی فرجه» در خیمه او بوده است. . 📚المحاسن، ص ۱۵۵ @maghaatel
‬‏🩸به خدا قسم دیدم که دیوارهای مسجد از جا کنده شد ... به نقل کتاب شریف «الإحتجاج»، امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 🗯 هنگامی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را از منزلشان بیرون کشیدند، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از خانه بیرون آمدند و تمام زنان بنی هاشم نیز با او بیرون آمدند و رفتند تا به نزدیک قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسیدند. در آن هنگام رو به آن جماعت غاصب نموده و فرمودند: 📋 خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی ▪️پسر عمویم را رها کنید، قسم به آن خدایی که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به حق برانگیخت اگر او را رها نکنید، گیسوان خود را پریشان می‌کنم 📋 وَ لَأَضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّه عَلَی رَأْسِی وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ▪️و پیراهن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر سر افکنده و به درگاه خداوند تبارک و تعالی فریاد برمی‌آورم. 🔹یقین بدانید که ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامی‌تر نبود و بچه‌ی آن ناقه نیز در نزد خدا از فرزندان من گرامی‌تر نبود. 📌 سلمان گوید: 📋 کُنْتُ قَرِیباً مِنْهَا فَرَأَیْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِیطَانِ الْمَسْجِدِ تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا 🔻من نزدیک ایشان [فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها] ایستاده بودم، به خدا سوگند دیدم که پایه دیوارهای مسجد از جا کنده شد، به طوری که اگر کسی می‌خواست، می‌توانست از زیر آن بگذرد. 📚الاحتجاج،طبرسی،ص ۵۶ 📚بحارالانوار ج ٢٨ ص٢٠۶ @maghaatel
🩸ای‌سلمان ! فاطمه «سلام‌الله‌علیها» را دریاب؛ که اگر نفرین کند ، مدينه اهلش را می‌بلعد... در روایت آمده است: 🔹 وقتی که امیرالمومنین علی علیه‌السلام را از خانه خارج کردند، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها (به مسجد) آمد و خطاب به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر! آیا می‌خواهی مرا بیوه کنی؟ 📋 وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَ جَیْبِی وَ لَآَتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَی رَبِّی 🔻به خدا سوگند اگر علی علیه‌السلام را رها نکنی، موهایم را پریشان کرده و پیراهن خود را پاره می‌کنم و بر سر قبر پدرم می‌روم و به سوی پروردگارم ناله بر می‌آورم. 🔹 فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را گرفت و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله راه افتاد. 📖 در این‌جا بود امیرالمؤمنین علیه‌السلام (در حالی که با طناب دست و پایش بسته بود و گردن مبارکش به زیر تیغ عمر بود به سلمان فرمود : 📋 أَدْرِکْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی أَرَی جَنْبَتَیِ الْمَدِینَةِ تُکْفَئَانِ 🔻دختر محمد «صلی الله علیه و آله»، را دریاب؛ دارم می‌بینم که دو طرف مدینه دارد بر روی هم قرار می‌گیرد [کنایه از اینکه مدینه دارد زیر و رو می‌شود] 📋 وَ اللَّهِ إِنْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ أَتَتْ قَبْرَ أَبِیهَا وَ صَاحَتْ إِلَی رَبِّهَا لَا یُنَاظَرُ بِالْمَدِینَةِ أَنْ یُخْسَفَ بِهَا وَ بِمَنْ فِیهَا 🔻به خدا سوگند اگر او موهایش را پریشان کرده و پیراهن خود را پاره کند و بر سر قبر پدرش برود و به سوی پروردگارش ناله برآورد، در اندک زمانی، مدینه تمام کسانی که در آن هستند را خواهد بلعید. 🔖 سلمان، خود را به ایشان رساند و عرض کرد: ای دختر محمد! خداوند پدرت را برای رحمت مبعوث نموده است؛ برگردید! فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمود: 📋 یَا سَلْمَانُ یُرِیدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ مَا عَلَیَّ صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّی آتِیَ قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیْبِی وَ أَصِیحَ إِلَی رَبِّی 🔻ای سلمان! این‌ها می‌خواهند علی علیه‌السلام را بکشند، من نمی‌توانم صبر کنم، پس بگذار بر سر قبر پدرم بروم و موهایم را پریشان کرده و پیراهنم را پاره کنم و به سوی پروردگارم ناله برآورم. 🔖 سلمان گفت: من می‌ترسم که زمین، مدینه را در خود فرو ببرد، علی علیه‌السلام مرا پیش شما فرستاده تا به شما بگویم که به خاطر او به خانه برگردید و از این کار منصرف شوید. صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها (تا اسم مولا علی علیه‌السلام را شنیدند) فرمودند: 📋 إِذاً أَرْجِعُ وَ أَصْبِرُ وَ أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ 🔻حال که مولایم علی علیه‌السلام اینگونه فرموده، پس بر می‌گردم و صبر می‌کنم و به امر ایشان گوش کرده و از ایشان اطاعت می‌کنم. 📚 تفسیر عیاشی ج٢ ص۶٧ 📚 بحارالانوار ج ٢٨ ص٢٢٩ @maghaatel
🩸 امیرالمؤمنین علیه‌السلام، خودش این روزها از بانوی خانه‌اش پرستاری می‌کند ... در روایتی امام حسین علیه‌السلام فرمودند: 🥀 هنگامی که فاطمه دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بیمار شد، به امیرالمومنین علی علیه السلام وصیت کرد که موضوع بیماری وی را مخفی بدارد و هیچ کس را از بیماری او با خبر نکند.‌ مولا علی علیه‌السّلام نیز به وصیت او عمل کرد. 📋 وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَی ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَی اسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ ▪️حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام خودش پرستاری فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را عهده دار بود و اسماء بنت عمیس _ که خدا او را رحمت کند _ طبق سفارش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، در امر پرستاری به مولا علی علیه‌السلام یاری می‌رساند. 📚الأمالی، شیخ مفید ص٢٨١ 📚بحارالانوار ج ۴٣ ص٢١٠ ✍ به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی‌آید بود چشمش به در، تا کی اجل آید به دیدارش؟ علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی‌دارد مجسم می‌کند عشق و فداکاری و ایثارش کند اشک علی را پاک با دستی که بشکسته نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش علی گه در بغل زانو، گهی سر بر سر زانوست تو گویی از جدایی می‌کند زهرا خبر دارش به زحمت واکند چشم و به سختی می‌نهد برهم رمق رفته دگر از دیده تا صبح بیدارش‌... @Maghaatel
🩸 وقتی‌که رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله»، در زمان حیات خود، روضه دخترشان فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» را می‌خوانند ... ابن عباس گوید: 🥀 روزی در محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نشسته بودیم؛ سخن از اهلبیت آن حضرت به میان آمد تا رسیدند به دخترشان فاطمه سلام‌الله‌علیها. 🥀 سپس فرمودند: وقتی که فاطمه عليهاالسلام را دیدم، به یاد اتفاقاتی افتادم که پس از من بر او روا می‌دارند؛ 📋 کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا ▪️گویی من دارم می‌بینم که به خانه او بی توجهی شده و حرمتش زیر پا گذاشته شده و حقوقش غضب شده و از ارثش محروم می‌شود. 📋 وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ ▪️و پهلویش شکسته و جنینش سقط می‌شود و او فریاد برمی‌آورد که یا محمداه! و جوابی نمی‌شنود و استغاثه می‌کند و کسی به دادش نمی‌رسد. 🥀 ... سپس درد او آغاز شده و شدت می‌گیرد. پس خداوند عزّوجلّ مریم دختر عمران را به پرستاری او می‌فرستد تا در هنگام مریضی مؤنس او باشد. 🥀 او در آن زمان می‌گوید: پروردگارا! دیگر از زندگی ملول شده‌ام و از اهل دنیا خسته شده‌ام؛ مرا به پدرم ملحق نما! و خداوند عزّوجلّ وی را به من ملحق می‌سازد و او اولین کسی است که از میان اهل بیتم به من می‌پیوندد. 📋 فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً ▪️و با حالی غمگین و مصیبت زده و غم دیده و غصب شده از حق و کشته شده، پیش من می‌آید. 📋 فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَیْهَا حَتَّی أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِینَ ▪️و آن گاه است که من می‌گویم: خدایا بر کسی که به وی ظلم کرده لعنت فرست و کسی که حقش را غصب کرده را عقوبت فرما و کسی که او را ذلیل نموده خوار گردان و آن کسی که پهلوی وی را شکسته و موجب سقط بچه او شده را تا ابد در آتش جهنم گرفتار کن! در آن هنگام فرشتگان آمین می‌گویند. 📚الأمالی،شیخ صدوق، ص١١٢ 📚بحارالانوار ج ۴٣ ص١٧٢ ✍ بعد از نبی، مدینه به دُختش امان نداد و ز مِهر، کس تسلّیِ آن خسته جان نداد! زهرا ندید محسن و، گلچین روزگار گل چید و فیض دیدن بر باغبان داد! می‏خواست با پسر بدهد جان به پشت در اما چو بی‌کسیِ علی دید، جان نداد! میخواست با علی سوی مسجد رود ولی دردا که تازیانه‏ی قنفذ امان نداد! هر قهرمان کند به نشان خود افتخار زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد... @Maghaatel
🩸فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با چه حالی بر سر قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله حاضر شدند ... در نقلی آمده است: 🥀 در آخرین روزهای عمر شریف حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که در یکی از شب‌ها به امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: اگر شما اجازه بدهید می‌خواهم بر سر قبر پدرم بروم تا قبل از رفتنم از این دنیا با او وداع کرده باشم؛ چرا که وقت جدایی دیگر نزدیک شده است ای پسرعمو. 🥀 در این‌جا بود که مولا علی علیه‌السلام به گریه افتادند و فرمودند: 📋 إنّكِ بِهٰذِهِ الحالةِ لَم تَستَطيعِي القِيام!؟ ▪️ شما با این حال حتی توانایی ایستادن را هم نداری؟ 🥀 صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: چاره‌ای نیست دیگر؛ پس به پا خواستند و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله راه افتادند. 📋 فَتارةً تَقومُ و تارةً تَطيح،حتّى وَصلَتْ إلىٰ قَبرِ رَسولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ مَعَها علیّ علیه‌السلام 🩸صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در بین راه مکرّر زمین می‌خورد و باز بلند می‌شد تا اینکه به قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسید. 📋 فَلَمّا نَظَرَتْ إلىٰ القَبرِ أنَّتْ أنّةً تَزَلزَلتْ لَها الأرَضين ▪️پس همینکه نگاهش به قبر پدر افتاد چنان ناله‌ای زدند که زمین به لرزه افتاد. 📋 و قالت: يا أبتاه! سَكنتَ التُرابَ و فارَقتَ الأحبابَ و أسلَمتَنا لِلخُطوبِ و فَوادحِ الكُروبِ و بَكَتْ حتّى اِنصَدَعَ قَلبُها. 🩸سپس فرمودند: ای پدرجان! ساکن خاک‌ها شده ای و از دوستان جدا شده‌ای و ما را تسلیم سختی ها و مصیبت‌ها نمودی؟! سپس آن‌چنان گریستند که نزدیک بود قلب آن حضرت از هم پاشیده شود. 🥀 امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: زهرای من! کم گریه کن که می.ترسم خودت را با این گریه ها از بین ببری؟! 🥀 فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمود: ای پسر عمو! مرا معذور بدار؛ چرا که فراق و خصوصا فراق پدرم، بد کامم را تلخ نموده است. 📋 ثُمّ أخَذَتْ قَبضةً مِنْ صَعيدِ قَبرهِ الشّريف و وَضعَتْها علىٰ أَنفِها و عَينِها و شَمَّتْها، و أنشَأتْ عليهاالسّلام: ▪️سپس آن بانوی مکرمه مشتی از خاک قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را برداشته و روی چشم ها گذارده و بوییدند و اشعاری چنین فرمودند: 📋 صُبَّتْ عَلَيّ‌ََََ مَصائبٌ لَو أنّها صُبَّتْ عَلَى الأيامِ صِرْنَ لَيالِيا ▪️چنان مصیبت ها بر سر من آوار شد که اگر بر سر روزها این مصائب آمده بود، تبدیل به شب می‌شدند. 📚مُسکّن الفؤاد،شهیدثانی، ص۱۱۲ (با اندکی تفاوت) 📚وفاة فاطمه الزهرا سلام‌الله‌علیها، بحرانی،ص۶۷ 📚 موسوعة الکبری عن فاطمه الزهرا سلام‌الله‌علیها، ج۱۵ ص۱۳۵ @Maghaatel
🔰 مستجاب الدعوة هستند؛ حتی ذرّیه خُدّام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ... مالک بن دینار گوید: در موسم حج زن ضعیفی را دیدم که بر شتری نحیف سوار است. مردم او را نصیحت می‌کردند که با آن شتر به صحرا نرود و باز گردد؛ ولی او توجّهی نکرد و همراه بقیۀ مردم به راه افتاد. 💢 هنگامی که مقداری از راه را در بادیه طی کردیم شترش تحمّل رفتن را از دست داد و ایستاد. او سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: 🗓 خدایا! نه مرا در خانه‌ام گذاشتی و نه به خانۀ خودت رسانیدی. تو را به عزّت و جلالت سوگند اگر کسی غیر از تو این عمل را با من انجام داده بود شکایت او را به سوی تو می‌آوردم. 💢 مالک گوید: در این حال ناگهان شخصی نزد او آمد که شتری ماده به همراه داشت و به آن زن گفت: سوار شو! هنگامی که وی سوار شتر گردید آن حیوان با سرعت عجیبی حرکت کرد. زمانی که من مشغول طواف خانۀ خدا بودم، آن زن را دیدم که طواف می‌کرد. او را سوگند دادم و از او خواستم که خود را معرفی کند؛ او گفت: أَنَا شُهْرَةُ بِنْتُ مُسْکَةَ بِنْتِ فِضَّةَ خَادِمَةِ الزَّهْرَاءِ علیهاالسلام 🔹 من "شُهره"، دختر مُسکه، دختر فضّه، همان خادمه حضرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» هستم. 📚مناقب آل ابی طالب، ج۳ ص۱۱۷ 📚تسلیة المجالس،ج۱ ص۵۲۹ 📚بحارالأنوار ج۴۳ ص۴۶ ✍ و چه زیبا مرحوم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی سرود: "مُفتقرا" مَتاب رو ، از در او به هيچ سو زآنكه مِس وجود را ، فضّه‌ی او طلا كند... @Maghaatel