eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
12.9هزار دنبال‌کننده
11 عکس
16 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸سرخیِ چشمی که تا زمان دفن هم خوب نشد ... در نقلی آمده است: 📋 ثُمَّ لَطَمَ عُمَر خَدَّها حَتّى احْمَرَّتْ عَينَها ▪️... سپس عمر با دستان نحسش چنان ضربه‌ای به وجه مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها زد که چشمان مبارک آن حضرت سرخ شد. 📚عوالم العلوم ج۱۱ ص۳۷ 🔖 و این «سرخی چشم» ادامه داشت تا آن ساعتی که «اسماء» گوید: 🥀 در حال غسل‌دادن دیدم بی‌اختیار صدای گریه امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه بلند شد. گفتم: حق دارید در گریه کردن در این مصیبت عظمی و بلیّه کبری! لیکن دیدم بی‌اختیار صدای مبارک به گریه بلند شد! سبب آن چه بود؟ 🥀 مولا علی علیه‌السلام فرمود: ای اسماء! در حال غسل دادن نظرم افتاد به صورت فاطمه سلام‌الله‌علیها ؛ دیدم که از ضربت آن بی‌دین کبود شده است و چشم مبارکش‌چون خون، سرخ شده است و بازوی مبارکش ورم کرده است چون یک دُملُج (دست‌بند)... 📚انوار الشهاده، ص۴۳۴ ✍ حالی که داری،حال دوران پیمبر نیست از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست ای لیله القدری که عمرت لیله القدر است انگار زنده ماندنت دیگر مقدر نیست با دیدن تابوتِ خود، همسر که میخندد یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست یک پلک تو‌ از ضربه‌ی سیلی ورم کرده اندازه‌ی چشمان تو با هم برابر نیست حوریه با برگ گلی مجروح میگردد اصلا نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست در را شکستند و به پهلوی تو کوبیدند باور کنم اینها تقاص فتح خیبر نیست؟ اصلا چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی مسمار از سینه کشیدن کار حیدر نیست یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست سهم حسینت پیرُهن ، پس سهم زینب چه؟ در یادگاری‌های تو یک تکه معجر نیست؟ @Maghaatel
معارف و مقاتل آلُ الله
. ⚫️ مصائب حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با شش محور 👇 #بستر_شهادت #مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت #مصائب_غصب
. سلام علیکم و رحمةالله اَعظَمَ اللهُ اُجورَکم 🖤 🗯 قابل توجه اعضای محترم کانال! ▪️ما به جهت پرهیز از قراردادن پُست‌های تکراری، دیگر مطالب سال‌های گذشته را امسال نگذاشتیم❗️ ▪️لذا جهت دسترسی به مصائب مستند حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و اشعار متناسب با آن، با استفاده از جستجوی هشتک‌های موضوعی، از مطالب سال‌های گذشته نیز غافل نشوید❗️ ✔️ هشتک مورد نظر را کلیک کنید! @Maghaatel
🩸مصائب حضرت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها همواره در مَرئیٰ و مَنظر اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده و هست ... 💬 شواهد متعددی وجود دارد که مصائب سنگین حضرت زهرا و سیدالشهداء علیهماالسلام همواره در مَرئی و منظر رسول خدا تا امام زمان «صلّی‌الله‌علیهم‌اجمعین» بوده و هست... 🔖 یکی از شواهد این مطلب، کلام جانسوز امام صادق علیه‌السلام است که فرمودند: 📋 ثمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ... ▪️سپس عمر جلو آمد و بر صورت مبارک مادرمان چنان سیلی زد که هنوز که هنوز است دارم می‌بینم آن لحظه‌ای را که چگونه گوشوارهٔ مادرم شکسته شد و بر زمین افتاد... 📚الاختصاص، ص۱۸۵ ✍️ من ز ثانی اشاره را دیدم ضربه‌های دوباره را دیدم مادرم رو نشان نداد ولی قطعه‌ی گوشواره را دیدم @Maghaatel
🩸هیزم‌هایی که داغ امام زمان «ارواحنافداه» را تازه می‌کند... 🔖 رسم است که ابزار قتل و آزار مقتول را از دیدگان اولیاء دَم او دور می‌کنند تا داغ قلبشان تازه نگردد.‌.. 🔎 اما به حکم روایت: 📋 ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ(۱) ▪️آن هیزم‌ها در نزد ما اهل‌بیت، از امامی به امام بعدی به ارث می‌رسد. 👈 عین همان هیزم‌هایی که خانه صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها را با آن‌ها به آتش کشیدند، در زمان حاضر در نزد حضرت ولیعصر «ارواحنافداه» است... و خدا می‌داند که با دیدن آن هیزم‌ها چه بر قلب نازنینش می‌گذرد ... 📝 همان هیزم‌هایی که چنان بلایی بر سر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها آوردند که خود آن مظلومه فرمود: 📋 فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، ▪️در آنجا (پشت در) با صورت به زمين خوردم، در حالی كه آتش دور و‌ برم شعله می‌کشید و حرارتش صورتم را مي‌سوزاند!(۲) 📌 لغت عرب معنای «تَسْفَعُ» را اینگونه می‌نویسد: أی «تَضرِب» و «تَلطِم»(۳) ✍ یعنی آن‌قدر آتش شعله‌ور بود که گویا زبانه‌های آتش، سیلی به وجه مبارک آن حضرت می‌زد... 📚(۱)دلائل الإمامة، ص۴۵۶ 📚(۲)ارشاد القلوب، ج۲ ص۳۶۲ 📚(۲)بحارالانوار، ج۳۰ ص۳۴۳ 📚(۳)القاموس المحیط، ج۱ ص۷۲۸. ✍🏻 گیرم آتش به جفا، «در» که نباید می‌سوخت آشیان سوخت، کبوتر که نباید می‌سوخت آتش این‌بار گلستان نشد انگار؛ ولی باغ و بستان پیمبر که نباید می‌سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم، وسط حادثه مادر که نباید می‌سوخت... @Maghaatel
🩸برای هیچ‌کس به اندازه امیرالمؤمنین «صلوات‌اللّه‌علیه» دلم نسوخت... عدیّ بن حاتم طائی گوید: 📋 مَا رَحِمْتُ أَحَداً رَحْمَتِی عَلِیّاً حِینَ أُتِیَ بِهِ مُلَبَّباً ▪️برای هیچ کس به اندازه علی علیه‌السلام دلم نسوخت؛ هنگامی که گریبانش را گرفته و او‌ را می‌کشاندند.... 📚 بحارالانوار ج۲۸ ص۳۹۳ ✍ نگاه حیدری‌اش خیره خیره بر در بود و نیمه‌های وجودش میان بستر بود نفس نفس زدن فاطمه عذابش داد که چشم او همه شب تا خود سحر تر بود زمین نخورده کسی پیش چشم غیرتی‌اش یگانه یار غریبان شهر، حیدر بود علی، علی است میان مدینه تا وقتی... کنار حضرت مولا، وجود کوثر بود و پشت‌ْگرمی او در کشاکش سختی نگاهِ فاطمیِ دختر پیمبر بود فدک بهانه شده بود، کینه دیرینه است تمام نقشه‌ی شان انتقام خیبر بود برای قتل علی تیر و نیزه کاری نیست برای کشتن او راه های بهتر بود... هجوم و آتش و دود و غلافِ نامردی... دو دست بسته و چشمی که سوی دلبر بود ندای (فضه خُذینی) بلند شد، یعنی... ز دست رفته...تمامِ امیدِ مادر بود هنوز فکر و خیالش چقدر آشفته است به یاد کوچه باریک و حال معجر بود @Maghaatel
🩸من این مرد را می‌شناسم... او همان کسی‌است که درب خیبر را با یک ضربه از جا کَنْد... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی‌که امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه را كشان‌كشان براي بيعت با ابوبكر به مسجد می‌بردند، يك مرد يهودی كه آن وضع و حال را ديد، بی‌اختيار لب به تهليل و شهادت گشوده و مسلمان شد. 🥀 چون علت آن را پرسيدند،گفت: من اين شخص را می‌شناسم؛ او‌ همان كسی است كه وقتی در ميدان‌های جنگ ظاهر مي‌شد، دل رزم‌جويان را ذوب كرده و لرزه بر اندام‌شان می‌افكند؛ 🥀 او‌ همان كسی است كه قلعه‌های مستحكم خيبر را گشود و درب آهنين آن‌ را كه به وسيله چندين نفر باز و بسته مي‌شد، با يك تكان از جايگاهش كَند و به زمين انداخت. 🥀 اما حالا كه در برابر جنجال يك مُشت آشوبگر سكوت كرده، بی‌حكمت نيست و سكوت او براي حفظ دين اوست و اگر اين دين حقيقت نداشت او در برابر اين اهانت‌ها صبر و تحمل نمي‌كرد؛ اينست كه حق‌بودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم. 📚علی کیست؟!،کمپانی،ص۲۵۵ ✍ علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامردها در خانه‌اش بستند دستش را دهانِ صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر، نازِ شَستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه‌ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟! تصور کن، خرابه خانه‌ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این‌ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را! @Maghaatel
🩸خلاصهٔ مصائب وارده بر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از لسان مبارک خود آن حضرت... اصحاب سقیفه و پیروان آن‌ها به اندازه‌ای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را اذیت و آزار دادند، که در خطبه فدکیهٔ، صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به آن‌ها فرمود: 📋 وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنانِ فِي الْحَشا... ▪️در برابر آزارهایتان صبر می‌کنیم؛ مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ و پهن پیکرش را بُرِش دهند و سر نیزه را در شکمش فرو برند! 📚الاحتجاج ج۱ ص۲۶۷ ✍ آه از غصه‌ای گلوگیر و آه از یاس زخمی و پرپر آه از بستری به خون گلگون آه از حال و روز یک مادر آه از بوی دود دلگیری که در جای‌جای خانه پیچیده می‌کند زنده صحنه‌ای را که فاطمه بین شعله‌ها دیده آه از خانه‌ای که هر دم از آن ناله‌ای سینه‌سوز می‌آید آه از زخم سینه‌ای که از آن‌ خون تازه هنوز می‌آید آه از درد سینه و بازو آه از زخم کاریه پهلو ای خدا! من چگونه گویم از جای دستی که مانده بر ابرو آه از صورت کبودی که روی زخم علی نمک می‌زد تا که می‌دید، با خودش می‌گفت: «همسرم را عمر کتک می‌زد!» آه… تنها علی و یک زهرا آه… تنها امام و یک مأموم آه… از لحظه‌ای که در کوچه رفت مظلومه در پیِ مظلوم آه نفرین به یثربی که در آن لِه‌ شده دیگر احترام علی بی‌سر و پاترین‌شان حتی روی گردانَد از سلام علی آه از یک نگاه پُر دردی که دگر میل پَر کشیدن داشت  آه از التماس یک مردی که کجا طاقت بریدن داشت؟! آه از حال بچه‌هایی که نیست اصلاً گمان و باورشان که به هر صبح و شام و هر لحظه آب می‌رفت جسم مادرشان آه از روح و از روان حسن! آه از اشک بی‌امان حسن! آه از لُکنت زبان حسن! آه از مادر جوان حسن! آه از قلب مضطر زینب غصه های برابر زینب ای فلک! عاقبت بگو با من که چه می‌آوری سرِ زینب؟! @Maghaatel
🩸نه فقط صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها… بلکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم «فضّه» را صدا زد… در نقل‌ها آمده است: 📋...وَ صَاحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِفِضَّةَ یَا فِضَّةُ مَوْلَاتَکِ فَاقْبَلِی مِنْهَا مَا تَقْبَلُهُ النِّسَاءُ فَقَدْ جَاءَهَا الْمَخَاضُ مِنَ الرَّفْسَةِ وَ رَدِّ الْبَابِ فَأَسْقَطَتْ مُحسناً ▪️در همان گیر و دار که آن حرامیان به داخل خانه آمدند، امیرمؤمنان علیه‌السلام فریاد زد و فرمود: ای فضّه! بانوی خود را دریاب که از ضرب لگد و فشار درب خانه، دچار درد زایمان گردیده و محسن علیه‌السلام سقط شده است. 📚الهدایة الکبری، ص۴۰۸ 📚بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ ✍ چه دید آنجا زمان بردنش حیدر...، که زد فریاد: بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا... @Maghaatel
🩸دری که ساختم آخر به من خیانت کرد... در نقل‌ها آمده است: 📋 مٰا عَمِلَ عَلیُّ بن ابِی طالب علیه‌السلام مِصراعَیْ دارِهِ إلّا بِالمِسمارِ... ▪️… علي بن ابيطالب علیه‌السلام دو لنگه درب خانه خويش را جز با استفاده از مسمار (ميخ) نساخت. 📚و امّا الجِدار،غیب‌غلامی،ص۸۸ 📚المواهب اللّدُنیّه،قسطلانی،ج۳ ص۵۹۴ (با اندکی تفاوت) 📚الدُرّة الثمینه، ابن‌نجّار،ج۱ ص۱۴۰ (با اندکی تفاوت) ✍ خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت دری که ساختم آخر به من خیانت کرد گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت خودم ز سینه او میخ را در آوردم ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت عقب کشید و به دیوار خورد و در پیچید شیار در به روی پهلویش شیار انداخت زن جوان مرا می‌زدند نامردان مدینه فاطمه‌ام را در احتضار انداخت و یک غلاف که دست چهل نفر چرخید و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت مغیره هم که کم آورد و پشت پا میزد زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت نفس نفس زدنش هم پراز جلالت بود سقیفه را نفس او از اعتبار انداخت همینکه دست به معجر گرفت طوفان شد صدا که زد همه را یاد ذوالفقار انداخت... @Maghaatel
🩸علی «علیه‌السلام» را به یک بلایی مبتلا می‌کنم که اَحدی را بدین‌گونه بلایی مبتلا نکرده‌ام... در روایتی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: 💬 در شب معراج پروردگارم عهدی بر دوشم نهاد و ... فرمود: 📋 يَا مُحَمَّدُ اسْمَعْ: عَلِيٌّ رَايَةُ الْهُدَى، وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي، وَ نُورٌ مَنْ أَطَاعَنِي، ▪️ای محمّد! بشنو: علی «علیه‌السلام» بیرق هدایت، پیشوای دوستان من و نور کسانی است که از من فرمان می‌برند. 📋 وَ هُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أْلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ ▪️او همان کلمه‌ای است که پرهیزگاران را به همراهی‌اش وادار ساخته‌ام. 📄 پس هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است... 🔖 آن‌گاه خدای متعال فرمود: 📜 إِنِّي مُسْتَخِصُّهُ بِبَلَاءٍ لَمْ يُصَبْ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي 👈 من او را به بلایی مبتلا خواهم کرد که هیچ یک از مخلوقاتم را به آن دچار نکرده‌ام! 🥀 این بلا، آن چیزی است که از پیش مقدر شده! او گرفتار می‌شود و به واسطه او نیز مردم آزمایش می‌شوند. 📚أمالی،شیخ طوسی،ج۱ ص۵۱۳ 📚غایة المرام،بحرانی،ج۱ ص۱۹۱ ✍ گل من نقش زمين است نپرسيد چرا؟ کار پاييز همين است…نپرسيد چرا؟ زنی افتاد و رگ غيرت عالم نگريست نظر عشق چنين است نپرسيد چرا؟ گاه مردی که جهان دور سرش می‌گردد بی‌کس و کارترين است نپرسيد چرا؟ تا نرنجد دل من، فاطمه هرچند که ديد حيدرش خانه‌نشين است نپرسيد چرا؟ بی‌جواب است سلامم نه تعجب نکنيد آخر اين شهر، مدينه است نپرسيد چرا؟ @Maghaatel
🩸ای عمّار! همین‌جا بود که فاطمه‌ام را کشتند... ای عمّار! همین میخ بود که کار خودش را کرد... در نقلی آمده است: 🥀 بعد از گذشت چند روز از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها، «عمار» به دنبال امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه آمد. آن حضرت بعد از اینکه گوشه‌ای از صدمات وارده بر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را برای عمّار بازگو کردند، خواستند تا که از خانه خارج شوند. 📋 فَلَمّا وَصَلَ إلَى البابِ وَقَعَ نَظَرُهُ عَلَى المِسمارِ فَوَقَعَ مَغشِيّاً عَلَيه. ▪️وقتی که امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه به کنار در خانه رسیدند، نگاهشان به میخ در افتاد و همان‌جا از هوش رفته و نقش بر زمین شدند. 🥀 عمار گوید: بعد از لحظاتی که مولا علی علیه‌السلام به هوش آمد، به محضرش عرضه داشتم: ای مولای من! آیا به پا نمی‌خیزید تا برویم؟! امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه به من رو کرده و فرمودند: 📋 يا عَمّار! دَعْنِي مَعَ يَتامىٰ فَاطِمة علیهاالسلام ▪️ای عمار! مرا با یتیمان فاطمه سلام‌الله‌علیها تنها بگذار... 📋 يا عَمّار! هُنا قَتَلوا حَبيبَتي فَاطِمة، هُنا عَصَروا فاطمة، هُنا أسقَطوا جَنينَها، ▪️این عمار! همین‌جا بود که حبیبهٔ من، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را کشتند! همین‌جا بود که او را بین در و دیوار تحت فشار قرار دادند! همین‌جا بود که جنینش را سقط کردند! 📋 يا عَمّار! بِهَذا المِسمٰار تَمَزَّقَتْ أحشَاءُ حَبيبَتي فاطِمَة. ▪️ای عمار! به واسطه همین میخ بود که بدن مبارک فاطمه سلام‌الله‌علیها از درون هم زخم شد! 📚العبرة الساکتة،ج۲ ص۸۲ ✍ رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من زهرای من! حبیبه‌ی من! مهربان من می‌بینی از غمت چقدر میخورم زمین؟ دیگر شدم بدون عصا آسمان من! مانده هنوز بستر تو گوشه‌ی اتاق با لاله‌اش چکار کنم باغبان من؟! ماندست چند تار مویت بین شانه‌ای... چشمم که خورد تیر کشید استخوان من! راحت بخواب درد کشیدن تمام شد! راحت بخواب دردْکشیده جوان من! کابوس لحظه‌های علی نبش قبر توست! فکرش به هم زده‌ست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچ‌وقت آخر کجاست قبر تو راز نهان من... گفتم درِ جدید بسازند بعد تو تا میخ‌ها دوباره نگیرند جان من... حالا دگر تمام شده امتحان تو... حالا دگر شروع شده امتحان من... @Maghaatel
🩸روضه سربسته از لسان مبارک امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه، درباره مصائب وارده بر حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها... 🔖 وقتی که امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه، زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به خاک سپرد، خطاب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: 📋 وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى‏ هَضْمِهَا ▪️دخترتان به شما خبر می‌دهد که چگونه ام‍ّتتان دست به دست هم دادند بر «هضم» فاطمه سلام‌الله‌علیها...(۱) 🪧 لغت عرب «هضم» را اینگونه معنا می‌کند: 📖 یَدلُّ عَلَی کَسرٍ و ضَغطٍ و تَداخُلٍ ▪️«هضم» یعنی یک شیء یا یک انسان به گونه‌ای شکسته‌شده و تحت فشار قرار بگیرد که اجزاء آن لِه شده و در یکدیگر فرو روند.(۲) ✍ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... و برای همین است که یکی از القاب صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها، «المُضطَهَدَةُ» می‌باشد؛ چنانچه در زیارتنامه آن حضرت عرضه می‌داریم: 📜 السَّلامُ علَیکِ أیَّتُها المُضطَهَدَةُ ...(۳) 📝 یکی از موارد استعمال این ماده (المُضطَهَدَةُ) در لغت عرب، در جایی‌ است که یک گنجشک را در قفس، گیر انداخته و از هر طرف به او ضربه‌ای وارد کنند ... ✍ این، ارث مادری که بود که در گودال قتلگاه به سیدالشهداء علیه‌السلام رسید ... چرا که امام صادق علیه‌السّلام، سربسته در زیارت‌نامه سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: 📜 المَظلومِ المُضطَهَد...(۴) 📚(۱)الكافي، ج‏۱ ص۴۵۹ 📚(۲)معجم مقاییس اللغة, ج۶ ص۵۵ 📚(۳)من لا یحضره الفقیه، ج۲ ص۵۷۲ 📚(۳)المزار الکبیر، ص۸۰ 📚(۴)کامل الزّیارات، ص۲۲۲ ✍🏻 آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود مانند شیشه چند جای او ترک داشت این‌ها همه دردسر شیر خدا بود هی دست روی دست میزد راه می‌رفت صدها گره در کار یک مشکل‌گشا بود یک مردِ تنها، دو کنیز و این همه زخم غسل و کفن پیش نگاه بچه‌ها بود هر عضو را بینی که کاری‌تر شکسته بی‌شک همان‌جا بوسه‌گاه مصطفی بود یادش نرفته حیدر کرّار روزی می‌دید زهرایش به زیر دست و پا بود مادر به هر دردسری آخر کفن شد دلشوره‌ها بهر شهید کربلا بود... @Maghaatel