#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
🩸وقتیکه دیدی برادرت حسین علیهالسلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که حضرت زینب سلاماللهعلیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود:
📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِي.
▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیهالسلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و عرضه داشت:
ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد:
📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها!
▪️ای مادرجان! این امانت شما را من به جا آوردم.
🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن.
پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود:
📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً
▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیهالسلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛
📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ ویَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه ویَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نحره نیابةً عَنّي
▪️دیدی که طلب یاری میکند ولی کسی به او یاری نمیرساند؛ دیدی که پناه میخواهد ولی کسی به او پناه نمیدهد؛ دیدیکه آب طلب میکند ولی کسی به او آبی نمیرساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دل رحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس...
✍یکدم بروآهستهتر جانا شتابان میروی
رو سوی قربانگه چرا؟ خود سهل و آسان میروی؟
ای خسرو خونین جگر، از ما زنانِ در بدر
کردی مگر صرفنظر، کاینسان خرامان میروی
ای یادگار رفتگان، ای رهبر دلخستگان
مهلًا دَمی آهسته ران، بیحد شتابان میروی
جانا چه سازد خواهرت، با این عیال مضطرت
جز اینکه از هجر و غمت، نالد که گریان میروی
کرده وصیت مادرت، بوسم گلو و حنجرت
کاندر وداع آخرت، آن دَم که میدان میروی...
📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در وقت شهادت، اول برای مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام گریه میکند...
در روایتی امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند:
وقتی که شهادت حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها نزدیک شد،مادر ما به گریه افتاد. حضرت امیرالمومنین علیهالسلام به وی فرمود:
📋 یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ
▪️ای سیّده من! چرا گریه میکنید؟
🥀 زهرای مرضیه سلاماللهعلیها فرمود:
📋 أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی
▪️برای آن مصیبتها و مظلومیتهایی که تو بعد از من خواهی دید، گریه میکنم.
📋 فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّه
▪️امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: گریه نکن! به خدا قسم در راه رضای خدا آن مصائب نزد من کوچک و ناچیزند.
🥀 آنگاه به مولا علی عليهالسلام وصیت نمود که به اولی و دومی اجازه تشییع جنازه و نماز ندهد. آن حضرت نیز به وصیت آن بانو عمل کرد.
📚روضة الواعظین ج١ ص١۵٠
📚بحارالانوار ج ۴۳ ص١٩١
✍ جگرم خون و دلم سر به گریبان علیست
صبح هم در نظرم شام غریبان علیست
گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز
چاه هم بیخبر از غُصهی پنهان علیست
سند غربت مولاست رخ نیلیِ من
سند غربت من، سینهی سوزان علیست
بارها دشمن اگر آید و دستم شکند
دست بشکستهی من باز به دامان علیست
اهل یثرب! ز چه از گریهی من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علیست
درِ آتشزده و نالهی مظلومی من
سند مستند سوختنِ جان علیست
رفتم اما جگرم بهر علی میسوزد
به خدا خانهی بیفاطمه زندان علیست
دارم امید که در حشر پریشان نشود
حال آن سوختهجانی که پریشان علیست...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸هیچ «عزایی» حقِّ مصیبت زهرا سلاماللهعلیها را برای من أدا نمیکند...
در نقلها آمده است:
ساعات پایانی عمْر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین آن حضرت حاضر شدند و وقتی که متوجه شدند بانوی خانهاش دیگر از این جهان، رفتنی است، رو به آن حضرت نموده و فرمودند:
📋 قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ
▪️حقا که جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است، ولی چه باید کرد، چارهای نیست.
📋 وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ
▪️به خدا قسم که تو مصیبت پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را برای من تجدید کردی! حقًا که مصیبت و فقدان تو برای من بسیار سنگین و بزرگ است.
📋 فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا
▪️إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. به خدا قسم که این مصیبت، فجیعترین، دردناک ترین و غصهدارترین مصیبت هاست.
📋 هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا
▪️هیچ تسلیت و تعزیتی جبران این مصیبت را نمیکند و جانشین آن نخواهد شد.
📋 ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَی رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَی صَدْرِهِ
▪️سپس هر دو ساعتی گریستند و آنگاه حضرت امیر علیهالسلام سر مبارک فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را برداشت و به سینه خود گذاشت...
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۸
✍عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
اين درِ سوخته تا حشر، گواهِ من و توست
غربتم را همه ديدند و تماشا کردند
بیپناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آنروز پر از ديدهی نامحرم بود
همهی روضه، نهان بين نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو، از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من! اين اول راهِ من و توست
آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر
آه از آن روز که بر نی، سرِ ماهِ من و توست...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
🩸وقتیکه دیدی برادرت حسین علیهالسلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که حضرت زینب سلاماللهعلیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود:
📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي.
▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیهالسلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و عرضه داشت:
ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد:
📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها!
▪️ای مادرجان! این امانت شما را من به جا آوردم.
🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن.
پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود:
📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً
▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیهالسلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛
📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي
▪️دیدی که طلب یاری میکند ولی کسی به او یاری نمیرساند؛ دیدی که پناه میخواهد ولی کسی به او پناه نمیدهد؛ دیدیکه آب طلب میکند ولی کسی به او آبی نمیرساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دلرحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس...
✍یکدم برو آهستهتر، جانا شتابان میروی
رو سوی قربانگه چرا؟ خود سهل و آسان میروی؟
ای خسرو خونین جگر، از ما زنانِ در بدر
کردی مگر صرفنظر، کاینسان خرامان میروی
ای یادگار رفتگان، ای رهبر دلخستگان
مهلًا دَمی آهسته ران، بیحد شتابان میروی
جانا چه سازد خواهرت، با این عیال مضطرت
جز اینکه از هجر و غمت، نالد که گریان میروی
کرده وصیت مادرت، بوسم گلو و حنجرت
ک انْدر وداع آخرت، آن دَم که میدان میروی...
📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در ساعات احتضار، با نگاه بر سیدالشهداء علیهالسلام، دائم از دل «آه» میکشید...
در نقلی آمده است:
در روزهای آخر عمر شریف صدیقه کبری "سلاماللهعلیها" بود، که اسماء میگوید:
فاطمه زهرا "سلام الله علیها" مرا طلبید و بعضی از وصایا را به من سفارش نمود. سپس رو به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کرد و فرمود:
📋 يَا قُرَّتَا عَينِي! إنَّ أُمَّكُمَا مَريضَةٌ؛ اِذهَبا إلَى رَوضَةِ جَدِّكُما وَ اْدْعُوا لَها. و قَبَّلتْهُما وَ بَكَتْ
▪️ای دو نور دیدهام! مادرتان بیمار است؛ بر سر مزار جدّتان روید و برای او دعا کنید. سپس آن دو را بوسید و گریه کرد.
📋 فَنَظَرَتْ إلَى الحُسينِ عَليهِالسّلام نَظَرَ حَسْرَىٰ وَ تَأَوَّهَتْ
▪️و از روی حسرت نگاهی به امام حسین علیهالسلام میانداخت و «آه» میکشید...
📚 لوامع الأنوار،مرندی(خطی)؛ ص٩٩
✍ از بازی غریب فلک آه میکشید
از زخم های خورده نمک آه میکشید
آن چهرهای که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه میکشید
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخم های فدک آه میکشید
او بار شیشه داشت که در کوچه خُرد شد
آئینه بود و غرق ترک آه میکشید
وقتی که میبُرید لباس حسین را
تنها خودش بدون کمک آه میکشید...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
🩸زینبم! وقتی که حسینم این پیراهن رو از تو خواست، بدان که دیگر آخرین دیدار تو با اوست...
در نقلها آمده است:
آخرین روزهای عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که،
📋 أَعطَتِ الزَّهراء عَلَيهاالسّلام قَميصَ إبراهيمَ الخَليلِ لِزَينب علیهاالسلام
▪️زهرای مرضیه علیهاالسلام، پیراهن حضرت ابراهیم علیه السلام را (که از آباء و اجدادش به ارث رسیده بود) به زینب کبری علیهاالسلام داد.
🥀 سپس به دختر خود، فرمود:
📋 إذَا طَلبَه منكَ أخوكَ الحسينُ عليهالسّلام فَاعلِمي أنَّهُ ضَيفكَ ساعةً،ثمّ يُقتلَ بأشدّ الأحوالِ بِيَدِ أولادِ الزّنا
▪️وقتی که این پیراهن را برادرت حسین علیهالسلام از تو طلب کرد، بدان که دیگر لحظاتی بیشتر مهمان تو نیست و ساعتی دیگر به سختترین حالت به دست اولاد زنا به شهادت میرسد.
✍ هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟
گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟
ای یوسف عزیز! چه کردند گرگها؟
آخر تو "کهنهپیرهنی" داشتی؛ چه شد؟
جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت
در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟
ای دور از دیار که تا دِیْر میروی!
آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟
خود را چه خوب خرج خدا کردی ای کریم!
سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟
📚عوالم العلوم،ج ١١ ص ٩٠٦
📚وقائع الشهور و الأيام،بيرجندی، در ذیل وقایع جمادی الاولی
📚مسند فاطمة عليهاالسّلام، تويسركاني، ص۳۲۴
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸استخوانی شدهام که پوستی به آن چسپیده است ...
در نقلی آمده است که امام صادق علیهالسلام فرمودند: روزهای آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که روزی با أسماء چنین درد و دل نمود:
📋 كَيْفَ أَصْنَعُ وَ قَدْ صِرْتُ عَظْماً قَدْ يَبُسَ الْجِلْدُ عَلَى الْعَظْمِ
▪️من چه باید بکنم با این وضعی که دارم؟! استخوانی شدهام که پوستی به آن چسپیده است؟!
🥀 در این هنگام أسماء به آن حضرت فرمودند:
📋 فَدَيْتُكِ أَنَا أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً لَا يَرَى الرَّجُلُ شَيْئاً إِذَا حُمِلْتِ عَلَى نَعْشِكِ...
▪️جان من به فدایتان بشود! من برای شما یک تابوتی درست میکنم که مرد، چیزی از بدن زن را در آن تابوت نمیبیند؛ این تابوت را در سرزمین حبشه برای زنهایشان قرار میدهند.
🥀 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند:
📋 فَأُحِبُّ أَنْ تَجْعَلِينَ ذَلِكِ
▪️من دوست دارم که از همین تابوت برایم بسازی...
📚الجعفریات،ج۱ ص۲۰۵
📚دعائم الاسلام،ج۱ ص۲۳۲(با اندکی تفاوت)
✍بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من
گشته است معدنی ز جراحات، این بدن
دیگر کسی به خانه من سر نمیزند
ای مرگ لا اقل تو به من یک سری بزن
از من نمانده است به جز استخوان و پوست
گم گشته است پیکر من بین پیرهن
تعظیم من به پیش علی شد همیشگی
دیگر مرا نیاز نباشد به خَم شدن
آتش به جان خسته و پر درد میزند
این گریه های مخفی و بی هقهق حسن
لرزه نشانده بر بدنم وقت احتضار
آیندهٔ پر از غم این طفل بی کفن...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸وقتی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از مولا علی علیهالسلام حلالیت طلبیده و سیل اشک از چشمان مولا جاری میشود...
در نقلی آمده است:
ساعات آخر عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بالای سر آن بانو نشسته و وصایای آن حضرت را میشنید.
بانوی دو عالم بعد از اینکه سفارش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را به مولا نمود، فرمودند:
📋 يَا ابنَ عمّي! إنّي راضيةٌ عَنكَ،فَهل أنتَ راضٍ عَنّي؟
▪️ای پسر عمو! من از شما راضیام اما آیا شما هم از من راضی هستید؟
📋 خَدِمتُك بِقَدْرِ جُهدي و طاقَتي و أَعَنتُكَ عََلَى دُنياكَ مِقدارَ قُوّتي
▪️من تا میتوانستم و هر چه که در توانم بود در زندگیام به شما خدمت نمودم...
📋 و بَعدَ ذٰلِكَ فإنّي أَعتَرِفُ بِالتَّقصيرِ في حَقّكَ فَسٰامِحْني
▪️اما با همه حال، اعتراف میکنم که در حق شما کوتاهی نمودهام؛ پس مرا حلال کن...
📋 فَبَكَى عليُّ عليهالسّلام و قال: يا بنتَ المصطفى و يا سيّدة النساء! رُوحي لِرُوحكِ الفِداء
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند: ای دختر مصطفی! از سروَر همه زنان! روح و جانم به فدای تو.( این چه حرفی است که میگویی؟!)
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری،ج۱ ص۲۵۱
✍ به التماس نگاه یتیمهای خودت
به دستهای کریمانهی دعای خودت
بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
فقط برای نرفتن دعا کنی؛ باشد؟
برای بی کسی من دعا کنی؛ باشد؟
تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟!
تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟!
تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟!
تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟!
تو را به جان حسینت نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو، حلالم کن
کمی مراقب خود باش... فکر جانت باش
به فکر من نه... کمی فکر کودکانت باش
تو باش! با تن زخم و قد کمانت باش
بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش
همان که بست در این خانه دست حیدر را
مخواه باز ببیند شکست حیدر را...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویَت علی هستم...
در نقلها آمده است:
امیرالمومنین علی علیهالسلام نماز ظهر را خوانده و به طرف منزل میرفت که ناگاه کنیزان را دید که ماتم زده و گریان به استقبال آن حضرت آمدند. امام علیهالسّلام از آنها پرسید که چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب میبینم؟ گفتند:
📋 یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا
▪️یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را دریاب! گرچه گمان نمیکنیم به هنگام برسی.
🥀 مولا علی علیهالسلام به سرعت وارد خانه شد و نزد فاطمه زهرا سلاماللهعلیها رفت. ناگاه دید که همسرش در میان بستر خود که از پارچه کتان سفید مصری بود افتاده و (از درد) به طرف راست و چپ میغلتد.
📋 فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ
▪️مولا علی علیه السّلام عبا را از دوش خود انداخت، عمامه را از سر مبارک خود برداشت و لباس خود را گشود.
📋 وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ
▪️آنگاه جلو رفت، سر مبارک زهرای مرضیه سلاماللهعلیها را به دامن گرفت و با صدای بلند فرمود: «یا زهراء» ؛ ولی آن حضرت پاسخی نداد.
🥀 برای دومین بار فرمود: «یا بنت محمدٍ المصطفی! » باز هم جوابی نداد. حضرت امیر علیهالسلام برای سومین بار صدا زد: «ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا میبرد! » اما باز هم جوابی نشنید. دوباره گفت: «ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! » حضرت زهرا سلاماللهعلیها باز هم جوابی نداد. در این هنگام مولا علی علیهالسّلام صدا زد:
📋 یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ
▪️ای فاطمه! با من حرف بزن؛ من پسر عمویت علی بن ابی طالب هستم.
📋 فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی
▪️حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها این بار چشمهای خود را به روی مولا علی علیهالسلام گشود. آنگاه به گریه افتاد. مولا علی علیهالسّلام هم گریان شد.
🥀 مولا علی علیهالسلام به آن حضرت فرمود: مگر تو را چه شده است؟! من پسر عمویت علی هستم! زهرای مرضیه سلاماللهعلیها فرمود:
📋 یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ
▪️من اکنون مرگی را که نمیتوان از دست آن گریخت، به چشم میبینم.
📚بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧
✍ التماست میکنم، با اشکها، با نالهام
بیشتر پیشم بمان، ای یاسِ هجده سالهام!
چشمِ خود را باز کن، قامتکمانِ مرتضی!
در غمِ عشقت پریشانم، خرابم، والهام
ای گلِ خوش رنگ و بو، در آسمانِ عاشقی،
تو ستاره باش، من هم تا ابد دنبالهام
حیدرِ خیبرگشا را، داغِ تو، بیچاره کرد
پاسخی ده، تا مگر فرخنده گردد طالعم
کاش میمُردم، نمیدیدم که بینِ شعلهها
ناگهان آتش گرفت و سوخت، باغِ لالهام
با علی حرفی بزن، این روزهای آخری
"کَلِّمیني" فاطمه! ای یاسِ هجده سالهام!
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸زهرای من! حال که داری به دیدار پدرت میروی، تمام ظلمهایی را که این امّت در حق من روا داشت، برای پدرت بازگو کن...
در نقلی آمده است:
وقتی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود و آن حضرت دانست که دیگر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از جهان رفتنیست،
📋 فبَكَىِ عَليٌّ عليهالسّلام و قال: يٰا فاطمة،إذٰا لَقيتَ حَبيبي رَسولَ اللّه صلیاللهعلیهوآله فَاقْرِئيهِ مِنّي السّلام
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند: فاطمه جان! حال که داری به ديدن حبیب من، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میروی، سلام علی را به او برسان!
📋 وَ اشْرَحي لَهُ مٰا أصٰابَني مِنْ أُمّتِهِ مِنَ الظُّلمِ و العُدوٰان.
▪️و تمام ظلمها و دشمنی هایی را که امّتش در حق من روا داشتند، برایش شرح بده.
📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢
✍ مغتَنم ديدند صبر رو به پايان مرا
آتش آوردند نمرودان گلستان مرا
بيت من در آتش و مصراع من افتاده بود
بي ادبها خوب سوزاندند ديوان مرا
آرزوهاي مرا در پشت در آتش زدند
كاش میبستند جای دست، چشمان مرا
دست من بسته ولی دست مغيره باز بود
زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا
حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد
با تو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸 دیگر صدای فاطمه را نخواهی شنید...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که آن بانوی مکرّمه میخواست به امیرالمومنین علیهالسلام وصایایی بنماید؛ لذا فرمود:
📋 يا أبَاالحَسَن،لَم يَبْقَ لِي إلّا رَمقٌ مِن الحياةِ و حانَ زمانُ الرَحيلِ و الوداع،
▪️یا اباالحسن! دیگر رمقی برای زنده ماندن ندارم و زمان وداع و رفتنم نزدیک شده است؛
📋 فَاستَمِعْ كلامي فَإنَّك لا تَسْمَعُ بَعدَ ذٰلكَ صَوتَ فاطمةَ أبداً.
▪️پس دل و جانت را به سخنانم بده؛ که دیگر بعد از این صدای فاطمه «سلاماللهعلیها» را نخواهی شنید.
📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢
✍میخواهم از حبيب خداحافظی كنم
از حيدر غريب خداحافظی كنم
خيلي شكسته پر شدهام الوداع علي
آماده سفر شدهام الوداع علي
نُه سال سايهات به سرم بود ياعلي
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نُه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نُه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگیام کم نداشتم
من را ببخش میروم و میگذارمت
ای پاره پاره دل، به خدا میسپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
بالی که سوخته است وَبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت میکشی
خود را کنار من روی زانوت میکشی
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸علی جان! خودت غسلم بده... خودت کفنم کن... خودت مرا در قبر بگذار...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
وقتی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به حالت احتضار درآمد، به امیرالمؤمنین علیهالسلام وصیت کرد و فرمود:
📋 إِذَا أَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ أَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ أَلْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرَابَ عَلَیَّ
▪️چون من از دنيا رفتم، تو غسلم را بر عهده گیر و مرا آماده کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبرم پائین ببر و در لحدم بگذار و بر رویم خاک بریز و آن را هموار کن.
📋 وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِی فَأَکْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ یَحْتَاجُ الْمَیِّتُ فِیهَا إِلَی أُنْسِ الْأَحْیَاءِ
▪️و کنار سرم رو به رویم بنشین و بسیار قرآن تلاوت کن و دعا بخوان؛ چرا که این ساعت، ساعتی است که میت در آن به انس با زندگان نیاز دارد...
📚 بحارالانوار، ج٧٩ ص٢٧
✍ شرمندهام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
بالی که سوخته است وَبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت میکشی
خود را کنار من روی زانوت میکشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن
آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن
بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#معارف_فاطمی
🩸به فدای آن بانویی که چه واسطههایی را در لحظات آخر عمر شریفش به درگاه الهی میبرَد، تا شیعیان گنهکارش آمرزیده شوند...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به اَسماء فرمودند:
مرا تنها گذار که میخواهم با پروردگارم مناجات کنم. اسماء گوید: از نزد آن حضرت خارج شدم اما میشنیدم که چنین مناجات می نمود:
📋 أللّهمَّ إنّي أسألُكَ بِمحمّدٍ المُصطفى وَ شَوقِهِ إلىََّ،
▪️خدايا تو را قسم میدهم به محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله، و به شوق آن حضرت نسبت به من.
📋 و بِبَعلِي عَليٍّ المُرتضى و حُزنِهِ عَلَيَّ،
▪️تو را قسم میدهم به شوهرم علی علیهالسلام و حزن و مظلومیت او از برای من.
📋 و بِالحَسَنِ المُجتَبىٰ و بُكائِهِ عَلَيَّ،
▪️تو را قسم میدهم به حسن مجتبایم و به گریههای او برای من؛
📋 و بِالحُسَينِ الشَّهيدِ و كآبَتِهِ عَلَيّ،
▪️تو را قسم میدهم به حسین شهیدم و به سختی ها و مصائب او به خاطر من.
📋 و بِبَناتِيَ الفاطمِيّات و تَحَسُّرُهِنَّ عَلَيَّ؛
▪️و تو را قسم میدهم به دخترانم و افسوس و آهِ حسرت آنها به خاطر من؛
📋 أنّكَ تَرحَمُ و تَغفِرُ لِلعُصاةِ مِن أُمّةِ محمّد صلیاللهعلیهوآله و تُدخِلُهُمُ الجَنّةَ، إنّكَ أكرَمُ المَسئولينَ و أرحمُ الرّاحمين.
▪️به اینکه گنهکاران امّت پدرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را ببخشی و بر آنان رحم نمایی چرا که تو بخشندهترینی که از او چیزی را طلب میکنند و تویی که أرحم الرّاحمینی!
📚 وفاة فاطمة الزهراء عليهاالسّلام،بحرانی؛ ص۶٧
✍ ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین
فاطمه دار و ندار ماست، ثروت را ببین
حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد
تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین
عالم و آدم تماماً دست بوس مصطفاست
مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین
وقت یا رب یا ربش ، ربّش ندا میداد که
آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین
گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه
با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین
راه داده قاتلش را به گُل رویِ علی
بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین
کرد با دست شکسته ، لحظههای آخرش
بر گنهکاران دعا ، بانوی امّت را ببین...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸بانو سه ماه منتظر این دقیقهام ...
مشغول کارِ خانه شدی؟! خوش سلیقهام...
در نقلی آمده است:
در روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد خانه شدند؛
📋 فَرَآها قَد عَجَنَتْ عَجينًا لِلْخُبزَةِ و وَضَعَتْ طينًا في الماءِ لِتَغسِلَ بِهِ رُؤوسَ وَلَدَيها الحَسنِ و الحُسینِ و ثِيابَهُما.
▪️ناگهان دیدند که زهرای مرضیه سلاماللهعلیها از بستر به پا خاسته و خمیر برای پختن نان درست کرده است و گِلی را فراهم آورده تا سر مطهر حسن و حسین علیهماالسلام و لباس آن را بشوید.
🥀 امیرالمومنین علیهالسلام از دیدن این صحنه متعجب شدند و فرمودند: من ندیده بودم که در این ایام، بتوانی اینچنین کارِ خانه انجام دهی؟! چه اتفاقی افتاده است ای زهرای من؟!
📋 فَبَكتْ فاطمةُ عليهاالسّلام و تَحَدّرتْ عَبَراتُها عَلىٰ وَجَناتَها،
▪️در اینجا بود که زهرای مرضیه سلاماللهعلیها به گریه افتادند و آنچنان اشک میریختند که بَر و روی آن حضرت، خیس از اشک شد.
📋 و قالتْ لَهُ: هٰذا فِراقٌ بَيني و بَينَك
▪️سپس به مولا علی علیهالسلام فرمودند: دیگر وقت فراق بین من و تو رسیده است.
🥀 امروز نان درست میکنم و لباسهای بچههایم را میشورم چون که فردا دیگر مشغول غسل و دفن من هستی و من از آن ترس دارم که حسنین و زینبین من، فردا گرسنه بمانند و سر و صورتشان ، غبارآلود باشد.
🥀 باشنیدن این جملات ، بغضِ مولا علی علیهالسلام شکست و شروع به گریهکردن نمودند و فرمودند: من هنوز داغ پدرت را در سینه دارم؛ دیگر چگونه میتوانم داغ تو را بر آن بیفزایم ؟!
🥀 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: صبر کن ای پسر عمو! همانگونه که بر داغ پدرم صبر کردهای!
📋 و هِيَ مَعَ ذلك تَبكي و تُغَسّلُ قَميصَ وَلَدَيها و تُمَشّطُ رَأسَيْهما
▪️زهرای مرضیه سلاماللهعلیها در حالی این سخنان را میفرمود که داشت گریه میکرد و لباس های حسینین علیهماالسلام را میشُست و سر آنها را شانه میزد.
📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی،ص۱۲۳
✍ بانو سه ماه منتظر این دقیقهام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقهام
زهرا مرا چه قدر بدهکار میکنی
داری برای دل خوشیام کار میکنی؟
دراین سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هر صدای سرفهی تو نصفه جان شدم
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد میکند
باید کمک کنم، کمرت درد میکند
آیینهی پُر از تَرَکم ، احتیاط کن
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانهی جگرم را چه میکنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرِخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس میبری
جانِ علی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟!
شُستی تن حسین و حسن با کدام دست؟!
آماده کردهای تو کفن با کدام دست؟!
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸به گریههای بیامان حسنین علیهماالسلام، در غم بیمادری، ما را بخشیدهاند...
در نقلی آمده است:
اسماء گوید: در لحظههای آخر عمر مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود که متوجّه آن حضرت شدم؛
📋 اِشتَغَلَتْ فاطمةُ عليهاالسّلام بِالبُكاءِ و الدّعاء،و سَمِعتُها تَدعُو اللّهَ و تَقولَ
▪️شنیدم که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها مشغول به گریه و دعا شده است و اینچنین به درگاه الهی دعا مینماید:
📋 اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وُلدِی فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی
▪️یا الهی و سیّدی! به حق آن کسانی را که برگزیدی و به گریههای فرزندانم در غم بیمادری، از تو میخواهم که گنهکاران از شیعیان من و شیعیان فرزندانم را ببخشی!
🥀 اسماء گوید:
📋 فَمَكثتُ ساعةً، ثُمَّ أتَيُتها و نادَيُتها، فَلَم تَرُدَّ جَوابي.فَدَخلتُ الحُجرةَ و كشَفتُ عَن وَجهِها و إذًا بِها قَد فَارقتْ روحُها الدّنيا.
▪️اندکی صبر کردم؛ سپس به پشت در اتاق رفتم و آن بانو را صدا زدم اما جوابی نیامد؛ وارد اتاق شدم و روپوش را از روی صورت مبارکش کنار زدم و دیدم که دیگر روح مطهرش از این دنیا، مفارقت کرده است.
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری، ج۱ ص۲۵۳
✍ ما را مسلمان کرده زهرا با دعایش
پس تا ابد هستیم مدیون عطایش
تا لحظهای پایش زمین حتی نیاید
بال فرشته فرش گشته زیر پایش
ارزش ندارد جان امثال من و تو
باید کسی مثل نبی گردد فدایش
اصلا نیازی به کسی زهرا ندارد
وقتی علی را خلق کرده حق برایش
ما عمر خود را وقف او کردیم امروز
فردا چه خواهد کرد با ما مرتضایش
قلب حسین و زینبش را شاد کرده
هر کس که گریه میکند در روضه هایش
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را با دستهای مجروحش برمیگرفت و به صورت خود میکشید...
در نقلی آمده است:
ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین آن حضرت نشسته و گریه میکردند؛
📋 فَجَعلَتْ فاطمةُ عليهاالسّلام تَأخذُ مِن دُموعِه وَ تَمسحُ بِه وَجهَها
▪️صدیقه کبری سلاماللّهعلیها هم با دستهای مجروحش، اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را برمیگرفت و به صورت خود میکشید.
📋 وَ قالَتْ: يا أبَاالحسن! لَو بَكَىٰ مَحزونٌ في أمّةِ محمّد صلّیاللهعلیهوآله لَرَحِمَ اللّهُ تَعالىٰ تِلكَ الأُمّة
▪️و میفرمود: يا اباالحسن! اگر یک غمزده و مظلومی در امّت پدرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گریه کند، خدا به تمام امّت رحمتش را میفرستد.
📋 وَ إنّكَ لَمَحزونٌ یَابنَ عَمّي لِفراقي،و دَمْعةُ المَحزونِ إذا وَقعَتْ عَلَى الاُمّةِ خَصَّها اللّهُ بالرَّحمةِ، فكيفَ إذا وَقَعتْ على اَمَةٍ
▪️ای پسر عمو! حقیقتا شما به جهت از دستدادن من، غمزده و مظلومی؛ و اشک مظلوم ، رحمت خدا را برای یک امّت به دنبال دارد چه برسد به یک کنیز؛
📋 و قَد مَسَحتُ وَجْهي بِها طَمَعاً لِلرَّحمة،فإنّي أَمَةُ اللّهِ و بِنتُ رسولِ اللّه.
▪️و اشک های شما را به روی خودم میمالم تا شامل رحمت خدا شوم چرا که من کنیز خدا هستم و دختر رسولش.
🥀 در این هنگام، خود آن بانوی مکرّمه شروع به گریهکردن نمود و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم همراه او میگریستند.
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری، ج۱ ص۲۵۱
✍ این که دارد میرود از خانه، سامان من است
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی بر مداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد، درمان من است
گریههایش گریهٔ درد است، درد بی کسی
فاطمه گریان پهلو نیست ، گریان من است
باز هم از حقّ کعبه برنخواهد داشت دست
فاطمه دست شکستهش هم به دامان من است
میهمان سرزده خوب است، لیک اینگونه نه
چه شده از صبح تابوت تو مهمان من است؟
چند روزی موی تو شانه نخورده فاطمه
گیسوان سوخته حالا پریشان من است
آی مردم در جوانی آخر کارم شده
اول این زندگیِ گرم ، پایان من است
بیش ازین با گریه های خود مرا گریان نکن
خانهی آباد را با رفتنت ویران نکن...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸بسترم را وسط این اتاق بینداز...
امّسلمه گوید:
ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به من فرمود: ای مادر!
📋 ناوِليني ثِيابِيَ الجُدَد!
▪️ لباسهای نو برایم بیاور!
🥀 من لباس های نو برای آن بانو آوردم و سپس به همان اتاقی که در آن بستری بود، رفت و به من فرمودند:
📋 قَدِّمِي فِراشي وَسَطَ البَيتِ،و اضْطَجَعَتْ و وَضَعتْ يَدَها اليُمنىٰ تَحتَ خَدِّها،
▪️بستر مرا در وسط این اتاق بینداز! من بسترش را در وسط اتاق انداختم و آن بانو خوابید و دست راستش را به زیر گونهٔ مبارکش گذاشت.
📋 ثُمّ اسْتَقبَلَتِ القِبلَة، ثُمّ قالتْ:يا اُمَّه، إنّي مَقبوضةٌ الآن...
▪️سپس رو به قبله نمود و فرمود: ای مادر! من دیگر در همین ساعات از این جهان، رفتنی هستم...
📚إحقاق الحق،ج١٠ ص٤٦٥
📚ذخائر العقبى، ج۱ ص۲۲۴
✍ چه از دیوار و در دیدی؟! که گفتی لحظهٔ آخر
دَمِ دیوار و در، نه ؛ بین خانه بسترت باشد...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸من را ببخش! خانهٔ أمنی نداشتم...
در نقلی آمده است:
وقتی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود و از آن حضرت طلب حلالیت نمود، مولا علی علیهالسلام هم فرمودند: من هم خواهشی از تو دارم؛
📋 إنْ حَدَثَ مِنّي لِجنابِكِ جُرمٌ أو ذَنبٌ أو تَقصيرٌ فَاعْفيهِ عَنّي وَ اسْمَحيهِ لي.
▪️اگر از جانب من هم، کوتاهی یا تقصیری، سر زده، شما هم از آن درگذر و مرا حلال کن!
📚موسوعة الکبری، ج۱۴ ص۲۵۲؛ به نقل از التاريخ و السيرة،بحرانی، ص ١٩ ؛ و منتخب الروضة في أحوال الزهراء عليهاالسّلام،(خطی)
✍ پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یارِ نُهساله! کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمندهام! شرمندهام من بیشتر
بی اجازه دشمنت در خانهی ما پا گذاشت
عذرمیخواهم اگر این خانه امنیت نداشت
ای خوشی من در این دنیا! در این دنیا بمان
نه برای من، برای بچه ها اینجا بمان
از مدینه میرویم اصلا فقط با ما بمان
یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان
التماسم را ندیده هیچکس! حالا ببین
دیدهای حیدر بیفتد از نفس؟! حالا ببین
از علی بگذر در آن غوغا نشد کاری کنم
قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم
با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاریکنم
کار حیدر سخت شد با زخمِ کاری میروی
ای جوانمرگِ علی! چه زود داری میروی!
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸شرح آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از زبان «أسماء»...
در روایت آمده است:
آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به اسماء فرمودند: «در موقع فوت پدرم جبرئیل کافور بهشتی آورد. پدرم آن را به سه قسمت کرد. یک قسمت برای خودش، یک قسمت برای علی علیهالسلام و یک قسمت هم برای من.»
🥀 آنگاه به اسماء فرمود: «باقیمانده حنوط پدرم را که در فلان جاست بیاور و کنار سرم بگذار.» اسماء میگوید:
📋 فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا
▪️وقتی امر آن بانو را انجام دادم، لباسش را روی خودش کشید.
📋 وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَةً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَی أَبِی؛
▪️و بعد به من فرمود: بیرون از اتاق منتظرم باش و پس از چند لحظه مرا صدا بزن. اگر جواب تو را گفتم که هیچ، وگرنه بدان که نزد پدر بزرگوارم رفتهام.
🥀 اسماء بعد از چند لحظه آن بانوی مظلومه را صدا زد، ولی جوابی نشنید. دوباره صدا زد: «ای دختر محمّد مصطفی! ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد! ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگریزهها پا گذاشت! ای دختر آن کسی که مقامش به«قابَ قَوْسَیْنِ، أَوْ أَدْنی» رسید! اما جوابی نگرفت.
📋 فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا
▪️وقتی اسماء وارد اتاق شد و لباس آن حضرت را از روی بدنش برداشت، ناگاه دید که روح مطهرش از این دنیا رفته است.
📋 فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ {یا}فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَی أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ
▪️ اسماء خود را بر روی آن بدن مطهر انداخت و میبوسید و میگفت: «ای فاطمهجان! نزد پدر بزرگوارت که رفتی، سلام اسماء را به آن حضرت برسان.»
📚کشف الغُمّه، ج۲ ص۱۲۳
✍ امشب به نخل آرزويم برگ پيداست
در چهرهٔ زردم نشان مرگ پيداست
امشب مرا در بستر خود واگذاريد
بيمار بيت وحی را تنها گذاريد
بيرون بريد از خانه زينب را كه حاشا
مادر دهد جان و كند دختر تماشا
گوئيد مولا را كه در مسجد نشيند
تا مرگ يارش را به چشم خود نبيند
خجلت زده از اشك فرزندان خويشم
أسماء تو تنها وقت مردن باش پيشم
پيش حسن از اشك ماتم رخ نشوئی
جان حسينم با علي حرفی نگوئی
چون روز آخر بود، كار خانه كردم
گيسوی فرزندان خود را شانه كردم
ديدی چه حالی در نمازم بود اسماء !؟
اين آخرين راز و نيازم بود اسماء...
آخر نگاه خويش را سويم بيفكن
میخوابم اينك پرده بر رويم بيفكن
بنشين كناری ناله از دل در خفا زن
بانوي خود را لحظهای ديگر صدا زن
ديدي اگر خامُش به بستر خفتهام من
راحت شدم، پيش پيمبر رفتهام من...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸علی جان! «کشتهٔ دشت کربلا» را از یاد نبری...
در نقلها آمده است:
در لحظات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به امیرالمؤمنین علیهالسلام برخی از وصایای خود را در قالب این اشعار فرمودند:
📋 إبْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ / وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ
▪️یا ابالحسن! اگر گریه میکنی بر من گریه کن، ای بهترین هدایت کنندگان و اشک بریز که روز فراق رسیده است.
📋 یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ / فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ
▪️ای همسر بتول! من درباره نسل خود به تو سفارش میکنم، از فردا روزی، اینها دائماً شوق دیدن مرا در سر دارند.
📋 اِبْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا / تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ
▪️یا علی! برای من و یتیمهای من گریه کن؛ مخصوصا قتیل دشمنان در دشت کربلا را از یاد نبری!
📋 فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی / یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ
▪️آنها از من مفارقت میکنند و یتیمانی حیران و سرگردان میشوند، چه کنم که خدا امضا کرده که دیگر روز فراق است.
📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۸
✍ دم آخر وصیتی دارم
ای علی جان به خاطرت بسپار
نیمه شبها حسین دلبندم
با لب تشنه میشود بیدار
بار سنگین این وصیت را
از سر شانه های من بردار
قبل خوابیدنش عزیز دلم
ظرف آبی برای او بگذار
گریه کردم ز غربتش دیشب
تا سحر سوختم برای حسین
با همین دست ناتوان امروز
پیرهن دوختم برای حسین...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصائب_کوفه
🩸به فدای مادری که طاقت نداشت حتی گرد و غباری بر سر و صورت حسینش بنشیند اما روزی در خانه خولی ...
در نقلی آمده است:
روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که از بستر به پا خاسته و مشغول شستن لباس های حسنین علیهماالسلام و شانهزدنِ سر آنها شد؛ وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام از راه رسیده و علت را سوال کردند، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
📋 أغسِلُ رُؤوسَ أولادي،لأنّكَ غداً مشغولٌ بِتَجهيزي و غُسلي و دَفني
▪️سر بچههایم را امروز هر گونه بود، شُستم چرا که تو دیگر فردا مشغول غسل و دفن من هستی.
📋 و أخافُ {أنْ} تَجوعَ أولادي و تُبقىٰ رُؤوسُهُم مُغيّرةً و ثِيابُهم دَكِنَة
▪️و من از آن میترسم که فردا ، بچههایم گرسنه بمانند و بر سر و وضعشان، گرد و غباری نشسته باشد.
📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۱۲۳
✍ یا فاطمة الزهرا...
هر گونه بود با بازوی ورمکرده، سر و صورت و لباسهای حسینت را شُستی، چرا که طاقت نداشتی ذرهای گرد و غبار را بر آن سر و صورت مبارک ببینی...
🔖 اما مادرجان! چه کشیدی در آن ساعتی که خولی ملعون همراه سر بریده حسینت وارد خانهاش شد؛ همسرش به او گفت:
📜 مٰا هٰذا الرّأسُ الّذي مَعَك؟
▪️این سر بریده از آن کیست که همراه توست؟!
📜 قال: رأسٌ خارجيّ، خَرَجَ عَلَى عبيد اللّه بن زياد، فقالت: و ما اِسمُه؟
▪️آن ملعون گفت: سر یک خارجی است که بر عبیدالله بن زیاد خروج کرده؛ زنش گفت: اسمش چیست؟
📜 فأبىٰ أنْ يُخبِرَها مٰا اِسمُه، ثُمّ تَرَكهُ عَلَى التّرابِ و جَعَلَ عَليه إجّانَة،
▪️خولی ملعون إبا کرد از اینکه اسم آن حضرت را بیاورد؛ سپس آمد و آن سر مطهر را کنج تنور بر روی خاک و خاکستر گذاشت و یک طشت را هم بر روی آن سر مبارک قرار داد.
📚مدینة المعاجز، ج۴ ص۱۲۵
📚روضة الشهداء، ج۱ ص۴۵۰
📝 تازه رسیده از سفر کربلا سرت
بین تن تو فاصله افتاده تا سرت
با پهلوی شکسته و با صورت کبود
کنج تنورِ کوفه کشانده مرا سرت
پیشانیات شکسته و موهات کم شده
خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
رگ های گردنت چقدر نامرتب است
ای جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟
باید کمی گلاب بیارم بشویمت
خاکی شده است از ستم بیحیا سرت ...
@Maghaatel
#حضرت_ام_کلثوم_علیهاالسلام
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸شدت علاقه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به دخترش حضرت امّکلثوم علیهالسلام...
در روایتی امام صادق عليهالسلام فرمودند:
وقتی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به حالت احتضار درآمد، به مولا علی علیهالسلام وصیت کرد و فرمود:
چون من از این دنيا رفتم ، تو غسلم را بر عهده گیر و مرا آماده کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبرم پائین ببر و در لحدم بگذار و بر رویم خاک بریز و آن را هموار کن و کنار سرم رو به رویم بنشین و بسیار قرآن تلاوت کن و دعا بخوان؛ چرا که این ساعتی است که میت در آن به انس با زندگان نیاز دارد و من تو را به خدای متعال میسپارم و در مورد فرزندانم تو را به نیکی سفارش میکنم،
📋 ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَیْهَا أُمَّ کُلْثُومٍ فَقَالَتْ لَهُ إِذَا بَلَغَتْ فَلَهَا مَا فِی الْمَنْزِلِ ثَمَّ اللَّهُ لَهَا
🔻سپس حضرت ام کلثوم علیهاالسلام را در آغوش کشید و به مولا علی علیهالسلام فرمود: وقتی به سن بلوغ رسید، هر چه در خانه هست متعلق به او باشد . خداوند از او محافظت کند.
📚بحارالانوار ج ٧٩ ص٢٧
@maghaatel
.
🏴 السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
سلام علیکم و رحمةالله
لازم دانستم چند نکته را قبل از قراردادن پُستهای مرتبط با فاطمیه خدمت عزیزان عرض کنم:
✔️ مصائب و مقاتل مرتبط با فاطمیه با شش محور :
#بستر_شهادت
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_غصب_فدک
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصائب_غسل_و_دفن
#مصائب_بعد_از_شهادت
تهیه و تنظیم شده و انشاءالله فردا فهرست لینکدارِ آنها در همین کانال قرار داده میشود. همچنین فهرست لینکدارِ مصائب اهلبیت علیهمالسلام، همواره در کانال «فهرستمقاتل» قرار دارد.
✔️ برای استفاده بیشتر تمام دلسوختگان فاطمی در این ایام، توصیه میشود کانال را به دوستان و آشنایان خود - خصوصاً ذاکرین و مبلّغین - معرفی بفرمایید.
✔️ عمدهٔ مصائب مستند آن حضرت در سالهای گذشته در کانال قرار داده شده و امسال ان شاءالله موارد جدیدی که تحقیق و آماده شده - خصوصاً با محور معارف فاطمی - خدمت عزیزان ارائه میگردد.
✔️ گوشهای از فضائل و مقامات حضرت زهرا سلاماللهعلیها را میتوانید با جستجوی هشتک #معارف_فاطمی دنبال کنید.
✔️ همانگونه که عزیزان در جریان هستند جریان کفر و نفاق، هر ساله سعی دارد عزای فاطمیه را تضعیف کند. لذا با مدد از ساحت قدسی صدیقه کبری سلاماللّهعلیها، همگی همّت گذاشته و بیش از سالهای قبل، در راستای إحیای عزای آن حضرت و نشر معارف فاطمی قدم برداریم.
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#وصایا_و_لحظات_احتضار
⚫️ فهرست لینکدارِ مصائب مرتبط با وصایا و لحظات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها
➖ حضرت زهرا سلاماللهعلیها در لحظات آخر اول برای مظلومیت مولا علی علیهالسلام گریه میکند...
➖ هیچ عزایی حق مصیبتِ زهرا سلاماللهعلیها را برای من أدا نمیکند...
➖ وقتی که دیدی برادرت حسین علیهالسلام تنها شده،به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
➖ صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در لحظات احتضار با نگاه بر سیدالشهداء علیهالسلام دائم از دل «آه» میکشید...
➖ زینبم! وقتی که حسینم این پیراهن را از تو خواست، دیگر بدان وداع آخر تو با اوست...
➖ استخوانی شدهام که پوستی به آن چسپیده...
➖ وقتی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از امیرالمؤمنین علیهالسلام حلالیت طلبیده و سیل اشک از چشمان مولا جاری میشود...
➖ زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویت علی هستم...
➖ زهرای من! حال که داری به دیدار پدرت میروی، تمام ظلمهایی را که این امّت در حق من روا داشت، برای پدرت بازگو کن...
➖ دیگر صدای فاطمه را نخواهی شنید...
➖ علی جان! خودت غسلم بده... خودت کفنم کن... خودت مرا در قبر بگذار...
➖ به فدای آن بانویی که چه واسطههایی را در لحظات آخر عمر شریفش به درگاه الهی میبرَد، تا شیعیان گنهکارش آمرزیده شوند...
➖ بانو سه ماه منتظر این دقیقهام / مشغول کارِ خانه شدی؟! خوش سلیقهام...
➖ به گریههای بیامان حسنین علیهماالسلام در غم بیمادری ما بخشیدهاند...
➖ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را با دستهای مجروحش برمیگرفت و به صورت خود میکشید...
➖ بسترم را وسط این اتاق بینداز...
➖ حلالیت طلبیدن مولا علی علیهالسلام از بانوی خانهاش...
➖ شرح آخرین لحظات از عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از زبان أسماء...
➖ علی جان! کشتهٔ دشت کربلا را از یاد نبری...
➖ به فدای مادری که طاقت نداشت حتی گرد و غباری بر سر و صورت حسینش ببینید...
@Maghaatel2
معارف و مقاتل آلُ الله
. ⚫️ مصائب حضرت زهرا سلاماللهعلیها با شش محور 👇 #بستر_شهادت #مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت #مصائب_غصب
.
سلام علیکم و رحمةالله
اَعظَمَ اللهُ اُجورَکم 🖤
🗯 قابل توجه اعضای محترم کانال!
▪️ما به جهت پرهیز از قراردادن پُستهای تکراری، دیگر مطالب سالهای گذشته را امسال نگذاشتیم❗️
▪️لذا جهت دسترسی به مصائب مستند حضرت زهرا سلاماللهعلیها و اشعار متناسب با آن، با استفاده از جستجوی هشتکهای موضوعی، از مطالب سالهای گذشته نیز غافل نشوید❗️
#بستر_شهادت
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_غصب_فدک
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصائب_غسل_و_دفن
#مصائب_بعد_از_شهادت
✔️ هشتک مورد نظر را کلیک کنید!
@Maghaatel