eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11هزار دنبال‌کننده
2 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویَت علی هستم... در نقل‌ها آمده است: امیرالمومنین علی علیه‌السلام نماز ظهر را خوانده و به طرف منزل می‌رفت که ناگاه کنیزان را دید که ماتم زده و گریان به استقبال آن حضرت آمدند. امام علیه‌السّلام از آنها پرسید که چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب می‌بینم؟ گفتند: 📋 یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا  ▪️یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را دریاب! گرچه گمان نمی‌کنیم به هنگام برسی. 🥀 مولا علی علیه‌السلام به سرعت وارد خانه شد و نزد فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها رفت. ناگاه دید که همسرش در میان بستر خود که از پارچه کتان سفید مصری بود افتاده و (از درد) به طرف راست و چپ می‌غلتد. 📋 فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ ▪️مولا علی علیه السّلام عبا را از دوش خود انداخت، عمامه را از سر مبارک خود برداشت و لباس خود را گشود. 📋 وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ ▪️آنگاه جلو رفت، سر مبارک زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها را به دامن گرفت و با صدای بلند فرمود: «یا زهراء» ؛ ولی آن حضرت پاسخی نداد. 🥀 برای دومین بار فرمود: «یا بنت محمدٍ المصطفی! » باز هم جوابی نداد. حضرت امیر علیه‌السلام برای سومین بار صدا زد: «ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا می‌برد! » اما باز هم جوابی نشنید. دوباره گفت: «ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! » حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها باز هم جوابی نداد. در این هنگام مولا علی علیه‌السّلام صدا زد: 📋 یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ   ▪️ای فاطمه! با من حرف بزن؛ من پسر عمویت علی بن ابی طالب هستم. 📋 فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی ▪️حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها این بار چشم‌های خود را به روی مولا علی علیه‌السلام گشود. آنگاه به گریه افتاد. مولا علی علیه‌السّلام هم گریان شد. 🥀‌ مولا علی علیه‌السلام به آن حضرت فرمود: مگر تو را چه شده است؟! من پسر عمویت علی هستم! زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها فرمود: 📋 یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ ▪️من اکنون مرگی را که نمی‌توان از دست آن گریخت، به چشم می‌بینم. 📚بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧ ✍ التماست می‌کنم، با اشک‌ها، با ناله‌ام بیشتر پیشم بمان، ای یاسِ هجده ساله‌ام! چشمِ خود را باز کن، قامت‌کمانِ مرتضی! در غمِ عشقت پریشانم، خرابم، واله‌ام‌ ای گلِ خوش رنگ و بو، در آسمانِ عاشقی، تو ستاره باش، من هم تا ابد دنباله‌ام حیدرِ خیبرگشا را، داغِ تو، بیچاره کرد پاسخی ده، تا مگر فرخنده گردد طالعم کاش می‌مُردم، نمی‌دیدم که بینِ شعله‌ها ناگهان آتش گرفت و سوخت، باغِ لاله‌ام با علی حرفی بزن، این روزهای آخری "کَلِّمیني" فاطمه! ای یاسِ هجده ساله‌ام! @maghaatel
🩸زهرای من! حال که داری به دیدار پدرت می‌روی، تمام ظلم‌هایی را که این امّت در حق من روا داشت، برای پدرت بازگو کن... در نقلی آمده است: وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود و آن حضرت دانست که دیگر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از جهان رفتنی‌ست، 📋 فبَكَىِ عَليٌّ عليه‌السّلام و قال: يٰا فاطمة،إذٰا لَقيتَ حَبيبي رَسولَ اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله فَاقْرِئيهِ مِنّي السّلام ▪️در این‌جا بود که مولا علی علیه‌السلام به گریه افتادند و فرمودند: فاطمه جان! حال که داری به ديدن حبیب من، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌روی، سلام علی را به او برسان! 📋 وَ اشْرَحي لَهُ مٰا أصٰابَني مِنْ أُمّتِهِ مِنَ الظُّلمِ و العُدوٰان. ▪️و تمام ظلم‌ها و دشمنی هایی را که امّتش در حق من روا داشتند، برایش شرح بده. 📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢ ✍ مغتَنم ديدند صبر رو به پايان مرا آتش آوردند نمرودان گلستان مرا بيت من در آتش و مصراع من افتاده بود بي ادبها خوب سوزاندند ديوان مرا آرزوهاي مرا در پشت در آتش زدند كاش می‌بستند جای دست، چشمان مرا دست من بسته ولی دست مغيره باز بود زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد با تو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا... @maghaatel
🩸 دیگر صدای فاطمه را نخواهی شنید... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که آن بانوی مکرّمه می‌خواست به امیرالمومنین علیه‌السلام وصایایی بنماید؛ لذا فرمود: 📋 يا أبَاالحَسَن،لَم يَبْقَ لِي إلّا رَمقٌ مِن الحياةِ و حان‌َ زمانُ الرَحيلِ و الوداع، ▪️یا اباالحسن! دیگر رمقی برای زنده ماندن ندارم و زمان وداع و رفتنم نزدیک شده است؛ 📋 فَاستَمِعْ كلامي فَإنَّك لا تَسْمَعُ بَعدَ ذٰلكَ صَوتَ فاطمةَ أبداً. ▪️پس دل و جانت را به سخنانم بده؛ که دیگر بعد از این صدای فاطمه «سلام‌الله‌علیها» را نخواهی شنید. 📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢ ✍میخواهم از حبيب خداحافظی كنم از حيدر غريب خداحافظی كنم خيلي شكسته پر شده‌ام الوداع علي آماده سفر شده‌ام الوداع علي نُه سال سايه‌ات به سرم بود ياعلي نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نُه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نُه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی‌ام کم نداشتم من را ببخش می‌روم و می‌گذارمت ای پاره پاره دل، به خدا می‌سپارمت من خویش را روانه سوی قبر می‌کنم اما براى تو طلب صبر مي‌كنم بالی که سوخته است وَبال تو می‌شود اندوه فاطمه همه مال تو می‌شود من را ببخش زحمت تابوت می‌کشی خود را کنار من روی زانوت می‌کشی @Maghaatel
🔰 عنایت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و متعلّقات آن حضرت، سببِ فتح و پیروزی خاتم الأنبیاء تا خاتم الأوصیاء «علیهم‌السلام» ... {مطلبی و } چند روایت و گزارش تاریخی به دست ما رسیده است که حاکی از این مطلب است: {{ سبب فتح و پیروزی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمومنین علیه‌السلام در جنگ‌ها و همچنین سبب فتح و پیروزی حضرت حجت ارواحنافداه در روز ظهور، عنایتِ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و متعلّقات آن حضرت بوده و می‌باشد؛}} 🔖 و اما روایات و گزارشات: ♦️ پیراهن دست‌بافِ آن حضرت سبب محفوظ ماندن و پیروزی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جنگ‌ها بود؛ چنانچه کتاب شریف «المناقب» می‌نویسد: 📋 كانَ لِعَليًّ قَميصٌ مِنْ غَزلِ فاطِمةَ يَتّقِي بِهِ نَفسَهُ فِي الحُروبِ 🔹 مولا علی علیه‌السلام همیشه در جنگ‌ها، پیراهن دست‌باف حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را به تن می‌کرد، تا محفوظ بماند.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ♦️ تکّه‌ای از روسری صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها، سبب پیروزی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در جریان فتح مکه بود؛ چنانچه طبق کتاب شریف «معالی‌السبطین» رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز فتح مکه، دستور داد تا پرچمی را بگشایند تا سبب فتح و پیروزی بشود؛ 📋 وَكَانَ فِيهِ رُقْعَةٌ مِنْ خِمَارِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ عَلَيْهَاالسَّلَامُ؛ 🔹که بخشی از آن پرچم، تکه‌ای از روسری فاطمۀ زهرا علیهاالسلام بود.(۲) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ♦️ این «روسری مبارک» امروز در نزد حضرت حجت «ارواحنافداه» می‌باشد چنانکه در زیارت‌نامه‌های مأثورهٔ مولانا صاحب‌الزمان «ارواحنافداه» وارد شده است: 📋 ... وَ الْمُنْتَهَى إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الْأَصْفِيَاءِ 🔹 سلام بر آنکه میراث پیامبران به او رسیده، و آثار برگزیدگان الهی، در نزد او موجود است.(۳) 👈 و همین «روسری مبارک» است که در روز ظهور، به همراه امام زمان ارواحنافداه بوده و سبب فتح و ظفر آن حضرت و شیعیانش می‌شود؛ چراکه در توضیح و تفسیر آیات اولین سوره مبارکه روم، دو روایت به ما رسیده است که این مدّعا را ثابت می‌کند: 📖 ... وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللّٰهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشٰاءُ (روم؛ ۴ و ۵) 🔅{روزی که مؤمنین به واسطه نصرت و یاری خدای متعال، شاد و خوشحال می‌شود} 💢 طبق روایت إمام صادق علیه‌السلام، مراد از این روز ، روز ظهور حضرت حجة بن الحسن علیهماالسلام است.(۴) 💢 و همچنین طبق روایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مراد از «بِنَصْرِ اللّٰهِ» در آیه شریفه، نصرت و یاریِ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌باشد.(۵) 👈 پس معلوم می‌شود همین معجر و روسری مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است که خاتم الأنبیاء تا خاتم الأوصیاء علیهم‌السلام را یاری نموده و ان‌شاءالله در روز ظهور، سبب فتح و ظفر امام زمان علیه‌السلام و شیعیانش می‌شود. 📚(۱)المناقب،ج۳ص۲۴۶ 📚(۲)معالی السبطین،ص۵۲ 📚(۳)مصباح الزائر، ص۶۴۴ ؛ و المزار الکبیر، ص۸۵۰ 📚(۴)تأويل الآيات،ص۴۳۴؛ و البرهان،ج۴ ص۴۳۵ 📚(۵)تفسیر فرات کوفی،ج۱ ص۶۵۱؛ و معاني الأخبار، ص۳۹۶ ✍ و خـداونـد اگر "وَاعْتَصِمُـوا" می‌گوید از کـرامـات نـخِ چــادر او می‌گوید... @Maghaatel
🩸علی جان! خودت غسلم بده... خودت کفنم کن... خودت مرا در قبر بگذار... در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: وقتی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به حالت احتضار درآمد، به امیرالمؤمنین علیه‌السلام وصیت کرد و فرمود: 📋 إِذَا أَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ أَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ أَلْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرَابَ عَلَیَّ ▪️چون من از دنيا رفتم، تو غسلم را بر عهده گیر و مرا آماده کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبرم پائین ببر و در لحدم بگذار و بر رویم خاک بریز و آن را هموار کن. 📋 وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِی فَأَکْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ یَحْتَاجُ الْمَیِّتُ فِیهَا إِلَی أُنْسِ الْأَحْیَاءِ ▪️و کنار سرم رو به رویم بنشین و بسیار قرآن تلاوت کن و دعا بخوان؛ چرا که این ساعت، ساعتی است که میت در آن به انس با زندگان نیاز دارد... 📚 بحارالانوار، ج‌٧٩ ص٢٧ ✍ شرمنده‌ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش بالی که سوخته است وَبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت می‌کشی خود را کنار من روی زانوت می‌کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را... @maghaatel
🩸تویی که مرا اینگونه کتک می‌زنی، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را چگونه کتک زدی؟! در نقل‌ها آمده است: صبح روز بعد از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که مردم مدینه، درِ خانه آن حضرت‌ آمده بودند تا بر پیکر مطهر آن بانو نماز بخوانند. مقداد نگاهش به ابوبکر افتاد و رو به او کرد و گفت: ما شب گذشته، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را به خاک سپردیم! عمر به ابوبکر گفت: آیا من به تو نگفته بودم که این ها این کار را می‌کنند؟! مقداد گفت: 📋 إنَّ فاطمةَ عليهاالسّلام أوصَتْ بِذٰلك لِئلّا تَحضَرُوا جِنازَتها ▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها این چنین وصیت نموده بود تا شما بر بالای جنازه مطهرش، حاضر نشوید. 📋 فَرَفَعَ عُمَرُ يَدَهُ و ضَرَبَ عَلَى رَأسِ مِقداد و وَجهِهِ ضَربًا عَنيفًا حَتّى أعيىٰ مِنْ كِثرَةِ الضّربِ، ▪️در این هنگام، عمر دستش را بلند کرد و محکم به سر و صورت مقداد سیلی زد و آن قدر عمر، او را کتک زد که مقداد دیگر از پا افتاد. 🥀 مردم آن جا جمع شدند و مقداد را از دست او نجات دادند. مقداد از جا بلند شد و رو به عمر گفت: 📋 مٰاتَتْ اِبنةُ رَسولِ اللّه و الدَّمُ يَنزِفُ مِنْ جَنبِها بِسَبِبِ ضَربَةِ سَيفٍ و سَوط‍‌ٍ ضَرَبتَها أنتَ، و أنا أحقَرُ عِندَكم مِن عليٍّ و فاطمةَ. ▪️دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به شهادت رسید در حالی که از پهلویش به سبب آن ضربه‌ای که تو با شمشیر و تازیانه بر او زدی، خون جاری بود. من، که خیلی کوچک‌تر از علی و فاطمة علیهماالسلام برای شما هستم! (عجیب نیست که تو این گونه مرا می‌زنی!) 📚 کامل بهائی ج١ ص٣١٢ ✍ ديوْ را با خانه‌ی انسيّه الحورا چه كار؟ دود را با چشم خورشيد جهان آرا چه كار؟ دشمن و بيت ولايت، هيزم و باغ بهشت شعله‌ی آتش تو را با صورت زهرا چه كار؟ تازيانه شرم كن اين دست، دست فاطمه است ای فشار در تو را با عصمت كبرا چه كار؟ مرد كو ؟ تا آورد دستی برون از آستين اين همه نامرد را با يك زن تنها چه كار؟ بيت حقّ را هيچكس نگشوده با ضرب لگد درد را با پهلوی انسيّة الحورا چه كار؟ فاطمه پشت در آمد گفت با آن سنگ دل ما عزا داريم ای ظالم تو را با ما چه كار؟ اي حرامی بشكند دستت كه كوثر را زدی هيچ دانی ضرب دستت كرد با زهرا چه كار؟ @Maghaatel
🩸یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد... در نقلی آمده است: زمانی‌که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به شهادت رسیدند، امام حسن بیشتر از امام حسین و زینبین «علیهم‌السلام» جزع و فزع می‌کرد. 🥀 عده‌ای (سلمان و ابوذر و ...) خدمت امام حسن علیه‌السلام رسیدند و عرضه داشتند: شما فرزند بزرگ هستید و این گریه شدید شما باعث بی تابی بیشتر امام حسین و زینبین علیهم‌السلام که کوچک‌تر از شما هستند، می‌شود؟! 🥀 در اینجا بود که امام حسن علیه‌السلام فرمودند: اگر برادرم حسین علیه‌السلام نیز مانند من می‌دانست که در کوچه چه گذشته و آن صحنه دلخراش و جگرسوز را می‌دید، او هم مانند من بلکه بیشتر بی‌تابی می‌کرد! 🥀 چگونه برای مادرم نگریم در حالی که آن نانجیب چنان سیلی محکمی به صورت مادرم زد که مادرم بر زمین افتاد؛ سپس برخاسته و باهم به خانه آمدیم. ✍ ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد الماس ریزه‌ها جگرت را بهم زدند اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو با روزِ تو چه سایه‌ی دستی پلید کرد یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد با صد امید حامی مادر شدم ولی آن نانجیب امید مرا نا امید کرد... 📚 فضائل و مصائب امام حسن مجتبی علیه‌السلام،عزیزی،ص۱۸۹ (مسموعِ از یکی از علمای اهل تتبّع در قرن حاضر) @Maghaatel
🩸به فدای آن بانویی که چه واسطه‌هایی را در لحظات آخر عمر شریفش به درگاه الهی می‌برَد، تا شیعیان گنهکارش آمرزیده شوند... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر شریف صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که به اَسماء فرمودند: مرا تنها گذار که می‌خواهم با پروردگارم مناجات کنم. اسماء گوید: از نزد آن حضرت خارج شدم اما می‌شنیدم که چنین مناجات می نمود: 📋 أللّهمَّ إنّي أسألُكَ بِمحمّدٍ المُصطفى وَ شَوقِهِ إلىّ‌ََ، ▪️خدايا تو را قسم می‌دهم به محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله، و به شوق آن حضرت نسبت به من. 📋 و بِبَعلِي عَليٍّ المُرتضى و حُزنِهِ عَلَيّ‌َ، ▪️تو را قسم می‌دهم به شوهرم علی علیه‌السلام و حزن و مظلومیت او از برای من. 📋 و بِالحَسَنِ المُجتَبىٰ و بُكائِهِ عَلَيّ‌َ، ▪️تو را قسم می‌دهم به حسن مجتبایم و به گریه‌های او برای من؛ 📋 و بِالحُسَينِ الشَّهيدِ و كآبَتِهِ عَلَيّ‌، ▪️تو را قسم میدهم به حسین ‌شهیدم و به سختی ها و مصائب او به خاطر من. 📋 و بِبَناتِيَ الفاطمِيّات و تَحَسُّرُهِنّ‌َ عَلَيّ‌َ؛ ▪️و تو را قسم می‌دهم به دخترانم و افسوس و آهِ حسرت آن‌ها به خاطر من؛ 📋 أنّكَ تَرحَمُ و تَغفِرُ لِلعُصاةِ مِن أُمّةِ محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله و تُدخِلُهُمُ الجَنّةَ، إنّكَ أكرَمُ المَسئولينَ و أرحمُ الرّاحمين. ▪️به اینکه گنه‌کاران امّت پدرم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را ببخشی و بر آنان رحم نمایی چرا که تو بخشنده‌ترینی که از او چیزی را طلب می‌کنند و تویی که أرحم الرّاحمینی! 📚 وفاة فاطمة الزهراء عليهاالسّلام،بحرانی؛ ص۶٧ ✍ ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین فاطمه دار و ندار ماست، ثروت را ببین حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین عالم و آدم تماماً دست بوس مصطفاست مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین وقت یا رب یا ربش ، ربّش ندا می‌داد که آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین راه داده قاتلش را به گُل رویِ علی بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین کرد با دست شکسته ، لحظه‌های آخرش بر گنهکاران دعا ، بانوی امّت را ببین... @maghaatel
🩸بانو سه ماه منتظر این دقیقه‌ام ... مشغول کارِ خانه شدی؟! خوش سلیقه‌ام... در نقلی آمده است: در روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد خانه شدند؛ 📋 فَرَآها قَد عَجَنَتْ عَجينًا لِلْخُبزَةِ و وَضَعَتْ طينًا في الماءِ لِتَغسِلَ بِهِ رُؤوسَ وَلَدَيها الحَسنِ و الحُسینِ و ثِيابَهُما. ▪️ناگهان دیدند که زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها از بستر به پا خاسته و خمیر برای پختن نان درست کرده است و گِلی را فراهم آورده تا سر مطهر حسن و حسین علیهما‌السلام و لباس آن را بشوید. 🥀 امیرالمومنین علیه‌السلام از دیدن این صحنه متعجب شدند و فرمودند: من ندیده‌ بودم که در این ایام، بتوانی این‌چنین کارِ خانه انجام دهی؟! چه اتفاقی افتاده است ای زهرای من؟! 📋 فَبَكتْ فاطمةُ عليهاالسّلام و تَحَدّرتْ عَبَراتُها عَلىٰ وَجَناتَها، ▪️در اینجا بود که زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به گریه افتادند و آنچنان اشک می‌ریختند که بَر و روی آن حضرت، خیس از اشک شد. 📋 و قالتْ لَهُ: هٰذا فِراقٌ بَيني و بَينَك ▪️سپس به مولا علی علیه‌السلام فرمودند: دیگر وقت فراق بین من و تو رسیده است. 🥀 امروز نان درست می‌کنم و لباس‌های بچه‌هایم را می‌شورم چون که فردا دیگر مشغول غسل و دفن من هستی و من از آن ترس دارم که حسنین و زینبین من، فردا گرسنه بمانند‌ و سر و صورت‌شان ، غبارآلود باشد. 🥀 باشنیدن این جملات ، بغضِ مولا علی علیه‌السلام شکست و شروع به گریه‌کردن نمودند و فرمودند: من هنوز داغ پدرت را در سینه دارم؛ دیگر چگونه میتوانم داغ تو را بر آن بیفزایم ؟! 🥀 صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: صبر کن ای پسر عمو! همانگونه که بر داغ پدرم صبر کرده‌ای! 📋 و هِيَ مَعَ ذلك تَبكي و تُغَسّلُ قَميصَ وَلَدَيها و تُمَشّط‍‌ُ رَأسَيْهما ▪️زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها در حالی این سخنان را می‌فرمود که داشت گریه می‌کرد و لباس های حسینین علیهماالسلام را می‌شُست و سر آن‌ها را شانه می‌زد. 📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی،ص۱۲۳ ✍ بانو سه ماه منتظر این دقیقه‌ام مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه‌ام زهرا مرا چه قدر بدهکار می‌کنی داری برای دل خوشی‌ام کار می‌کنی؟ دراین سه ماه، آب شدم، امتحان شدم با هر صدای سرفه‌ی تو نصفه جان شدم این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد حتی به پلک‌های حسن، جان تازه داد زحمت نکش! هنوز سرت درد می‌کند باید کمک کنم، کمرت درد می‌کند آیینه‌ی پُر از تَرَکم ، احتیاط کن فکری به حال و روز بدِ کائنات کن با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست گیرم که گردگیری امروز هم گذشت... فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت.... آشفته خانه‌ی جگرم را چه می‌کنی خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی زهرا به جای نان، غم ما را درست کن حلوای ختم شیرِخدا را درست کن مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری دست شکسته جانب دستاس می‌بری جانِ علی بگو که تو با این همه تبت شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟! شُستی تن حسین و حسن با کدام دست؟! آماده کرده‌ای تو کفن با کدام دست؟! @Maghaatel
🩸به گریه‌های بی‌امان حسنین علیهماالسلام، در غم بی‌مادری، ما را بخشیده‌اند... در نقلی آمده است: اسماء گوید: در لحظه‌های آخر عمر مبارک حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که متوجّه آن حضرت شدم؛ 📋 اِشتَغَلَتْ فاطمةُ عليهاالسّلام بِالبُكاءِ و الدّعاء،و سَمِعتُها تَدعُو اللّهَ و تَقولَ ▪️شنیدم که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها مشغول به گریه و دعا شده است و اینچنین به درگاه الهی دعا می‌نماید: 📋 اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وُلدِی فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی ▪️یا الهی و سیّدی! به حق آن کسانی را که برگزیدی و به گریه‌های فرزندانم در غم بی‌مادری، از تو میخواهم که گنه‌کاران از شیعیان من و شیعیان فرزندانم را ببخشی! 🥀 اسماء گوید: 📋 فَمَكثتُ ساعةً، ثُمَّ أتَيُتها و نادَيُتها، فَلَم تَرُدَّ جَوابي.فَدَخلتُ الحُجرةَ و كشَفتُ عَن وَجهِها و إذًا بِها قَد فَارقتْ روحُها الدّنيا. ▪️اندکی صبر کردم؛ سپس به پشت در اتاق رفتم و آن بانو را صدا زدم اما جوابی نیامد؛ وارد اتاق شدم و روپوش را از روی صورت مبارکش کنار زدم و دیدم که دیگر روح مطهرش از این دنیا، مفارقت کرده است. 📚 الکوکب الدُّرّی،حائری، ج۱ ص۲۵۳ ✍ ما را مسلمان کرده زهرا با دعایش پس تا ابد هستیم مدیون عطایش تا لحظه‌ای پایش زمین حتی نیاید بال فرشته فرش گشته زیر پایش ارزش ندارد جان امثال من و تو باید کسی مثل نبی گردد فدایش اصلا نیازی به کسی زهرا ندارد وقتی علی را خلق کرده حق برایش ما عمر خود را وقف او کردیم امروز فردا چه خواهد کرد با ما مرتضایش قلب حسین و زینبش را شاد کرده هر کس که گریه می‌کند در روضه هایش @Maghaatel
🩸فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، اشک‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام را با دست‌های مجروحش برمی‌گرفت و به صورت خود می‌کشید... در نقلی آمده است: ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر بالین آن حضرت نشسته و گریه می‌کردند؛ 📋 فَجَعلَتْ فاطمةُ عليهاالسّلام تَأخذُ مِن دُموعِه وَ تَمسحُ بِه وَجهَها ▪️صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها هم با دست‌های مجروحش، اشک‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام را برمی‌گرفت و به صورت خود می‌کشید. 📋 وَ قالَتْ: يا أبَاالحسن! لَو بَكَىٰ مَحزونٌ في أمّةِ محمّد صلّی‌الله‌علیه‌وآله لَرَحِمَ اللّهُ تَعالىٰ تِلكَ الأُمّة ▪️و می‌فرمود: يا اباالحسن! اگر یک غمزده و مظلومی در امّت پدرم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گریه کند، خدا به تمام امّت رحمتش را می‌فرستد. 📋 وَ إنّكَ لَمَحزونٌ یَابنَ عَمّي لِفراقي،و دَمْعةُ المَحزونِ إذا وَقعَتْ عَلَى الاُمّةِ خَصَّها اللّهُ بالرَّحمةِ، فكيفَ إذا وَقَعتْ على اَمَةٍ ▪️ای پسر عمو! حقیقتا شما به جهت از دست‌دادن من، غمزده و مظلومی؛ و اشک مظلوم ، رحمت خدا را برای یک امّت به دنبال دارد چه برسد به یک کنیز؛ 📋 و قَد مَسَحتُ وَجْهي بِها طَمَعاً لِلرَّحمة،فإنّي أَمَةُ اللّهِ و بِنتُ رسولِ اللّه. ▪️و اشک های شما را به روی خودم می‌مالم تا شامل رحمت خدا شوم چرا که من کنیز خدا هستم و دختر رسولش. 🥀 در این هنگام، خود آن بانوی مکرّمه شروع به گریه‌کردن نمود و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم همراه او می‌گریستند. 📚 الکوکب الدُّرّی،حائری، ج۱ ص۲۵۱ ✍ این که دارد می‌رود از خانه، سامان من است بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است نیست دیگر هیچ امیدی بر مداوای دلم اینکه افتاده به جانش درد، درمان من است گریه‌هایش گریهٔ درد است، درد بی کسی فاطمه گریان پهلو نیست ، گریان من است باز هم از حقّ کعبه برنخواهد داشت دست فاطمه دست شکسته‌ش هم به دامان من است میهمان سرزده خوب است، لیک اینگونه نه چه شده از صبح تابوت تو مهمان من است؟ چند روزی موی تو شانه نخورده فاطمه گیسوان سوخته حالا پریشان من است آی مردم در جوانی آخر کارم شده اول این زندگیِ گرم ، پایان من است بیش ازین با گریه های خود مرا گریان نکن خانه‌ی آباد را با رفتنت ویران نکن... @maghaatel
🩸با شنیدنِ خبر شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، چه حالی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دست داد... کسی که زبان بشر از وصف قوّت و قدرتش، عاجز است، با شنیدن خبر شهادت بانوی خانه‌اش، حالاتی به او دست داد که دل سنگ را به آتش می‌کشد... 🥀 ناله‌اش، مدینه را فرا گرفت... 📋 لَمّا قُبِضَتْ فاطمُة عليهاالسّلام،جَزعَ عَليٌّ عليه‌السّلام جَزَعًا شَديدًا و اشتَدَّ بُكاؤُهُ و ظَهَرَ أنينُهُ و حَنينُه. ▪️وقتی که خبر شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به مولا علی علیه‌السلام رسید، آن حضرت به شدت بی‌تابی کرد و می‌گریست؛ آه و ناله‌اش همه‌جا را فراگرفت.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 از هوش رفت و آب به صورتش پاشیدند... 📋... ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّی رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ ▪️حسنین علیهماالسلام دوان دوان به سمت مسجد آمدند و خبر شهادت مادرشان را به امیرالمومنین علیه‌السلام دادند؛ در این هنگام مولا علی علیه‌السلام از هوش رفت تا اینکه آب بر صورت آن حضرت ریختند و به هوش آمد.(۲) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 با صورت به زمین خورد... 📋 فَوَقَعَ عَلِیٌّ علیه‌السلام عَلَی وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ؟! ▪️حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام پس از شنیدن این خبر جانگداز، اختیار زانوان و دستانش را از دست داد و با صورت به روی زمین افتاد و فرمود: «ای دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله! من غم و اندوه خود را بعد از تو به که بگویم؟ من درد دل‌های خود را برای تو می‌گفتم و آرام می‌شدم. اکنون برای چه کسی درد دل کنم؟! (۳) ✍ من علی‌ام که خدا قبله‌نما ساخت مرا جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا من که یکباره در از قلعه‌ی خیبر کندم داغ زهرا به خدا از نفس انداخت مرا ... 📚(۱)مروج الذهب،ج٢ ص٢٩١ 📚(۲)بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۳ 📚(۳)بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧ @Maghaatel
🩸بسترم را وسط این اتاق بینداز... امّ‌سلمه گوید: ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که به من فرمود: ای مادر! 📋 ناوِليني ثِيابِيَ الجُدَد! ▪️ لباس‌های نو برایم بیاور! 🥀 من لباس های نو برای آن بانو آوردم و سپس به همان اتاقی که در آن بستری بود، رفت و به من فرمودند: 📋 قَدِّمِي فِراشي وَسَط‍‌َ البَيتِ،و اضْطَجَعَتْ و وَضَعتْ يَدَها اليُمنىٰ تَحتَ خَدِّها، ▪️بستر مرا در وسط این اتاق بینداز! من بسترش را در وسط اتاق انداختم و آن بانو خوابید و دست راستش را به زیر گونهٔ مبارکش گذاشت. 📋 ثُمّ اسْتَقبَلَتِ القِبلَة، ثُمّ قالتْ:يا اُمَّه، إنّي مَقبوضةٌ الآن... ▪️سپس رو به قبله نمود و فرمود: ای مادر! من دیگر در همین ساعات از این جهان، رفتنی هستم... 📚إحقاق الحق،ج١٠ ص٤٦٥ 📚ذخائر العقبى، ج۱ ص۲۲۴ ✍ چه از دیوار و در دیدی؟! که گفتی لحظهٔ آخر دَمِ دیوار و در، نه ؛ بین خانه بسترت باشد... @Maghaatel
🩸من را ببخش! خانهٔ أمنی نداشتم... در نقلی آمده است: وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود و از آن حضرت طلب حلالیت نمود، مولا علی علیه‌السلام هم فرمودند: من هم خواهشی از تو دارم؛ 📋 إنْ حَدَثَ مِنّي لِجنابِكِ جُرمٌ أو ذَنبٌ أو تَقصيرٌ فَاعْفيهِ عَنّي وَ اسْمَحيهِ لي. ▪️اگر از جانب من هم، کوتاهی یا تقصیری، سر زده، شما هم از آن درگذر و مرا حلال کن! 📚موسوعة الکبری، ج۱۴ ص۲۵۲؛ به نقل از التاريخ و السيرة،بحرانی، ص ١٩ ؛ و منتخب الروضة في أحوال الزهراء عليهاالسّلام،(خطی) ✍ پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر یارِ نُه‌ساله! کنارم باش لطفا بیشتر تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر هی نگو شرمنده‌ام! شرمنده‌ام من بیشتر بی اجازه دشمنت در خانه‌ی ما پا گذاشت عذرمی‌خواهم‌ اگر این خانه امنیت نداشت ای خوشی من در این دنیا! در این دنیا بمان نه برای من، برای بچه ها اینجا بمان از مدینه می‌رویم اصلا فقط با ما بمان یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان التماسم را ندیده هیچکس! حالا ببین دیده‌ای حیدر بیفتد از نفس؟! حالا ببین از علی بگذر در آن غوغا نشد کاری کنم قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری‌کنم کار حیدر سخت شد با زخمِ کاری میروی ای جوانمرگِ علی! چه زود داری میروی! @Maghaatel
🩸شرح آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از زبان «أسماء»... در روایت آمده است: آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که به اسماء فرمودند: «در موقع فوت پدرم جبرئیل کافور بهشتی آورد. پدرم آن را به سه قسمت کرد. یک قسمت برای خودش، یک قسمت برای علی علیه‌السلام و یک قسمت هم برای من.» 🥀 آنگاه به اسماء فرمود: «باقی‌مانده حنوط پدرم را که در فلان جاست بیاور و کنار سرم بگذار.» اسماء می‌گوید: 📋 فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا ▪️وقتی امر آن بانو را انجام دادم، لباسش را روی خودش کشید. 📋 وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَةً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَی أَبِی؛ ▪️و بعد به من فرمود: بیرون از اتاق منتظرم باش و پس از چند لحظه مرا صدا بزن. اگر جواب تو را گفتم که هیچ، وگرنه بدان که نزد پدر بزرگوارم رفته‌ام. 🥀 اسماء بعد از چند لحظه آن بانوی مظلومه را صدا زد، ولی جوابی نشنید. دوباره صدا زد: «ای دختر محمّد مصطفی! ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد! ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگریزه‌ها پا گذاشت! ای دختر آن کسی که مقامش به«قابَ قَوْسَیْنِ، أَوْ أَدْنی» رسید! اما جوابی نگرفت. 📋 فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا ▪️وقتی اسماء‌ وارد اتاق شد و لباس آن حضرت را از روی بدنش برداشت، ناگاه دید که روح مطهرش از این دنیا رفته است. 📋 فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ {یا}فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَی أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ ▪️ اسماء خود را بر روی آن بدن مطهر انداخت و می‌بوسید و می‌گفت: «ای فاطمه‌جان! نزد پدر بزرگوارت که رفتی، سلام اسماء را به آن حضرت برسان.» 📚کشف الغُمّه، ج۲ ص۱۲۳ ✍ امشب به نخل آرزويم برگ پيداست در چهرهٔ زردم نشان مرگ پيداست امشب مرا در بستر خود واگذاريد بيمار بيت وحی را تنها گذاريد بيرون بريد از خانه زينب را كه حاشا مادر دهد جان و كند دختر تماشا گوئيد مولا را كه در مسجد نشيند تا مرگ يارش را به چشم خود نبيند خجلت زده از اشك فرزندان خويشم أسماء تو تنها وقت مردن باش پيشم پيش حسن از اشك ماتم رخ نشوئی جان حسينم با علي حرفی نگوئی چون روز آخر بود، كار خانه كردم گيسوی فرزندان خود را شانه كردم ديدی چه حالی در نمازم بود اسماء !؟ اين آخرين راز و نيازم بود اسماء... آخر نگاه خويش را سويم بيفكن می‌خوابم اينك پرده بر رويم بيفكن بنشين كناری ناله از دل در خفا زن بانوي خود را لحظه‌ای ديگر صدا زن ديدي اگر خامُش به بستر خفته‌ام من راحت شدم، پيش پيمبر رفته‌ام من..‌. @Maghaatel
🩸مادرجان! با حسینت حرف بزن! که قلب او دارد از هم می‌پاشد... در نقل‌ها آمده است: وقتی که أسماء بر بالای جسم مطهر و بی‌جان صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها مشغول گریه و بی‌تابی بود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام وارد خانه شدند؛ 📋 فأقبَلَتْ إلَيهما أسماءُ و أجْلَسَتْهما و أحضَرَتْ لَهُما طَعاماً، فقالا: يا أسماء،هَل رَأيتَنا نأكُلُ مِن غَيرِ أمّنا؟ ▪️اسماء از اتاق بیرون آمد و آن دو را نشاند و برایشان یک غذایی فراهم آورد؛ اما امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمودند: ای أسماء! تا به حال دیده‌ای ما بدون مادرمان غذایی بخوریم؟! 🥀 اسماء گفت: مادرتان خوابیده است. اما حسنین علیهماالسلام فرمودند: 📋 یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَةِ ▪️ای أسماء! مادر ما در این ساعت نمی‌خوابد! 📋 فَقالا: يٰا أسماء،ما حٰالُ اُمِّنا؟ فَلَم تَتَمالَك مِنَ البُكاء... و خَمَشَتْ وَجهَها. ▪️حسنین علیهماالسلام فرمودند: اسماء! حال مادرمان چگونه است ؟! در این بود که دیگر اسماء نتوانست جلوی خودش را بگیرد؛ شروع به گریه کرد و صورت خودش را خراشید. 📋 و‌ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا ▪️سپس اسماء گفت: ای پسران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله! مادرتان نخوابیده؛ بلکه از دنیا رفته است! 📋 فبَكيٰا و دَخَلٰا عَلَيها فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی ▪️حسنین علیهماالسلام با شنیدن این جمله به گریه افتادند و وارد اتاق شدند؛ امام حسن علیه‌السلام خود را به مادر انداخت و آن بدن مطهر را می‌بوسید و می‌فرمود: مادرجان! قبل از آنکه روح از بدنم جدا شود با من حرف بزن! 📋 و أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ ▪️إمام حسین علیه‌السلام نیز آمد و پای مادر را می‌بوسید و می‌فرمود: مادرجان! منم؛ پسرت حسین! پیش از آنکه قلبم از هم بپاشد با من حرف بزن! برگرفته از: 📚بحارالانوار، ج۴۳ ص۱۸۷ 📚الكوكب الدُّريّ،حائری، ج۱ ص٢٥١ 📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۶۷ ✍خجلت زده از اشك فرزندان خويشم أسماء تو تنها وقت مردن باش پيشم آيند چون اطفال معصومم به خانه پرسند از مادر خبرداری تو يا نه؟ ديدند اگر خاموش و بي تاب است مادر آهسته با آنها بگو خواب است مادر چون سوي حجره كودكانم رو نهادند يكباره روي جسم رنجورم فتادند مگذار ساعتها تنم در بر بگيرند مگذار آنان هم كنار من بميرند بفرست مسجد آن دو طفل نازنين را كآرند بالينم اميرالمؤمنين را شبها برايم بزم اشك و غم بگيرند در خانة آتش زده ماتم بگيرند... @Maghaatel
🩸علی جان! «کشتهٔ دشت کربلا» را از یاد نبری... در نقل‌ها آمده است: در لحظات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که به امیرالمؤمنین علیه‌السلام برخی از وصایای خود را در قالب این اشعار فرمودند: 📋 إبْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ / وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ ▪️یا ابالحسن! اگر گریه می‌کنی بر من گریه کن، ای بهترین هدایت کنندگان و اشک بریز که روز فراق رسیده است. 📋 یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ / فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ ▪️ای همسر بتول! من درباره نسل خود به تو سفارش می‌کنم، از فردا روزی، این‌ها دائماً شوق دیدن مرا در سر دارند. 📋 اِبْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا / تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ ▪️یا علی! برای من و یتیم‌های من گریه کن؛ مخصوصا قتیل دشمنان در دشت کربلا را از یاد نبری! 📋 فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی / یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ ▪️آنها از من مفارقت می‌کنند و یتیمانی حیران و سرگردان می‌شوند، چه کنم که خدا امضا کرده که دیگر روز فراق است. 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۸ ✍ دم آخر وصیتی دارم ای علی جان به خاطرت بسپار نیمه شبها حسین دلبندم با لب تشنه می‌شود بیدار بار سنگین این وصیت را از سر شانه های من بردار قبل خوابیدنش عزیز دلم ظرف آبی برای او بگذار گریه کردم ز غربتش دیشب تا سحر سوختم برای حسین با همین دست ناتوان امروز پیرهن دوختم برای حسین... @Maghaatel
🩸به فدای مادری که طاقت نداشت حتی گرد و غباری بر سر و صورت حسینش بنشیند اما روزی در خانه خولی ... در نقلی آمده است: روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که از بستر به پا خاسته و مشغول شستن لباس های حسنین علیهماالسلام و شانه‌زدنِ سر آن‌ها شد؛ وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام از راه رسیده و علت را سوال کردند، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: 📋 أغسِلُ رُؤوسَ أولادي،لأنّكَ غداً مشغولٌ بِتَجهيزي و غُسلي و دَفني ▪️سر بچه‌هایم را امروز هر گونه بود، شُستم چرا که تو دیگر فردا مشغول غسل و دفن من هستی. 📋 و أخافُ {أنْ} تَجوعَ أولادي و تُبقىٰ رُؤوسُهُم مُغيّرةً و ثِيابُهم دَكِنَة ▪️و من از آن می‌ترسم که فردا ، بچه‌هایم گرسنه بمانند‌ و بر سر و وضعشان، گرد و غباری نشسته باشد. 📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۱۲۳ ✍ یا فاطمة الزهرا... هر گونه بود با بازوی ورم‌کرده، سر و صورت و لباس‌های حسینت را شُستی، چرا که طاقت نداشتی ذره‌ای گرد و غبار را بر آن سر و صورت مبارک ببینی... 🔖 اما مادرجان! چه کشیدی در آن ساعتی که خولی ملعون همراه سر بریده حسینت وارد خانه‌اش شد؛ همسرش به او گفت: 📜 مٰا هٰذا الرّأسُ الّذي مَعَك؟ ▪️این سر بریده از آن کیست که همراه توست؟! 📜 قال: رأسٌ خارجيّ، خَرَجَ عَلَى عبيد اللّه بن زياد، فقالت: و ما اِسمُه؟ ▪️آن ملعون گفت: سر یک خارجی است که بر عبیدالله بن زیاد خروج کرده؛ زنش گفت: اسمش چیست؟ 📜 فأبىٰ أنْ يُخبِرَها مٰا اِسمُه، ثُمّ تَرَكهُ عَلَى التّرابِ و جَعَلَ عَليه إجّانَة، ▪️خولی ملعون إبا کرد از این‌که اسم آن حضرت را بیاورد؛ سپس آمد و آن سر مطهر را کنج تنور بر روی خاک و خاکستر گذاشت و یک طشت را هم بر روی آن سر مبارک قرار داد. 📚مدینة المعاجز، ج۴ ص۱۲۵ 📚روضة الشهداء، ج۱ ص۴۵۰ 📝 تازه رسیده از سفر کربلا سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنورِ کوفه کشانده مرا سرت پیشانی‌ات شکسته و موهات کم شده خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟ رگ های گردنت چقدر نامرتب است ای جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟ باید کمی گلاب بیارم بشویمت خاکی شده است از ستم بی‌حیا سرت ... @Maghaatel
🩸هجومِ نابرابرانه‌ای که به ارث رسید... امان از دو حملهٔ نابرابرانه و ظالمانه‌... یکی در بین «خانه» و دیگری در بین «گودال» ... یکی برای یک «مادر» و دیگری برای «فرزندش» ... 🥀 وقتی که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بین آن نانجیبان و امیرالمومنین علیه‌السلام حائل شد تا نتوانند مولا علی علیه‌السلام را به زور به مسجد ببرند، تاریخ می‌نویسد: 📋 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها! ▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانه‌ها بر جسم شریف آن حضرت فرود می‌آمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا که خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 این واقعه دردناک از مادر به پسرش هم به ارث رسید... «مقاتل» می‌نویسند: آنچنان سیدالشهداء علیه‌السلام مثل یک شیر غضبناک در دل میدان می‌جنگید که شمر ملعون با مشاهده این مبارزهٔ بی‌بدیل ، به نزد عمر بن سعد ملعون آمد و گفت: 📋 أيُّهَا الْأميرُ إنَّ هٰذا الرَّجُلَ يُفنينا عَن آخِرنا مُبارِزَةً! ▪️ای امیر ! این مرد از اول تا آخر ما را با مبارزه تن به تن از بین خواهد برد. ➖ عمر گفت: چه کنیم؟ شمر گفت: 📋 نَتَفَرَّقُ عَلَيْهِ ثَلاثَ فِرَقٍ: فِرقَةٌ بِالنِّبالِ و السِّهامِ، و فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ و الرِّماحِ، و فِرقَةٌ بِالنَّارِ و الْحِجارَةِ، نُعَجِّلُ عَلَيْهِ ▪️باید سه دسته بشویم؛ عده‌ای تیر بیاندازند؛ عده‌ای با شمشیر و نیزه او را بزنند؛ عده‌ای نیز، پاره‌های آتش و سنگ به سمت او پرتاب کنند ؛ و بر او باید شتاب کنیم. 📋 فَجَعَلوا يَرشُقونَهُ بِالسِّهامِ، و يَطعَنونَهُ بِالرِّماحِ... ▪️پس تیرها را به سمت امام علیه‌السلام پرتاب می‌کردند و با نیزه‌ها به او ضربه می‌زدند. 📋 فَجَعَلَ يَنزِعُ السَّهمَ بِيَدِهِ، و يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يُخَضِّبُ بِهِ لِحيَتَهُ و رأسَهُ الشَّريف ▪️آن حضرت هم تیرها را با دست از بدن مطهرش در می‌آورد و کف دستش را پر از خون کرده و سر و صورتش را با آن خضاب می‌کرد و می‌فرمود: 📋 هٰكَذا ألقَىٰ رَبِّي، و ألقَىٰ جَدِّي، و أشكُو إلَيْهِ ما نُزِلَ بِي.و خَرَّ صَريعاً مَغشيّاً عَلَيْهِ ▪️اینگونه پروردگارم را ملاقات می‌کنم؛ اینگونه جدم را می‌بینم و آنچه را که به سرم آوردند برایش شکایت می‌برم و در همین حال بی هوش بر روی زمین افتاد.(۲) ✍لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟ فاطمه می‌کند نظر ، چند نفر به یک نفر؟ خواهر دل شکسته‌اش، همره دختران او زند به سینه و به سر، چند نفر به یک نفر؟ بین زمین و آسمان، جنت و عرش و کهکشان پر شده است این خبر: چند نفر به یک نفر؟ حور و ملک به زمزمه، وای غریب فاطمه حضرت خضر نوحه‌گر، چند نفر به یک نفر؟ آه و فغان مادرش ، به قلب سنگیِ شما مگر نمی‌کند اثر؟ چند نفر به یک نفر؟ یاد مدینه زنده شد‌، روضه‌ی رنج فاطمه که ناله زد به پشت در، چند نفر به یک نفر؟ 📚(۱)مؤتمر علماء بغداد، ص۶۳ 📚(۲)معالی السبطین، ج۲ ص۳۶؛ و وسيلة الدّارين، ص۳۲۱ @Maghaatel
🩸بریز آب روان أسماء ولی آهسته آهسته... در روایتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: 📋 أَوْصَتْ إِلَیَّ فَاطِمَةُ أَنْ لَا یُغَسِّلَهَا غَیْرِی وَ سَکَبَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ ▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به من وصیت نمود که جز من، او را کسی غسل ندهد؛ { لذا من پیکر مطهر او را غسل می‌دادم و } أسماء دختر عُمَیْس نیز بر آن پیکر مطهرش آب می‌ریخت.(۱) 🥀 در روایتی آمده است: آبی را که أسماء بر آن پیکر مطهر می‌ریخت، ملائکه از چشمهٔ سلسبیل از بهشت آورده بودند.(۲) ✍بریز آب روان أسماء ، ولی آهسته آهسته به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته حسن ای نورچشمانم، حسین ای راحت جانم بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته... 📚(۱)دعائم الإسلام ج۱ ص۲۲۸. 📚(۲)انوار الشهادة،یزدی، ص۴۳۴ @Maghaatel
🩸ای أسماء ! دستم رسید به بازوی ورم‌کردهٔ زهرا... به دندهٔ شکستهٔ او... در نقلی آمده است: 📋 و بَینَما هُوَ یُغسّلُها اِذِ اعْتَزَلَها ناحیةً و صارَ یَبکِی ▪️همینکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام داشت پیکر مطهر زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها را غسل می‌داد، ناگهان به گوشه‌ای رفت و (سر به دیوار گذاشت و) با صدای بلند شروع به گریه‌کردن نمود. 📋 وَ الحسَنُ عَن یَمینِه و الحُسینُ عَن شِمالِه و زَینبُ بَینَ یَدَیه ▪️امام حسن سمت راست، امام حسین سمت چپ و‌ زینب کبری علیهم‌السلام در مقابل آن حضرت ایستاده بود. 📋 فَقالَتْ أسماءُ: سَیّدی! أکْمِلْ غُسلَها وَ ابْکِ بَعدَ ذٰلکَ لِفِراقِها ▪️اسماء به پیش آمد و گفت: ای آقای‌من! بهتر نیست که اول غسل پیکر مطهر زهرا سلام‌الله‌علیها را تمام کرده و سپس از فراق او گریه نمایید؟! 🥀 در این‌جا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: ای أسماء! در حال غسل‌دادن، نظرم افتاد به صورت فاطمه سلام‌الله‌علیها؛ دیدم که از ضربهٔ آن بی‌دین، کبود و چشم مبارکش چون خون، سرخ شده است و بازوی مبارکش مثل یک بازوبند، ورم کرده است.(۱) 📋 یا أسماء! بَینَما اُغسِّلُ فاطمةَ مَرَّتْ یَدِی عَلَی ضِلْعٍ مِن أضلاعِها فَوَجَدْتُهُ مَکسورًا ▪️ای أسماء ، در حین غسل فاطمه سلام‌الله‌علیها، دستم رسید به یک دنده از دنده‌های فاطمه سلام‌الله‌علیها؛ دیدم که آن دنده، شکسته است! 📋 و لَمْ تُخبِرنی بِذٰلِک حَتّی لا یَشتَد‍َّ ألَمِی ▪️اما فاطمه سلام‌الله‌علیها از آن دندهٔ شکسته، هیچ حرفی با من نگفته بود که مبادا درد من از این ماجرا، زیاد بشود و از او شرمنده شوم. (۲) ✍ وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا زخم های بدنت، بُرده امانم زهرا سرخ شد صورتِ «آب» ی که چکید از بدنت چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟! تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا ذکر می‌گفتم و دستم به پرَت خورد آرام بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟! با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟ آستین بین دهان کردم و فریاد زدم زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا کاشفُ الکربِ دلم! چوبه‌ی تابوتت را بر سر شانه گذارم!؟ نتوانم زهرا... 📚(۱)انوارالشهادة،یزدی،ص۴۳۴ 📚(۲)العبرة الساکتة،ج۱ ص۷۶ @Maghaatel
🩸حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیه‌السلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از زبان همسایه آن حضرت... در برخی از نقل‌ها آمده است: شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید: خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که، 📋 فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ. ▪️ناگهان شنیدم مولا علی علیه‌السلام با صدای بلند شروع به گریه‌کردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیه‌السلام اینگونه گریه کرده باشد! 📋 فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليه‌السّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه‌؟! ▪️بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیه‌السلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه می‌کند؟! 🥀 پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛ 📋 فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع. ▪️پس امیرالمومنین علیه‌السلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمی‌شد. 🥀 عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمی‌دانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بی‌تابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند: 📋 يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياط‍‌َ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ. ▪️ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلام‌الله‌علیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربه‌های لگد و تازیانه‌ها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلام‌الله‌علیها با همین حال روز قیامت محشور می‌شود و به ملاقات پروردگار می‌رود. 📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی) ✍ خانه‌ام غرق هیاهوست خدا رحم کند موقع شستن بانوست خدا رحم کند پای این مُغتَسل از گریه زمین می‌افتم علتش لرزش زانوست خدا رحم کند باز کردم گره از روسری‌اش بعد سه ماه یعنی این صورت بانوست؟! خدا رحم کند نکند خورده به دیوار که اینقدر خراش روی پیشانی و ابروست خدا رحم کند حق ندارم که سرم را بزنم بر دیوار؟! این همه زخم به بازوست خدا رحم کند روی دستش چقدر از اثر ضرب غلاف ورم از شکل النگوست خدا رحم کند باز هم آب بریز آب که خونابه هنوز جاری از سینه‌ی بانوست خدا رحم کند ترس دارم که تکانش دهم اما چه کنم وقت گرداندن پهلوست خدا رحم کند گریه و نوحه‌ی بی مادری چهار یتیم خانه‌ام غرق هیاهوست خدا رحم کند @Maghaatel
🩸تحیّر زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن کبودی های پیکر مطهر مادر ... در نقلی آمده است: زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام مشغول غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود، 📋 رَأيتُ حينَ اغتِسالِ اُمّي عليهاالسّلام سَوادَ جَنبِها فَسَألتُ أبي عليه‌السّلام ▪️به هنگام غسل پیکر مطهر مادرم، نگاهم به سیاهیِ پهلوی او افتاد. پس از پدرم سوال نمودم که این سیاهی برای چیست؟ 📋 فقال علیه‌السلام: «هٰذا أثرُ السِّياط‍‌» ▪️پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند: این سیاهی‌ها، جای همان تازیانه‌هاست! 📚حزن المؤمنین،نجفی کاظمینی، ص۳۶ 📚الهجوم علی بیت فاطمه سلام‌الله‌علیها، ص۳۴۰ ✍ شبیه این واقعه دردناک، یک جای دیگر هم برای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها اتفاق افتاد... 🥀 همان ساعتی که ناگهان زن غسّاله دست از کار کشید و دو دست بر سر خود زد و گفت: بزرگ اسیرها کیست؟ حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: من هستم؛ زن غساله گفت‌: این نازدانه به چه بیماری از دنيا رفته است؟ 📋 قد کانَ مَتنُها مَجروحةً مِن کثرةِ الضّرب ▪️چرا که پشتش به خاطر کثرت ضرب و شتم، جراحت برداشته است! 🥀 صدای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه بلند شد و فرمود: ای زن غسّاله! این لکّه‌های کبود، اثر تازیانه و کعب نیزه است... 📚ریاض القدس(نسخه‌خطی) ج٢ ص٣٢۷ 📚معالی السبطین ج۲ ص۱۷۷ (با اندکی تفاوت) ✍ غسّاله بر این تن بریز آهسته‌تر، آب این چشم های خسته تازه رفته در خواب غسّاله زد حال تو آتش بر وجودم دیدی چه آمد بر سرِ یاس کبودم؟! غسّاله می‌پیچی به خود از بی قراری انگار که در خانه دختر بچه داری! غسّاله باور می‌کنی این نازدانه هر وقت گریه کرده ، خورده تازیانه غسّاله این قدِّ کمان کرده کمانت پهلوی او دیدی و بند آمد زبانت غسّاله جای دست را دیدی به رویش آتش بگیر از جای آتش روی مویش غسّاله والله این سه ساله خارجی نیست می‌دانی اصلا این شهیده ، دختر کیست؟! غسّاله می‌بینی چه آمد بر سر او؟! دیدی چه کرده کعب نی با پیکر او؟! غسّاله دختر بچه این حد پیر دیدی؟! تو شاخه‌ی گل در غل و زنجیر دیدی؟! غسّاله مزد زحمتت با مادر ما شد مثل اسماء قسمت تو غسل زهرا @Maghaatel
🩸 وقتی که حسنین علیهماالسلام بر روی پیکر مطهر مادر می‌افتند و هاتفی از آسمان ندا می‌دهد... در روایتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: پیکر مطهر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را در میان کفن جای دادم و موقعی که می‌خواستم کفن او را گره بزنم، حسنین و زینبین علیهم‌السلام را صدا زدم و گفتم: 📋 هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ ▪️بیایید از مادر خود زاد و توشه برگیرید، این آخرین لحظات بین شما و مادرتان است و ملاقات شما در بهشت خواهد بود. 🥀 حسنین علیهماالسّلام آمدند و در همان حال فریاد می‌زدند و بر روی پیکر بی‌جان مادر افتاده و با او نجوا می‌نمودند ... در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: 📋 إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَی صَدْرِهَا مَلِیّاً ▪️من خدا را شاهد می‌گیرم که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آه و ناله کرد، دست‌های خود را دراز کرد و حسنین علیهماالسلام را چند لحظه‌ای به سینه خود چسبانید. 📋 وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَی الْمَحْبُوبِ ▪️ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد که: «یا اباالحسن! حسنین را از روی سینه فاطمه سلام‌الله‌علیها بردار. به خدا قسم که ملائکه آسمان‌ها را گریان کردند، چرا که دوست مشتاق دیدار دوست است. 🥀 حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: من رفتم و به آرامی حسنین علیهماالسلام را از روی سینه زهرا سلام‌الله‌علیها برداشتم. 📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۹ ✍ آه یا امیرالمؤمنین... کاش غروب عاشورا هم آرام، یتیمان حسین علیه‌السلام را از روی سینه او جدا می‌کردند... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 📋 ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام ▪️بعد از زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، سکینه بنت الحسین علیهماالسلام وارد قتلگاه شد و خود بر روی پیکر بی‌سر اباعبدالله علیه‌السلام انداخت. 📋 فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ. ▪️در اینجا بود که عده‌ای از اعرابِ حرامی و سنگ‌دل، جمع شدند و با کتک و تازیانه آن نازدانه را از روی جسم بی‌سر پدرش کشیدند و جدا کردند. 📚لهوف،ص۲۱۱ 📚نفس المهموم،ص۳۷۶ 📝 ناجوانمردانه زهرای جوان را می‌زدند روز روشن مادر صاحب زمان را می‌زدند خانه‌ای که بی وضو جبریل آن را در نزد دسته‌ای با پا درِ این آستان را می‌زدند صورت و دستی که می‌بوسید پیغمبر چه شد؟ پیش قبر او هم‌ این را و هم‌ آن را می‌زدند زنْ زدن، حتی زمان جاهلیت عار بود این مسلمان ها چرا شاهِ زنان را می‌زدند؟! این زدن ها از مدینه باب شد؛ در کربلا بی حیاها هم زنان هم دختران را می‌زدند زینب آمد روضه‌ای برپا کند در قتلگاه روضه را بر هم زدند و روضه خوان را می‌زدند نیست از آغوش بابا هیچ جایی امن‌تر در همین‌جا دختر شیرین زبان را می‌زدند @Maghaatel
🩸«حزن» ، سراپای وجود امیرالمؤمنین علیه‌السلام را گرفت... وجود نازنین سیدالشهداء علیه‌السلام در روایتی فرمودند: 📋 فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَی خَدَّیْهِ ▪️وقتی که پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مادرم را به خاک سپرده و دستش را از خاک قبر تکاند ، حزن و اندوه سراپای وجودش را گرفت و سیلاب اشک، بر گونه‌های مبارکش روان شد. 📚الکافی،ج۱ ص۴۵۹ 📚الأمالی،مفید،ص۲۴۵ ✍ من آن بی‌بال و پَر مرغم،که تو بال و پرم بودی دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی یگانه تکیه گاه من شهید بی پناه من امید من پناه من نه تنها همسرم بودی ز پا افتاده‌ام ای هست و بود رفته از دستم که بعد از مصطفی تنها تو رکن دیگرم بودی گل من تا ابد از باغبانت می کشم خجلت که پامال خزان در پیش چشمان ترم بودی تمام شهر با من دشمن و من یک تنه تنها نه همسنگر خدا داند تو تنها سنگرم بودی هر آن کس داشت با من دشمنی دیدم تو را می‌زد قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی سرآپا درد بودی پیش چشم من ننالیدی خدا را تا کجا فکر دل غم پرورم بودی... @Maghaatel