#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸هیچ «عزایی» حقِّ مصیبت زهرا سلاماللهعلیها را برای من أدا نمیکند...
در نقلها آمده است:
ساعات پایانی عمْر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین آن حضرت حاضر شدند و وقتی که متوجه شدند بانوی خانهاش دیگر از این جهان، رفتنی است، رو به آن حضرت نموده و فرمودند:
📋 قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ
▪️حقا که جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است، ولی چه باید کرد، چارهای نیست.
📋 وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ
▪️به خدا قسم که تو مصیبت پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را برای من تجدید کردی! حقًا که مصیبت و فقدان تو برای من بسیار سنگین و بزرگ است.
📋 فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا
▪️إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. به خدا قسم که این مصیبت، فجیعترین، دردناک ترین و غصهدارترین مصیبت هاست.
📋 هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا
▪️هیچ تسلیت و تعزیتی جبران این مصیبت را نمیکند و جانشین آن نخواهد شد.
📋 ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَی رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَی صَدْرِهِ
▪️سپس هر دو ساعتی گریستند و آنگاه حضرت امیر علیهالسلام سر مبارک فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را برداشت و به سینه خود گذاشت...
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۸
✍عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
اين درِ سوخته تا حشر، گواهِ من و توست
غربتم را همه ديدند و تماشا کردند
بیپناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آنروز پر از ديدهی نامحرم بود
همهی روضه، نهان بين نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو، از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من! اين اول راهِ من و توست
آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر
آه از آن روز که بر نی، سرِ ماهِ من و توست...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
🩸وقتیکه دیدی برادرت حسین علیهالسلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که حضرت زینب سلاماللهعلیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود:
📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي.
▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیهالسلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و عرضه داشت:
ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد:
📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها!
▪️ای مادرجان! این امانت شما را من به جا آوردم.
🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن.
پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود:
📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً
▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیهالسلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛
📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي
▪️دیدی که طلب یاری میکند ولی کسی به او یاری نمیرساند؛ دیدی که پناه میخواهد ولی کسی به او پناه نمیدهد؛ دیدیکه آب طلب میکند ولی کسی به او آبی نمیرساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دلرحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس...
✍یکدم برو آهستهتر، جانا شتابان میروی
رو سوی قربانگه چرا؟ خود سهل و آسان میروی؟
ای خسرو خونین جگر، از ما زنانِ در بدر
کردی مگر صرفنظر، کاینسان خرامان میروی
ای یادگار رفتگان، ای رهبر دلخستگان
مهلًا دَمی آهسته ران، بیحد شتابان میروی
جانا چه سازد خواهرت، با این عیال مضطرت
جز اینکه از هجر و غمت، نالد که گریان میروی
کرده وصیت مادرت، بوسم گلو و حنجرت
ک انْدر وداع آخرت، آن دَم که میدان میروی...
📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩
@Maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#معارف_فاطمی
#امام_زمان_علیه_السلام
🩸امام زمان «ارواحنافداه» به هنگام ظهور، خونخواهان حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» را به دور خود فرا میخواند...
در نَقلی آمده است:
وقتی که حضرت حجة بن الحسن علیهماالسلام ظهور کند، ندا سر میدهد:
📋 یَا لَثَاراتَ جَدَّتِی فَاطِمَةَ! أَلَیسَ الصُبحُ بِقَریبٍ؟!
🔹 ای خون خواهان جدّه طاهره من، فاطمه زهرا "سلاماللهعلیها"... آیا صبح روز انتقام نزدیک نبود؟!
📚موسوعة الکبری، ج١۵ ص٢٨۴
📚قِدّیسة الإسلام،میلانی، ص٢٩١
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در ساعات احتضار، با نگاه بر سیدالشهداء علیهالسلام، دائم از دل «آه» میکشید...
در نقلی آمده است:
در روزهای آخر عمر شریف صدیقه کبری "سلاماللهعلیها" بود، که اسماء میگوید:
فاطمه زهرا "سلام الله علیها" مرا طلبید و بعضی از وصایا را به من سفارش نمود. سپس رو به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کرد و فرمود:
📋 يَا قُرَّتَا عَينِي! إنَّ أُمَّكُمَا مَريضَةٌ؛ اِذهَبا إلَى رَوضَةِ جَدِّكُما وَ اْدْعُوا لَها. و قَبَّلتْهُما وَ بَكَتْ
▪️ای دو نور دیدهام! مادرتان بیمار است؛ بر سر مزار جدّتان روید و برای او دعا کنید. سپس آن دو را بوسید و گریه کرد.
📋 فَنَظَرَتْ إلَى الحُسينِ عَليهِالسّلام نَظَرَ حَسْرَىٰ وَ تَأَوَّهَتْ
▪️و از روی حسرت نگاهی به امام حسین علیهالسلام میانداخت و «آه» میکشید...
📚 لوامع الأنوار،مرندی(خطی)؛ ص٩٩
✍ از بازی غریب فلک آه میکشید
از زخم های خورده نمک آه میکشید
آن چهرهای که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه میکشید
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخم های فدک آه میکشید
او بار شیشه داشت که در کوچه خُرد شد
آئینه بود و غرق ترک آه میکشید
وقتی که میبُرید لباس حسین را
تنها خودش بدون کمک آه میکشید...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
🩸زینبم! وقتی که حسینم این پیراهن رو از تو خواست، بدان که دیگر آخرین دیدار تو با اوست...
در نقلها آمده است:
آخرین روزهای عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که،
📋 أَعطَتِ الزَّهراء عَلَيهاالسّلام قَميصَ إبراهيمَ الخَليلِ لِزَينب علیهاالسلام
▪️زهرای مرضیه علیهاالسلام، پیراهن حضرت ابراهیم علیه السلام را (که از آباء و اجدادش به ارث رسیده بود) به زینب کبری علیهاالسلام داد.
🥀 سپس به دختر خود، فرمود:
📋 إذَا طَلبَه منكَ أخوكَ الحسينُ عليهالسّلام فَاعلِمي أنَّهُ ضَيفكَ ساعةً،ثمّ يُقتلَ بأشدّ الأحوالِ بِيَدِ أولادِ الزّنا
▪️وقتی که این پیراهن را برادرت حسین علیهالسلام از تو طلب کرد، بدان که دیگر لحظاتی بیشتر مهمان تو نیست و ساعتی دیگر به سختترین حالت به دست اولاد زنا به شهادت میرسد.
✍ هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟
گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟
ای یوسف عزیز! چه کردند گرگها؟
آخر تو "کهنهپیرهنی" داشتی؛ چه شد؟
جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت
در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟
ای دور از دیار که تا دِیْر میروی!
آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟
خود را چه خوب خرج خدا کردی ای کریم!
سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟
📚عوالم العلوم،ج ١١ ص ٩٠٦
📚وقائع الشهور و الأيام،بيرجندی، در ذیل وقایع جمادی الاولی
📚مسند فاطمة عليهاالسّلام، تويسركاني، ص۳۲۴
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸استخوانی شدهام که پوستی به آن چسپیده است ...
در نقلی آمده است که امام صادق علیهالسلام فرمودند: روزهای آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که روزی با أسماء چنین درد و دل نمود:
📋 كَيْفَ أَصْنَعُ وَ قَدْ صِرْتُ عَظْماً قَدْ يَبُسَ الْجِلْدُ عَلَى الْعَظْمِ
▪️من چه باید بکنم با این وضعی که دارم؟! استخوانی شدهام که پوستی به آن چسپیده است؟!
🥀 در این هنگام أسماء به آن حضرت فرمودند:
📋 فَدَيْتُكِ أَنَا أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً لَا يَرَى الرَّجُلُ شَيْئاً إِذَا حُمِلْتِ عَلَى نَعْشِكِ...
▪️جان من به فدایتان بشود! من برای شما یک تابوتی درست میکنم که مرد، چیزی از بدن زن را در آن تابوت نمیبیند؛ این تابوت را در سرزمین حبشه برای زنهایشان قرار میدهند.
🥀 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند:
📋 فَأُحِبُّ أَنْ تَجْعَلِينَ ذَلِكِ
▪️من دوست دارم که از همین تابوت برایم بسازی...
📚الجعفریات،ج۱ ص۲۰۵
📚دعائم الاسلام،ج۱ ص۲۳۲(با اندکی تفاوت)
✍بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من
گشته است معدنی ز جراحات، این بدن
دیگر کسی به خانه من سر نمیزند
ای مرگ لا اقل تو به من یک سری بزن
از من نمانده است به جز استخوان و پوست
گم گشته است پیکر من بین پیرهن
تعظیم من به پیش علی شد همیشگی
دیگر مرا نیاز نباشد به خَم شدن
آتش به جان خسته و پر درد میزند
این گریه های مخفی و بی هقهق حسن
لرزه نشانده بر بدنم وقت احتضار
آیندهٔ پر از غم این طفل بی کفن...
@Maghaatel
#مصائب_بعد_از_شهادت
🔰 نه فقط خدیجهٔ غرّاء را...
نه فقط صدیقهٔ کبری را...
بلکه «تابوت» آن حضرت را هم از سر حسادت، مسخره میکرد...
به نقل منابع متعدد شیعه و سنی:
وقتی که حضرت زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید، عایشه آمد تا بر بالای پیکر مطهر آن حضرت حاضر شود؛ أسماء به پیش آمد و گفت: مبادا داخل شوی! عايشه رفت و به أبوبكر شكايت کرد و گفت:
📋 إِنَّ هَذِهِ الْخَثْعَمِيَّةَ تَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اِبْنَةِ رَسُولِ اللَّه وَ قَدْ جَعَلَتْ لَهَا مِثْلَ هَوْدَجِ الْعَرُوس.
▪️اين خَثعميّه (کسانی را که در دامنه کوه خثعم زندگی میکنند، "خثعمیّون" میگویند؛ عایشه با این لفظ میخواست أسماء را مسخره کرده و بگوید اینکه از پشت کوه آمده) ميان ما و دختر رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله» مانع مىشود و برای جسد او، تخت عروس درست کرده است!
📚وفاء الوفا،ج۳ ص۹۰۴
📚السنن الكبرى،ج۴ ص۳۴
📚نهایة الارب،ج۱۹ ص۱۲۷
📚کشف الغمه، ج۱ ص۵۰۴
✍ سایهی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
تا که با نعرهی یک سنگدل آیینه بریخت
شیشهای خرد شد و از سر دیوار افتاد
پای آتش به در خانهی گل ها وا شد
غنچهای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد
کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد
شهر با نالهی "یا فضه خُذینی" فهمید
نفسِ شیر خدا از نفس انگار افتاد
عمْر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعهی چوب به تابوتِ تن یار افتاد...
@Maghaatel
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸مصیبتی که فقط خدا میداند چه زخمی بر دل اهلبیت «علیهمالسلام» گذاشته است...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
گناهان کبیره هفت گناه است که همه آن گناهان را نسبت به ما اهلبیت روا داشتند؛ اولش برای خدای متعال، شریک قرار دادن است و دیگر کشتن کسی که خداوند کشتن او را حرام فرموده و خوردن مال یتیم و پدر و مادر را رنجاندن و به زنان پاک دامن نسبت ناروا دادن و از جبهه جنگ گریختن و حق ما را انکار نمودن.
🥀 در ادامه ، امام علیهالسلام تشریح نمودند که چگونه این هفت گناه را در حق اهلبیت علیهمالسلام روا داشتند؛ تا اینکه رسیدند به «نسبت ناروادادن به زنان پاکدامن»؛ سپس فرمودند:
📋 أَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ علیهاالسلام عَلَی مَنَابِرِهِمْ...
▪️و اما تهمت به زنان پاکدامن؛ همانا به مادر ما فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بر فراز منبرهای خود ناسزا و ناروا گفتند.
📚علل الشرایع، ج۲ ص۲۲۳
📚الخصال، ص۳۶۴
✍ و به همین جهت است که در دعای شریف صنمی قریش، چنین به درگاه الهی عرضه میداریم:
أللّهُمَّ العَنهُم بِعَدَدِ کُلِّ مُنکَرٍ أتَوهُ و حقٍّ اَخفَوهُ وَ مِنبَرٍ عََلَوهُ...
🔻خدايا آن دو و پيروانشان را به عـدد هـر کار نـاروايی که انجام دادند و به عدد هر حقي که مخفي داشتند، و هر منبری که به ظلـم بر آن بالا رفتند، لعنت کن.
@maghaatel
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸وقتی که امام صادق علیهالسلام در جواب یک «سؤال شرعی»، رنگشان تغییر نموده و برای راوی روضه میخوانند...
مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و از ایشان پرسید: آیا جایز است جنازهای را شبانه در نور آتش تشییع داده شود درحالی که آتشدان، چراغ یا هر وسیلهای که نور از آن استفاده شود همراه آن جنازه وجود داشته باشد؟
📋 فَتَغَیَّرَ لَوْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام مِنْ ذَلِکَ وَ اسْتَوَی جَالِساً
▪️رنگ چهرهٔ مبارک امام صادق علیهالسلام از این سخن دگرگون شد( و به یاد مصیبت مادرشان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها افتاده) و سر پا نشستند.
🥀 سپس امام علیهالسلام ظلمهایی که اولی و دومی و اتباع آن دو بر سر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها آوردند، برای راوی مفصلاً شرح داده و در آخر فرمودند:
📋 فَلَمَّا قَضَتْ نَحْبَهَا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا وَ هُمْ فِی ذَلِکَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَخَذَ عَلِیٌّ علیهالسلام فِی جَهَازِهَا مِنْ سَاعَتِهِ کَمَا أَوْصَتْهُ
▪️هنگامی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید،در دل شب بود که مولا علی علیهالسلام فوراً شروع به تجهیز و آماده ساختن جنازه مطهر آن حضرت شد، چنان که خود آن بانو سفارش فرموده بود.
📋 فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ جَهَازِهَا أَخْرَجَ عَلِیٌّ الْجِنَازَةَ وَ أَشْعَلَ النَّارَ فِی جَرِیدِ النَّخْلِ وَ مَشَی مَعَ الْجِنَازَةِ بِالنَّارِ حَتَّی صَلَّی عَلَیْهَا وَ دَفَنَهَا لَیْلًا
▪️آن گاه که مولا علی علیهالسلام از تجهیز او فارغ گشت، جنازه را از خانه خارج ساخت و آتش را در شاخهای از درخت خرما برافروخت و با نور آتش، جنازه را تشییع کرد و برآن نماز گزارد و شبانه به خاکش سپرد.
📚علل الشرایع ج١ ص١٧٧
📚بحارالانوار ج ٧٨ ص٢۵٣
✍ شكسته بال و پری ز آشیانه میبردند
تنی ضعیف، غریبان به شانه میبردند
جنازهای كه همه انبیاء به قربانش
چه شد؟ كه هفت نفر مخفیانه میبردند
مدینه! فاطمه را روز روشن آزردند
چرا جنازۀ او را شبانه میبردند؟
ز غربت علی و قصهی در و دیوار
به دادگاه پیمبر، نشانه میبردند
به جای گل که گذارند روی قبر رسول
برای او، اثر تازیانه میبردند!
سزای آن همه احسان مصطفی، این بود!
هنوز هم کفن آن شهیده خونین بود!
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸وقتی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از مولا علی علیهالسلام حلالیت طلبیده و سیل اشک از چشمان مولا جاری میشود...
در نقلی آمده است:
ساعات آخر عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بالای سر آن بانو نشسته و وصایای آن حضرت را میشنید.
بانوی دو عالم بعد از اینکه سفارش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را به مولا نمود، فرمودند:
📋 يَا ابنَ عمّي! إنّي راضيةٌ عَنكَ،فَهل أنتَ راضٍ عَنّي؟
▪️ای پسر عمو! من از شما راضیام اما آیا شما هم از من راضی هستید؟
📋 خَدِمتُك بِقَدْرِ جُهدي و طاقَتي و أَعَنتُكَ عََلَى دُنياكَ مِقدارَ قُوّتي
▪️من تا میتوانستم و هر چه که در توانم بود در زندگیام به شما خدمت نمودم...
📋 و بَعدَ ذٰلِكَ فإنّي أَعتَرِفُ بِالتَّقصيرِ في حَقّكَ فَسٰامِحْني
▪️اما با همه حال، اعتراف میکنم که در حق شما کوتاهی نمودهام؛ پس مرا حلال کن...
📋 فَبَكَى عليُّ عليهالسّلام و قال: يا بنتَ المصطفى و يا سيّدة النساء! رُوحي لِرُوحكِ الفِداء
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند: ای دختر مصطفی! از سروَر همه زنان! روح و جانم به فدای تو.( این چه حرفی است که میگویی؟!)
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری،ج۱ ص۲۵۱
✍ به التماس نگاه یتیمهای خودت
به دستهای کریمانهی دعای خودت
بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
فقط برای نرفتن دعا کنی؛ باشد؟
برای بی کسی من دعا کنی؛ باشد؟
تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟!
تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟!
تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟!
تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟!
تو را به جان حسینت نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو، حلالم کن
کمی مراقب خود باش... فکر جانت باش
به فکر من نه... کمی فکر کودکانت باش
تو باش! با تن زخم و قد کمانت باش
بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش
همان که بست در این خانه دست حیدر را
مخواه باز ببیند شکست حیدر را...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویَت علی هستم...
در نقلها آمده است:
امیرالمومنین علی علیهالسلام نماز ظهر را خوانده و به طرف منزل میرفت که ناگاه کنیزان را دید که ماتم زده و گریان به استقبال آن حضرت آمدند. امام علیهالسّلام از آنها پرسید که چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب میبینم؟ گفتند:
📋 یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا
▪️یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را دریاب! گرچه گمان نمیکنیم به هنگام برسی.
🥀 مولا علی علیهالسلام به سرعت وارد خانه شد و نزد فاطمه زهرا سلاماللهعلیها رفت. ناگاه دید که همسرش در میان بستر خود که از پارچه کتان سفید مصری بود افتاده و (از درد) به طرف راست و چپ میغلتد.
📋 فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ
▪️مولا علی علیه السّلام عبا را از دوش خود انداخت، عمامه را از سر مبارک خود برداشت و لباس خود را گشود.
📋 وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ
▪️آنگاه جلو رفت، سر مبارک زهرای مرضیه سلاماللهعلیها را به دامن گرفت و با صدای بلند فرمود: «یا زهراء» ؛ ولی آن حضرت پاسخی نداد.
🥀 برای دومین بار فرمود: «یا بنت محمدٍ المصطفی! » باز هم جوابی نداد. حضرت امیر علیهالسلام برای سومین بار صدا زد: «ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا میبرد! » اما باز هم جوابی نشنید. دوباره گفت: «ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! » حضرت زهرا سلاماللهعلیها باز هم جوابی نداد. در این هنگام مولا علی علیهالسّلام صدا زد:
📋 یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ
▪️ای فاطمه! با من حرف بزن؛ من پسر عمویت علی بن ابی طالب هستم.
📋 فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی
▪️حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها این بار چشمهای خود را به روی مولا علی علیهالسلام گشود. آنگاه به گریه افتاد. مولا علی علیهالسّلام هم گریان شد.
🥀 مولا علی علیهالسلام به آن حضرت فرمود: مگر تو را چه شده است؟! من پسر عمویت علی هستم! زهرای مرضیه سلاماللهعلیها فرمود:
📋 یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ
▪️من اکنون مرگی را که نمیتوان از دست آن گریخت، به چشم میبینم.
📚بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧
✍ التماست میکنم، با اشکها، با نالهام
بیشتر پیشم بمان، ای یاسِ هجده سالهام!
چشمِ خود را باز کن، قامتکمانِ مرتضی!
در غمِ عشقت پریشانم، خرابم، والهام
ای گلِ خوش رنگ و بو، در آسمانِ عاشقی،
تو ستاره باش، من هم تا ابد دنبالهام
حیدرِ خیبرگشا را، داغِ تو، بیچاره کرد
پاسخی ده، تا مگر فرخنده گردد طالعم
کاش میمُردم، نمیدیدم که بینِ شعلهها
ناگهان آتش گرفت و سوخت، باغِ لالهام
با علی حرفی بزن، این روزهای آخری
"کَلِّمیني" فاطمه! ای یاسِ هجده سالهام!
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸زهرای من! حال که داری به دیدار پدرت میروی، تمام ظلمهایی را که این امّت در حق من روا داشت، برای پدرت بازگو کن...
در نقلی آمده است:
وقتی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود و آن حضرت دانست که دیگر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از جهان رفتنیست،
📋 فبَكَىِ عَليٌّ عليهالسّلام و قال: يٰا فاطمة،إذٰا لَقيتَ حَبيبي رَسولَ اللّه صلیاللهعلیهوآله فَاقْرِئيهِ مِنّي السّلام
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند: فاطمه جان! حال که داری به ديدن حبیب من، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میروی، سلام علی را به او برسان!
📋 وَ اشْرَحي لَهُ مٰا أصٰابَني مِنْ أُمّتِهِ مِنَ الظُّلمِ و العُدوٰان.
▪️و تمام ظلمها و دشمنی هایی را که امّتش در حق من روا داشتند، برایش شرح بده.
📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢
✍ مغتَنم ديدند صبر رو به پايان مرا
آتش آوردند نمرودان گلستان مرا
بيت من در آتش و مصراع من افتاده بود
بي ادبها خوب سوزاندند ديوان مرا
آرزوهاي مرا در پشت در آتش زدند
كاش میبستند جای دست، چشمان مرا
دست من بسته ولی دست مغيره باز بود
زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا
حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد
با تو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸 دیگر صدای فاطمه را نخواهی شنید...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که آن بانوی مکرّمه میخواست به امیرالمومنین علیهالسلام وصایایی بنماید؛ لذا فرمود:
📋 يا أبَاالحَسَن،لَم يَبْقَ لِي إلّا رَمقٌ مِن الحياةِ و حانَ زمانُ الرَحيلِ و الوداع،
▪️یا اباالحسن! دیگر رمقی برای زنده ماندن ندارم و زمان وداع و رفتنم نزدیک شده است؛
📋 فَاستَمِعْ كلامي فَإنَّك لا تَسْمَعُ بَعدَ ذٰلكَ صَوتَ فاطمةَ أبداً.
▪️پس دل و جانت را به سخنانم بده؛ که دیگر بعد از این صدای فاطمه «سلاماللهعلیها» را نخواهی شنید.
📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢
✍میخواهم از حبيب خداحافظی كنم
از حيدر غريب خداحافظی كنم
خيلي شكسته پر شدهام الوداع علي
آماده سفر شدهام الوداع علي
نُه سال سايهات به سرم بود ياعلي
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نُه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نُه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگیام کم نداشتم
من را ببخش میروم و میگذارمت
ای پاره پاره دل، به خدا میسپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
بالی که سوخته است وَبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت میکشی
خود را کنار من روی زانوت میکشی
@Maghaatel
#معارف_فاطمی
#معارف_مهدوی
🔰 عنایت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و متعلّقات آن حضرت، سببِ فتح و پیروزی خاتم الأنبیاء تا خاتم الأوصیاء «علیهمالسلام» ...
{مطلبی #خواندنی و #ناگفته}
چند روایت و گزارش تاریخی به دست ما رسیده است که حاکی از این مطلب است:
{{ سبب فتح و پیروزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امیرالمومنین علیهالسلام در جنگها و همچنین سبب فتح و پیروزی حضرت حجت ارواحنافداه در روز ظهور، عنایتِ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و متعلّقات آن حضرت بوده و میباشد؛}}
🔖 و اما روایات و گزارشات:
♦️ پیراهن دستبافِ آن حضرت سبب محفوظ ماندن و پیروزی امیرالمؤمنین علیهالسلام در جنگها بود؛ چنانچه کتاب شریف «المناقب» مینویسد:
📋 كانَ لِعَليًّ قَميصٌ مِنْ غَزلِ فاطِمةَ يَتّقِي بِهِ نَفسَهُ فِي الحُروبِ
🔹 مولا علی علیهالسلام همیشه در جنگها، پیراهن دستباف حضرت زهرا سلاماللهعلیها را به تن میکرد، تا محفوظ بماند.(۱)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
♦️ تکّهای از روسری صدیقه کبری سلاماللّهعلیها، سبب پیروزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در جریان فتح مکه بود؛ چنانچه طبق کتاب شریف «معالیالسبطین» رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در روز فتح مکه، دستور داد تا پرچمی را بگشایند تا سبب فتح و پیروزی بشود؛
📋 وَكَانَ فِيهِ رُقْعَةٌ مِنْ خِمَارِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ عَلَيْهَاالسَّلَامُ؛
🔹که بخشی از آن پرچم، تکهای از روسری فاطمۀ زهرا علیهاالسلام بود.(۲)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
♦️ این «روسری مبارک» امروز در نزد حضرت حجت «ارواحنافداه» میباشد چنانکه در زیارتنامههای مأثورهٔ مولانا صاحبالزمان «ارواحنافداه» وارد شده است:
📋 ... وَ الْمُنْتَهَى إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الْأَصْفِيَاءِ
🔹 سلام بر آنکه میراث پیامبران به او رسیده، و آثار برگزیدگان الهی، در نزد او موجود است.(۳)
👈 و همین «روسری مبارک» است که در روز ظهور، به همراه امام زمان ارواحنافداه بوده و سبب فتح و ظفر آن حضرت و شیعیانش میشود؛ چراکه در توضیح و تفسیر آیات اولین سوره مبارکه روم، دو روایت به ما رسیده است که این مدّعا را ثابت میکند:
📖 ... وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللّٰهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشٰاءُ (روم؛ ۴ و ۵)
🔅{روزی که مؤمنین به واسطه نصرت و یاری خدای متعال، شاد و خوشحال میشود}
💢 طبق روایت إمام صادق علیهالسلام، مراد از این روز ، روز ظهور حضرت حجة بن الحسن علیهماالسلام است.(۴)
💢 و همچنین طبق روایت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مراد از «بِنَصْرِ اللّٰهِ» در آیه شریفه، نصرت و یاریِ حضرت زهرا سلاماللهعلیها میباشد.(۵)
👈 پس معلوم میشود همین معجر و روسری مبارک حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است که خاتم الأنبیاء تا خاتم الأوصیاء علیهمالسلام را یاری نموده و انشاءالله در روز ظهور، سبب فتح و ظفر امام زمان علیهالسلام و شیعیانش میشود.
📚(۱)المناقب،ج۳ص۲۴۶
📚(۲)معالی السبطین،ص۵۲
📚(۳)مصباح الزائر، ص۶۴۴ ؛ و المزار الکبیر، ص۸۵۰
📚(۴)تأويل الآيات،ص۴۳۴؛ و البرهان،ج۴ ص۴۳۵
📚(۵)تفسیر فرات کوفی،ج۱ ص۶۵۱؛ و معاني الأخبار، ص۳۹۶
✍ و خـداونـد اگر "وَاعْتَصِمُـوا" میگوید
از کـرامـات نـخِ چــادر او میگوید...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸علی جان! خودت غسلم بده... خودت کفنم کن... خودت مرا در قبر بگذار...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
وقتی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به حالت احتضار درآمد، به امیرالمؤمنین علیهالسلام وصیت کرد و فرمود:
📋 إِذَا أَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ أَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ أَلْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرَابَ عَلَیَّ
▪️چون من از دنيا رفتم، تو غسلم را بر عهده گیر و مرا آماده کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبرم پائین ببر و در لحدم بگذار و بر رویم خاک بریز و آن را هموار کن.
📋 وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِی فَأَکْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ یَحْتَاجُ الْمَیِّتُ فِیهَا إِلَی أُنْسِ الْأَحْیَاءِ
▪️و کنار سرم رو به رویم بنشین و بسیار قرآن تلاوت کن و دعا بخوان؛ چرا که این ساعت، ساعتی است که میت در آن به انس با زندگان نیاز دارد...
📚 بحارالانوار، ج٧٩ ص٢٧
✍ شرمندهام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
بالی که سوخته است وَبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت میکشی
خود را کنار من روی زانوت میکشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن
آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن
بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را...
@maghaatel
#مصائب_بعد_از_شهادت
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸تویی که مرا اینگونه کتک میزنی، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را چگونه کتک زدی؟!
در نقلها آمده است:
صبح روز بعد از شهادت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که مردم مدینه، درِ خانه آن حضرت آمده بودند تا بر پیکر مطهر آن بانو نماز بخوانند. مقداد نگاهش به ابوبکر افتاد و رو به او کرد و گفت: ما شب گذشته، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به خاک سپردیم! عمر به ابوبکر گفت: آیا من به تو نگفته بودم که این ها این کار را میکنند؟! مقداد گفت:
📋 إنَّ فاطمةَ عليهاالسّلام أوصَتْ بِذٰلك لِئلّا تَحضَرُوا جِنازَتها
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها این چنین وصیت نموده بود تا شما بر بالای جنازه مطهرش، حاضر نشوید.
📋 فَرَفَعَ عُمَرُ يَدَهُ و ضَرَبَ عَلَى رَأسِ مِقداد و وَجهِهِ ضَربًا عَنيفًا حَتّى أعيىٰ مِنْ كِثرَةِ الضّربِ،
▪️در این هنگام، عمر دستش را بلند کرد و محکم به سر و صورت مقداد سیلی زد و آن قدر عمر، او را کتک زد که مقداد دیگر از پا افتاد.
🥀 مردم آن جا جمع شدند و مقداد را از دست او نجات دادند. مقداد از جا بلند شد و رو به عمر گفت:
📋 مٰاتَتْ اِبنةُ رَسولِ اللّه و الدَّمُ يَنزِفُ مِنْ جَنبِها بِسَبِبِ ضَربَةِ سَيفٍ و سَوطٍ ضَرَبتَها أنتَ، و أنا أحقَرُ عِندَكم مِن عليٍّ و فاطمةَ.
▪️دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به شهادت رسید در حالی که از پهلویش به سبب آن ضربهای که تو با شمشیر و تازیانه بر او زدی، خون جاری بود. من، که خیلی کوچکتر از علی و فاطمة علیهماالسلام برای شما هستم! (عجیب نیست که تو این گونه مرا میزنی!)
📚 کامل بهائی ج١ ص٣١٢
✍ ديوْ را با خانهی انسيّه الحورا چه كار؟
دود را با چشم خورشيد جهان آرا چه كار؟
دشمن و بيت ولايت، هيزم و باغ بهشت
شعلهی آتش تو را با صورت زهرا چه كار؟
تازيانه شرم كن اين دست، دست فاطمه است
ای فشار در تو را با عصمت كبرا چه كار؟
مرد كو ؟ تا آورد دستی برون از آستين
اين همه نامرد را با يك زن تنها چه كار؟
بيت حقّ را هيچكس نگشوده با ضرب لگد
درد را با پهلوی انسيّة الحورا چه كار؟
فاطمه پشت در آمد گفت با آن سنگ دل
ما عزا داريم ای ظالم تو را با ما چه كار؟
اي حرامی بشكند دستت كه كوثر را زدی
هيچ دانی ضرب دستت كرد با زهرا چه كار؟
@Maghaatel
#مصائب_غصب_فدک
#مصائب_بعد_از_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
🩸یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد...
در نقلی آمده است:
زمانیکه صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به شهادت رسیدند، امام حسن بیشتر از امام حسین و زینبین «علیهمالسلام» جزع و فزع میکرد.
🥀 عدهای (سلمان و ابوذر و ...) خدمت امام حسن علیهالسلام رسیدند و عرضه داشتند:
شما فرزند بزرگ هستید و این گریه شدید شما باعث بی تابی بیشتر امام حسین و زینبین علیهمالسلام که کوچکتر از شما هستند، میشود؟!
🥀 در اینجا بود که امام حسن علیهالسلام فرمودند: اگر برادرم حسین علیهالسلام نیز مانند من میدانست که در کوچه چه گذشته و آن صحنه دلخراش و جگرسوز را میدید، او هم مانند من بلکه بیشتر بیتابی میکرد!
🥀 چگونه برای مادرم نگریم در حالی که آن نانجیب چنان سیلی محکمی به صورت مادرم زد که مادرم بر زمین افتاد؛ سپس برخاسته و باهم به خانه آمدیم.
✍ ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد
داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد
الماس ریزهها جگرت را بهم زدند
اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد
حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو
با روزِ تو چه سایهی دستی پلید کرد
یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
آن نانجیب امید مرا نا امید کرد...
📚 فضائل و مصائب امام حسن مجتبی علیهالسلام،عزیزی،ص۱۸۹ (مسموعِ از یکی از علمای اهل تتبّع در قرن حاضر)
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#معارف_فاطمی
🩸به فدای آن بانویی که چه واسطههایی را در لحظات آخر عمر شریفش به درگاه الهی میبرَد، تا شیعیان گنهکارش آمرزیده شوند...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به اَسماء فرمودند:
مرا تنها گذار که میخواهم با پروردگارم مناجات کنم. اسماء گوید: از نزد آن حضرت خارج شدم اما میشنیدم که چنین مناجات می نمود:
📋 أللّهمَّ إنّي أسألُكَ بِمحمّدٍ المُصطفى وَ شَوقِهِ إلىََّ،
▪️خدايا تو را قسم میدهم به محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله، و به شوق آن حضرت نسبت به من.
📋 و بِبَعلِي عَليٍّ المُرتضى و حُزنِهِ عَلَيَّ،
▪️تو را قسم میدهم به شوهرم علی علیهالسلام و حزن و مظلومیت او از برای من.
📋 و بِالحَسَنِ المُجتَبىٰ و بُكائِهِ عَلَيَّ،
▪️تو را قسم میدهم به حسن مجتبایم و به گریههای او برای من؛
📋 و بِالحُسَينِ الشَّهيدِ و كآبَتِهِ عَلَيّ،
▪️تو را قسم میدهم به حسین شهیدم و به سختی ها و مصائب او به خاطر من.
📋 و بِبَناتِيَ الفاطمِيّات و تَحَسُّرُهِنَّ عَلَيَّ؛
▪️و تو را قسم میدهم به دخترانم و افسوس و آهِ حسرت آنها به خاطر من؛
📋 أنّكَ تَرحَمُ و تَغفِرُ لِلعُصاةِ مِن أُمّةِ محمّد صلیاللهعلیهوآله و تُدخِلُهُمُ الجَنّةَ، إنّكَ أكرَمُ المَسئولينَ و أرحمُ الرّاحمين.
▪️به اینکه گنهکاران امّت پدرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را ببخشی و بر آنان رحم نمایی چرا که تو بخشندهترینی که از او چیزی را طلب میکنند و تویی که أرحم الرّاحمینی!
📚 وفاة فاطمة الزهراء عليهاالسّلام،بحرانی؛ ص۶٧
✍ ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین
فاطمه دار و ندار ماست، ثروت را ببین
حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد
تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین
عالم و آدم تماماً دست بوس مصطفاست
مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین
وقت یا رب یا ربش ، ربّش ندا میداد که
آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین
گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه
با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین
راه داده قاتلش را به گُل رویِ علی
بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین
کرد با دست شکسته ، لحظههای آخرش
بر گنهکاران دعا ، بانوی امّت را ببین...
@maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸بانو سه ماه منتظر این دقیقهام ...
مشغول کارِ خانه شدی؟! خوش سلیقهام...
در نقلی آمده است:
در روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد خانه شدند؛
📋 فَرَآها قَد عَجَنَتْ عَجينًا لِلْخُبزَةِ و وَضَعَتْ طينًا في الماءِ لِتَغسِلَ بِهِ رُؤوسَ وَلَدَيها الحَسنِ و الحُسینِ و ثِيابَهُما.
▪️ناگهان دیدند که زهرای مرضیه سلاماللهعلیها از بستر به پا خاسته و خمیر برای پختن نان درست کرده است و گِلی را فراهم آورده تا سر مطهر حسن و حسین علیهماالسلام و لباس آن را بشوید.
🥀 امیرالمومنین علیهالسلام از دیدن این صحنه متعجب شدند و فرمودند: من ندیده بودم که در این ایام، بتوانی اینچنین کارِ خانه انجام دهی؟! چه اتفاقی افتاده است ای زهرای من؟!
📋 فَبَكتْ فاطمةُ عليهاالسّلام و تَحَدّرتْ عَبَراتُها عَلىٰ وَجَناتَها،
▪️در اینجا بود که زهرای مرضیه سلاماللهعلیها به گریه افتادند و آنچنان اشک میریختند که بَر و روی آن حضرت، خیس از اشک شد.
📋 و قالتْ لَهُ: هٰذا فِراقٌ بَيني و بَينَك
▪️سپس به مولا علی علیهالسلام فرمودند: دیگر وقت فراق بین من و تو رسیده است.
🥀 امروز نان درست میکنم و لباسهای بچههایم را میشورم چون که فردا دیگر مشغول غسل و دفن من هستی و من از آن ترس دارم که حسنین و زینبین من، فردا گرسنه بمانند و سر و صورتشان ، غبارآلود باشد.
🥀 باشنیدن این جملات ، بغضِ مولا علی علیهالسلام شکست و شروع به گریهکردن نمودند و فرمودند: من هنوز داغ پدرت را در سینه دارم؛ دیگر چگونه میتوانم داغ تو را بر آن بیفزایم ؟!
🥀 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: صبر کن ای پسر عمو! همانگونه که بر داغ پدرم صبر کردهای!
📋 و هِيَ مَعَ ذلك تَبكي و تُغَسّلُ قَميصَ وَلَدَيها و تُمَشّطُ رَأسَيْهما
▪️زهرای مرضیه سلاماللهعلیها در حالی این سخنان را میفرمود که داشت گریه میکرد و لباس های حسینین علیهماالسلام را میشُست و سر آنها را شانه میزد.
📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی،ص۱۲۳
✍ بانو سه ماه منتظر این دقیقهام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقهام
زهرا مرا چه قدر بدهکار میکنی
داری برای دل خوشیام کار میکنی؟
دراین سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هر صدای سرفهی تو نصفه جان شدم
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد میکند
باید کمک کنم، کمرت درد میکند
آیینهی پُر از تَرَکم ، احتیاط کن
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانهی جگرم را چه میکنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرِخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس میبری
جانِ علی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟!
شُستی تن حسین و حسن با کدام دست؟!
آماده کردهای تو کفن با کدام دست؟!
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸به گریههای بیامان حسنین علیهماالسلام، در غم بیمادری، ما را بخشیدهاند...
در نقلی آمده است:
اسماء گوید: در لحظههای آخر عمر مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود که متوجّه آن حضرت شدم؛
📋 اِشتَغَلَتْ فاطمةُ عليهاالسّلام بِالبُكاءِ و الدّعاء،و سَمِعتُها تَدعُو اللّهَ و تَقولَ
▪️شنیدم که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها مشغول به گریه و دعا شده است و اینچنین به درگاه الهی دعا مینماید:
📋 اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وُلدِی فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی
▪️یا الهی و سیّدی! به حق آن کسانی را که برگزیدی و به گریههای فرزندانم در غم بیمادری، از تو میخواهم که گنهکاران از شیعیان من و شیعیان فرزندانم را ببخشی!
🥀 اسماء گوید:
📋 فَمَكثتُ ساعةً، ثُمَّ أتَيُتها و نادَيُتها، فَلَم تَرُدَّ جَوابي.فَدَخلتُ الحُجرةَ و كشَفتُ عَن وَجهِها و إذًا بِها قَد فَارقتْ روحُها الدّنيا.
▪️اندکی صبر کردم؛ سپس به پشت در اتاق رفتم و آن بانو را صدا زدم اما جوابی نیامد؛ وارد اتاق شدم و روپوش را از روی صورت مبارکش کنار زدم و دیدم که دیگر روح مطهرش از این دنیا، مفارقت کرده است.
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری، ج۱ ص۲۵۳
✍ ما را مسلمان کرده زهرا با دعایش
پس تا ابد هستیم مدیون عطایش
تا لحظهای پایش زمین حتی نیاید
بال فرشته فرش گشته زیر پایش
ارزش ندارد جان امثال من و تو
باید کسی مثل نبی گردد فدایش
اصلا نیازی به کسی زهرا ندارد
وقتی علی را خلق کرده حق برایش
ما عمر خود را وقف او کردیم امروز
فردا چه خواهد کرد با ما مرتضایش
قلب حسین و زینبش را شاد کرده
هر کس که گریه میکند در روضه هایش
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را با دستهای مجروحش برمیگرفت و به صورت خود میکشید...
در نقلی آمده است:
ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین آن حضرت نشسته و گریه میکردند؛
📋 فَجَعلَتْ فاطمةُ عليهاالسّلام تَأخذُ مِن دُموعِه وَ تَمسحُ بِه وَجهَها
▪️صدیقه کبری سلاماللّهعلیها هم با دستهای مجروحش، اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را برمیگرفت و به صورت خود میکشید.
📋 وَ قالَتْ: يا أبَاالحسن! لَو بَكَىٰ مَحزونٌ في أمّةِ محمّد صلّیاللهعلیهوآله لَرَحِمَ اللّهُ تَعالىٰ تِلكَ الأُمّة
▪️و میفرمود: يا اباالحسن! اگر یک غمزده و مظلومی در امّت پدرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گریه کند، خدا به تمام امّت رحمتش را میفرستد.
📋 وَ إنّكَ لَمَحزونٌ یَابنَ عَمّي لِفراقي،و دَمْعةُ المَحزونِ إذا وَقعَتْ عَلَى الاُمّةِ خَصَّها اللّهُ بالرَّحمةِ، فكيفَ إذا وَقَعتْ على اَمَةٍ
▪️ای پسر عمو! حقیقتا شما به جهت از دستدادن من، غمزده و مظلومی؛ و اشک مظلوم ، رحمت خدا را برای یک امّت به دنبال دارد چه برسد به یک کنیز؛
📋 و قَد مَسَحتُ وَجْهي بِها طَمَعاً لِلرَّحمة،فإنّي أَمَةُ اللّهِ و بِنتُ رسولِ اللّه.
▪️و اشک های شما را به روی خودم میمالم تا شامل رحمت خدا شوم چرا که من کنیز خدا هستم و دختر رسولش.
🥀 در این هنگام، خود آن بانوی مکرّمه شروع به گریهکردن نمود و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم همراه او میگریستند.
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری، ج۱ ص۲۵۱
✍ این که دارد میرود از خانه، سامان من است
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی بر مداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد، درمان من است
گریههایش گریهٔ درد است، درد بی کسی
فاطمه گریان پهلو نیست ، گریان من است
باز هم از حقّ کعبه برنخواهد داشت دست
فاطمه دست شکستهش هم به دامان من است
میهمان سرزده خوب است، لیک اینگونه نه
چه شده از صبح تابوت تو مهمان من است؟
چند روزی موی تو شانه نخورده فاطمه
گیسوان سوخته حالا پریشان من است
آی مردم در جوانی آخر کارم شده
اول این زندگیِ گرم ، پایان من است
بیش ازین با گریه های خود مرا گریان نکن
خانهی آباد را با رفتنت ویران نکن...
@maghaatel
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸با شنیدنِ خبر شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، چه حالی به امیرالمؤمنین علیهالسلام دست داد...
کسی که زبان بشر از وصف قوّت و قدرتش، عاجز است، با شنیدن خبر شهادت بانوی خانهاش، حالاتی به او دست داد که دل سنگ را به آتش میکشد...
🥀 نالهاش، مدینه را فرا گرفت...
📋 لَمّا قُبِضَتْ فاطمُة عليهاالسّلام،جَزعَ عَليٌّ عليهالسّلام جَزَعًا شَديدًا و اشتَدَّ بُكاؤُهُ و ظَهَرَ أنينُهُ و حَنينُه.
▪️وقتی که خبر شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها به مولا علی علیهالسلام رسید، آن حضرت به شدت بیتابی کرد و میگریست؛ آه و نالهاش همهجا را فراگرفت.(۱)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 از هوش رفت و آب به صورتش پاشیدند...
📋... ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّی رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ
▪️حسنین علیهماالسلام دوان دوان به سمت مسجد آمدند و خبر شهادت مادرشان را به امیرالمومنین علیهالسلام دادند؛ در این هنگام مولا علی علیهالسلام از هوش رفت تا اینکه آب بر صورت آن حضرت ریختند و به هوش آمد.(۲)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🥀 با صورت به زمین خورد...
📋 فَوَقَعَ عَلِیٌّ علیهالسلام عَلَی وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ؟!
▪️حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام پس از شنیدن این خبر جانگداز، اختیار زانوان و دستانش را از دست داد و با صورت به روی زمین افتاد و فرمود: «ای دختر محمّد صلیاللهعلیهوآله! من غم و اندوه خود را بعد از تو به که بگویم؟ من درد دلهای خود را برای تو میگفتم و آرام میشدم. اکنون برای چه کسی درد دل کنم؟! (۳)
✍ من علیام که خدا قبلهنما ساخت مرا
جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا
من که یکباره در از قلعهی خیبر کندم
داغ زهرا به خدا از نفس انداخت مرا ...
📚(۱)مروج الذهب،ج٢ ص٢٩١
📚(۲)بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۳
📚(۳)بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸بسترم را وسط این اتاق بینداز...
امّسلمه گوید:
ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به من فرمود: ای مادر!
📋 ناوِليني ثِيابِيَ الجُدَد!
▪️ لباسهای نو برایم بیاور!
🥀 من لباس های نو برای آن بانو آوردم و سپس به همان اتاقی که در آن بستری بود، رفت و به من فرمودند:
📋 قَدِّمِي فِراشي وَسَطَ البَيتِ،و اضْطَجَعَتْ و وَضَعتْ يَدَها اليُمنىٰ تَحتَ خَدِّها،
▪️بستر مرا در وسط این اتاق بینداز! من بسترش را در وسط اتاق انداختم و آن بانو خوابید و دست راستش را به زیر گونهٔ مبارکش گذاشت.
📋 ثُمّ اسْتَقبَلَتِ القِبلَة، ثُمّ قالتْ:يا اُمَّه، إنّي مَقبوضةٌ الآن...
▪️سپس رو به قبله نمود و فرمود: ای مادر! من دیگر در همین ساعات از این جهان، رفتنی هستم...
📚إحقاق الحق،ج١٠ ص٤٦٥
📚ذخائر العقبى، ج۱ ص۲۲۴
✍ چه از دیوار و در دیدی؟! که گفتی لحظهٔ آخر
دَمِ دیوار و در، نه ؛ بین خانه بسترت باشد...
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸من را ببخش! خانهٔ أمنی نداشتم...
در نقلی آمده است:
وقتی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود و از آن حضرت طلب حلالیت نمود، مولا علی علیهالسلام هم فرمودند: من هم خواهشی از تو دارم؛
📋 إنْ حَدَثَ مِنّي لِجنابِكِ جُرمٌ أو ذَنبٌ أو تَقصيرٌ فَاعْفيهِ عَنّي وَ اسْمَحيهِ لي.
▪️اگر از جانب من هم، کوتاهی یا تقصیری، سر زده، شما هم از آن درگذر و مرا حلال کن!
📚موسوعة الکبری، ج۱۴ ص۲۵۲؛ به نقل از التاريخ و السيرة،بحرانی، ص ١٩ ؛ و منتخب الروضة في أحوال الزهراء عليهاالسّلام،(خطی)
✍ پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یارِ نُهساله! کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمندهام! شرمندهام من بیشتر
بی اجازه دشمنت در خانهی ما پا گذاشت
عذرمیخواهم اگر این خانه امنیت نداشت
ای خوشی من در این دنیا! در این دنیا بمان
نه برای من، برای بچه ها اینجا بمان
از مدینه میرویم اصلا فقط با ما بمان
یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان
التماسم را ندیده هیچکس! حالا ببین
دیدهای حیدر بیفتد از نفس؟! حالا ببین
از علی بگذر در آن غوغا نشد کاری کنم
قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم
با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاریکنم
کار حیدر سخت شد با زخمِ کاری میروی
ای جوانمرگِ علی! چه زود داری میروی!
@Maghaatel
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸شرح آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از زبان «أسماء»...
در روایت آمده است:
آخرین لحظات عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که به اسماء فرمودند: «در موقع فوت پدرم جبرئیل کافور بهشتی آورد. پدرم آن را به سه قسمت کرد. یک قسمت برای خودش، یک قسمت برای علی علیهالسلام و یک قسمت هم برای من.»
🥀 آنگاه به اسماء فرمود: «باقیمانده حنوط پدرم را که در فلان جاست بیاور و کنار سرم بگذار.» اسماء میگوید:
📋 فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا
▪️وقتی امر آن بانو را انجام دادم، لباسش را روی خودش کشید.
📋 وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَةً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَی أَبِی؛
▪️و بعد به من فرمود: بیرون از اتاق منتظرم باش و پس از چند لحظه مرا صدا بزن. اگر جواب تو را گفتم که هیچ، وگرنه بدان که نزد پدر بزرگوارم رفتهام.
🥀 اسماء بعد از چند لحظه آن بانوی مظلومه را صدا زد، ولی جوابی نشنید. دوباره صدا زد: «ای دختر محمّد مصطفی! ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد! ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگریزهها پا گذاشت! ای دختر آن کسی که مقامش به«قابَ قَوْسَیْنِ، أَوْ أَدْنی» رسید! اما جوابی نگرفت.
📋 فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا
▪️وقتی اسماء وارد اتاق شد و لباس آن حضرت را از روی بدنش برداشت، ناگاه دید که روح مطهرش از این دنیا رفته است.
📋 فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ {یا}فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَی أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ
▪️ اسماء خود را بر روی آن بدن مطهر انداخت و میبوسید و میگفت: «ای فاطمهجان! نزد پدر بزرگوارت که رفتی، سلام اسماء را به آن حضرت برسان.»
📚کشف الغُمّه، ج۲ ص۱۲۳
✍ امشب به نخل آرزويم برگ پيداست
در چهرهٔ زردم نشان مرگ پيداست
امشب مرا در بستر خود واگذاريد
بيمار بيت وحی را تنها گذاريد
بيرون بريد از خانه زينب را كه حاشا
مادر دهد جان و كند دختر تماشا
گوئيد مولا را كه در مسجد نشيند
تا مرگ يارش را به چشم خود نبيند
خجلت زده از اشك فرزندان خويشم
أسماء تو تنها وقت مردن باش پيشم
پيش حسن از اشك ماتم رخ نشوئی
جان حسينم با علي حرفی نگوئی
چون روز آخر بود، كار خانه كردم
گيسوی فرزندان خود را شانه كردم
ديدی چه حالی در نمازم بود اسماء !؟
اين آخرين راز و نيازم بود اسماء...
آخر نگاه خويش را سويم بيفكن
میخوابم اينك پرده بر رويم بيفكن
بنشين كناری ناله از دل در خفا زن
بانوي خود را لحظهای ديگر صدا زن
ديدي اگر خامُش به بستر خفتهام من
راحت شدم، پيش پيمبر رفتهام من...
@Maghaatel