eitaa logo
-مغموم-
2هزار دنبال‌کننده
510 عکس
105 ویدیو
2 فایل
مانند درختی که به خود می‌نازَد آخَر غَمِ تو کارِ مرا می‌سازَد . . . - فقط فور !
مشاهده در ایتا
دانلود
هزاران دوستَت دارم، به گوشِ باد نَجوا شُد رِسَد آیا کمی از آن... به گوشِ دِلبَرَم اِمروز؟!
- از دست عزیزان چه بگویم گله‌ای نیست گر هم گله‌ای هست دگر حوصله‌ای نیست . . !
-
-به چه می‌اندیشی؟ به دو چَشمی که " تو" را هیچ ندید؟ به دو دستی که " تو" را هیچ نخواست؟ به رفیقی که غِبارِ غَمَت از چهره نَرُفت؟ یا به قلبی که برایت سخن از عشق نگفت؟ به چه می‌اندیشی؟
خسته ام مثل کسی که شب قبل از کنکور خبر مرگ پدر ریشه به مغزش بزند
عاشق‌آن نیست‌که هر لحظه زند لاف محبت! مرد آن‌ ست که لب بَندد و بازو بگشاید
-
من به میل‌ِ خود به‌ پایت‌سرنهادم،جان‌بخواه جان به قربانت! چرا این پا و آن پا میکنی؟!
در حسرتِ دیدارِ تو آواره‌ترینم . . . هر چند که تا منزلِ تو فاصله‌ای نیست
یک حدیثِ دیگَری دارد خُدا با بوسِه‌اَت "لا لَبی اِلا لَبَت لا بوسِه اِلا بوسه‌اَت . . ."
دࢪد دارد کہ ندانند و قضاوت بکنند، واے بر مردم این شهࢪ کہ ظاهر بینند...
-مغموم-
- شنوای مینی سریال ِصوتی ؛ از حنجره ی ما به نوازشِ گوش هایتان🦥♥️ #پادکست
ادبار².mp3
8.66M
- شنوای مینی سریال ِصوتی ؛ از حنجره ی ما به نوازشِ گوش هایتان🦥♥️
هدایت شده از - ʀꜱᴛ
من دیوار ریخته روم تو آجر پرت میکنی احمق ؟
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند🤍
امدیم مرهم یکدیگر شویم.. نمکهای تازه ای بر زخم های کهنه ی یکدیگر شدیم؛
دخترِ چادر سفیدِ سینیِ چایی به دست  ! ای که هرگز در خیالم هم نمی‌آیی‌به‌دست : )
چه جوری بوسه میزنی! به زخمی که نمک زدی؟ -چاووشی
گفتی که کِی اُفتاد به دامم دلِ تنگت؟ آزاد ز بندِ تو مَنَش یاد ندارم...
من عاشق 12 شب تا 5 صبحم . جهان خیلی آرومه :>>>>
برگ برگِ دفترم را چون به‌بویت‌آشناست جایِ آغوشِ تو هر شب میفشارم در بغل
‌همه پرورده مهرند و من آزرده قهر! خیر در کار جهان نیست،توهم‌شربرسان
-
- دردِ قلبت وَه دَردِیلم ؛
بلدم شعرِ دو چشمت بِسُرایم به دَمی معنیِ واژه‌یِ دل بردن و بَستن بلد‌ی؟ بلدم پُل بزنم از دل خود تا به دلت پایِ یک شاعرِ دیوانه نشستن بلدی؟
امشب چقدر غم داره:>>>
_دلم آغوش می‌خواهد کمی گرم و کمی تب دار کمی با من مدارا کن دلم را از زمین بردار
دلا امشب هوای شب نشینی با قلم دارم هوای جرعه ای از شعر هایِ تازه دم دارم
_امشب زِ شرابِ شوقِ "او" مستم باز ساقی ندهی پیاله در دستم باز دیگر زِ چه رو به خواب ببینم رویش کز دوری او نمردم و هستم باز...