داستایفسکی چه قشنگ گفته:
زنی که کتاب میخواند، بهآسانی عاشق نمیشود؛ او تنها بهدنبال همتای معنویای است که با جزئیات کوچکش تشابه داشته باشد...
بعد از مدت ها دوربین از دست رفته برگشت
گیتار خاک خورده تمیز شد
بازم صفحه ی لبتاب روشن شد
لامپ اتاق روشن شد
گلها آبیاری و هرس شد
تار عنکبوت ها و غبار ها پاک شد
عینکم را بعد از مدتها تمیز کردم
کتابهایم را مرتب و به سبکی جدید چیدم
آه چقدر بزرگ شدم چقدر شکسته چقدر غمگین....
نمیدانم کی و کجا اینهمه ساکت و تودار شدم اما خوب میدانم شکست خوردم:)
[من دیوانه نیستم]
چقدر همه چیز در این مدت تغییر کرد چقدر تنها تر از قبل شده ام این من نبودم.
نقطه ته زندگی:(🤍🌿
-پارادوکس
یک سال پیش همه چیز متفاوت بود حالا که به عقب نگاه میکنم میفهمم یک سال میتونه خیلی کارا با یه آدم بکنه.
نوشته بود:
به آدمای عینکی خوبی نکنید!
اینا چشاشون ضعیفه ، خوبی رو نمیبینند..
اجازه هست به عنوان یک عینکی از خجالتش درآم؟!😐😂
هدایت شده از -𝑬𝒄𝒄𝒆𝒏𝒕𝒓𝒊𝒄-
اینجا رو دوسش داشتم..
چون هر چی مینوشتم برای اون بود..(:
ولی وقتی دیگه وجود نداره، به هیچ دردی نمیخوره..
یادمه یه چنل دیگه هم دیل زدم.. که اونم به خاطر اون بود..
ولی؛
هیچ کس نمیدونه چقدر دوستت داشتم..
همینجا میگم..
اینقدری ک من دوستت داشتم تو دوستم نداشتی..
اینجا همش ماله تو بود..
همش(:
با اینکه امشب ازت متنفر شدم ولی؛
مراقب خودت باش بهترینم..(:
- اگه بخوام وضیعت الانمو توصیف کنم :
شبیه قاتلیم که با دست و لباسای خونیش
میخواد از جلوی ایستگاه پلیس رد شه
همونقدر ناامید و بیخیال . . 🎬!