eitaa logo
مغز سبز
393 دنبال‌کننده
95 عکس
39 ویدیو
1 فایل
عذرا رشیدنژاد متخصص مغز و اعصاب نیمی شاعر، نیمی طبیب 🧠✒️ نظراتتان‌ را در Heiran.blogfa.com به جان پذیرا هستم 🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
کارت بسیج جکسون هینکل آمریکایی از بسیج نیویورک 😅✌️🏻 @maghzesabz
هدایت شده از اخبار مقاومت اسلامی
🔺 منبع روسی: سرگئی شویگو وزیر دفاع روسیه در پیامی به وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد در صورت دخالت در حمله انتقامی احتمالی اسرائیل علیه ایران،روسیه نیز در حمله متقابل ایران شریک خواهد بود. اجازه نخواهیم داد به متحد ما آسیبی وارد شود. @akh_moq_is
✊ اجتماع مردمی با حماسی خوانی حاج در حمایت از حمله تنبیهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به رژیم صهیونیستی در حرم مطهر امام رضا (علیه‌السلام) 📆 چهارشنبه ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۳ ⏰ حوالی ساعت ۲۰:۳۰ 📍حرم مطهر رضوی، رواق امام خمینی (ره) ✅ @MeysamMotiee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمی‌دونم چقدر این جملات منسوب به آیت‌الله حائری شیرازی صحت دارن که: «شما به جز هرزه‌ها هیچ‌کس زیر چترتان و پرچمتان نخواهد ماند و ما تمام پاکان جهان را از چنگ شما بیرون می‌آوریم. ما با شما عالَم را قسمت می‌کنیم. پاکان عالم را از شما خواهیم گرفت و شما هرزه‌های ما را از ما خواهید گرفت؛ هرزه‌های ما برای شما و پاکان عالَم برای ما» اما هرچی هست عین حقیقته ویدئو: شورش دانشجویی تگزاس @maghzesabz
دیده‌ست جهان به دستت آبادی را! بر نعش زمین هلهله‌ی شادی را حالا بِسُرا به ضربِ قنداقِ تفنگ منظومه‌ی ‎ را عکس سمت چپ: عکس یادگاری سرباز آمریکایی با جنازه‌ی ویت‌کونگ‌ها، جنگ ویتنام عکس سمت راست: ‎ ، ۲۰۲۴ @maghzesabz
هدایت شده از علیرضا زادبر
پنجاه و چهار سال پیش اردیبهشت سال ۱۳۴۹ دانشجوی آمریکایی "جفری میلر" در اثر اصابت گلوله مستقیم گارد ملی ایالات متحده در صحن دانشگاه کشته شد. آمریکا از اول همین بود! وحشی و بی رحم اما کراوات زده، شیو کرده، نایس، شیک و با کلاس! با قدرت هالیوودی و تسلط بر رسانه توانسه بود اذهان ما و نخبگان ما جهان سومی ها را تسخیر کند. مدینه فاضله و آرمان شهر شود. امروز پرده ها افتاده حال عریان شده زشتی ها عیان شده و تسلط بر رسانه را از دست داده است. آمریکا از ابتدا همین بود. وجه هار لیبرالیسم را با هنرمندی پوشانده بودند. . https://eitaa.com/Politicalhistory
خرمالوی نارس فتحی چند خطی درباره‌ی سینمایی «مست عشق» من نه مولوی‌شناسم نه شمس‌آشنا. از جلال‌الدین محمد بلخی همان‌قدر می‌دانم که هر دخترک ایرانی شاعر و شعردوست دیگری که پیشه‌اش چیزی غیر از واژه و رقص قلم و کتابت است، اما با دنیای واژه دوستی کهن دارد، می‌داند. امروز «مستِ عشق» را دیدم؛ گذشته از حواشی نقش‌پیشگانش که عرصه‌ی سینما کم از این قسم بالا وپایین‌ها به خود ندیده، به پیشواز اثری رفته بودم که حلاوت شعر مهربان و در عین حال جنون‌آمیز و عشق‌پرور مولوی را در کامم زنده کند. بی‌انصاف نباید بود. فتحی رقص دوربین و نور و صدا و نقش درخشان از جان هنرمند بیرون کشیدن را خوب بلد است. اما فیلم چیزکی کم داشت. مثل چشیدن غذای خوش‌رنگ‌ولعاب فلان رستوران برندی بود که نمی‌دانی چرا به جان نمی‌نشیند و با روانت آنی نمی‌کند که باید. نمک ندارد؟ ادویه کم است؟ نمی‌دانی. فقط می‌دانی اعجاز ندارد. «آن» ندارد. «مست عشق» شورانگیز نبود؟ شاید بود. عاشق‌پیشه نبود؟ نمی‌توان گفت. اما نه بخشی از وجودِ تاریخی‌ات می‌شد، آن‌چنان که «کمال‌الملک» و «از کرخه تا راین» و چرا راه دور برویم، همین «غریب» با قلب هر ایرانی پیوند می‌خورد، و نه تلاطمی به جان می‌افکند آن‌گونه که «ای دل پاره پاره‌ام، دیدن اوست چاره‌ام؛ اوست پناه و پشت من، تکیه بر این جهان مکن / کارِ دلم به جان رسد، کارد به استخوان رسد؛ ناله کنم بگویدم، دم مزن و بیان مکن...» ِ خود مولوی. چیزکی کم دارد این فیلم. اعجازی که باید قلبت را بتپاند برای از زیر خاک برآمدن پیشینیان و نسب تاریخی‌ات؛ برای لمس کردن لحظه‌های زیست یکی از حیرت‌انگیزترین وشورآفرین‌ترین شاعرانِ تاریخ ایران. گمان می‌کنم «آن»ِ گم‌شده‌ی «مست عشق»، وصله‌پینه‌ای بودنش باشد. فتحی قبلاً هم در «شهرزاد» ثابت کرده که در عین مهارتش در فیلم‌سازی، در وصله کردن معتقداتش به آثارش هم کاربلد است. اما این وصله‌ها، هیچ‌گاه نایافتنی و نادیدنی نبوده. حالا ما با فیلمی طرفیم که می‌خواهد روایت زندگی پرتلاطم جلال‌الدین مولانای بلخی را کند در بحبوحه‌ی حمله‌ی مغول؛ جلال‌الدینی که با یافتن محبوبش، شیخِ به جنونِ عشق درافتاده‌ای شده و رسوای یار و اغیار و مست عشق شمسِ دلدار. اما چیزی که دوربین فتحی به رخ مخاطب می‌کشد، بیش از آن‌که روایت آشفتگی و شیدایی مولوی باشد، ملغمه‌ایست از قصه‌های آدم‌هایی که قرار است پیام‌های وصله‌شده‌ی موردنظر کارگردان را به خورد بیننده بدهند: اول اینکه جنگ چیز خوبی نیست! باید عاشق ماند و خدا نیز عاشق است، پس کسوت رزم که سراسر خشونت است لاجرم در قامت عاشق نمی‌گنجد؛ فیلم اینجا نمی‌گوید اگر سرداری چون «اسکندر» که در دفاع از مام میهن مقابل درّندگان مغول می‌جنگد، جامه‌ی رزم به در آرد و ردای صوفی‌گری بپوشد‌ و به رقص سماع روی آورد، پس چه کسی خاک وطن را از کرکس‌ها و لاشخورها بزداید و دست حرامی‌ها را از تعرض به ناموس و جان و مال مردم حفاظت کند؟ و باز هم نمی‌گوید که اگر عشق حقیقی باشد و عاشق، پاک‌باز و راست‌طینت، چطور می‌تواند رنج مردمان و به خون نشستن جوانان و غارت وطن را ببیند و برقصد؟! داستان صوفی‌گری و زهدِ بی‌عمل و عشقِ بی‌خطر، البته که در تمام تاریخ اسلام عرصه‌ی کشمکش و بگومگو بوده و حالا روی پرده دیدن یک روی این جدالِ همواره، عجیب نیست. دوم؛ می‌شود فیلم با تیم ایرانی ساخت و زنان بی‌حجاب باشند! راه رفتن روی خط قرمزها عادت سینماگران روشنفکرنمای ماست. حالا در «مست عشق»، شهاب حسینی و پارسا پیروزفر همسرانی ترکیه‌ای دارند که در خانه سربرهنه‌اند و بیرون از خانه باحجاب. البته که باید «زنان» نقش اول ترکی باشند، چون زن ایرانی محذوریت دارد. پس الا ای اهل ایران! ببینید که می‌شود بانوان آکتور نیز مانند آن‌چه در حقیقتِ داستان‌ها رخ می‌دهد، در خانه و مقابل همسر فرضیشان موی افشان کنند و حتی وقتی کنیز مسیحی (مریم) فانوس را از پسر مسلمان (اسکندر) می‌گیرد، دستان هم را لمس کنند _همان‌طور که در فیلم‌های ترکی می‌بینید_ و آسمان هم به زمین نیاید! بله شدنی‌ست. این دقیقاً همان نچسبی و وصله‌پینه‌های اجباریِ سبک فتحی‌ست که شیرینی فیلم را گس می‌کند در دهان مخاطب. سازنده‌ی فیلم می‌خواهد مرزها را به لطایف‌الحیلی درنوردد و مخاطب را در حیرت آن‌چه که دیده با خود تنها بگذارد. سوم؛ عشق سوزان شمس به کیمیا، جایگزینِ سرگشتگی‌اش در عشق یگانه‌ی الهی شده و داستان سیر معکوس از عشق آسمانی به زمینی دارد! بگذریم از فلاش‌بک‌های متعددی که ذهن بیننده را مشوش می‌کند و از سیر و سبک و نمایی که بیشتر ترکیه‌ایست تا ایرانی. با این همه شخصاً موافق حذف چنین آثاری نیستم. چرا که باب گفت‌وگو و تفکر و مطالعه را در جهانِ مجازی‌زده‌ی این روزها باز می‌کند. اما حیف و صدحیف که مست عشق، حلاوت تماشای روزگار مولوی دلداده را در کاممان چون خرمالوی نارسی گس کرد. @maghzesabz http://heiran.blogfa.com/post/23
دختره و صدای خنده‌ی پرطنینش می‌چرخه دور خونه دااامنِ چین‌واچینش سنجاقِ پروانه‌ای النگوهای رنگی موهایی که بسته با کشِ سرِ پلنگی دختره و یه دنیااا تاج و تِل و روسری لاکشو سِت می‌کنه با رنگ انگشتری رازشو با کی میگه؟ تو گوش قاصدک‌ها! کو؟ کجا رفت دوباره؟ دنبال شاپرک‌ها! دختره و حسرتِ قد کشیدن تا طاقچه آشی که پخته خانوم با سبزیای باغچه می‌چینه تنگ دیوار همه عروسکاشو می‌پوشه با افاده کفشای تابه‌تاشو رو موهای سیاهش گلای تزئیینیه رو دامنش رنگ و رنگ خمیرِ گل‌چینیه وقت نماز که باید فرشته‌ها به صف شن زود می‌رسه مبادا از خستگی تلف شن وقتی می‌خنده فندق با نازِ دخترونه‌ش فرشته‌ها می‌خندن به چالِ روی گونه‌ش نقله، نباته، قنده عطر بهاره دختر چه حسرتی می‌خوره هرکی نداره دختر روز دختر مبارکِ همه‌ی دخترها و دختردارها 🌸 @maghzesabz
دوستانم، نماز امروز رو اگر تونستین بخونین سفارش رسول اکرم(ص) برای توبه به درگاه خداست اگر لایق دونستین برای منم دعا کنین 🌱 @maghzesabz