فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 آهنگ کودکانه شب یلدا
چه خوبه شب یلدا
شبی بلند و زیبا
به جای حرف دنیا
کنیم یاد خدا را ...
@mah_mehr_com
#یلدا #شب_یلدا
🌸😍 شعر کودکانه شب یلدا 😍🌸
🌷 چه خوبه شب یلدا
🌷 همه خوشحال و شیدا
🌷 شـبی بلنـد و زیبا
🌷 پیش مامان و بابا
🌹 کـنـیـم یـاد خدا رو
🌹 بخونیم این دعا رو
🌹 آهای آروم جونم
🌹 خـدای مهـربـونم
🌷 تـو کـه یلـدا میـاری
🌷 برف و سرما میاری
🌷 بعد برف و زمستون
🌷 گـل به صحرا میاری
🌹 بیار امسـال برامـون
🌹 مهدی صاحب زمون
🌹 تا شوند شاد و خندون
🌹 هـر شـیعـه و مسلمـون
🔮 @mah_mehr_com
🕌 #شعر_کودکانه #شب_یلدا #امام_زمان
باز شب یلدا اومد
باز شب یلدا اومد
بلندترین شب سال
منتظرش میشینیم
از سال پیش تا امسال
همون شبی که میگن
بلندتر از هر شبه
شبهای بعد یلدا
کوتاه و کوتاهتره
همه ی ما جمع میشیم
خونه ی مادر بزرگ
میشینیم زیر کرسی
هم کوچیک و هم بزرگ
روی میزش نشسته
قاچهای هندوونه
یه کاسه ی بزرگ هست
انار دونه دونه
کشمش و پسته میده
با آلو و توت خشک
نقل و نبات شیرین
به هر کی میده یه مشت
اخ که شبای یلدا
چه شور و حالی داره
هر کسی زود نخوابه
یه شب عالی داره
#شب_یلدا
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
@mah_mehr_com
شب یلدا
برای جشنِ یلدا
بلندترین شبِ سال
دوباره جمعِ فامیل
به رسمِ خوبِ هر سال
کنارِ هم نِشَستیم
خوشحال و شاد و سرحال
یه هندونه رویِ میز
با چند تا کارد و چنگال
یه دیسْ انارِ تازه
نارنگی و پرتقال
با یک کیلو آجیل که
برای وقتِ سریال
خریده بود آقا جون
از حاج حسینِ بَقال
مادر بزرگ با خنده
میگفت یا شانس و اِقبال
خدا کُنه نباشه
هِندونَمون یه وقت کال
آقا جون از تَهِ دل
خندید و گفت به هر حال
مهم اینه که هستیم
ما دورِ هم خوش احوال
حالا بیار خانوم جون
لطفاً تو از تو یخچال
اون کیسه ای که داره
یه چند تایی توش بَلال
تا من بِگم به محسن
یا شایَدَم سِد جلال
دُرست کُنه بَرامون
بَلالارو رو ذُغال
بگو به بچههای
کوچیک و هم نونَهال
که واسَشون خریدم
کلوچه من از شمال
کلوچه های عالی
خوشمزه وُ پُر خَلال
مادر بزرگ با لبخند
با قلبی پاک و زُلال
گُفتِش منم بَراتون
دارم یه هدیه امسال
برای بچه ها من
بافتَم با کاموا یک شال
میشه یه چیز بگم من ؟
اگه نداره اِشکال
بیاید دعا کُنیم ما
به دَرگَهِ ذوالجلال
دعا برای روزی
برای کَسبِ حلال
برای ازدواج و
زندگیِ ایده آل
بِگیم خدایا ممنون
برای این حِس و حال
برای شادی ها مون
که کرده غم ها رو چال
شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_کودکانه_شب_یلدا
#شعر_شب_یلدا
#شب_یلدا
🌼🍃🌸
@mah_mehr_com
#شب_یلدا
برای جشنِ یلدا
بلندترین شبِ سال
دوباره جمعِ فامیل
به رسمِ خوبِ هر سال
کنارِ هم نِشَستیم
خوشحال و شاد و سرحال
یه هندونه رویِ میز
با چند تا کارد و چنگال
یه دیسْ انارِ تازه
نارنگی و پرتقال
با یک کیلو آجیل که
برای وقتِ سریال
خریده بود آقا جون
از حاج حسینِ بَقال
مادر بزرگ با خنده
میگفت یا شانس و اِقبال
خدا کُنه نباشه
هِندونَمون یه وقت کال
آقا جون از تَهِ دل
خندید و گفت به هر حال
مهم اینه که هستیم
ما دورِ هم خوش احوال
حالا بیار خانوم جون
لطفاً تو از تو یخچال
اون کیسه ای که داره
یه چند تایی توش بَلال
تا من بِگم به محسن
یا شایَدَم سِد جلال
دُرست کُنه بَرامون
بَلالارو رو ذُغال
بگو به بچههای
کوچیک و هم نونَهال
که واسَشون خریدم
کلوچه من از شمال
کلوچه های عالی
خوشمزه وُ پُر خَلال
مادر بزرگ با لبخند
با قلبی پاک و زُلال
گُفتِش منم بَراتون
دارم یه هدیه امسال
برای بچه ها من
بافتَم با کاموا یک شال
میشه یه چیز بگم من ؟
اگه نداره اِشکال
بیاید دعا کُنیم ما
به دَرگَهِ ذوالجلال
دعا برای روزی
برای کَسبِ حلال
برای ازدواج و
زندگیِ ایده آل
بِگیم خدایا ممنون
برای این حِس و حال
برای شادی ها مون
که کرده غم ها رو چال
شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_کودکانه_شب_یلدا
#شعر_شب_یلدا
#شب_یلدا
@mah_mehr_com
#قصه_شب
شب یلدا
طاها کوچولو وقتی از مهدکودک اومد خونه دید مامانش کلی خوراکی های خوشمزه ( آجیل، هندوانه، انار و ... ) آماده کرده از مامانش پرسید مامان جون عیده؟
مامانش خندید و گفت نه،
طاها کوچولو تعجب کرد گفت مهمون داریم؟
مامانش دوباره خندید و گفت: نه،
طاها بیشتر تعجب کرد گفت پس چه خبره این همه خوراکی خوشمزه دارید آماده میکنید.
مامان طاها کوچولو گفت این ها را میخوایم ببریم خونه مادرجون اونجا قراره با خاله ها و دایی ها دور هم باشیم و بخوریم.
طاها کوچولو گفت مگه چه خبره؟ ما که همیشه میریم خونه مادرجون ولی هیچ وقت اینقدر خوراکی ها خوشمزه نمیبریم.
مامانش گفت عزیزم امشب " #شب_یلدا" یا "شب چله" است.
طاها کوچولو دوباره تعجب کرد و گفت شب یلدا ، شب یلدا چه شبی هست مگه؟
مامان طاها کوچولو گفت: شب یلدا یا شب چله، اولین شب زمستان و بلندترین شب سال هست. از قدیم مردم ایران رسم داشتند که درازترین شب سال را که همان آخرین شب پاییز است را جشن بگیرند و بیشتر به خونه بزرگترها میرن و دور هم جمع میشن و هم خوراکیهای خوشمزه میخورن و هم مادربزرگها و پدربزرگها برای بچهها قصه میگن و یا شاهنامه میخونند و اینکه فال حافظ میگیرند و دور هم کلی شاد هستند و میخندند.
طاها کوچولو که تازه متوجه شده بود خندید و کلی ذوق کرد به مامان گفت آخ جون پس خیلی بهمون قراره خوش بگذره.
مامان طاها کوچولو گفت: درسته امشب میتونه بهمون خیلی خوش بگذره در صورتی که در خوردن این تنقلات و خوراکی های خوشمزه زیاده روی نکنید تا یه موقع دلمون درد نگیره.
طاها کوچولو هم گفت: چشم مامان جونم حواسم هست.
بعد طاها کوچولو با کلی ذوق و شوق رفت کاراش را انجام داد و با مامان رفتند خونه مادر جون، اونجا با بچه های همسن خودش بازی کردند بعد رفتند کنار مادرجونشون زیر کرسی نشستند تا مادرجون براشون قصه بگه.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : شب یلدا
نویسنده : احمدرضا احمدی
قصه گو : مهربانو
گروه سنی : ۷ سال به بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🧸توضیحات : شب یلدا بود ، طولانی تریییین شبِ سال. همه چیز خوب بود تا وقتی که دخترِ قصهی ما به خواب رفت ...
💚🍉یلدا مبارک🍉💚
آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
#خودشناسی
#هویت_شناسی
#آگاهی
#اهمیت_فرهنگ
#شب_یلدا
#شناخت_جایگاه_خود
#عزت_نفس
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر