eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
14.4هزار ویدیو
443 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼معنی ضرب المثل گاو نه من شیرده این ضرب المثل برای کسی به کار می رود که کار خوبی می کند ولی منت هم می گذارد. این کارش بقیه را ناراحت می کند و اصطلاحا به او می گویند گاو نه من شیرده. یکی از بزرگترین ویژگی انسان های سخاوتمند این است که اگر برای کسی کاری انجام دهند یا به کسی کمک کند هیچ منتی بر آن شخص وارد نمی کنند و فقط برای رضای خدا آن کار را انجام می دهند. 🌸داستان حکایت گاو نه من شیرده داستانی آورده اند که زن و شوهر روستایی از دار دنیا گاو بزرگ و شیرده ای داشتند که روزی نه مَن به آنها شیر می داد. (معادل ۴۰ سیر و برابر با ۳ کیلوگرم است. البته ممکن است اختلاف داشته باشد.) یعنی تقریبا روزی ۲۷ کیلو می شد از آن شیر دوشید. قطعا این مقدار شیر، کم نبود و برای این زن و شوهر رضایت بخش بود چرا که می توانستند بخشی از آن را بفروشند یا ماست درست کنند و به هرحال کسب درآمد کنند. اما گاهی وقت ها این گاو شیرده که اسباب رضایت آنها را فراهم می کرد، موقع تمام شدن دوشیدنش عصبانی می شد و با پایش کل نه من شیر را می زد و زمین می ریخت! قطعا در آن لحظه صاحب گاو از دستش ناراحت می حتی اگر روزهای قبل نه من شیر می داده است! از این ضرب المثل استفاده می کنند که هرگاه خواستی به کسی خوبی کنی حواست به انتهای کار باشد که همه خوبی‌هایت را اینگونه بر باد ندهی. 🌸🍂🍃🌸 @mah_mehr_com
آستين نو ، بخور پلو روزي ملا نصرالدين به يك مهماني رفت و لباس كهنه اي به تن داشت . صاحبخانه با داد و فرياد او را از خانه بيرون كرد . او به منزل رفت و از همسايه خود ، لباسي گرانبها به امانت گرفت و آنرا به تن كرد و دوباره به همان ميهماني رفت . اينبار صاحبخانه با روي خوش جلو آمد و به او خوش آمد گفت و او را در محلي خوب نشاند و برايش سفره اي از غذاهاي رنگين پهن كرد . ملا از اين رفتار خنده اش گرفت و پيش خود فكرد كرد كه اين همه احترام بابت لباس نوي اوست . آستين لباسش را كشيد و گفت : آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو . صاحبخانه كه از اين رفتار تعجب كرده بود از ملا پرسيد كه چكار مي كني . ملا گفت : من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري . پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من . پس آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو .. 🌼🌸🌼🌸🌼 @mah_mehr_com
🌼معنی ضرب المثل گاو نه من شیرده این ضرب المثل برای کسی به کار می رود که کار خوبی می کند ولی منت هم می گذارد. این کارش بقیه را ناراحت می کند و اصطلاحا به او می گویند گاو نه من شیرده. یکی از بزرگترین ویژگی انسان های سخاوتمند این است که اگر برای کسی کاری انجام دهند یا به کسی کمک کند هیچ منتی بر آن شخص وارد نمی کنند و فقط برای رضای خدا آن کار را انجام می دهند. 🌸داستان حکایت گاو نه من شیرده داستانی آورده اند که زن و شوهر روستایی از دار دنیا گاو بزرگ و شیرده ای داشتند که روزی نه مَن به آنها شیر می داد. (معادل ۴۰ سیر و برابر با ۳ کیلوگرم است. البته ممکن است اختلاف داشته باشد.) یعنی تقریبا روزی ۲۷ کیلو می شد از آن شیر دوشید. قطعا این مقدار شیر، کم نبود و برای این زن و شوهر رضایت بخش بود چرا که می توانستند بخشی از آن را بفروشند یا ماست درست کنند و به هرحال کسب درآمد کنند. اما گاهی وقت ها این گاو شیرده که اسباب رضایت آنها را فراهم می کرد، موقع تمام شدن دوشیدنش عصبانی می شد و با پایش کل نه من شیر را می زد و زمین می ریخت! قطعا در آن لحظه صاحب گاو از دستش ناراحت می حتی اگر روزهای قبل نه من شیر می داده است! از این ضرب المثل استفاده می کنند که هرگاه خواستی به کسی خوبی کنی حواست به انتهای کار باشد که همه خوبی‌هایت را اینگونه بر باد ندهی. 🌸🍂🍃🌸 @mah_mehr_com
🌼بزك نمير بهار مي آد،خربزه و خيار مي آد حسني با مادر بزرگش در ده قشنگي زندگي مي كرد . حسني يك بزغاله داشت و اونو خيلي دوست داشت . روزها بزغاله را به صحرا مي برد تا علف تازه بخورد . هنوز پاييز شروع نشده بود كه حسني مريض شد و يك ماه در خانه ماند . مادربزرگ حسني كاه و يونجه اي كه در انبار داشتند به بزغاله مي داد . وقتي حال حسني خوب شده بود ، ديگر علف تازه اي در صحرا نمانده بود . آن سال سرما زود از راه رسيد . همه جا پر از برف شد و كاه و يونجه ها ي انبار تمام شد . بزغاله از گرسنگي مع مع مي كرد . حسني كه دلش به حال بزغاله گرسنه مي سوخت اونو دلداري مي داد و مي گفت : “ صبر كن تا بهار بيايد آنوقت صحرا پر از علف مي شود و تو كلي غذا مي خوري . ” مادر بزرگ كه حرفهاي حسني را شنيد خنده اش گرفت و گفت : تو مرا ياد اين ضرب المثل انداختي كه مي گويند بزك نمير بهار مياد خربزه و خيار مياد . آخه پسر جان با اين حرفها كه اين بز سير نمي شود . به خانه همسايه برو و مقداري كاه از آنها قرض بگير تا وقتي كه بهار آمد قرضت را بدهي . حسني از همسايه ها كاه قرض كرد و به بزك داد و بزك وقتي سير شد شاد وشنگول ، مشغول بازي شد . 🍂🌸🍃🍂🌸🍃 @mah_mehr_com
🐎اسب و پارچه ... غیر از خدا هیچ کس نبود. روزی و روزگاری مردی بود که به کوچه و برزن پارچه میبرد و می فروخت. پارچه فروش ، بقچه پارچه بر دوش، هر جا که خسته می شد، بقچه را بر زمین می‌گذاشت و نفس تازه میکرد و دوباره به راه خودش ادامه می داد. روزی دور از شهر در هوای گرم پارچه فروش دوره گرد در راه می رفت. خورشید بی امان می تابید و گرمایش را بر سرزمین و مردمان آن می ریخت. پارچه فروش خیلی خسته شد. بقچه پارچه هایش را به کناری گذاشت و نشست و با خودش گفت: «دیگر توان و جان رفتن ندارم با این هوا نمی‌توانم قدم از قدم بردارم... کاش کسی از راه می رسید و برای بردن این پارچه ها کمکم میکرد.» پارچه فروش در این خیال بود که ناگهان سواری از دور رسید. سوار که گرد و خاک کنان در بیابان پیش می آمد، با دیدن پارچه فروش دوره گرد افسار اسب را کشید و ایستاد،بعد از همان بالا پرسید: «مرد در این بیابان چه میکنی؟» می بینی که... دارم خستگی از تن بیرون میکنم! میدانم... چه شده که خسته شده ای؟ پارچه فروش دوره گردم، چند ساعتی است که این بقچه پارچه را بر دوش گرفته ام و یک نفس آمده ام اگر ساعتی تو هم این بقچه را بر پشت اسبت بگذاری و بیاوری، تو را دعا میکنم... سوار نگاهی به مرد و بقچه پارچه که کنار دست او بود انداخت و گفت: «اگر من پارچه ها را بر پشت اسب بگذارم خودت چه میکنی؟» پیاده و آرام پشت سر تو می آیم... کمک کن تا خدا هم به تو کمک کند مرد سوار در حال شنیدن حرفهای پارچه فروش دوره گرد بود که از دور در میان سبزه های بیابان چیزی را دید که تکان می خورد. حرکتی نکرد و به آن جا چشم دوخت چیزی هم نگذشت که خرگوشی را دید. خرگوش شادمان و جست و خیز کنان پیش می آمد. او وقتی به مرد اسب سوار آمد پارچه فروش پرسید: «چه شد که یک دفعه از جا جستی و مثل برق رفتی؟» خرگوشی را دیدم که از این طرف می‌رفت. خواستم حیوان را بگیرم که نشد... راستی بگو با آن بقچه پارچه هایت چه میکنی؟ بر دوش میگیرم و آرام - آرام می روم. خسته نمی شوی؟ هوا گرم است و راه هم طولانی است... چاره ای نیست... به هر حال این راه را باید بروم. سوار کمی جلوتر آمد و گفت: «چه کار سختی دلم نمی آید تو را در این بیابان تنها بگذارم... زود بقچه پارچه هایت را بر پشت اسب من بگذار!» پارچه فروش نگاهی به مرد و اسبش انداخت و گفت: «گفتم که خودم می روم... آن چه تو اندیشیده ای، من هم از آن غافل نبوده ام!» 🌸اگر کسی در خیال خود به دنبال فریب دیگران باشد و بخواهند به او بگویند که میدانیم در چه خیالی هستی این ضرب المثل حکایت حال او می شود @mah_mehr_com👈عضویت
🌼معنی ضرب المثل گاو نه(۹) من شیرده این ضرب المثل برای کسی به کار می رود که کار خوبی می کند ولی منت هم می گذارد. این کارش بقیه را ناراحت می کند و اصطلاحا به او می گویند گاو نه من شیرده. یکی از بزرگترین ویژگی انسان های سخاوتمند این است که اگر برای کسی کاری انجام دهند یا به کسی کمک کند هیچ منتی بر آن شخص وارد نمی کنند و فقط برای رضای خدا آن کار را انجام می دهند. 🌸داستان حکایت گاو نه من شیرده داستانی آورده اند که زن و شوهر روستایی از دار دنیا گاو بزرگ و شیرده ای داشتند که روزی نه مَن به آنها شیر می داد. (معادل ۴۰ سیر و برابر با ۳ کیلوگرم است. البته ممکن است اختلاف داشته باشد.) یعنی تقریبا روزی ۲۷ کیلو می شد از آن شیر دوشید. قطعا این مقدار شیر، کم نبود و برای این زن و شوهر رضایت بخش بود چرا که می توانستند بخشی از آن را بفروشند یا ماست درست کنند و به هرحال کسب درآمد کنند. اما گاهی وقت ها این گاو شیرده که اسباب رضایت آنها را فراهم می کرد، موقع تمام شدن دوشیدنش عصبانی می شد و با پایش کل نه من شیر را می زد و زمین می ریخت! قطعا در آن لحظه صاحب گاو از دستش ناراحت می حتی اگر روزهای قبل نه من شیر می داده است! از این ضرب المثل استفاده می کنند که هرگاه خواستی به کسی خوبی کنی حواست به انتهای کار باشد که همه خوبی‌هایت را اینگونه بر باد ندهی. 🌸🍂🍃🌸 @mah_mehr_com👈عضویت