eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
12.2هزار ویدیو
390 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 * وقتی همه کارهای کودک را به او یادآوری می کنیم... * دست هات رو شستی؟ مشق هات رو نوشتی؟ جوراب هات رو درآوردی؟ دستشویی نداری؟ مسواکت رو زدی؟ و... 👈 در اینصورت بچه ها وابسته به تذکرات ما می شوند و تا به آن ها یادآوری نشود کارهایشان را انجام نمی دهند و مدام باید آن ها را هُل داد!... بهتر است سعی کنیم تا جایی که می توانیم از روش های دیگرِ گفتگو با فرزند که قبلا مفصل در مورد آن صحبت کردیم استفاده کنیم 🍃🤱🎈🤰🎈👶🍃 @mah_mehr_com
هدایت شده از نو+جوان
✌️ راه مشترک 🌟 نوجوون‌هایی که راه جوون‌های انقلاب رو دنبال می‌کنن... ☺️ تازه نه جنگ رو دیدن، نه امام و انقلاب رو... 😇 تصاویر شهیدان محمدحسین فهمیده، سیده‌طاهره هاشمی و علی لندی 🥳 روز نوجوان مبارک 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👦🍃 🍃 °•° °•° •[ والدینے که حاضر باشند ناراحتے خشم و قهر فرزند خود را تحمل کنند ولے همچنان محکم او را در مسیر مسئولیت پذیرے نگه‌دارند در حقیقت درسے به او میـدهند که در تمام زندگے کمکش خواهد کرد . والدینے که چنین کارے نمیکنند در حقیقت سرمشقے براے مسئولیت گریزے آینده او در اختیارش میـگذارند ؛ الگویے که کودک را از ارضاے نیازهایش و به تبع آن از احساس ارزشمندے باز میدارد . •| •| •• @mah_mehr_com •• 🍃 👦🍃
با فرزندان خود وقت صرف کنید ⛔️ کمی دست از کار بکشید و فرصتی را صرف فرزندان خود کنید؛ فرزندان شما این از خودگذشتگی شما را می بینند و آن را هرگز فراموش نمی کنند؛ هر چه بیشتر به فرزندان خود برسید، از ناحیه آنها رضایت خاطر بیشتری پیدا می کنید؛ تنها خرج آنها را به دوش کشیدن کافی نیست. والدین باید با فرزند خود و به خاطر او، وقتی را به اتفاق بگذارنند؛ به اتفاق بازی کنند؛ برایش کتاب بخوانند؛ در انجام تکالیف مدرسه به او کمک کنند؛ از او درباره دوستانش بپرسند؛ زیاد حرف نزنند و گوش شنوا باشند تا دریچه های دل فرزند به روی شما گشوده شود. @mah_mehr_com
‍ اول کار است 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باب اسرار است 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ نغمه جان است 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبحتون بخیر ❤️ پنجره امیدتون پر از روشنایی🌸 روزتون شاد😍 @mah_mehr_com
مهربونی رو بکاریم رو زمین خدا که اگر روزی فراموش کردیم جاشونو باران به ما نشان خواهد داد...... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @mah_mehr_com
شعر کودکانه درباره مدافعین حرم بابای من زرنگه قوی مثه پلنگه سرباز دین خداست روی دوشش تفنگه چند وقته بابا رفته دلم براش چه تنگه مامان میگه عزیزم اون رفته که بجنگه با دشمن های خدا که دلشون از سنگه دنیا باید قشنگ شه رنگ خدا قشنگه روزی که آقا بیاد دنیا همه اش یه رنگه شاعر : الهام نجمی منبع:خیمه معرفت 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@mah_mehr_com
دُردونه های خوشگلم عدد ها رو به هم وصل ڪنید تا یڪ نقاشی خوشگل درست ڪنید 😍😘 @mah_mehr_com
سخن امام خمینی در مورد 👆👆  @mah_mehr_com
کاردستی فانتزی سیب کرم زده با استفاده از کاغذرنگی🍎🐛 @mah_mehr_com
ڪودڪانه درباره تقلب نڪردن 🦌🐇مسابقه گوزن و خرگوش🐇🦌 یڪ روباه و خرس با هم دوست بودند. آنها هر دو با هم می دویدند و مسابقه می دادند. یڪ روز آنها، مثل همیشه شروع به دویدن به سوی خانه شان ڪردند. در بین راه گوزنی را دیدند ڪه در میان علف ها مشغول چریدن بود. گوزن وقتی آنها را دید، با عجله به این طرف و آن طرف دوید. خرس، گوزن را به روباه نشان داد و گفت: «آقا روباهه، آن گوزن را نگاه ڪن! تا چشمش به ما افتاد، تند و تند شروع به دویدن ڪرد. فڪر می ڪنم ڪه او تندروترین حیوان جنگل است.» روباه گفت: «ولی من فڪر نمی ڪنم ڪه او از خرگوش تندتر بدود.» آقا خرسه سرش را تڪان داد و گفت: «ولی به نظر من او از خرگوش هم تندتر می دود.» روباه خندید و گفت: «چطور است مسابقه ای ترتیب بدهیم و ببینیم ڪدام یڪ از آنها تندتر میدوند؟» خرس حرف دوستش را قبول ڪرد و گفت: «بله. خیلی خوب است. من همین حالا گوزن را صدا می زنم و نظرش را در این باره می پرسم.» خرس، گوزن را صدا زد و گفت: «دوست عزیز، من و روباه می خواهیم برای تو و خرگوش مسابقه ای را ترتیب بدهیم تا ببینیم ڪدام یڪ از شما دو تا تندتر میدود. آیا تو حاضری در این مسابقه شرڪت ڪنی؟» گوزن با خوشحالی گفت: «البته، من مطمئن هستم ڪه تندتر از خرگوش میدوم!» روباه وقتی این حرف را شنید، گفت: «پس شما همین جا باشید تا من، خرگوش را هم پیدا ڪنم و به اینجا بیاورم.» خرس گفت: «لازم نیست تو زحمت بڪشی و دنبال او بگردی. لانه خرگوش در همین نزدیڪی ها است. آن وقت صدایش را بلند ڪرد و گفت: «آقا خرگوشه. آقا خرگوشه… ڪجایی؟ ما با تو ڪار داریم!» خرگوش از لانه اش بیرون آمد و گفت: «من اینجا هستم با من ڪاری داشتید.» روباه گفت: «بله. من و خرس می خواهیم بدانیم تو تندتر میدوی یا گوزن! برای همین مسابقه ای ترتیب داده ایم. حالا از تو می خواهیم ڪه در این مسابقه شرڪت ڪنی.» خرگوش خندید و گفت: «من به شما قول می دهم ڪه از گوزن تندتر بدوم.» خرس گفت: «خواهیم دید!» آقا خرسه گفت: «شما باید تا دم آن درخت بزرگی ڪه آن رو به رو است بدوید و برگردید. هر ڪس زودتر به اینجا رسید، برنده مسابقه است.» گوزن قبول ڪرد، ولی خرگوش ناقلا گفت: «اما من این ناحیه را بلد نیستم اگر شما موافق باشید، من اول بروم و آن را یاد بگیرم تا گم نشوم. آن وقت می توانیم مسابقه را شروع ڪنیم.»  خرگوش و روباه و گوزن موافقت ڪردند و خرگوش به میان علف ها رفت. مدتی گذشت، ولی خبری از او نشد. روباه گفت: «من فڪر می ڪنم ڪه خرگوش می خواهد ڪلڪی بزند و مسابقه را ببرد.» خرس گفت: بنابراین بهتر است تو بروی و او را پیدا ڪنی و ببینی مشغول چه ڪاری است.» روباه دوان دوان از آنجا دور شد و لابه لای علف ها را نگاه ڪرد. تا اینڪه سرانجام خرگوش را دید ڪه سنگ هایی را ڪه بر سر راهش قرار دارد، ڪنار می زند تا به راحتی از میان آنها بدود. روباه او را صدا زد و گفت ڪه مسابقه را باخته و گوزن برده است. خرگوش پرسید: «برای چه؟» روباه گفت: «برای اینڪه تو خواستی تقلب ڪنی و بنابراین انصاف نیست ڪه گوزن بازنده شود و تو ڪه تقلب ڪرده ای، مسابقه را ببری.»  خرس و گوزن هم ڪه به دنبال روباه آمده بودند، حرف های آنها را شنیدند. خرس گفت: «روباه درست می گوید و ما حالا گوزن را برنده مسابقه اعلام می ڪنیم.» آن وقت خرگوش با ناراحتی از پیش آنها رفت. @mah_mehr_com