eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
4.9هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
11.8هزار ویدیو
384 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پلنگ صورتی برای دوستان خود فوروارد کنید🙏 @mah_mehr_com
🌸🍃🌸🍃 انسان بايد نتيجه‌ كارش‌ را هم‌ تحمل‌ كند،زمانی که وضع حاصل پی آمد طبیعی کاری باشد مي‌گويند:"چيزي‌ كه‌ عوض‌ دارد، گله‌ ندارد" گویند:شخصی به منزل دوستی رفت . صاحب خانه کاسه ای شیر نزد او نهاد و گفت : میل فرمایید که ماست ، پنیر ، روغن و کره از شیر است . میهمان بخورد و دم نزد و رفت و صاحب خانه را به خانه ی خود دعوت کرد . روز موعد یک " شاخه مو" نزد وی نهاد و گفت : میل فرمایید که دوشاب ، حلوا ، شیره ، کشمش و غیره از همین عمل می آید ! @mah_mehr_com
نقاشی زیبا برای دفتر 😍💚 @mah_mehr_com
🔸️شعر ماهی 🌸ماهی سرخ و زرد من 🌱تو آب شنا می‌کنه 🌸دهان کوچکش رو هی 🌱می‌بنده و وا می‌کنه 🌸بهش می‌گم بیرون بیا 🌱یه لحظه از توی آب 🌸با همدیگه بازی کنیم 🌱تو باغچه و تو آفتاب 🌸ماهی می‌گه نمی شه 🌱خونه من تو آبه 🌸ماهی تو خشکی نمی‌شه 🌱بازی‌کنه بخوابه 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Audio_355001.mp3
9.15M
📙داستان :«فوت کوزه گری 📚از های قصه ها و مثل ها » 🎙️گوینده: «سارینا اژگان » @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید 🔹امام کاظم(ع): بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است. امروز جمعه ۸ تیر ماه ۲۱ ذی‌الحجه ۱۴۴۵ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۴ 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
ای چشمه ی نور، انشعاباتت کو؟ ای خانه ات آباد، خـــراباتت کو؟ درشهر نشانه‌ای زتبلیغ تونیست؟ ای عشـــق! ستاد انتخاباتت کو؟ 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
روباه پشیمون - @mer30tv.mp3
3.88M
روباه پشیمون ༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅•• 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره های اعوذ (پناه بردن) ایده ساخت چتر برای پناه گرفتن در هوای بارانی 🌧☂️ برای بچه ها بگید که ما از شر همه چیز به خدا پناه میبریم. 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرزوی سلیمه قاصدک آمد و روی دامن سلیمه نشست. سلیمه خندید و آرام قاصدک را برداشت. سعید گفت:« یک آرزو کن و قاصدک را رها کن» سلیمه چشمانش را بست و مشتش را باز کرد و بالا گرفت، قاصدک را فوت کرد. پدر در حالی که بار شتر را مرتب می‌کرد گفت:« بیایید بچه‌ها! چرا معطلید؟ راه بیفتید» سلیمه بلند شد و دوید؛ سعید دنبالش رفت و گفت :«چه آرزویی کردی؟» سلیمه قدم زنان گفت:«بگذار برآورده شود می‌گویم» سعید نفس زنان گفت:«الان بگو شاید اصلاً برآورده نشد.» سلیمه اخم‌هایش را در هم کرد و گفت:« می‌شود» سعید با لب‌ولوچه آویزان گفت:« حالا بگو من برادرت هستم، به کسی نمی‌گویم» سلیمه کمی فکر کرد و جواب داد :«آرزو کردم امروز یک اتفاق خوب بیفتد، یک اتفاق خیلی خوب» سعید دستش را زیر چانه‌اش گذاشت و گفت :«مثلا چه اتفاقی؟» سلیمه قاصدک را در آسمان دید، به دنبال قاصدک دوید. سعید هم به دنبالش رفت. قاصدک از آن‌ها دور شد، شترها ایستادند؛ سعید گفت :«چرا همه ایستادند؟» پدر، سلیمه و سعید را صدا کرد و گفت:« رسول خدا فرمودند این‌جا بمانیم. باید صبر کنیم تا همه‌ی مسافران خانه‌ی خدا اینجا جمع شوند، ایشان می‌خواهند با مردم صحبت کنند.» همه‌ی فکر و حواس سلیمه درپی قاصدک بود. کمی جلوتر مردانی را دید که وسایل سفر را روی هم می‌چینند. سعید در حالی که با دست خودش را باد می‌زد گفت:« قرار است رسول خدا آن بالا سخنرانی کنند» سلیمه از بین جمعیت سرک کشید و گفت:« قاصدکم کو؟ قاصدکم را ندیدی؟» سعید گفت:« غصه نخور پیدایش می‌کنیم» دست سلیمه را گرفت و او را به کنار برکه‌ی غدیر برد. برکه آرام بود، سعید مشتی آب به صورت سلیمه پاشید، سلیمه خندید. مشتش را پر از آب کرد و روی سعید ریخت. صدای خنده‌ی بچه‌ها دشت غدیر را پر کرده بود. سلیمه بالا و پایین پرید و گفت :« قاصدکم آنجاست» بچه‌ها به دنبال قاصدک دویدند. سلیمه با سختی از لابه‌لای جمعیت گذشت. رسول خدا را دید که همراه علی (علیه السلام) از سکوی آماده شده بالا می‌رفت. سلیمه ایستاد و به چهره‌ی مهربان و خنده روی رسول خدا خیره شد. سعید در حالی که دستش را می مالید گفت:«لِه شدم» به سختی جلو آمد، دست برشانه سلیمه گذاشت و گفت:« او بهترین دوست ماست.» سلیمه گفت:« من خیلی رسول خدا را دوست دارم» جمعیت زیادی برای شنیدن صحبت‌های رسول خدا آمدند. رسول خدا شروع به صحبت کردند. سلیمه و سعید با دهان باز به حرف‌های رسول خدا گوش می‌دادند؛ در آخر پیامبر دست علی (علیه السلام) را بالا بردند و فرمودند :«هرکس من مولای اوهستم از این به بعد علی مولای اوست» سلیمه قاصدکش را دید که بالای دستان رسول خدا و امیر مومنان پرواز می‌کرد، خندید و رو به سعید گفت:« دیدی به آرزویم رسیدم؟» @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ شعر _پرچم ایران 🇮🇷 سبز و سفید و قرمز سه رنگ پرچم ماست راستی که پرچم ما چقدر ناز و زیباست @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دریغ است ایران که ویران شود | کنام پلنگان و شیران شود از فردوسی تا شهید سلیمانی به وحدت و مشارکت در انتخابات وصیت کرده‌اند. @mah_mehr_com