یک ملت زمانی به بلوغ می رسد که انتخاب کند، حتی اگر غلط هم انتخاب کند باز هم بهتر از انتخاب نکردن است.
در غیر این صورت آن ملت هیچگاه به بلوغ نمیرسد و همیشه در معرض سقوط است.
شهید مطهری
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
🍕فست فود با نان اضافه
باید درمورد انتخابات بنویسم، حسش نیست.این کلیپ را دیدم و بیخیالش شدم.
یادم هست شش هفت سالم بود. مشتری ثابت رستورانی بودیم با نام پیتزا دلفین. طعم ترد مرغ و قارچش در لایهی از نان برشته و پنیر پیتزای پرملات، ته ذهنم زنده است. هر هفته دو تا پیتزا میگرفتیم، پنجرهای. همیشه چهار پنج تکه ته جعبه میماند و فردایش میشد اسباب دعوای من و آبجی. پیتزاهایش چه سرد بودند چه داغ، مزهشان بی تکلف و بی نظیر بود. آن موقع هر پیتزا ۵ هزار تومان بود و حقوق بابا یک میلیون. یعنی ۲۰۰ تا پیتزا، هرماه.
کلاس ششم_هفتم بودم که وعدهی هفتگیمان شد دو هفته یکبار. پیتزا ها هم داشت آب میرفت. رستوران دلفین به خاطر نمیدانم چه بسته شده بود و رفتیم بودیم سراغ فروتن. بدک نبود. مخصوصا سس سیر هایش. مثل دلفین پر ملات نمیزد، اما مرغ هایش خامهای و پر مزه بودند.
کلاس نهم، سیب زمینی از کنار غذایمان حذف شد. کلاس دهم، شد پانزده روز یکبار. کلاس یازدهم، ماهی یکبار. بعد هم کرونا و تحریم فست فود.
تقریبا شش ماهی از شروع کرونا میگذشت، هوس فست فود داشت دیوانهمان میکرد. بلاخره تسلیم هوای نفس شدیم و زنگ زدیم برایمان بهشت را بیاورند. قیمت هارا که گفت، دسته جمعی خشکمان زد. به مرغ سوخاری پنج تکه راضی شدیم، هرکداممان یک تکه اش را برداشتیم و باقی معدهمان را با نان و سیب زمینی پر کردیم.
طولش نمیدهم. الان دو ماه یکبار فست فود سفارش میدهیم، بیشتر خودمان میپزیم داخل خانه. اصولاً ارگانیک و سلامت محور هستیم،میفهمید که...
این آقای تیستر داخل کلیپ، دارد با استاندارد های فعلی ما، وعدهی غذایی بیست نفر را میخورد. یک تنه.
خوب، غافلگیرتان میکنم. چیزی که میبینید فاصلهی طبقاتی است. فاصلهای عریض و طویل، که با گوشت و پوست و خون در لحظه لحظهی زندگی حسش میکنیم و دیگر سِر شدیم، بیخیالش. برای من مهم است کی اسمش چند روز بعد از صندوق بیرون میآید. کسی که مثل خانوادهی من به چشم خودش، کوچک شدن سفرهاش را دیده باشد. کسی که هم طبقهی امثال این آقای تیستر نباشد، حامی او هم نباشد، حامی امثال او هم نباشد.
به زبان آدمیزاد میگویم، از خودمان باشد و باقی گرسنگی بعد از فست فودش را با نان خالی پر کند، عین ما...
#مه_نگار
#سیاه_قلم
#زهرا_جعفری
اینجا قبلا تاریک بود، الان روشنه☺️
@mah_negar
https://eitaa.com/mah_negar
🇵🇸مهنگار″زهرا_جعفری″🇵🇸
سلام رای بدین دیگه، اه! خدافظ
منطقی ترین راهی که بلدم راضیتون کنم به رای دادن😂
👩🍼دوستان عزیزی که پا به ماه هستین و بحث انتخاباتی میکنین. بحث نکنین وگرنه میام براتون، حله؟!
نمونهای از این دوستان که مشغول بحث بودن و رفتم سراغش.از هیچگونه تهدیدی هم فروگذار نمیکنم، احتمالشم هست که نمایندهی مورد علاقتون رو پیدا کنم و تکه بزرگش گوشش باشه. به فکر خودتون و بچتون باشین، آفرین!
اینجا قبلا تاریک بود، الان روشنه☺️
@mah_negar
https://eitaa.com/mah_negar
🤷♀نامزد بازی در نیمهشب
نصفه شبی دارم نامزد پیدا میکنم. همه دارند دعوا میکنند و میزنند توی سر و کلهی هم، من اما نشستهام و پیامهایشان را خوانده نخوانده میسپارم به خدا. کلا تا الان دوبار رای دادهام، یک بارش شورای شهر بود، آن دیگری ریاست جمهوری.
شورای شهر را یک لیست بالا دادند و همه نوشتیم، اجماع بود سرشان. بسکه دلخون بودیم از جلف و جفنگ بازی بعضی ها، ترجیح دادیم لیستی از دم آتش پاره و انقلابی بفرستیم بلکه مشت محکمی باشد بر دهان برخی عزیزان. کمی تند رفتم ولی حقشان بود، والا وقتی یکی به خاطر دک و پز و آرایش میآید بالا باید هم مصوبهی طلاییاش دوچرخه سواری بانوان باشد، آنهم اولین بار در کشور. شاهکار قرن شورا هم میشود افتضاح خیابان قیام وقص علی هذا. بگذریم.
دومین بار هم مشت محکمی کوبیدم توی دهان بنفشه ها و زدیم توی کار سبز سیدی. سرم را بالا میگیرم و میگویم «آره، رای دادم بهش، گندم بزنه پاش وایمیسم.» ولی خوب زیاد دل و جرئتش را ندارم که بلند از این حرف ها بزنم، قباحت دارد.
فردا قرار است یا هتتریک کنم، یا واقعا آن را که نباید برگزینم. حقیقتش از دو رای قبلی هم راضی هستم و هم ناراضی.
مثل روز برایم روشن است به وظیفهام عمل کردم و کلی گشتم تا انتخابشان کنم، اما خیلی از وعدههایشان ماند پشت در. شاید ما زیادی توقع داشتیم، شاید آن ها خیلی آتشش را تند کردند. به هرحال وعده هایشان کامل عملی نشد.
این یکی را نمیدانم. توی شهر خودم نیستم، تنور انتخابات اینجا هم بدجور داغ است. کاندیدایی که میخواهم انتخابش کنم را میشناسم، تا حدی از نزدیک. پشت حریفش یک مشت کارخانه دار ایستادهاند. قطعا همه میدانیم هرجا سرمایهدار ها بایستند، همچین قرار نیست آبی برای مردم گرم شود.
دل خوشی از رانت های ثروتمندان ندارم. سلام گرگ بی طمع نیست، بابت شام و ناهار ستاد ها، خدا میداند بعدا از نماینده چه چیزها میگیرند.
توی یزد ولوله است، من اما دورم. نمیدانم فردا قرار است به کدام یک از نوخبرگان رای بدهم، انتخاب بین سه تا عمامه به سر سخت تر از همه است. دعا دعا میکنم این دوره هم مجلسشان به کار نیاید و به درد نخورد.
هرکاری میکنم تهش شعاری نشود نمیشود. به همین راضی هستم که فردا میروم تا حقم را بگیرم، همین. ساکت نمیمانم.
#مه_نگار
#زهرا_جعفری
اینجا قبلا تاریک بود، الان روشنه☺️
@mah_negar
https://eitaa.com/mah_negar
🐺 سلامِ گرگ
داشت پاشنهاش را ور میکشید که گوشی اش زنگ خورد. اول صبح، توی این هیر و ویری. برداشت.
سلام را که شنید، شاخ درآورد. سرمهندس بود. روز روزش توی کارخانه زیر سنگ هم نمیتوانستی پیدایش کنی، حالا چه کار داشت با او؟
گفت: رحیم جان، خواستم خبر بدم به دلیل شرکت در انتخابات قراره بهتون بلیط استخر کریاس پالاس رو بدیم، با افزایش پایه حقوق. فقط بی زحمت عکس برگ رایت رو برام بفرست که ثبت کنم.
دو تا شاخ دیگر روی سرش درآمد، این بشر کی تحریم انتخابات را شکسته بود که حالا اینطور برایش پاداش تعیین میکند؟!
_فقط انشاالله نامزد اصلح رو که انتخاب میکنی؟!
دیگر داشت مغزش را از دست میداد. احتمال اینکه سرمهندس در عمرش کلمهی اصلح را شنیده باشد یک به هزار بود، چه برسد به اینکه دارد الان درموردش حرف میزند. پرسید: کی هستن که انتخابشون کنم؟!
_فلانی دیگه. یه نامزد مردم دار و درست و حسابی. اینقدر به فکرتونه، به تک تک خانوادههای نیازمند بستهی معیشتی داده. الآنم ایشون هزینههای استخر رو متقبل شدن، نمیخوان چین به ابروی کارگر جماعت بیفته، نبینم ازشون بگذری ها!
از اولش میدانست سلام گرگ بی طمع نیست، این آدم الکی سنگ انتخابات را به سینه نمیزند.
با غیض جواب داد: فعلا که ایشون با تریلی از روی ما گذشتن، شما و بقیه ی رئیس روساتونم بغل دستشونید. دارید با دو روز پاداش خرمون میکنید تا چهار سال ازمون سواری بکشید؟ این حامی مستضعفینتون این همه سال کجا داشته خیرات میکرده که به ما نرسیده؟ برو آقا، خدا روزیتو جای دیگه بده...
وسط بد و بیراه های سرمهندس قطع کرد. رای او به خودش مربوط بود، نه هیچ سرمایهدار دیگری...
#مه_نگار
#زهرا_جعفری
اینجا قبلا تاریک بود، الان روشنه☺️
@mah_negar
https://eitaa.com/mah_negar
📣 #محفل_نویسندگان_منادی با همکاری: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری، حوزه هنری و نهاد کتابخانههای عمومی برگزار میکند:
🔅 سومین نشست نقد کتاب #سِره
📚 با محوریت کتاب #پایان_یک_نقش
با حضور:
✍️ نویسنده اثر، آقای #جلال_توکلی
📕کارشناس، آقای #هادی_حکیمیان
⏰ سهشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۹
📌 ابتدای بلوار بسیج، کتابخانه مرکزی یزد
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef