‹ مَحــٰـاءْ ›
-
آقای امام رضا ..
ما تو زندگی خیلی ضربه خوردیم ؛
از آدمای دورمون ..
از کسایی که انتظار نداشتیم ؛
ولی بین این دلشکستی ها ؛
این بی قراریها ، این دلآشوبها
بین این سختیها ؛
ما دلمون به این خوشه که شما رو داریم :)
شما رو داریم که مثل بقیه نیستید ؛
شما همونی هستید که نام و یادش
یک آرامشِ واسه دلهایِ خسته و بیقرارِ ما ؛
شما یک دلخوشی هستید واسه این دل هایِ
شکسته :)
‹ مَحــٰـاءْ ›
-
چیزی نبود که با حرف ها بگویم ؛
باید در آغوشت گریه می کردم :)
فرشهایِ حرم امامرضا ..
اگر زبان داشتند ؛
راوی قصههایِ بسیاری میشدند :)
من سراغِ هرکسی رفتم
دلم را زد شکست ..
غالباً این لحظهها ؛
مادر به دادم میرسد :))
آقای امام حسین ..
اگر روزی دربارهی تو
از من پرسیدند ؛
کوتاه میگویم ..
در نهایتِ ناامیدی،
او تمامِ امید من بود :)