✅ بند اول «دردهای دنبالهدار» | هدا ترخان:
✍ نمیخواهم به یادش بیاورم اما ، دردی که دهانم را پر کرده نمیگذارد. تصویری
که سالها توی سرم تهنشین شده، هم میخورد. خودم را دوباره میبینم که
ترسخورده و بهتزده به پنجره چسبیدهام.
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
✅ بند اول «آنجا که پنچرگیریها تمام میشوند» | حامد حبیبی:
✍ پشت میز نشست. آبدارچی، مثل هر روز فنجان چای و روزنامه صبح را کنار دستش گذاشت. خبر اصلی که درشت نوشته بود چندان امیدوارکننده نبود؛ احتمالش را منتفی نداسته بودند. همین احتمال، ترس به دلش انداخت. احتمال هر چیزی بیشتر از خود آن چیز ترس دارد، خودش را میتوانی نشان بدهی و خیال همه را راحت کنی.
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
#امروز
#عصر
#چهارشنبه
#شانزده_آبان
✍دورهمی اهالی ادبیات داستانی
⭕ ساعت 17
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
#ماها
#انجمن_ادبی
#بیستمین_و_دومین_نشست
👈 چهارشنبه 16 آبان ماه ۰۳
#عکسِ_ماها
با #ماها همراه باشید
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
31.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ آنچه در ماها گذشت
🗓️ چهارشنبه 16 آبانماه ۰۳
#ماها
#ویدئو
#انجمن_ادبی
#دانشگاه_هنر_و_اندیشه
◀️ «ماها» رو ببینید
🕰️ زمان: ۱:17 ثانیه
📌 گزارش #بیستودومین نشست #ماها
⭐ «ماها» هر هفته چهارشنبه ۵ عصر
🙏 با تشکر حضور دوستان عزیز
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
#ماها
#انجمن_ادبی
#بیستمین_و_دومین_نشست
👈 چهارشنبه 16 آبان ماه ۰۳
#عکسِ_ماها
با #ماها همراه باشید
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
#ماها
#انجمن_ادبی
📌 شاهد مثال برای بحثی که روز چهارشنبه درباره نام داستان و شخصیت درگرفت. از قضا این دو رمان هم دو نمونه موفق است.
⭕ یک) دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
و
⭕ دو) عقرب روی پلههای راهآهن اندیمشک یا از این قطار خون میچکه قربان!
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 انجمن ادبی #ماها
📖 بخشی از روایت «دردهای دنبالهدار» نوشته هدا ترخان با خوانش نویسنده
🕰️ زمان: 10 ثانیه
#ماها
#ادبیات
#ویدئو
#نشست_بیستو_دوم
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 انجمن ادبی #ماها
📖 بخشی از داستان «آنجا که پنچرگیریها تمام میشوند» نوشته حامد حبیبی با خوانش نسیم لطفی
🕰️ زمان: 10 ثانیه
#ماها
#ادبیات
#ویدئو
#نشست_بیستو_دوم
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
📌 #چهارشنبه 23 آبان ساعت ۵ عصر #دو داستان خواهیم خواند.
📚 «رولت روی کلوچه فومنی»
✍️ عذرا سادات رهنمایی
📚 «زیباترین غریق جهان»
✍️ گابریل گارسیا مارکز
#ماها
#داستان_منتخب_غیر_فارسی
#داستان_اعضا
#نشست_بیست_و_سوم
با #ماها همراه باشید
#ماها را به علاقهمندان معرفی کنید
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝
رولت روی کلوچه فومنی - عذرا سادات رهنمایی.pdf
320.2K
⭕ چهارشنبه 23 آبان ماه
داستان اول:
📚 «رولت روی کلوچه فومنی»
✍️ عذرا سادات رهنمایی
#داستان
#مهمان
#داستان_اعضا
#کتابخانه_ماها
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
زیباترین غریق جهان - گابریل گارسیا مارکز.pdf
2.41M
⭕ چهارشنبه 23 آبانماه
داستان دوم:
📚 «زیباترین غریق جهان»
✍️ گابریل گارسیا مارکز
#داستان
#غیر_فارسی
#داستان_منتخب
#کتابخانه_ماها
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
📌#چهارشنبه 23 آبان ماه دور هم جمع میشویم و داستان میخونیم.
#ماها
#ادبیات
#پوستر
#نشست_بیست_و_سوم
🏢 هنرستان نبش کوچه ۲۰
⭕ ساعت ۱۷
دانشگاه هنر و اندیشه
طبقه ششم
📖 داستانهایی که خواهیم خواند:
📚 «رولت روی کلوچه فومنی»
✍️ عذراسادات رهنمایی
📚 «بهترین غریق دنیا»
✍️ گاریل گارسیا مارکز
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
✅ بند اول «رولت روی کلوچه فومنی» | عذرا سادات رهنمایی:
كوله لپتاپ را جابهجا ميكنم، كفشهام را در مياورم و توي جا كفشي ميگذارم دمپاييهاي پلاستيكي را ميپوشم. سه رنگ زرد و قرمز و مشكي دارد . همه جاي آن سوراخ سوراخ است.. آدم گاهي فكر ميكند دمپايي استخر را اشتباهي اينجا گذاشتهاند. در كشويي شيشهاي را بيكه سكوريت باشد باز ميكنم، وارد ميشوم. آقاي جلالي سرش را بالا ميآورد. هشت صبح نشده، وقتي ميخندد چشمهاش برق ميزنند. داد ميزند:
- رييس تشريف آوردند .
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
✅ بند اول «زیباترین غریق جهان» | گابریل گارسیا مارکز:
نخستین کودکانی که شئای تیرهگون و اغواکننده را دیدند که از دل دریا برآمد و به ساحل نزدیک شد، پیش خود اندیشیدند که شاید کشتی دشمن باشد، اما چون دیدند که پرچم و دکلی در میان نیست، اندیشیدند که شاید این شئ، پیکر نهنگی است، اما وقتی سرانجام آب، آن را روی ساحل آورد، و آنها دستهی جلبکها و شاخکهای ستارهی دریایی و بقایای ماهیها و خرد و ریزهای دیگر را از پیکرش ستردند، تازه یافتند که آن شئ پیکر مرد غریقی است.
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
زیباترین غریق جهان - مارکز.pdf
1.02M
⭕ یک ترجمه دیگر از داستان دوم
ترجمه: سید حبیب گوهری راد
📚 «زیباترین غریق جهان»
✍️ گابریل گارسیا مارکز
#داستان
#غیر_فارسی
#داستان_منتخب
#کتابخانه_ماها
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
درباره داستان «زیباترین غریق جهان»
با تمرکز روی «استبان»
غریقی که داستان با او آغاز، ادامه و پایان مییابد.
ترجمه گلشیری
ص255
از خطِ یک تا خط ششم :
او استبان بود. (زن ها) نیازی نبود در حضور آنها (مردان) نامش را ببرند. . چون تنها یک استبان درهمه دنیا وجود داشت!!!
که دراز به دراز جلو چشمانشان افتاده بود.
از نظر مارکز :
فقط یک استبان(فرهنگِ مُردۀ آمریکای مرکزی و جنوبی) در کل دنیا وجودداشته است.
چون فقط یک آمریکایِ مرکزی وجنوبی داریم(مگر غیر از آمریکایِ مرکزی وجنوبیِ موجود،که فرهنگی غنی ولی از دست رفته داشته،آمریکایِ مرکزی و جنوبیِ دیگری هم در زمین داریم!؟)
پس استبان به هیچ عنوان اسم هیچ آدمِ دیگری هم نیست
(حالا مهم نیست که در تاریخ استبان های دیگری هم داشته باشیم! وقتی خود مارکز در داستانش حکم می کند ومی گوید: فقط یک استبان درکل دنیا وجود داشت)
((خود پیرزن هم میگوید سرو شکلش به کسی به اسم استبان رفته!
یعنی پیرزن مطمئن نیست که او کیست ولی چون از همه پیرتر است و به خاطر پیرتر بودنِ خود لاجرم به فرهنگِ دستِ کم سیصدسالِ پیش نزدیک تر است،احساس قرابتِ بیشتری با جسد دارد در حالیکه او هم چیز خاصی نمی داند فقط به قدرِ چند سال سنِ بیشترش ،اندکی از بقیه احساس همدلیِ بیشتر دارد ))
اما حرف آخر را خود نویسنده می زند
تا تکلیف همه مشخص باشد
که اسم جسد هرچه باشد، از او فقط یکی در دنیا وجود دارد.
البته که وجود داشته ! و دیگر هرگز به آن شکل وجود نخواهد داشت و می گوید که ما مردمِ آمریکایِ مرکزی و جنوبی باید سعی کنیم که با قرابت هرچه بیشتر با او ، به هویت جمعیِ جدید ِ خود دست یابیم
یعنی اصلا مهم نیست که اسم جسد یا مرده چی باشد !
چون اصلا اسم مهم نیست
هر اسمی که آورده می شد
مثلا حتی ایکس یا زِد
مارکز خودش مطمئنا این جمله را باز می گفت که :
فقط یک ایکس یا زد در کل دنیا وجود داشت(فقط یک فرهنگ غنیِ مُرده در آمریکایِ مرکزی و جنوبی وجود داشت)
✍ آریار ستوده
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
34.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ آنچه در ماها گذشت
🗓️ چهارشنبه 23 آبانماه ۰۳
#ماها
#ویدئو
#انجمن_ادبی
#دانشگاه_هنر_و_اندیشه
◀️ «ماها» رو ببینید
🕰️ زمان: ۱:20 ثانیه
📌 گزارش #بیستوسومین نشست #ماها
⭐ «ماها» | هر هفته | چهارشنبهها | ۵ عصر
🙏 با تشکر حضور دوستان عزیز
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 انجمن ادبی #ماها
📖 بخشی از داستان «رولت روی کلوچه فومنی» نوشته عذراسادات رهنمایی با خوانش نویسنده
🕰️ زمان: 14 ثانیه
#ماها
#ادبیات
#ویدئو
#نشست_بیستو_سوم
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 انجمن ادبی #ماها
📖 بخشی از داستان «زیباترین غریق جهان» نوشته گابریل گارسیا مارکز با خوانش امیرعباس شاهسواری
🕰️ زمان: 16 ثانیه
#ماها
#ادبیات
#ویدئو
#نشست_بیستو_سوم
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
برگزیده اول جشنواره ملی «شعر و داستان»:
خواندن مهمتر از نوشتن است/ خلق ادبیات داستانی کار جدی و سختی است
قم - برگزیده اول جشنواره ملی «شعر و داستان» با اشاره به اینکه ما بدون تربیت خواننده، ادبیات پویایی نخواهیم داشت و دلیل اینکه ادبیات داستانی ما هنوز بالنده نیست، شاید این باشد که ادبیات، داستان و رمان در کشور ما تبدیل به یک جریان بالنده نشده، گفت: خواندن مهمتر از نوشتن است.
لینک مطلب:
ibna.ir/x6tkP
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
انجمن ادبی ماها
برگزیده اول جشنواره ملی «شعر و داستان»: خواندن مهمتر از نوشتن است/ خلق ادبیات داستانی کار جدی و
سلام آقای سلیمانی
خوبی برادر؟
رتبه اول جشنواره ملی داستان در دانشگاههای آزاد بهتون تبریک میگیم. بدرخشی.
#ماها از موفقیت دوستانمان خوشحال میشیم. سالم باشی.
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
شرحی بر قصیده جملیه - هوشنگ گلشیری 18-Nov-2024 23-06-41.pdf
7.58M
⭕ چهارشنبه 30 آبان ماه
داستان دوم:
📚 «شرحی بر قصیده جَملیه»
✍️ هوشنگ گلشیری
#داستان
#فارسی
#داستان_منتخب
#کتابخانه_ماها
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
ماهی بی پولک - امین سپهوند.pdf
388.7K
⭕ چهارشنبه 30 آبان ماه
داستان اول:
📚 «ماهی بیپولک»
✍️ امین سپهوند
#داستان
#مهمان
#داستان_اعضا
#کتابخانه_ماها
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️
✅ بند اول «ماهی بیپولک» | امین سپهوند:
انگشت اشاره را دور ماشه میپیچم. سر تفنگ را از جلوی تن لخت مادرم بالا میآورم و زیر چانهام فشار میدهم. لعیا و اَسمَر جیغ میکشند. لختِ مادرزاد چپیدهاند کُنج اتاق و زُل بریدهاند به ماشه. نُطُق نمیکشند. با گیسهای پُف کرده و دَرهَم، بیصدا گریه میکنند. انگار زبانبریدههایی باشند که شمر و خولی ظلمشان داده و هیچوقت غُصّه بار کسی نکردهاند.
🆔
@maha_anjoman
✅ انجمن ادبی ماها ☝️