eitaa logo
ماهاد
220 دنبال‌کننده
350 عکس
87 ویدیو
40 فایل
مرکز ارزشی هنری اندیشه ورزان دانشگاهی- پاسخگویی به شبهات و سوالات مذهبی در قالب‌های علمی، ادبی و هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 سوال: آیا حدیث الناس علی دین ملوکهم درست است؟ ✍🏻 جواب: این متن در منابع روایی وجود دارد.[1] اما این که این بیان حدیث منقول از معصوم باشد یا ضرب المثل، چندان روشن نیست. به نظر می رسد این سخن ضرب المثل بوده که به جهت کثرت استعمال در محاورات به حدیث معروف شده است. چنان که در کشف الغمه آمده است: "کما ورد فی الحدیث و المثل".[2] ✍🏻 به هر حال این سخن بیانگر یک واقعیت اجتماعی است و آن این که معمولاً اقشار پایین دست جامعه – غیر از دانشمندان و عالمان- به دلیل جهل و نا آشنایی با دین و مسائل دینی تأثیر پذیری بیشتری نسبت به عالمان و نخبگان دارند و آن هم می تواند به جهت ابزارهایی باشد که در اختیار حاکمان و پادشاهان قرار دارد. حاکمان با ابزارهای تبلیغاتی و رسانه های عمومی که در اختیار دارند، آنچه را خود می پسندند و به نفع حکومت و قدرت آنها است، به عنوان باوری صحیح به مردم تحویل می دهند و مردم هم عموماً نگاهشان به آنها است و رفتار و کردار خویش را بر اساس همان باورهای تحمیل شده تنظیم می نمایند. ✍🏻 قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره دارد، آن جا که می فرماید: "و (در قیامت)، همه آنها در برابر خدا ظاهر مى‏شوند در این هنگام، ضعفا [دنباله‏روان نادان‏] به مستکبران (و رهبران گمراه) مى‏گویند: «ما پیروان شما بودیم! آیا (اکنون که بخاطر پیروى از شما گرفتار مجازات الهى شده‏ایم،) شما حاضرید سهمى از عذاب الهى را بپذیرید و از ما بردارید؟...".[3] "به خاطر بیاور هنگامى را که در آتش دوزخ با هم محاجّه مى‏کنند ضعیفان به مستکبران مى‏گویند: «ما پیرو شما بودیم، آیا شما (امروز) سهمى از آتش را بجاى ما پذیرا مى‏شوید..."؟![4] ✍🏻 منظور از "ضعفا" کسانى هستند که آگاهی و دانش کافى و استقلال فکرى نداشتند، چشم و گوش بسته به دنبال سردمداران کفر حرکت مى‏کردند؛ یعنى پیروان نادانى که با تقلید کورکورانه، خود را به وادى ضلالت افکندند.[5] بنابر این، این سخن - چه حدیث باشد و چه مثل - از جهت محتوا با آموزه های قرآن منطبق بوده و هیچ دلالتی بر جبر هم ندارد؛ چراکه آنان با اختیار خود به جهت جهل و نادانی از حاکمان خود پیروی کرده اند. ______________________________________________________________________ [1] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 102، ص 7، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق؛ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 2، ص 21، مکتبة هاشمی، تبریز، 1381ق. [2] إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 21، مکتبة بنی هاشمی، تبریز، 1381 هـ ق. [3]ابراهیم، 21، "وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ...". [4]غافر، 47، "وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّارِ....". [5] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏20، ص 123، دار الکتب الاسلامیه، تهران. 🚦@mahad313🚦
❓سوال❓ ندانم‌گراها می‌گویند نشانه‌های «وجود خالق» و «نبود خالق» برابرند؛ از این‌رو نه وجود خدا را رد کرده و نه آن‌را تأیید می‌کنند. چگونه می‌توان این تفکر را مورد نقد قرار داد؟ ✅پاسخ: در مقام نقد تفکر «ندانم‌گرایی» چند نکته را متذکر می‌شویم: ✍1 . هیچ‌کس تاکنون نتوانسته دلیلی بر نبود خداوند، یا نشانه‌های فقدان خالق بیاورد؛ نهایت سخن منکران وجود خداوند، این است که نتوانسته‌اند دلیلی بر وجود خدا بیابند، نه این‌که دلیلی قطعی بر عدم وجود خداوند یافته باشند. ✍2 . هیچ فرد عاقلی اگر دلایل دو طرف (معتقدان و منکران وجود خداوند) را ملاحظه کند آن دو را مساوی نمی‌داند؛ مثلاً در «برهان نظم» و بر اساس حساب احتمالات، احتمال تصادفی بودن نظم و خلقت جهان آفرینش، احتمال یک در برابر عددی است که قابل شمارش نیست؛ و از نظر عقلی به اندازه‌ای ضعیف است که می‌توان آن را در حد صفر ارزیابی نمود. در طرف مقابل، آنچه خداناباوران در ارتباط با بی‌نظمی مطرح می‌کنند، در مقابل نظم موجود، ارزش ارائه ندارد. ✍3 . بر فرض تساوی و برابری ادله و نشانه‌های وجود و عدم خالق، عقل حکم می‌کند که انسان نشانه‌های وجود خالق را ترجیح دهد و آن‌را بپذیرد؛ زیرا از نظر عقل با نپذیرفتن نشانه‌های عدم وجود خالق هیچ ضرری متوجه انسان نمی‌شود؛ اما در صورت نپذیرفتن ادله وجود خالق و به دنبال آن، عدم پذیرش وجود خداوند، احتمال ضرر مهم وجود دارد و از آن‌جا که این ضرر خیلی مهم است، احتمال ضعیف آن نیز از نظر عقل قابل اعتنا است و باید از آن اجتناب شود، تا چه رسد به این‌که احتمال آن مساوی یا قوی‌تر باشد. ✍در مورد منشأ و علت تفکر ندانم‌گرایی می‌توان گفت: ممکن است افراد به دلایل و انگیزه‌های مختلف به این تفکر گرایش پیدا کنند: انگیزه برخی ممکن است مسائل سیاسی باشد؛ برخی به دلیل برخورد با دلایل ضعیفی که از سوی خداپرستان اقامه می‌شد، دچار چنین تفکری شدند؛ بعضی نیز به دلیل غوطه‌ور شدن در علوم طبیعی و حسی، در مورد خداوند و امور ماوراء طبیعی، ندانم‌گرا شدند؛ در نظر اینان تنها معیار و ملاک واقعیت داشتن، درک شدن توسط علوم طبیعی و حسی است؛ از این‌‌رو خداوند که توسط ابزار حسی و دستگاه‌های آزمایشگاهی دیده نمی‌شود، وجود او مورد تردید واقع می‌شود. علاوه بر این‌که ندانم‌گرایی در واقع شعبه‌ای از سوفسطایی و شکاکیت است. ✍از همه مهم‌تر برخی انسا‌ن‌ها نمی‌‌خواهند خود را مقید به آداب دینی نمایند؛ از این‌رو با ندانم‌گرایی در صدد توجیه چنین رفتاری می‌باشند، همان‌گونه که خداوند در بیان انگیزه‌ی منکران معاد می‌فرماید: بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَه‏. یعنی هدف انسان از انکار معاد، آن است که در آینده زندگی خود رفتاری فاجرانه داشته باشد. ✳️ منبع: 🆔@mahad313