#برشی_از_یک_کتاب
#ساجی
📚 کاسهٔ سفالی روی در چوبی حبانه را برداشتم. در حبانه را باز کردم.
احساس کردم تشنهام. به اینطرف و آنطرف نگاه کردم و به جای اینکه با کاسهٔ سفالی آب در لیوان بریزم کاسه را در حبانه فروکردم و آبش را سرکشیدم. چه آب گوارایی! مثل آب چشمه و قنات خنک بود. یکدفعه صدای حمید درآمد:
ــ آی نَنین با کاسه آب مُقُلی. بذار به ساغل بِگُم.
#مهاد
#نقش_بانوان
#تشکیلات
@mahadnews
۶ آبان ۱۴۰۳