eitaa logo
ماهک☁️🌚
3.4هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
139 فایل
همراه‌باروزمرگی‌وشرحال😂🪽 حرفامون🌿 https://eitaa.com/mahakkkkmaannn تبلیغاتمون🌸☘️ https://eitaa.com/tabbbbliii مدیر🍚 @Mobina_87b ماهک؟ معشوقک‌ زیباروی🥲
مشاهده در ایتا
دانلود
به بابام میگم وقتشه یه سری وسایل اضافی خونه رو عوض کنیم یا بندازیم دور سرشو روبه من گرفت و گفت: نظرت چیه از خودت شروع کنیم 😐😂 ↫ ‹.😂⚡️.›.𔘓.!
+اگه توهم به همه اینا میگی ماکارونی؛ سلام🤝🏻😂:))) ◝
یه دختر 4 ساله تو تاکسی بغل دستم نشسته بود و آلوچه میخورد. گفتم مگه نمیدونی آلوچه بده، چرا میخوری؟ گفت پدربزرگم 115سال عمر کرد. با تعجب پرسیدم چون آلوچه میخورد؟ گفت نه چون سرش تو کار خودش بود😒😐 چنان قانع شدم که الان سه روزه دیگه با کسی حرف نمیزنم😥😂😂 😂⚡️
.🌸. ژانر؛ ، ، ، نویسنده؛ خلاصه؛ درباره‌ی دختره شیطونی به اسم نفسه که در اصفهان زندگی میکنه! حالا دختر داستان ما توی تهران دانشگاه قبول میشه! { دختره از اون خرخوناس} ولی باباش با خوابگاه و خونه جداگرفتن مخالفه!! حالا شریکه باباش یه پسر داره که دیوونس { وااابچه ی مردم کجاش مریضه!؟} دیوونه هم نیست تیکه عصبی داره!! حالا سره یه مسئله ای ازدواج بین این دوتا پیش میاد و . .
ایرانی نیستی اگه اینو انجام ندی
رمان ژانر: خلاصه: یه خانوم خجالتی و چادری یه آقای جلــــــــف وشیطون از شانس بد این خانوم همسایه از آب درمیان اذیتای این آقا برای حرص دادن این خانوم دیدنیه و خنده دار بریم ببینیم این خانوم می تونه این آقـــــای جلـــــــــــف و آدم کنه یا نه ؟
بزرگترین‌دروغ‌هایی‌که‌دختر‌‌میگن😂💗 - پنج‌دقیقه‌دیگه‌حاضرم👀🌱 - قهر‌نیستم🧡🌸 - پول‌اصلابرام‌مهم‌نیست💸🥲 - به‌هیچکس‌نمیگم‌خیالت‌تخت😹💗 - حاضرم‌باهات‌تویچادر‌زندگی‌کنم🏄🏻‍♀✨
بزرگترین‌دروغ‌هایی‌که‌دختر‌‌میگن😂💗 - پنج‌دقیقه‌دیگه‌حاضرم👀🌱 - قهر‌نیستم🧡🌸 - پول‌اصلابرام‌مهم‌نیست💸🥲 - به‌هیچکس‌نمیگم‌خیالت‌تخت😹💗 - حاضرم‌باهات‌تویچادر‌زندگی‌کنم🏄🏻‍♀✨ ⥂
📎نام رمان : 📎نویسنده : 📎ژانر :   📎خلاصه: در یه شب زمستونی پسری در حالی که عصبانیه پای پیاده از خونه مادر و پدرش بیرون میزنه و به سمت خونه خودش میره نزدیک خونه که میرسه متوجه صدایی میشه میره ببینه چه خبره که با صحنه دعوا رو به رو میشه همون طور که به سمت طرفین دعوا می دوه حاضرین با دیدن اون پا به فرار میذارن و تنها یه نفر رو زمین افتاده پسر لاغر و نحیفی که چاقو خورده اونو به خونش میبره و اونجاس که میفهمه پسری که اورده خونش یه دختره……
🤍 💖 ژانر: 💖خلاصه: داستان از اون جایی میشه که ترلان دختر شیطون  ما به دانشگاه میره ودر دانشگاه استاد جدیدی براشون میاد که از قضا خانواده این استاد دوست صمیمیشونه که از خارج میان  و مدتی در با آنها زندگی میکنند ولی طی اتفاقاتی این دو مجبور میشن باهم دیگه ازدواج کنن از سه شنبه شروع میکنیمم👀🍇