eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
411 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
93 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم استاد فاطمی نیا: (ره) اين همه در اينترنت و كتاب ميگردی كه ببينی آيت الله قاضی چه گفت ؟! آيت الله بهجت چه دستورالعملی برای سلوك داد؟! فلان عارف چگونه به مقامات رسيد؟! اين همه دنبال استاد هستی و اين در و آن در ميزنی ، چه شد آخر؟! به كجا رسيدی؟! قدم اول ، ترك معصيت است! نمی گويم معصوم شويد، اما به اندازه خودتان تلاش كنيد. ای جوان عزيز كه به دنبال سير وسلوك می باشی ، تو هنوز با پدر و مادرت تند هستی ، به ديگران پرخاش ميكنی ، آن وقت انتظار داری سالك الی الله هم بشوی؟! اگر ملاحسينقلی همدانی (ره) هم از قبر بيرون آيد و استاد سير وسلوكت تو شود ، اگر عاق والدين باشی ، به جائی نمی رسی ! @mahale114
39.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پشت پرده دستور غرب به شهروندانش برای خروج از / جاسوس‌ها برای بازخوردگیری خارج می‌شوند... شبنامه / در روزهای گذشته بین کشورهای غربی و ایران رقم خورده است. همزمان کاناداهم اعلام کرده که شهروندانش باید هرچه سریعتر ایران را ترک کنند. یک سوال حالا ذهن خیلی‌ها را مطرح کرده: چرا این افراد را در اوج بحران در ایران فرا نخوانده اند؟ غرب دارد جاسوس‌هایی که در ایران بودند را برای بازخوردگیری پیرامون آشوبها به خارج منتقل میکند/ @mahale114
ایثارگران برزول نماز ناتمام فصل چهارم: صفحه اول ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند(ضرغام) نیروی رزمی-‌تبلیغی لشکر انصارالحسین(ع) استان همدان مصاحبه: مرتضی سمیعی‌نیا؛ کمیل کمالی تدوین: کمیل کمالی مهدی یا مهدی، به مادرت زهرا عملیات والفجر2 بعد از عملیات مسلم بن عقیل، مسئولان با دیدن استقبال و حضور مستمر مردم استان همدان در جبهه‌های جنگ، تصمیم به ارتقای سازمانی سپاه همدان گرفتند. ابتدا گردان کوهستانی انصارالحسین(ع) و پس از آن تیپ انصارالحسین(ع) شکل گرفت. تیپ متشکل از 6 گردان بود که هرکدام به شهرستانی اختصاص داشت و برای هرکدام نام یکی از یاران باوفای سیدالشهدا(ع) انتخاب شده بود. گردان 151 مسلم بن عقیل متعلق به ملایری‌ها بود. گردان شهر ما گردان 152 بود که به‌نام حضرت اباالفضل(ع) نام گرفت. تویسرکانی‌ها در گردان 153 قاسم بن الحسن(ع) بودند. فرمانده جوان همدانی‌ها و بهاری‌ها، سیدحسن سماوات بود و بر گردان 154 علی‌اکبر(ع) فرماندهی می‌کرد. گردان 155 حضرت علی‌اصغر(ع) متشکل از نیروهای همدان، اسدآباد، کبودرآهنگ بود و آخرین گردان 156 حضرت حر(ع) بود که از تمام همدان در آن حضور داشتند. من در این مدت تصمیم گرفتم دوباره شانسم را برای رسیدن به حوزۀ علمیۀ قم امتحان کنم. بااینکه فضای نهاوند برای شروع عالی بود، اما برای ادامۀ راه، هیچ‌چیز جای قم را نمی‌گرفت. مخصوصاً برای منی که به‌واسطۀ جبهه رفتن، فرصت همیشه درس خواندن را نداشتم و در فرصت‌های محدود پیشِ‌رو، می‌بایست حداکثر استفاده را می‌کردم. ازاین‌رو در صورت رفتن به قم، دیگر مشکل کمبود استاد نداشتم و می‌توانستم با بیشتر درس خواندن، جبران مافات کنم. ابتدا پیشنهاد را با دوستان مطرح کردم. علی مصباح و علی‌کوثر ملکی پذیرفتند. حسن هم خیلی دوست داشت بیاید، اما فصل برداشت گندم بود و باید می‌ماند تا به پدرش کمک کند. جمعمان که جمع شد، راهی قم شدیم و دوباره به مرکز مدیریت رفتیم. این بار بهتر از سفر قبل راهنمایی‌مان کردند. مسئولی که آنجا بود گفت: «ظرفیت قم پر شده. فقط آشتیان و اصفهان جای خالی دارن. برای هرکدوم بخواید نامه می‌زنم؛ اگرچه پیشنهاد شخصی من اصفهانه.» پس از کمی فکر و مشورت، علی مصباح، رحمت موسیوند و... آشتیان را انتخاب کردند و من و علی‌کوثر از همان‌جا راهی اصفهان شدیم. نامه‌ای که دستمان دادند برای مدرسۀ امام‌‌صادق(ع) بود که به چهارباغ شهرت دارد و از مدارس قدیمی ‌و زیبای اصفهان است. معماری و عظمت مدرسه در همان لحظۀ ورود، ما را گرفت. هشتی ورودی مقدمه‌ای زیبا بر این کتاب معماری بود که با تورقی کوتاه از آن گذر می‌کردیم. هشتی، دیوارهای بلندی داشت و سر را در نگاه به بلندای آن، بالا می‌برد. آن‌قدر بالا که در تلاقی با سقفی روباز، به آسمان آبی گره بزند. از ورودی زیبا عبور کردیم و به حیاط پا گذاشتیم. وسط حیاط، جوی آب جریان داشت و چنار‌های پیر در کنارش راه را برای تازه‌واردی چون ما باز می‌کرد. یک چشممان به کاشی‌های خوش‌رنگ‌ولعاب ایوان‌ها بود و یک چشممان به حجره‌هایی که پشت‌سرهم تکثیر شده بود. مدیریت مدرسه در یکی از آن حجره‌ها قرار داشت. وقتی نامه را به مدیر تحویل دادیم، خوشامد گفت و برای انجام روال اداری راهنمایی‌مان کرد. چون هیچ وسیله‌ای با خود نیاورده بودیم، دو روز مرخصی گرفتیم تا به خانه برگردیم و وسایل را بیاوریم. وسایل که چه عرض کنم، ساکی از لباس، بقچه‌ای از بالش و پتو و یک کتاب جامع‌المقدمات تمام وسایل ما را تشکیل می‌داد. پس از برداشتن آن‌ها، از خانواده خداحافظی کردم و همراه علی‌کوثر دوباره به مدرسه برگشتم. درس‌های ما در آنجا عبارت بود از صرف میر، صمدیه، عوامل ملامحسن و احکام. استاد احکام ما مرحوم حجت‌الاسلام محمدعلی نوری بود که در کنار احکام، اخلاق و حدیث نیز می‌گفت. بعدها فهمیدم از شروط وقف‌نامۀ مدرسه این بوده که در کنار درس‌ها، حدیث جای داشته باشد. استاد نوری روحیۀ شاگردپروری داشت. بعد از درس می‌نشست و تک‌به‌تک جویای احوال ما می‌شد و نمی‌گذاشت احساس غریبی کنیم. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_18 بابت پخش این کلیپ از تمام خانواده های محترم و عفیف عذرخواهی میکنم. اما این نوع موارد را لازم است آن دسته از عزیزانی که ناخواسته وارد بازی دوسرباخت شعار زن،زندگی،آزادی شدند،بدانند...! بفرستید همه ببینن صحبت های قابل تامل یک پرستار ایرانی ساکن هلند در مورد اتفاقات اخیر ایران ؛ ماجرای دختر مستی که متوجه آزار و اذیت خود توسط دو پسر نمی‌شد... @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای مهم سالیان پیش مقام معظم رهبری درجمع علما..... .......................... ای کاش برای این کارها برنامه ای داشتن و اندازهٔ کافی متخصص تربیت میکردند....افسوس! @mahale114
فصل چهارم: صفحه دوم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... در مدرسه پخت‌وپز با خودمان بود. شام و ناهار نمی‌دادند و خودمان باید درست می‌کردیم. روزهای اول که هنوز پول‌توجیبی داشتیم، اوضاع خوب بود. اما با تمام شدن آن پول‌ها، وضع مالی ما هم بد شد. نه شهریه‌مان وصل شده بود و نه رویمان می‌شد از خانواده یا دیگران پولی بگیریم. مدرسه هر ماه ده تومان به ما تقسیمی ‌می‌داد که ده روزی می‌توانستیم نان بخریم. در روزهای خوش اول ماه، غذایمان نان بود و خورشت آن گرم بودن نان. دیگر پولمان به چیز دیگری نمی‌رسید. بعد از آنکه پولمان تمام می‌شد هم دیگر چیزی برای خوردن نداشتیم و باید روزه می‌گرفتیم تا حداقل ثوابی برده باشیم. پی‌درپی اتفاق می‌افتاد که روزها را روزه می‌گرفتیم و شب‌ها با افطاری از آب، گرسنه می‌خوابیدیم. به علی‌کوثر گفتم: «خانوادۀ ما فقیره و چیزی نداریم؛ شما که کشاورز هستید، چرا از اون‌ها درخواست نمی‌کنی؟» گفت: «نمی‌تونم. همیشه دستم توی جیب خودم بوده و تا حالا از خانواده تقاضای پول نکردم.» البته خانواده‌ها از حال ما خبر نداشتند و گمان می‌کردند بهترین غذا و شهریه را به ما می‌دهند و ما نیز بر این گمان صحه می‌گذاشتیم. هر دو خجالتی بودیم و همین سبب می‌شد از طلاب دیگر چیزی درخواست نکنیم. اگر کسی جای ما بود، شاید بی‌تعارف خودش را سر سفرۀ دیگران دعوت می‌کرد، اما ما رویمان نمی‌شد. صبح که بوی تخم‌مرغ سرخ‌کرده از آشپزخانۀ مدرسه می‌آمد، دلمان ضعف می‌رفت. چند باری از فرط گرسنگی، مجبور شدیم جنس قرضی از مغازه بیاوریم. کمترین و ارزان‌ترین را می‌آوردیم که بتوانیم پس دهیم. بااینکه مغازه‌دارهای مؤمنی آنجا بود و اگر بیشتر هم می‌خواستیم می‌دادند، اما چون در جبهه بودیم، ترس این را داشتیم با کوتاه شدن دستمان از دنیا، حق‌الناس به گردنمان بماند. اگر یک شیشه شیر برای افطار می‌گرفتیم، مقداری از آن را می‌گذاشتیم تا فرداشب دوباره افطاری داشته باشیم. خیلی روزهای سختی بود و سخت‌تر از آن اینکه با این گرسنگی باید درس می‌خواندیم و فسفر می‌سوزاندیم. شیخ موحد نساج، هم‌مباحثه‌ای ما، جوانی پخته و درس‌خوان بود. امکان مناقشه با او بر سر مسائل، توفیقی علمی ‌بود؛ اما بعضاً گرسنگی رمقی برای استفاده از این فرصت نمی‌گذاشت. بااینکه حرف برای گفتن بسیار بود با حال نزار به سکوت می‌نشستیم تا بحث تمام شود. استاد نوری بدون اینکه چیزی بگوییم، حال‌وروزمان را از رنگ رخساره فهمیده بود. یک روز بعد از درس، ما دو تا را کنار کشید و کیسه‌ای خوراکی به ما داد. آن‌قدر خوشحال شدیم که حد و حساب نداشت. گاهی در جیب لباس‌هایمان پولی جامانده پیدا می‌کردیم و گاهی در بین وسایل شخصی، سکه‌ای ‌پنهان‌شده خوشحالمان می‌کرد. ریال‌به‌ریال پول‌ها را روی هم می‌گذاشتیم تا بتوانیم یک نان بخریم. اما آن نان هم تمام می‌شد و دوباره گرسنگی اوقاتمان را تلخ می‌کرد. نوروز سال 1362 داشت از راه می‌رسید و بازار اصفهان به تکاپو افتاده بود. مدرسۀ ما در بازار بود و رفت‌وآمدها و شوروشوق مردم برای خرید شب عید را می‌دیدیم. می‌دیدیم آن‌ها چه لباس‌هایی می‌خرند، درحالی‌که ما نان شب نداشتیم. در این بین، بیشتر، خوراکی‌ها چشممان را می‌گرفت و آب دهانمان راه می‌افتاد. یک روز قدم‌زنان در بازار، درحالی‌که مثل همیشه گرسنه بودیم، به ذهنم رسید دم این پاساژ بنشینیم، شاید کسی غذا یا پولی به ما داد. یعنی گرسنگی تا به این حد امانم را بریده بود. حتی دربارۀ این پیشنهاد با علی‌کوثر گفتگو کردم، اما در پایان، هرچه با خودم کلنجار رفتم غرورم اجازه نداد. گفتم: «اگر این وسط یکی ما را ببیند و بشناسد یا کسی رفتار زننده‌ای با ما بکند چه خواهد شد؟» ادامه دارد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 گفتگو با چنگیز قلی‌زاده؛ فعال و حامی حقوق زنان از لاس‌وگاس در رابطه با شجاعت دختری معترض 🔴 دی‌بی‌سی فارسی @mahale114
رسوایی بزرگ برای ۵ رسانه ضدانقلاب/ ۱۷۳۱۲ دروغ فقط در ۲۵ روز! 🔹بررسی عملکرد ۵ رسانه (بی‌بی‌سی فارسی، ایران‌اینترنشنال، صدای آمریکا، رادیو فردا و من‌وتو) و صفحات مجازی آنها نشان می‌دهد این رسانه‌ها در ۲۵ روز گذشته مجموعا بیش از ۱۷ هزار دروغ را درباره حوادث اخیر ایران منتشر کرده‌اند. 🔹در این پیمایش صرفا وب‌سایت، کانال تلگرام، صفحات توئیتر و اینستاگرام رسمی این ۵ رسانه بررسی شده و شبکه‌های تلویزیونی آنها مورد بررسی قرار نگرفته. 🔹۵ دروغی که در ۲۵ روز گذشته بیشترین بازنشر را از این رسانه ها داشته‌اند به ترتیب شامل: ۱. ادعای دروغ ضرب و شتم مهسا امینی ۲. ادعای دروغ درباره فوت و بیماری رهبر انقلاب ۳. ادعای دروغ درباره سقوط شهر اشنویه ۴. ادعای دروغ درباره علت مرگ نیکا شاکرمی ۵. ادعای دروغ «به خاک و خون کشیده شدن دانشگاه شریف» 🔹مطابق رتبه‌بندی بیشترین انتشار اخبار خلاف واقع نسبت به حجم کل اخبار متعلق است به: ۱. شبکه بی‌بی‌سی با مجموع ۵۸ درصد ۲. ایران‌اینترنشنال با مجموع ۵۳ درصد ۳. شبکه من‌وتو با مجموع ۴۹ درصد ۴. صدای آمریکا با مجموع ۴۳ درصد ۵. رادیو فردا با مجموع ۴۱ درصد بدین ترتیب در این ایام به طور متوسط ۴۸.۸ درصد اخبار منتشر شده این رسانه‌ها خلاف واقع بوده یعنی تقریبا از هر ۲ خبر یک خبر صحت نداشته است. 🔹این رسانه‌ها مجموعا در ۲۵ روز گذشته به طور متوسط هر دو دقیقه یک دروغ منتشر کرده‌اند. 🔹مطابق این پیمایش شبکه سعودی ایران اینترنشنال با ۱۱۴۲۶ مطلب بیشترین میزان تولید را در ۲۵ روز گذشته داشته و صدای آمریکا و رادیو فردا رتبه بعدی را به خود اختصاص دادند./فارس @mahale114
RISMAN11.mp3
8.5M
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده... توسط استادعلی تقوی مرکز تخصصی جلسه یازدهم: @mahale114
4_6044004190840160374.mp3
11.58M
23 هُنَـــر واقعیِ تو ؛ اداره‌ی روزهای طوفانی زندگیته! هوشیار باش؛ طوفان، نابودت نکنه! باید قلبتو به یه طنابِ محکم ببندی؛ تا با سَر زمین نخوری. 🎤 @mahale114
خانواده آسمانی ۲۵.mp3
9.35M
۲۵ 🔺دلیل احساس هایی مانند پوچی، تنهایی، تحقیر، خوار شدن، احساس ذلت و... که گریبانگیر زندگی انسان در برهه های مختلف زندگی می‌شود چیست؟ ⚡️انسان محکوم به تجربه چنین احساس هایی ست مگر اینکه؛ بتواند شاهراه را از بیراهه تشخیص دهد. ※ مقصود از شاهراه چیست؟ 🎤 @mahale114
🔰 شریکِ جنایتکاران! امام باقر علیه السلام فرمودند: ✅مَنْ لَمْ يَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِيَ إِلَيْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا نُكِبْنَا بِهِ فَهُوَ شَرِيكُ مَنْ أَبَى إِلَيْنَا فِيمَا وَلَّيْنَاهُ. ✅ هر كس زشتى آن ستمهايى كه به ما شده و حقوقى كه از ما تباه گرديده و گرفتاريهايى كه بدان دچارشده‌ايم را نشناسد و نفهمد، با كسى كه اين جنايات را در حق ما مرتكب شده است شريک خواهد بود. 📚 ثواب الاعمال ص۲۰۸ @mahale114
عواقب قضاشدن نماز صبح 🔺مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید: اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش (نابود) خواهد شد. فرزندم تو را سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن. 🔺از امام صادق(ع) پرسیدند که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟ فرمودند :به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است. @mahale114
شبنامه 993.mp3
13.23M
مهم / قرار بود اسرائیل در آشوبها مراکز_هسته‌ای ایران را بزند / ناگفته‌های کودتایی عجیب که شکست خورد شبنامه / سناریویی عجیب و پیچیده از حدود شش ماه پیش علیه روی میز قرار گرفت/ در همین خصوص بنا بر این شد که در یک "ساعت صفر" ایران به سمت آشوب حرکت کند / قرار بود پس از سقوط دو هواپیما و آغازِ بحران در زاهدان ، اسرائیل به عنوان یک قهرمان وارد شود / همزمان سلبریتی‌ها در حال ارسال محتواهایی علیه توان هسته‌ای کشور بودند (که نمونه هایی بررسی خواهد شد) / در این مرحله قرار بود مراکز هسته ای ایران مورد هدف قرار بگیرد / شبنامه امشب را با دقت ببینید... / @mahale114
فصل چهارم: صفحه سوم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... در این بین، علی‌کوثر به مصیبت تازه‌ای اشاره کرد: «نکنه قراره عید هم همین‌جا باشیم؟ طلبه‌های شهرستانی که دارن برمی‌گردن شهرشون. اصفهانی‌ها هم که می‌رن خونه. فقط من و تو می‌مونیم و این مدرسۀ سوت‌وکور.» راست می‌گفت. چه کاری از دستمان برمی‌آمد؟ ناراحت به حجره برگشتیم. خیلی دلم گرفته بود. سفرۀ دلم را پیش خدا پهن کردم. گفتم: «خدایا، تو که حال‌وروز ما رو می‌بینی. خودت رحمی‌ کن. خودت یه چیزی برامون برسون.» ما آخوندها روی منبر این حدیث امام صادق را بازگو می‌کنیم که هنگامۀ دعا، انگار کن که حاجت تو پشت در آماده و حاضر است. برای من کار از «انگار» گذشته بود و واقعاً حاجتم پشت در بود. همان لحظه از حیاط مدرسه صدا زدند: «شیراوند، بیا دم در با تو کار دارن.» از بالکن سرک کشیدم و با تعجب پرسیدم: «با من کار دارن؟» گفت: «بله؛ برادرت اومده.» دونفری خودمان را به بیرون مدرسه رساندیم. دیدم برادرم نعمت آنجاست. خوشحال، جلو پریدم و سلام و احوالپرسی کردم. گفتم: «شما کجا، اینجا کجا؟» گفت: «توی مأموریت هستیم. کمیته دستور داده بود یه قاچاقچی مواد مخدر رو در کرمان بگیریم. حالا توی راه برگشت از کرمان، گفتم سری به شما بزنم، شاید شما هم بخواید همراهمون بیاید؛ حالا می‌آید یا نه؟» من که از خدا خواسته بودم، گفتم: «حالا شما بیاید داخل، یه استراحتی کنید. چه عجله‌ایه؟» گفت: «نه؛ قاچاقچی همراهمونه و فرصت استراحت نداریم. اگر می‌خواید بیاید، همین الان تصمیم بگیرید.» من در دلم قند آب می‌شد و در ظاهر آبروداری می‌کردم. حالت تردید به خود گرفتم و گفتم: «علی‌کوثر نظرت چیه؟ بریم؟» او هم تأیید کرد: «بله، بالاخره تعطیلات نزدیکه.» خوشحال به حجره برگشتیم تا وسایل را جمع کنیم. گفتم: «خدایا، شکرت که به فریادمون رسیدی.» علی‌کوثر گفت: «خدا رو شکر نیومدن داخل، وگرنه چی می‌خواستیم جلوشون بذاریم؟» گفتم: «همۀ حکمت خدا رو شکر.» نعمت با ماشین پاترول آمده بود و به‌خوبی فضای کافی داشت. خودش و راننده جلو نشستند و قاچاقچی و همکار دیگرش عقب بودند، ما دو نفر کنار آنان نشستیم و به‌سمت نهاوند راه افتادیم. این سفر یک خوبی داشت، آن هم اینکه ما مهمان بودیم و باید همراه میزبان غذا می‌خوردیم. بالاخره بعد از مدت‌ها، چشممان به جمال یک شام درست‌وحسابی روشن شد. شیرین‌ترین جای سفر همین‌جا بود. جلوی یک چلوکبابی خوب نگه داشتند و نعمت برای همه کوبیده و گوجه سفارش داد. من و علی‌کوثر جوری با اشتها لقمه گرفتیم و خوردیم که بقیه به اشتها آمدند. آن شب دلی از عزا درآوردیم. شام خیلی زیر زبانمان مزه کرد و مزۀ آن پس از ماه‌ها گرسنگی برای همیشه در خاطرم ماند. البته نعمت حواسش بود و پول ما را نه از جیب کمیته، بلکه از جیب خودش حساب کرد؛ اما اگر از بیت‌المال هم می‌داد ثواب داشت، آن‌قدر که ما گرسنه و مستحق بودیم! به‌هرصورت به خانه رسیدیم. مادرم با اولین نگاه گفت: «چرا این‌قدر لاغر شدی؟» گفتم: «چیزی نیست... به‌خاطر غریبی بوده و رنج دوری از شما. فقط برام غذاهای محلی درست کن که دلم برای دستپختتون تنگ شده.» مادر هم کم نگذاشت و مدتی بعد با خوردن غذاهای مقوی و خوشمزۀ او رنگ‌ورویم برگشت. در ایام نوروز سال 1362 آقای محمد سلگی، برادر شهید یونس پیشنهادی را با من در میان گذاشت. او از معلمان خوب منطقه و مدیر مدرسه روستای سردوران بود. از طریق انجمن اسلامی باهم در ارتباط بودیم. ظاهراً برای معلم قرآن و دینی‌شان مشکلی پیش آمده بود و بعد از عید معلم نداشتند. پیشنهاد داد تا پایان سال تحصیلی، کمک‌کارشان باشم. بااینکه شانزده سال بیشتر نداشتم با کمال میل پذیرفتم و پشت میز معلمی ‌حاضر شدم. فاصلۀ سنی کم من با دانش آموزان سبب شده بود ذائقۀ آن‌ها را بدانم و با زبان خودشان با آن‌ها گفتگو کنم. وقتی خودم دانش‌آموز بودم دوست داشتم معلم به ما بها بدهد و به سؤال و جوابی هم که شده ما را در بحث دخیل کند. برای همین، به بچه‌ها میدان دادم و از حرف‌های خودشان استفاده کردم. کلاس قرآنی که همیشه به سکوت و رخوت می‌گذشت، شده بود بانشاط‌ترین و شلوغ‌ترین کلاس مدرسه. بچه‌ها خیلی خوششان آمده بود و حسابی استقبال کردند. معلمان تعجب کرده بودند که این دیگر چه کلاسی است؟ این‌طور آیا فرصتی برای درس خواندن هم می‌ماند؟ حتی برای آقای سلگی تردید ایجاد شده بود که آیا این روش نتیجه‌بخش است یا نه؟ برای همین یک روز بدون اطلاع قبلی وارد کلاس شد و از بچه‌ها سؤال‌وجواب کرد. بچه‌ها نه‌تنها جواب‌ها را می‌دانستند، بلکه اضافه‌تر از کتاب توضیح دادند. آنجا دیگر مطمئن شد و گفت: «با همین روش ادامه بده!.»... @mahale114
33.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مرگ بر دیکتاتور شعار ماست/ چه کسی دیکتاتور است و چه کسی نیست؟ (بخش کامل گفتگوی رسایی درباره شعار مرگ بر دیکتاتور) 🔹«مرگ بر دیکتاتور» شعار ماست که باید با صدای بلند بگوییم، اما دیکتاتور کیست؟ رضاخانی که با کودتا روی کار آمد و محمدرضاشاهی که جنایات بی شماری مرتکب شد؛ هر دو نفر هم قانون اساسی را تغییر دادند تا فرزندشان را جانشین خود کنند. 🔹دیکتاتور کسی بود که می‌خواست در دهه ۷۰ ریاست جمهوری را مادام العمر کند؛ کسی که وقتی رأی نیاورد گفت تقلب شده، دیکتاتور کسانی هستند که وقتی یار ندارند با ربات هشتگ‌سازی می‌کنند و می‌گویند حکومت از لبنان نیرو آورده است ولی خودشان التماس می‌کنند که آمریکایی‌ها بیایند اینجا زمام امور را در دست بگیرند.  🔹اما آن کسی که به اجبار مسئولیت رهبری را پذیرفت و عکس خانواده‌اش جایی نیست، دیکتاتور نیست، هر چند می‌گویند به دنبال جانشینی فرزندش است. @mahale114
💢 برداشت های انحرافی از وحدت 🔸 وحدت، به معنای نزدیک شدن فرقه‌های توحیدی به یکدیگر، بر اساس مشترکات است، همراه با حفظ ماهیت آنها و آزاد گذاشتن هر فرقه در فروع خاص خود، بدون اینکه نسبت به مختصات فرقه دیگر، حساسیت آشکار نشان داده شود. 🔸 یک. عدم امکان وحدت برخی بر این باورند، که هرگز بین ما و اهل تسنن، اشتراکی نیست؛ در حالی که بحث وحدت، در جزئیات نیست، همین که خدا و پیامبر را قبول دارند، کافی است؛ زیرا پیامبر نیز اهل کتاب را به وحدت دعوت کرد.[سوره آل عمران، آیه64] 🔹 دوم: عدم عقب نشینی اهل تسنن گاه تصور می‌شود، وحدت به معنای عقب‌نشینی از عقاید است، در حالی‌که بحث وحدت، عقب‌نشینی در رفتار است؛ نه در عقاید، به این معنی که در برخی موارد، از اظهار عقاید، پرهیز شود، هرچند اهل تسنن پرهیز نکنند. درست مانند پدری که با بچه نافرمان، مدارا می‌کند. 🔸 سوم: وحدت ساخته دشمنان برخی با برداشت انحرافی از شیطنت‌های معاویه، فکر می‌کنند وحدت ساخته وی است؛ زیرا معاویه در نامه‌ای امیرالمومنین علیه‌السلام را عامل تفرقه و خونریزی بین مسلمانان معرفی می‌کند. در حالی‌که خود معاویه موجب خونریزی شده بود و این سیاست معاویه بود، که جای جلاد و شهید را عوض کند.[بحارالأنوار، داراحیاء التراث، ج‏33، ص80] علاوه بر اینکه، وحدت، ریشه در قرآن و روایات دارد. 📎 📎 📎 📎 @mahale114
Khabare Khoub.mp3
10.39M
🎵 آهنگ «خبر خوب» اسبتو زین کن، شالتو بنداز، تکلیف دنیارو یکسره کن.... 🎙 با صدای: پویا بیاتی ⭕️ تولید واحد موسیقی مؤسسه مصاف @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشف سلاح دست‌ساز کُشنده از اغتشاشگران در مشهد ماموران یگان ویژه در مشهد از برخی از اغتشاشگران حاضر در تجمعات، سلاح دست‌ساز کُشنده کشف کردند. خانواده های محترم لطفا بیشتر مواظب جوانان خود باشید. @mahale114
▪️اشتباه نکنید، این نقشه کرونایی کشور فرانسه نیست. نقاط قرمز: پمپ بنزین‌های خالی از سوخت نقاط نارنجی: پمپ بنزین‌های بحرانی خبرهایی که شما در خبرگزاریهای داخلی و خارجی بازتابش را پیدا نمیکنی!. چرا؟ چون هدف اصلی سوریه سازی ایران است. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما دختر دارها، خسته نباشید! شما دولت ایران، خسته نباشید! شما دانشگاهها، خسته نباشید! شما دبیرستانها، خسته نباشید! شما کارگردانان سینما، خسته نباشید! (شما فائزه هاشمی ها و مهدی نصیری ها، خسته نباشید!) اصلاح‌طلبان و اصولگران کنارکشیده شما هم خسته نباشید. با این رواج بدحجابی و بی بندوباری توسط شماها ببینیم کی ختم اسلام رو باید برگزار کنیم!! واقعاً خسته نباشید! بی حجابها رو چادری نکردید که چادری هامون هم بی چادر شدند! کُلّکُم راع و کُلّکُم مَسئوُل به خدا قسم در قیامت از شما دولتی ها، شما دانشگاهیا، شما حوزویان و تمام شماهایی که در رواج بدحجابی مسئول هستید در اینباره سوال خواهد شد و جوابی نخواهید داشت 👤پ ن: کجای کاری آشیخ‌حسین انصاریان بزرگوار! امروز باید بگی : خواص انقلابی خسته نباشید! رسانه های انقلابی خسته نباشید! مذهبی های پروفایل عکس رهبری خسته نباشید! پ ن: این پست مربوط به ماها قبل هست، مجبور شدیم دوباره بازنشر کنیم، بگیم وقتی همه خواب بودند پروژه بدحجابی و آشوب در حال برنامه ریزی بوده است... برادران و خواهران مثلا انقلابی، شما ها که امروز جرئت دفاع از حجاب را ندارید، قبلاً هم خواب بودید، بعداً هم دوباره خواهید خوابید! @mahale114
به عنوان نمونه. شمابفرمائید جرمش چه بود؟ جزاینکه سرباز اسلام بود و از دین اسلام پاسداری میکرد؟!.... ❌ بعد از اینکه اسیرش کردن ، برای اعتراف گرفتن ازش ، هر دو دستش رو از بازو بریدن ... 🔹با دستگاه‌های برقی همه‌ی صورتش رو سوزوندن ، وقتی پوست جدید جایگزین شد ، پوستش رو کندن و انداختنش تو دیگ آب نمک ... مرحله بعدی انداختن توی دیگ آبجوش ... وقتی جونش رو گرفتن ، جسدش رو تیکه تیکه کردن ، جگرش رو پختن، یه بخشیش رو خودشون خوردن و مابقیش رو و به خورد هم‌ سلولی‌هاش دادن ... این فقط یک سکانس از جنایات هاست. همون ای که امروز پسر خاله‌ی مرحومه مهسا امینی با پرچمشون میاد پشت دوربین و جمهوری اسلامی رو متهم میکنه ... 🕊🌹 @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جواب روشن ومنطقی حجت‌الاسلام کهرمی به حسن آقامیری درباره گشت‌ارشاد و مهسا امینی رویارویی باادب و بی ادب با سواد و بی سواد با منطق و بی منطق 🔻به نظرتون کسی که حرف حسابی و منطقی برای موضوعی داره ، لازمه اینقدر فحش بده؟؟ جناب آقای حسن آقامیری. جناب آقای حجت الاسلام کهرمی. @mahale114