فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تکاندهنده «بهروز وثوقی» از برخورد عجیب «پرویز ثابتی» رئیس رکن سوم ساواک، با او بهخاطر بازی در یک فیلم؛
جوری تو را میکشیم که مرگت عادی به نظر برسد!
🔹دو روز قبل و پس از سالها اختفا، تصویری جدید از پرویز ثابتی در آمریکا منتشر شد که واکنشهای زیادی را در پی داشت.
🔹ثابتی در حالی در تجمعی با عنوان ادعایی آزادی ایران شرکت کرده که سالها مدیریت او بر رکن سوم ساواک و کمیته مشترک ضدخرابکاری، یکی از سیاهترین صفحات برخورد با مخالفان در کشور ماست.
🔹این موضوع بهانهای شده تا افراد مختلف به بازخوانی جنایات پرویز ثابتی بپردازند، از جمله این موارد ویدئویی است که بهروز وثوقی از بازیگران قبل از انقلاب در آن از تجربه تلخ برخورد ثابتی با خود میگوید.
💢 پن: خدا میداند ساواک چه کسانی را طوری کشته که طبیعی به نظر رسیده یا خودکشی تلقی شده! #آقاتختی
#حجت_الاسلام_کافی ووو...
#نفوذ
#بهائیت
#اغتشاشگر
#جهاد_تبیین
#تروریست_های_کرواتی
@mahale114
مطرح شدن دوباره نام پرویز ثابتی فرصت خوبی است برای بازدید عمومی دانش آموزان، دانشجویان و سایر تشکلهای فرهنگی و مردمی از #موزه_عبرت
مکانی که بعد از 44 سال همچنان بهترین ویترین از جنایتهای بی سابقه ساواک در دوره پهلوی است. تاریخ را برای نسل جدید نباید فقط تعریف کرد، باید نشان داد.
#نفوذ
#بهائیت
#اغتشاشگر
#جهاد_تبیین
#تروریست_های_کرواتی
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
مطرح شدن دوباره نام پرویز ثابتی فرصت خوبی است برای بازدید عمومی دانش آموزان، دانشجویان و سایر تشکلها
+۱۸
آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخنهای پایم از جا پریدند و افتادند و ناخنهای دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جریتر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزهام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزهام باطل نمیشود، چون به زور است.
...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایهای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویلهای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل میکرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو میرفت. خون به دستم نمیرسید. پنجههایم بیحس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم...
آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم میریخت و میسوزاند و پوست را سوراخ میکرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضهها میگرفتند و موها را آتش میزدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را میسوزاندند. از سوزش درد به خود میپیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را میکندند و هی تکرار میکردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا میبستند و بعد آن را آتش میزدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم میسوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم میگذاشتند و آتش میزدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم میریختند.
کاری از دستم برنمیآمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد میزدم... مرا لخت آویزان میکردند و گاهی بر آلت تناسلیام شلاق میزدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود...
تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که میتوانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمیگیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی میماند. دستها را از مچ با مچبند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچها را سفت میکردند قالبها بر مچ و ساق پاهایم فرو میرفت و به اعصاب فشار میآورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر میکردم خون از محل ناخنهای دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس میشد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر میکشید. به دست راست کمتر فشار میآوردند، زیرا بعد از پرس دست باد میکرد و دیگر نمیشد با آن اعتراف نوشت.
بعد از مهار شدن دستها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو میآمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد میکشیدم، صدا در کلاه کاسکت میپیچید و گوشم را کر میکرد، نه میشد فریاد کشید و نعره زد و نه میشد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن میشد. گاهی شلاق را به کلاه میزدند، دنگ و دنگ صدا میکرد و سرم دوران مییافت و دچار گیجی و سردرد میشدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچها را دائم شل و سفت میکردند...
کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت میکردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندانهایم به هم میسایید. از دماغ و دهانم بخار بلند میشد. دست و بدنم میلرزید. نمیتوانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود...
بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت)
پست پایانی
#نفوذ
#بهائیت
#اغتشاشگر
#جهاد_تبیین
#تروریست_های_کرواتی
@mahale114
هدایت شده از محله شهیدمحلاتی
+۱۸
آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخنهای پایم از جا پریدند و افتادند و ناخنهای دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جریتر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزهام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزهام باطل نمیشود، چون به زور است.
...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایهای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویلهای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل میکرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو میرفت. خون به دستم نمیرسید. پنجههایم بیحس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم...
آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم میریخت و میسوزاند و پوست را سوراخ میکرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضهها میگرفتند و موها را آتش میزدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را میسوزاندند. از سوزش درد به خود میپیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را میکندند و هی تکرار میکردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا میبستند و بعد آن را آتش میزدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم میسوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم میگذاشتند و آتش میزدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم میریختند.
کاری از دستم برنمیآمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد میزدم... مرا لخت آویزان میکردند و گاهی بر آلت تناسلیام شلاق میزدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود...
تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که میتوانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمیگیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی میماند. دستها را از مچ با مچبند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچها را سفت میکردند قالبها بر مچ و ساق پاهایم فرو میرفت و به اعصاب فشار میآورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر میکردم خون از محل ناخنهای دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس میشد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر میکشید. به دست راست کمتر فشار میآوردند، زیرا بعد از پرس دست باد میکرد و دیگر نمیشد با آن اعتراف نوشت.
بعد از مهار شدن دستها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو میآمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد میکشیدم، صدا در کلاه کاسکت میپیچید و گوشم را کر میکرد، نه میشد فریاد کشید و نعره زد و نه میشد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن میشد. گاهی شلاق را به کلاه میزدند، دنگ و دنگ صدا میکرد و سرم دوران مییافت و دچار گیجی و سردرد میشدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچها را دائم شل و سفت میکردند...
کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت میکردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندانهایم به هم میسایید. از دماغ و دهانم بخار بلند میشد. دست و بدنم میلرزید. نمیتوانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود...
بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت)
پست پایانی
#نفوذ
#بهائیت
#اغتشاشگر
#جهاد_تبیین
#تروریست_های_کرواتی
@mahale114
ایشون «احمد فراستی» سربازجوی اداره سوم ساواک هستند که در تجمع سلطنتطلبان دیده شدند...
🔺معلومه چاهزاده از دور و بریهاش ناامید شده که زده توی کار نوچههای جلاد باباش! جلادان ساواک بعداز چندین سال پنهان شدن حالا یکی یکی در حال رخ نشان دادنند!
فقط باید مواظب باشیم دشمنان با کمک #فضای_مجازی جای #جلاد با #شهید را عوض نکنند...!
#نفوذ
#بهائیت
#اغتشاشگر
#جهاد_تبیین
#تروریست_های_کرواتی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 بدون تعارف با پدری که تندیس شرافت و بزرگی به او اهدا شد
🔻پدری قمی که فرزند معلولش را به راهپیمایی ۲۲ بهمن آورده بود و عکس آن در فضای مجازی پخش شد
#فجر_انقلاب
#بیاد_رزمندگان
#مردم_دیدبان_انقلاب
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ تذکر شهید بهشتی به اصلاحطلبان و اصولگرایان
ما با اسم شما کاری نداریم
لیبرال یا غیرلیبرال
فقط در برابر محرمات الهی حساسیت داشته باشید...
وقتی شما رییس یک اداره هستی،
و در برابر تبعیض و ظلم و فساد و رشوه حساسی،
در برابر فاصله حقوق و درآمد حساسی،
در برابر کیفیت پوشش خانمهای کارمند حساسی،
در برابر روابط و طرز گفت و شنود خانمها و آقایان کارمند حساسی و میکوشی همه را به راه عفت و پاکدامنی و تقوی و درستی بیاوری
بالای چشم ما جا داری، ما با اسمت کاری نداریم....
[آقایان محترم! ما با اسم شما کاری نداریم. اسمتان اصلاحطلب باشد یا اصولگرا، اسم دولت شما انقلابی باشد یا اعتدالی، اسم مجلس شما انقلابی باشد یا واداده... فرقی ندارد ما با عمل شما کار داریم، آیا در برابر حرامهای الهی حساسید؟!]
#قانون
#فساد
#آخرت
#حجاب
#همه_مسئولیم
#حجاب_حکم_خدا
#بی_تفاوت_نباشیم
#برخورد_بامتخلفین
@mahale114
📲 هماکنون؛ #تیتر_یک Khamenei.ir
👈🏻 #شنبه_تاریخی
🔺 روز غلبه صدای ملت بر صدای دشمن
🔺 پیام ملت در ۲۲ بهمن، حمایت کامل از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود
#رهبر_انقلاب
@mahale114
📩 پیشرفت کشور ما در شرایط تحریم موجب حیرت ناظران است اما در کار تبلیغات و رسانهای کردن آنها هنوز تبحر لازم را نداریم
🔻 ما گفتیم که پیشرفت کردیم واقعیت این است؛ از خیلی از پیشرفتها ممکن است آحادی از مردم مطلع نباشند. خب، بله ما در تبلیغات و کارهای رسانهای هم ضعیفیم، این را هم بدانید. در تبلیغات در کارهای رسانهای ما آن تبحر و مهارت لازم را هنوز پیدا نکردهایم یک مقداری ضعیفیم، لذا گفته نمیشود، دیده نمیشود، فهمیده نمیشود.
آنهایی که میروند بازدید میکنند میبینند نمایشگاهها را و بعضی جاها را، مبتهج میشوند. بعضیها به شدت متعجب میشوند خارجیها که میآیند گاهی اوقات اینها را میبرند یک جاهایی را نشانشان میدهند تعجب میکنند میگویند شما در شرایط تحریم به این چیزها دست پیدا کردید؟ ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
#رهبر_انقلاب
#شنبه_تاریخی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این الاغ هم رفت تو #گونی_سه_خط
خانم هتاک به آمر به معروف ، هدایت شد
نادم باش بلکه رستگار شوی😏
حرمت اون نمکی که از سر سفره انقلاب میبرید رو نگه دارید حداقل
انقلابیون جان بر کف اگر نبودن که داعش با شما ۴ تا حوری داشت عروسک بازی میکرد😒
#قانون
#حجاب
#امنیت
#حجاب_حکم_خدا
@mahale114
اینم شکار امروز
خرس گنده رفته خرس گنده برای خرس گندش خریده!😂😂😏😏
ان شاء الله توش خرس گنده واقعی باشه بپره عشقشو بقوله😁
خلاصه بعضیا ایرانین و عرب رو نمیپرستن.
ولی تا دلتون بخواد غرب رو میپرستن😐 تازه خیلیاشونم امسال عزادارن بخاطر مهسا امینی ولی خرسشون رو بهجا آوردن
#جاهلیت_مدرن
#خودتحقیرنباشیم
@mahale114
4_5805627608922065530.mp3
5.4M
#منبر کوتاه
استاد_عالی
💠سلب توفیق بخاطر یک دل شکستن
✍ بی اعتنایی علی بن یقطین نسبت به یک شیعه و واکنش امام کاظم علیه السلام
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
👈مسئولین گوش کنند
شهادت#امام_موسی_بن_جعفر علیه السلام را تسلیت عرض میکنم.
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
14001205eheyat-rasouli-roze.mp3
5.33M
عمری زدیم از دل صدا...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی•
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
4_5841293872046540372.mp3
5.51M
#زمینه
با عرض تسلیت #شهادت_امام_کاظم علیهالسلام
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
🎤سید مجيدبنی فاطمه
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
جلسه دیدار روحانی و جمعی از وزرا و معاونان سابق | دورهمی مسئولین دیروز و بانیان وضع امروز
🔺 «حسن روحانی»، رئیسجمهور سابق ایران دیروز در ادامه جلسات دورهای خود با وزیران و معاونان رئیسجمهور دولتهای یازدهم و دوازدهم دیدار کرد.
💢 پن: کاش حداقل رئیس قوهقضائیه هم در این جلسات شرکت کند و از دوستان بپرسد با اتکا به کدام مصونیت قانونی توانستند چنین ضربات مهلکی به کشور بزنند که حتی بعد از پایان مسئولیتشان کسی نتوانسته آنها را به میز محاکمه بکشاند!
#بصیرت
#جهاد_تبیین
#بی_تفاوت_نباشیم
#برخورد_بامتخلفین
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نامه عجیب و لو رفته یکی از مسوولین مملکت🤔
دلمون خوش بود این مسئول هر مشکلی داشت، ولی باسواد و فهیم بود اما انگار طوره دیگری بوده.
با این سطح سواد شده مسئول !!!😊
#شاه_خائن
#شاه_فراری
#انقلاب_اسلامی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی برای افزایش محبت و دوستی به خدا دنبال ختمهای سنگین میروند و از ذکری به این آسانی غفلت میکنند
🔰آیت_الله_بهجت
#نیایش
#مهدویت
#یکتا_پرستی
@mahale114
4_5854992863510661691.mp3
2.08M
شرح خطبه ۷۲ نهج البلاغه
توسط
استاد محمد علی انصاری
خطبه ۷۲-بخشدوّم
زمان : 10:17
🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹🙏
اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِکَ، وَنَوَامِيَ بَرَکَاتِکَ، عَلَي مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ.
🔹گرامى ترین درودها و افزون ترین برکات خود را بر محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بنده و فرستاده ات اختصاص ده،
#نهج_البلاغه
#امیرالمؤمنین_حیدر
@mahale114
D1738016T15487180(Web).mp3
9.95M
سخنرانی حجتالاسلام علی نظری منفرد با موضوع "واکاوی فرزندان و خانه امام کاظم (علیه السلام)
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
بمناسبت شهادت #امام_کاظم_علیه_السلام
حجت الاسلام والمسلمین استاد نظری_منفرد
#سخنرانی
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
#حدیث_روز
حدیثی از امام کاظم (علیه السلام) درباره انقلابی از قم
امام كاظم عليه السلام فرمودند: رَجُلٌ مِن اَهلِ قُم يَدعُو النّاسَ اِلَي الحَقِّ مُجتَمِعٌ مَعَهُ قَومٌ كَزُبُرِ الحَديدِ لاتَزَلَّهُمُ الرِياحُ العَواصِفُ و لايَمِلُّونَ مِنَ الحَربِ و لايَجبَنُونَ و عَلَي الّلهِ يَتَوَكَّلُونَ و العاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ (بحارالأنوار ، ج ۶۰ ، ص ۲۱۶)
مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت میكند، قومی همراه او جمع میشوند مانند پارههای آهن كه تند بادهای حوادث آنها را نمیلغزاند، از جنگ خسته و ملول نمیشوند و نمیترسند و به خداوند توكل میكنند و سرانجام نيک، برای پرهيزگاران خواهد بود.
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
#سلام_همسایه
🌹◼️◼️◼️◼️◼️◼️🌹
یا حضرت مشکل گشا موسی بن جعفر
عشق علی موسی الرضا، موسی بن جعفر
دستم به دامان تو یا باب الحوائج
من کوه درد و تو دوا ،موسی بن جعفر
میشه معجزه، توو روضه هات
محشره گره گشاییات
ای غریب کاظمین
اون که می میره برات منم
زیر دین سفره هات منم
ای غریب کاظمین
ای غریب کاظمین.....
با تو چه کرده کینه ها ، موسی بن جعفر
خوردی کشیده بی هوا ،موسی بن جعفر
آقای مهربون من ،چیا کشیدی
کنج سیه چال بلا ، موسی بن جعفر
چه قَدَر میون سلسله
خوندی نیمه شب تو نافله
ای غریب کاظمین
کشتنت یه عده بی حیا
شنیدی چه قد تو ناسزا
ای غریب کاظمین
ای غریب کاظمین...
کشتن تو رو بد کینه ها ،موسی بن جعفر
زهرا گرفت واست عزا ،موسی بن جعفر
جسمت سه روز موند روو زمین ، اما نبودش
شکر خدا به زیر پا ،موسی بن جعفر
روی نیزه ها نرفت سرت
ندیده اسیری دخترت
بمیرم برا حسین
تو نموندی بی کفن آقا
زیر لب می گه امام رضا
بمیرم برا حسین
بمیرم برا حسین.....
گروه جهادی منتظران موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف
#شهادت_امام_موسی_ابن_جعفر علیه السلام را خدمت آقا و مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف، آقا علی ابن موسی الرضا علیهالسلام،
بی بی جانمان خانم حضرت معصومه سلام الله علیها، رهبر معظم انقلاب وتمامی پیروان و دوستداران آن حضرت به ویژه شما همراهان گرامی عرض تسلیت دارد.
التماس دعا
#من_غلام_اهلبیتم
#محله_شهید_محلاتی
#مسجد_امام_حسن_مجتبی
#گروه_جهادی_منتظران_موعود
@mahale114
شبنامه 1119 - @mrtahlilgar.mp3
10.92M
#خبر
سفر تاریخی رئیسی به چین ! اهتزاز پرچم ایران در چین / ایران چه در سر دارد و دنبال چیست؟
شبنامه / روز گذشته چینی ها میهمان رئیس جمهور ایران بودند / سفری که با واکنش های تند غربی ها و ابراز نگرانی صریح آنها همراه بوده است / چین و ایران دقیقا از هم چه میخواهند و به دنبال چه هستند؟ / #آقای_تحلیلگر
@mahale114