📚دو کلمه حرف حساب 1.بارور کنید، گرده افشانی کنید ، دست بگیرید ، وام بدهید ، 📌عطش بیافشانید، ؛ درخت تشنگی را در نهاد انسان غرس کنید . رشد استعداد ها در همین است . 2. فُوت کوزه گری همین است . 📌《سُوز دل》 جرعه ای از سُوز دل را سَر بکشید ، بسُوزید ، تا پدر شوید ؛ مادر باشید ؛ استاد گردید؛ معلم شوید؛ مربی گری کنید . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

🗓هژمونی جوان و یک راه . 📌پدر و مادر ها ، معلمان ، فرهنگی کاران ؛ با کودکان ، نونهالان ، بچه ها ؛ می توانند ارتباط بگیرند و برنامه ریزی کنند و آنها را با چند شکلات و بادکنک دور خود جمع کنند. ولی وقتی به جوان برخورد می کنند ، متوقف می شوند و هاج و واج نظاره گر هستند . و کاسه چه کنم به دست می گیرند . 📌عده ای خیال خود را راحت میکنند و سراغ هیئت و جوانان مذهبی می روند و به خیال اینکه جوان همین تعداد برو بچه های حزب اللهی است ؛ سخنرانی و روضه باز میخوانند و اشک می ریزند . که این قسم کار پسندیده و لازم است. 📌عده ای هم جوانان را در کنسرت و خوانندگی دور هم جمع می کنند و خیال آسوده دارند که حقیقت جوان همین ژیگول ها و روغن زده ها هستند. 📌عده ای هم در گوشه ای به انتظار چند کال جوان با هر فرمی یک لنگ پا ایستاده اند ! 🔮مشکل اساسی در نشناختن هژمونی جوان است . مفاصل فکری جوان بر دو پایه {آرمانگرایی، واقع بینی } استوار است و توفان تمدن غربی بر مدار واقع بینی؛ جهان جوان را سند به نام خود زده است.و جوانان در کره خاکی را با ابزار واقع بینی شکار میکند و در بازار برده فروشان به حراج میگذارد. و عده ای غافل جوانان را در باتلاق آرمانگرایی رها کرده اند و سرمست از این پیروزی جام می می نوشند. 🔸نخ هژمونی جوان در گره بین {واقع بینی آرمانگرا }است . که اگر این شاکله در ذهن پدر و مادر ، معلم ، استاد، مربی ، فرهنگی کاران،؛ نقش بست ؛ و شدند{ آرمانگرای واقع بین} ، اطراف آنان را جوانان در هر گروه ،سن ، قیافه، مد، شکل ، حلقه خواهند زد. از آرمان بهشت گفتن بدون واقعیت معیشت غلط است . از آرمان جهاد گفتن بدون واقعیت خودسازی غلط است . از آرمان علم گفتن بدون واقعیت پژوهش غلط است. از آرمان مومن گفتن بدون واقعیت امتحان الهی غلط است . از آرمان شهادت گفتن بدون واقعیت زندگی غلط است . از آرمان قیامت گفتن بدون واقعیت حق الناس غلط است . از آرمان تمدن نوین اسلامی گفتن بدون تشکیلات غلط است . از آرمان ظهور گفتن بدون واقعیت مجاهدت غلط است . از آرمان اصلاح گفتن بدون واقعیت نماز غلط است. از آرمان گفتن بدون واقع بینی غلط است . 🌺ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک ✍سیدجوادمحمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

📿پای سجاده الهی تصمیم گرفتم، تو را از بالای تاقچه به درون قلبم برگردانم . مرا یاری رسان سید جواد محمدزاده

🗓رسالت ، تراکم جوانان 🚩آشفتگی نسل جوان را چگونه باید سامان بخشید ؟ 🚩جوانان مبتلا به بیماری بی هویتی ، بی هدفی ، نهلیسم را چه دارویی شفا می بخشد ؟ 🚩معجزه پیامبر قرن ۱۴۰۰ چیست ؟ 🚩اکسیر کدام است ؟ ✔《رسالت》 تمدن غربی ؛رسالت جوانان را در بدست آوردن پول ، طلا، ویلا، ماشین لوکس ، لب ساحل ، سفرهای خارجی ، تجرد قطعی معرفی کرده است . پیامبر اکرم آدمها را بر مدار رسالت تربیت کرد ، بلال حبشی با وعده پول و پست و مقام مسلمان نشد ؛ رسالت مندانه پا به یاران اسلام نهاد . پیامبر ستاد انتخاباتی نزد تا رییس جمهور شود و سلمان و ابوذر وزیر او شوند . بزرگترین هنر انقلاب اسلامی، بارور کردن رسالت انسانها بوده است . امام امت شاهرخ ضرغام ها را از کف بازار به میدان رسالت عروج داد. امام حاضر امثال شهید مجید قربانخانی را با همان خالکوبی ها به درجه رسالت مندی رساند و شهادت کمترین پاداش انسان رسالتی است . ✔حضرت علی اکبر ع ؛ نمونه بارز یک انسان رسالت شناس است که می داند الان در میانه حق و باطل وظیفه اش اربا اربا شدن در چشم امام است . جوانان اگر به رسالت خود آشنا شوند و آگاهی یابند ، تمدن نوین اسلامی سرعت خواهد گرفت . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

📚کوتاه نوشت 🔸تور《تماشا 》راه بیاندازید ؛ دست از برگزاری دوره ها در کنج اتاق های تاریک بردارید ؛ ✏آفتاب را نشان مخاطبان خود بدهید ؛ ✏گل یاس ، مریم ، نرگس ، بو کنید ؛ ✏درخت را در آغوش بکشید ؛ ✏صورت خود را به آب دریا بسپارید ؛ ✏گاو و گوسفند را نظاره کنید ؛ ✏خاک بازی کنید ؛ تور تماشا از هزاران دوره و کلاس مفید تر و مغذی تر است . والسلام . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

📿پای سجاده الهی دستم را قطع کن ، اگر دست به دامان خدایان زمینی زنم ؛ الهی پایم را بشکن ، اگر پای به نگاه خدایان سنگی نهم ؛ الهی قلبم را بشکاف ، اگر قلبم را به قلب عروسکان کوکی پیوند دهم ؛ الهی چشمم را از حدقه بیرون بکش ، اگر چشم به مال دنیا بدوزم ؛ الهی گوشم ببرّ، اگر گوش به امام نسپارم ؛ الهی آتشم بزن ، اگر پای سجاده آتش نگرفتم ؛ ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

👥 گپ و گفت 🛆می پرسند ؛ غیبت تا کی؟! می گویم ؛ غیبت! من نرفته ام تا بیاییم؛ هستم ،بوده ام ؛ تو بیا ؛ کی می آیید ؟! سوی من چهار دست و پا بیایید ؛ منتظرم 🛆می پرسند؛ در فراق تو چه کنیم؟! می گویم؛ اشک ، گریه ، ندبه ؛ 🛆می پرسند؛ جوانان تکه تکه شدند؛ زیر رگبار شبهات ؛ تو ! می گویم ؛ نگران نباش ؛ مراقبم ؛ دست می گیرم ؛ دعا می کنم ، {إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِکُمْ‏ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاء.} ❤مهدی جان ؛ نمی پرسم ، نمی گویم ؛ دلتنگم دلتنگ تو ؛ خودم ؛ دوست ؛ خدا ؛ ✋بیا ✍ارادتمند .سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

🗓دلنوشته های انتظار بقچه ناگفته هایم را از ته صندوقچه دلم باز می کنم وبرایت تک تک می خوانم ، تو را به ندبه های دلتنگی ، سوگند می دهم که اگر خندیدی ؛ پنهان مکن و اگر در گوشه نگاهت جا پیدا کردم ؛ دستم را نوازش کن . بگذار برای تو بگویم که تنگ من چقدر تنگ بود و آب آن ناچیز ! من با اکسیژن مصنوعی ؛ هوا ر ا در میان جانم می فرستم ! هفته برای من ، هر روزش جمعه بود ؛ ساکت و متروک ، نه صدایی ، نه پایی ، فصلها رنگ باخته بودند ! خنده هایم بادکنک هایی بود که به سر سوزنی می ترکید ! آینده را دیروز می دانستم که بر باد رفته ! دریا را بی آب می پنداشتم و آسمان را بی ابر ! منم من ؛ شاگرد کوتاه قدشما ؛ همانی که در باشگاه وزنه برداری واژه ها و جمله سازی شما گه گاهی دمبل سفید و سیاه را بالای چشمانم میبرم و کف و هورای خانواده ام را به صدا در می آورم ! من همانم که سالها زیر خروارها برف یخ زده و بی روح رشد نمودم و دستانم از حرکت باز ایستاد ! نگاهم همچو مردگان ثابت ؛ خیره بود بر پرواز قاصدکها . من همانم که بارها در خواب تو را دیدم ؛ که برایم هزار آفرین مهر کردی و من از خوشحالی در خواب شعر سهراب سرودم ؛ اهل گرگانم ، روزگارم بد نیست ؛ تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی ، عشقی به وسعت دشت ، دوستت دارم من همانم که گوشهایم را به دهانت دوختم تا در آتش ابراهیمی ات بسوزم پس هر چه هیزم داری به پای سوختنم بریز ! من همانم که روزها تو را در پس بازار مردانگی می جویم و شبها در پای سجاده ! من همان طفل شیرخواری هستم که دهان در پستان حافظ و مولانا شب را به صبح می فرستم ! من همانم که در فیزیوتراپی تو دستان فلجم را به من بازگرداندی ! 🖊 ن و القلم و ما یسطرون می دانم هزاران خراشیدگی بر چهره ات نشانده ام؛ اشک ها بر گونه ات سرازیر کرده ام ؛ الهی العفو بر زبانت جاری ساخته ام ؛ مرا ببخش حیف دستانم کوتاه و کم زور است ؛ مرا در آغوش واژه هایت بگیر و ببوس تا رقص سفیدی کاغذ را بیابی. آخرین مشق زمستانی ظهور را بر گُرده ضعیف من سوار کردی! یادت هست؟ { ده صفحه برفها را پارو کنید، تا گنج به دستتان برسد.} من گنج نمی خواهم؛ گنج من تویی، و آن نگاهت . بیا بیا مهدی جان ✍ارادتمند .سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

🖋 < دو کلمه حرف حساب > 1.محبت همان برنج بدون خورشت است ؛ فقط انسان را از گرسنگی نجات می دهد . محبت را اگر به عشق نرسانید ؛ زنده اید ، فقط. 2. تفاوت حافظ و مولانا ، سعدی و فردوسی ، خیام و نیما یوشیج ؛ با ما در چیست ؟ دانستند خودشان باشند ، خود واقعی . تلاش کنید خودتان باشید نه شبیه دیگران . والسلام ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad

اگر به دنبال ساخت تفکر خود هستید ؟ یا می خواهید انسان قدرتمندی باشید ؟ یا استاد ، معلم ، مربی هستید ؟ کانال یادداشتهای تفکر ساز (سفینه ) را به قلم سید جواد محمدزاده دنبال کنید . @mahammmadzadeseyedjavad

#نثر_ادبی به قلم آقای سید جواد محمدزاده با عنوان «رونمایی» {در جشنواره حضرت ابوطالب علیه السلام. } ✔️ آدم، دست بانو حوا را با آن لباس سفید زرکوب شده گرفت؛ تا از پله‌های تالار عرش الهی هبوط کند، به امید دیدار هم نوع خودش، هم گِل، هم شکل، هم قیافه؛ مطیع نبوت محمد. #سید_جواد_محمدزاده #هم_نویسان @hamnevisan @mahammmadzadeseyedjavad