ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
ا❁﷽❁ا
📂 الهجرة إلى الحبشة (۱)
🔸قسمت نخست:
یکی از متعلقات احکام فقهی، مبحث "هجرت" می باشد.
◀️ آیه شریفه ۲۰ سوره توبه می فرماید: «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُون»؛ آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا، با بذل كردن مالها و جانهاى خويش جهاد نمودند، درجه آنها نزد خدا بزرگتر است و آنان همان رستگارانند.
◀️ همچنین در سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۰ به فایده هجرت تصریح شده است: «وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَة»؛ آنکه در راه خدا هجرت کند، موضعهای بسیار وسیعی در زمین مییابد. این ثمره در ماجرای هجرت مسلمین به حبشه قابل رویت است.
◀️ اولین هجرت مسلمانان به حبشه و با رهبری جناب جعفر بن ابیطالب (علیهما السلام) در سال پنجم بعثت صورت پذیرفت. و ماجرای این هجرت مسلمین در ذیل آمده است:
📔بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۱۸، ص ۴۱۴
📑 هجْرَةٌ مَعَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِلَى أَرْضِ النَّجَاشِيِّ
▫️هنگامى كه اذیت مشركين قريش نسبت به حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) و ياران آن حضرت شدت یافت، خاتم النبيين به آنها امر فرمود تا به حبشه خروج كنند.
و دستور داد تا جناب جعفر بن ابی طالب به عنوان رهبر با آنان هجرت كند.
جناب جعفر هم با تعداد زیادی از مسلمین (هفتاد و بنابر قولی هشتاد نفر) از مكه خارج شده و با كشتى به حبشه رفتند.
▪️مشركين از اين موضوع مطلع شدند، و پس از رفتن آنان عمرو بن عاص و عمارة بن وليد را بطرف نجاشى فرستادند، تا نجاشى مهاجرين را به محل خودشان برگرداند، و همچنين به او بفهمانند كه اين اشخاص با قريش مخالفند.
زمانیكه آنان بر نجاشى وارد شدند، هدايای زیادی با خود همراه داشتند.
عمرو گفت: اى ملك! عده اى از خويشاوندان ما با دين و عقيده ما مخالفت كردند و نزد شما آمدند، اكنون آنها را بما بازگردان.
▫️نجاشى بدنبال جناب جعفر فرستاد.
جناب جعفر به مهاجرین گفت: کسی از شما تکلم نکند که امروز من خطیب شما هستم.
نجاشی به جناب جعفر گفت: يا جعفر! اينها مي گويند من شما را به آنان تحويل دهم.
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
🔸جناب جعفر فرمود: اى ملك از اينها بپرس آيا ما عبد آنها هستيم؟
🔹عمرو گفت: اينها آزاد هستند و از بزرگان ما مي باشند.
🔸بار ديگر جناب جعفر فرمود: از اينها بپرس آيا آنان از ما مطالباتى دارند؟
🔹عمرو گفت: ما از اين اشخاص طلبى نداريم.
🔸جناب جعفر فرمود: از اينها سؤال كن كه ما از خويشاوندان آنان كسى را كشته ايم كه از ما خون آنها را ميخواهند؟
🔹عمرو گفت: ما از اينها خونى طلب نداريم.
🔸جناب جعفر فرمود: پس شما از ما چه ميخواهيد؟!
🔹عمرو عاص گفت: اينها با دين ما مخالفت كردند و خدايان ما را فحش دادند، و جوانان ما را از راه بيرون نمودند و اجتماع ما را از هم پراكنده ساختند، اكنون اينها را به مملكت خودمان برگردان تا با هم زندگى كنيم.
🔸جناب جعفر فرمود: اى ملك مخالفت ما با اين گروه از اين جهت است كه خداوند پيغمبرى را در ميان ما برانگيخت، و او همان كسى است كه عيسى (عليه السّلام) از آمدنش خبر داده و اسمش احمد است.
اين پيغمبر ما را از شرك و بت پرستى و افعال زشت بازداشت، و به اداء نماز و زكاة امر كرد،
ظلم و ستم و خونريزى و زناء و ربا و خوردن خون و ميته را حرام كرد،
و به عدل و احسان و دستگيرى از خويشاوندان فرمان داد،
و از ارتكاب فحشاء و منكر و جنايت و عناد نهى فرمود.
▫️در روایتی آمده است: هنگامى كه عمرو عاص، وضع را اين گونه ديد، به نجاشی گفت: خدا حكومت شما را پايدار كند، آنها در مورد عيسى با شما مخالفت دارند.
اما نجاشى گفت: خداوند عيسى (عليه السّلام) را نيز براى همين امور مبعوث كرد.
🖊 با عنایت به آیات کریمه حضرت قرآن، اهتمام خاص شارع و حثّ او بر هجرت از بلد کفر و شرک مبرز می شود.
بسیاری از فقهای امامیه مبتنی بر مستندات مزبور، به عدم جواز بقاء در دولت كفر و لزوم هجرت از آن بسوی بلد إسلام فتوا دادند،
بلکه اگر عناصر و شرایط هجرت فراهم باشد، بر وجوب آن اجماع دارند.
امامیه معتقد است هجرت بر هر که قادر بر آن باشد، بر امنیت نفسش دربرابر کفار ایمن نباشد، امکان اظهار دینش را در میان آنها نداشته باشد، واجب است. و مادامیکه کفر قائم است، وجوب هجرت نیز باقیست.
از اینرو در قضیه هجرت مسلمین به حبشه، ملاحظه می شود که وقتی اذیت مشرکین علیه مسلمین به اشتداد می رسد، عده ای از مسلمانان به امر حضرت رسول (صلوات الله علیه) به سرزمین دیگری هجرت می کنند که در آن بتوانند ایمن بر ایمانشان و جانشان باشند.
↩️ادامه دارد ...
#مشارکت_حداکثری
#مشارکت_آگاهانه
#انتخاب_درست
#کار_درست
🕌 ؛#جمهوری_اسلامی_حرم_است🇮🇷
ناصرات المهدی عجّل الله تعالی فرجه
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
ا❁﷽❁ا
📂 الهجرة إلى الحبشة (۲)
🔸قسمت دوم:
در بحث گذشته، راجع به عنوان فقهی "هجرت" و نخستین هجرت مسلمانان به سرزمین حبشه، مطالبی بیان شد.
حال در اینجا به تشریح قسمت دیگری از قضیه هجرت مسلمین به حبشه می پردازیم، با این توضیح که این قسمت از مبحث هجرت ذیل یکی از فروعات عنوان فقهی "هجرت" قرار می گیرد و نیز مصداق بارزی برای آیه شریفه «يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرٰاغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً» می باشد که شان نزول آن کریمه نیز برای هجرت بوده است.
📑 فقَرَأَ جعفَر عَلَي النَّجَاشِيّ سُورَةَ مَرْيَم
▫️پس از اينکه نجاشی با رسالت حضرت رسول (صلوات الله علیه) آشنا شد به جناب جعفر گفت:
يا جعفر! آيا از گفتارهاى خداوند كه بر پيغمبر شما نازل گرديده چيزى بخاطر داريد؟
🔸جناب جعفر فرمود: آرى.
🔹نجاشى گفت: اكنون برايم مقدارى از آنها را بخوان.
و به راهبان نيز دستور داد به كتابهاى خود نگاه كنند.
🔸جناب جعفر سوره مريم را براى نجاشى تلات فرمود، و تا آخر، داستان عيسى (عليه السّلام) را خواند و
هنگامى كه به اين آيه شريفه رسيد:
«وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا* فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْناً»،
🔹نجاشى گريه كرد و گفت: به خدا سوگند اين دين حق است.
(در اين هنگام نجاشى چوب دستى را برداشت و گفت: اى گروه كشيشها و راهبان! اختلاف ما و آنها در مورد عيسى (عليه السّلام) بيش از وزن اين چوب نيست!)
و سپس گفت: آفرين به شما و آنچه كه از طرف او آورديد! من گواهى مى دهم كه او فرستاده خداست و همان فردى است كه عيسى (عليه السّلام) از آمدنش خبر داده است. اگر مملكت دارى مانع من نبود، مى آمدم و كفشهاى او را جفت مى كردم!
▫️عمرو عاص گفت: اى ملك اين شخص دين ما را ترك گفته، اينك او را بما برگردان تا او را به شهر خود ببريم.
در اين هنگام نجاشى با دست خود به چهره عمرو زد و گفت: اگر او را به بدى ياد كنى تو را خواهم كشت.
عمرو عاص در حالى كه خون از صورتش روان بود گفت: اى ملك اگر اين همان گونه است كه شما بيان مي كنيد ما متعرض او نخواهيم شد، و پس از اين جريان از نزد نجاشى بيرون شد.
▫️سپس نجاشی به جناب جعفر عرض کرد: برويد، شما در امان هستيد و دستور داد به ما غذا و لباس دادند. و دستور داد هداياى آن دو نفر را به خودشان بر گرداندند.
▫️در منابع آمده است که عماره به پادشاه نجاشی خیانتی می کند و عمرو عاص که کینه او را داشته، این خبر را به نجاشی می دهد و نجاشی کاری کرد که در اثر آن عماره دیوانه شد و به حيوانات وحشى پيوست.
عمرو عاص هم به طرف مكه برگشت و مشركين را از جريان مطلع ساخت، و گفت: جعفر ابن ابى طالب با عزت و احترام در نزد ملك حبشه زندگى ميكند.
📔إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص۴۳
📔الخرائج و الجرائح، ج۱، ص ۱۳۳
🖊 گرچه هجرت از بلد کفر و شرک با مصائبی همراه است،
اما ثمره امتثال امر الهی در این حوزه، ازدیاد ایمان و تضاعف عمل به شعائر دین است؛
«يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرٰاغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً»،
پس بدون تردید با این وعده الهی که لایتخلف است، مهاجرین در سعه قرار گرفته و منازعین مقهور و مرغوم خواهند بود.
این نخستین هجرت مسلمین به سرزمین دیگری بود که در تاریخ اسلام ثبت شد و
آیه شریفه «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها» در خصوص آن نازل گشت.
همانطور که آیات کریمه حضرت قرآن تصریح بر ثمرات هجرت دارد،
در این ماجرا نیز ملاحظه می شود که هجرت هم برای مسلمین، و هم برای پادشاه حبشه و اطرافیان او ثمربخش بوده است.
📔إيمان أبي طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبي طالب)، ص ۲۲۸
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
ا❁﷽❁ا
📂 الهجرة إلى الحبشة (۳)
🔸قسمت سوم:
هجرت، مفارقت و متارکت انسان با جسم و روح یا با یکی از آنهاست.
پس هجرت در اسلام فقط انصراف به نوع ظاهری آن ندارد، بلکه نوع دیگری را هم دربرمی گیرد و آن هجرت باطنی است.
موید این سخن، کلام حضرت إمام المتقین امیرالمومنین است که فرمودند: «يَقُولُ الرَّجُلُ هَاجَرْتُ وَ لَمْ يُهَاجِرْ إِنَّمَا الْمُهَاجِرُونَ الَّذِينَ يَهْجُرُونَ السَّيِّئَاتِ وَ لَمْ يَأْتُوا بِهَا»؛
مردی گوید: «من مهاجرت کردهام»، در حالیکه مهاجرت نکرده است. مهاجران کسانی هستند که سیئات را ترک کنند و انجام ندهند.
زمانیکه مسلمین بأمر رسول الله (صلى اللَّه عليه و آله) مأمور به مهاجرت به سرزمین حبشه می شوند، هجرت جسمانی می کنند.
اما پیامبر نامه ای خطاب به نجاشی ارسال می کنند که در آن رسالت خویش را به او ابلاغ نموده و سپس او را به اسلام دعوت می کنند. اثر نامه آن حضرت و پاسخ نجاشی به آن نیز إشعار به هجرت دیگری یعنی هجرت باطنی دارد. و ماجرای این مسئله از قرار ذیل است:
📜 كتَبَ رسول الله (صلى اللَّه عليه و آله) كِتَابا إلی النَّجَاشِيِّ الْأَصْحَم
حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) عمرو بن اميه ضميرى را نزد نجاشى فرستاد تا در باره جعفر بن ابى طالب و ياران او با وى مذاكره كند، و نامه اى هم در اين باره براى ملك حبشه نوشت و متن آن نامه از اين قرار است:
بنام خداوند بخشاينده مهربان
اين نامه ايست از محمد رسول پروردگار براى نجاشى پادشاه حبشه،
سلام بر شما،
من اينك خداى را براى شما وصف ميكنم:
خداوند مالك و مقتدر كه از هر عيب و نقصى پاك و مبراست،
خداوندى كه همگان را در پرتو عنايت خود از هر آسيبى نگاه ميدارد،
و به همه موجودات غالب و فرمانروا و همه چيز را در تحت قدرت خود دارد.
گواهى ميدهم كه عيسى بن مريم روح خداوند و كلمه اوست كه به مريم بتول القاء فرموده، و مريم از هر گونه زشتى و ناروائى پاك و دامنش از هر آلودگى منزه است.
مريم در اثر اراده پروردگار به عيسى حمل گشت، و خداوند وى را از روحى كه مورد عنايتش بود آفريد همان طور كه آدم را آفريد و از آن روح در وى دميد.
اينك من شما را به خداوند يگانه دعوت ميكنم،
و از شما ميخواهم كه از خداوند اطاعت كنيد، و همچنين از من كه فرستاده او هستم پيروى كنى و به من و آنچه بر من نازل ميگردد، تصديق نمائى،
من رسول پروردگار هستم و اينك پسر عم خود جعفر را نزد شما فرستاده ام و عده اى از مسلمين هم با وى همراه هستند،
هنگامى كه آنان نزد شما آمدند برسالت من اقرار كن و كبر و بزرگى را از خود دور نما، من شما و لشكريان شما را بطرف خداوند دعوت ميكنم،
من اينك رسالتم را ابلاغ نمودم و شما نيز وظيفه داريد از من بپذيريد،
سلام بر كسانى كه راه درست و صحيح مي روند.
📑 فكَتَبَ إِلَيْهِ النَّجَاشِي
هنگامى كه نامه حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) به پادشاه حبشه رسيد، وى نيز نامه اى براى پيغمبر نوشت كه متن آن از قرار ذيل است:
بنام خداوند بخشاينده مهربان
اين نامه ايست براى محمد رسول خدا از نجاشى أصحمه (أصحمه نام نجاشی بود که در لغت عرب به معنای عطیه است)
سلام بر شما اى پيغمبر خدا، رحمت خداوند بر شما باد، پروردگارى كه جز وى خدائى نيست و مرا به اسلام هدايت كرد
يا رسول اللَّه نامه شما بمن رسيد مطالبى كه در باره عيسى بن مريم ذكر كرده بودى، بسيار بزرگ و با اهميت بود،
به پروردگار سوگند كه عيسى غير از گفتار شما چيزى نفرموده.
ما از پسر عم شما پذيرائى كرديم و از ياران او محافظت نموديم، و از گفته هاى شما اطلاع حاصل كرديم، اكنون گواهى ميدهم كه شما پيغمبر راستگو هستيد.
و من اينك با شما توسط پسر عمت بيعت ميكنم، و دين اسلام را قبول مي نمايم، و اكنون اريجان بن اصحمه را خدمت شما ميفرستم، و اگر ميل داشته باشى خودم نيز خدمت ميرسم زيرا كه من جز نفس خود مالك ديگرى نيستم.
يا رسول اللَّه من گواهى ميدهم كه گفته هاى شما حق است.
پس از اين نجاشى هدايائى براى حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) فرستاد كه از آن جمله «ماريه قبطيه» مادر ابراهيم فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود، و مقدارى البسه و عطريات و چند عدد اسب هم حضور حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) روانه كرد.
و همچنين سى نفر از قسيسين و علماى نصارى را فرستاد تا با آن حضرت مذاكره كنند و اخلاق و اطوار و معاشرت او را از نزديك مشاهده نمايند.
اين اشخاص به مدينه آمدند، حضرت ابتدا آنان را به اسلام دعوت كرد و آنها هم ايمان آوردند و سپس نزد نجاشى مراجعت كردند.
📔إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص۴۵
📔بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۱۸، ص ۴۱۸
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
ا❁﷽❁ا
📂 الهجرة إلى الحبشة (۴)
🔸قسمت چهارم:
آخرین مطلب از مباحث هجرت مربوط به حکم آن می شود.
بقای حکم هجرت دائمی است، زیرا زمان آن در منابع تخصیص نخورده است.
یعنی تا زمانیکه سرزمین کفر پابرجاست برمسلمین است که با اجتماع شرایط منصوص، به سرزمین اسلامی یا سرزمینی که در آن ایمن از اقامه شعائر الله اند مهاجرت کنند.
ماجرای ذیل تشریح همین مطلب می باشد:
📂 أ لَا أُبَشِّرُكُم، أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَرَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً وَ أَهْلَكَ عَدُوَّه
▫️از امام صادق و آن حضرت از پدرش امام باقر (عليهما السلام ) روايت كند كه فرمود:
نجاشى پادشاه حبشه نزد جعفر بن ابى طالب و يارانش فرستاد و آنها را به سوى خود خواند، آنان داخل شدند. نجاشى در خانه اش بروى خاك نشسته و لباسهاى كهنه اى به تن داشت.
جعفر بن ابى طالب گفت: چون او را بدين حال مشاهده كرديم نگران شديم،
وى چون نگرانى و پريدگى رنگ چهره ما را مشاهده كرد، گفت: سپاس خدائى را كه محمّد (صلی الله علیه و آله) را يارى داد و چشم مرا بدو روشن نمود، آيا شما را مژده ندهم؟
گفتم: چرا اى پادشاه.
نجاشی گفت: در همين ساعت يكى از مأموران مخفى من از سرزمين شما آمد و به من خبر داد كه خداوند پيامبرش محمّد (صلی الله علیه و آله) را يارى و پيروزى داد و دشمنش را هلاك ساخت، و فلانى و فلانى، و فلانى اسير، و فلانى و فلانى و فلانى كشته شدند، و اين برخورد در يك وادى بنام بدر واقع شده است، گويا او را در همان سرزمينى مى بينم كه در آنجا براى آقاى خودم كه مردى از بنى ضمره بود گوسفند مى چرانيدم.
جناب جعفر گفت: اى پادشاه صالح چرا شما را با اين لباسهاى كهنه بر روى خاك نشسته مى بينم؟
گفت: اى جعفر ما در آنچه خداوند بر عيسى (عليه السلام) فرستاده يافته ايم كه: از جمله حقوق خداوند بر بندگانش آن است كه چون نعمتى بآنان داد براى خدا تواضع و فروتنى كنند. و چون خداوند نعمت وجود پيامبرش محمّد (صلی الله علیه و آله) را به من ارزانى داشت، اين فروتنى را به كار بستم.
چون اين خبر به پيامبر (صلی الله علیه و آله) رسيد، به اصحابش فرمود: همانا صدقه براى صاحبش فزونى زايد، پس صدقه دهيد تا خدا شما را رحمت كند، و فروتنى براى صاحبش رفعت فزايد،
پس فروتنى كنيد تا خدا شما را رفعت دهد. و گذشت عزّت صاحبش را افزون كند پس گذشت كنيد تا خدا عزيزتان گرداند.
📍همانطور که در این خبر ملاحظه می شود، حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) به حکم صدقه تصریح می فرمایند. و از قراین محرز است که صدقه در اینجا از نوع مستحبی است.
📔الأمالي (للمفيد)، النص، ص ۲۳۸
▫️جناب جعفر در اين هنگام با اهل بيت و همراهان خود حركت كرد، زمانى به حضرت رسيد كه خيبر فتح شده بود.
حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) با رویت آن جناب فرمود: «لا أدري أنا بفتح خيبر أسر أم بقدوم جعفر».
و عبد اللَّه فرزند جعفر از اسماء بنت عميس در حبشه متولد شد، و براى نجاشى نيز فرزندى آمد كه وى را محمد نام گذاشت، و اسماء هم وى را شير داد.
📔بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۱۸، ص ۴۱۳
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
📂 أبُو طَالِبٍ (علیه السلام) يَحُضُّ النَّجَاشِيَّ عَلَى نُصْرَةِ النَّبِيِّ (صلوات الله علیه)
▫️در منابع مندرج است که این جناب ابو طالب (علیه السلام) بود که نجاشى را به يارى پيغمبر تحريض مي كرد و در اين مورد شعر ذیل را سروده است:
تعلّم مليك الحبش انّ محمدا
نبيّ كموسى و المسيح بن مريم
أتى بالهدى مثل الّذى أتيا به
و كلّ بأمر اللَّه يهدى و يعصم
و انكم تتلونه في كتابكم
بصدق حديث لا حديث مرجّم
فلا تجعلوا للَّه ندّا و أسلموا
فانّ طريق الحق ليس بمظلم
📂 توُفِّيَ أَصْحَمَةُ رَجُلٌ صَالِحٌ ٌمِنَ الْحَبَشَة
▫️در اخبار از حضرت مولی (علیه السلام) آمده است:
زمانیکه جبرئیل (علیه السلام) خبر رحلت نجاشی را به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) داد، آن حضرت گریست و به اصحاب فرمود:
برادر شما اصحمه در گذشته است، سپس به جبانة (محلى بود در خارج شهر) بيرون شد و نماز بر او گذاشت و هفت تكبير گفت و خداوند همه بلندى هاى زمين را براى پيغمبر پست و هموار فرمود تا جنازه نجاشى را كه در حبشه بود به چشم ديد.
📔الخصال، ج۲، ص ۳۶۰
🖊 در این قسمت از مبحث هجرت که در اینجا مطرح شد، نکاتی قابل بیان است:
اولا حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) در این هجرت برای مسلمین امیری برگزیدند؛ «أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ أَنْ نَنْطَلِقَ مَعَ جَعْفَرٍ إِلَى أَرْضِ النَّجَاشِيِّ»، تا تنظیم و تنسیق امور مسلمین به واسطه او صورت پذیرد.
ثانیا همانطور که ملاحظه شد، بازگشت جناب جعفر پس از إطلاع یافتن از إستقرار و إعتلای اسلام است.
زیرا یکی از احکام فقهی راجع به بحث هجرت، بقای حکم هجرت تازمان استقرار حکومت اسلامی یا حداقل رفع خطر است. یعنی مادامیکه کفر قائم باشد، وجوب هجرت نیز باقیست.
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
ا❁﷽❁ا
📂 شعب ابی طالب (علیه السلام)
🔸قسمت اول
🖊 یکی از مباحث مهم أبواب فقهی ذیل باب الجهاد، مبحث "دفاع" است که عبارتست از «الدفاع عن النفس و المال و الحريم» (البته فقها برای تبیین این بحث قیوداتی مانند عندالقدرة یا عند الاضطرار لحاظ نموده اند).
اما از قواعد فقهی حاکم بر این باب قاعده «الأسهل فالأسهل» است. مراد از «الأسهل» در قاعده مذکور، رعایت ترتیب و تدریج در شدت عمل است. یعنی وقتی دفاع واجب شد، مدافع باید از از عمل أقل الی الأکثر حرکت کند. پس باید از آسان ترین درجه ای که ظن غالب در امکان دفاع از خود دارد، شروع کند و به تدریج در صورت نیاز به سمت شدت عمل بیشتر برود.
🔍 بررسی قضایای شعب ابیطالب و اقدامات حضرت رسول (صلوات الله علیه)
و جناب ابوطالب (علیه السلام) جهت دفاع از حریم نبوی به این مبحث فقهی اشعار دارد. یعنی آن حضرت در برابر مشرکین ابتدا به صورت لسانی از حریم نبوت به دفاع بر می خیزد و مقتضای شرایط موجود گاه در شأن تحریض و گاه در شان ترهیب عمل می کند.
اما زمانیکه مشرکین قصد جدی بر قتل پیامبر می گیرند، و اقدامات لسانی بازدارنده نیست، ایشان نیز آماده دفاع به سیف می شوند.
بنابراین از سیره آن حضرات می توان به جزییات این مبحث فقهی پی برد.
البته ماجرای شعب ابیطالب ناظر به احکام فقهی دیگری هم می باشد که در جریان تبیین آن، بدانها اشاره خواهیم کرد.
🔹و پیش از ورود به متن، ضرورت دارد تا به این روایت قدسی تصریح کنیم که خداوند متعال به پیغمبرش وحی فرمود:
«أَنِّي قَدْ أَيَّدْتُكَ بِشِيعَتَيْنِ؛
شِيعَةٍ تَنْصُرُكَ سِرّاً وَ شِيعَةٍ تَنْصُرُكَ عَلَانِيَةً؛
فَأَمَّا الَّتِي تَنْصُرُكَ سِرّاً فَسَيِّدُهُمْ وَ أَفْضَلُهُمْ عَمُّكَ أَبُو طَالِبٍ
وَ أَمَّا الَّتِي تَنْصُرُكَ عَلَانِيَةً فَسَيِّدُهُمْ وَ أَفْضَلُهُمْ ابْنُهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ أَبَا طَالِبٍ كَمُؤْمِنِ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَه»؛
من تو را با دو گروه از شيعيان يارى مى كنم، يكى تو را مخفيانه و ديگرى آشكارا يارى مى كند:
آن كه تو را به طور مخفى يارى مى كند، سرور و سالار و برترين آنها، عمويت ابوطالب است؛
آن كه تو را آشكار يارى مى كند، سرور و سالارشان، پسرش على بن ابى طالب است.
سپس فرمود: ابوطالب مانند مومن آل فرعون بود که ایمانش را کتمان می نمود.
📔الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، ص ۴۳۶
🔹حضرت ابو طالب (علیه السلام) از "اوصیا" بوده است؛ این کلام مستند به روایت حضرت موسی الکاظم (علیه السلام) است که در خصوص ایشان می فرمایند: «كان أبو طالب مستودعا للوصايا».
📔الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص ۴۴۵
🔹 وقتی درباره ایمان آن جناب از حضرت مولی (علیه السلام) سوالاتی پرسیده شد، ایشان در خصوص ایمان پدرانشان فرمودند: «والله ما عَبَد أبى و لا جَدّي عبدُالمطلب و لاهاشِم و لا عبدَمناف صنماً قطُّ»؛ به خدا سوگند پدرم ابوطالب و اجدادم عبدالمطلب، هاشم و عبد مناف هيچگاه بت نپرستيدند.
بدان حضرت عرض شد: پس آنها چه چیزى راپرستش مى کردند؟ فرمود: «کانوا یصلون على البیت على دین ابراهیم علیه السلام متمسکین به»؛ آنها بر طبق آئین ابراهیم بسوى خانه کعبه نماز گزارده و بر دین او تمسک مى جستند.
📔كمال الدين و تمام النعمه، ج۱، ص ۱۷۴
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
📂 شعب ابی طالب (علیه السلام)
✳️ أبَاطَالِبٍ جَمَعَ بَنِي هَاشِمٍ وَ دَخَلُوا الشِّعْبَ
🔹امیرمومنان علی (علیه السلام) ضمن خطبه ای می فرمایند:
همانا وقتى محمد (صلى الله عليه و سلم) مردم را به يكتاپرستى دعوت كرد، ما اهل بيت نخستين كسانى بوديم كه به او ايمان آورديم و آنچه آورده بود تصديق كرديم و سالها بر همان اعتقاد بوديم، در صورتى كه در ربع مسكون (و بر پهنه زمين) هيچيك از اعراب، جز ما ايمان نياورده بودند.
📔وقعة صفين، النص، ص ۸۸
🔹اما پس از آنکه مردم از بعثت حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه) اطلاع یافتند، برای ایذاء آن حضرت، به هر اقدامی متمسک شدند. بکرّات خدمت جناب ابوطالب (علیه السلام) رفته و شکایت می نمودند و هر بار آن جناب ایشان را پاسخی مدبرانه داده و فتنه شان را منتفی می ساخت.
به عنوان نمونه زمانیکه پیامبر اکرم رسالتشان را در علن اظهار فرمودند، ابولهب برای جلوگیری از ابلاغ، به ساحت آن حضرت جسارت نمود، اینجا جناب ابوطالب برخاسته و به او با عتاب فرمودند: «اسْكُتْ يَا أَعْوَرُ مَا أَنْتَ وَ هَذَا» و نیز به سایرین خطاب نمودند: «لَا يَقُومَنَّ أَحَد».
سپس به حضرت خاتم المرسلین عرضه داشتند: «قُمْ يَا سَيِّدِي فَتَكَلَّمْ بِمَا تُحِبُّ وَ بَلِّغْ رِسَالَةَ رَبِّكَ فَإِنَّكَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ».
📔الكافي (ط - الإسلامية)، ج۸، ص ۲۱۱
📔الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص ۲۹۹
🔹همچنین آن جناب، شعری را با محتوای ذیل در دفاع از پیامبر چنین سرودند:
«وَ اللَّهِ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ بِجَمْعِهِمْ، حَتَّى أُوَسَّدَ فِي التُّرَابِ دَفِيناً»
فرزند برادرم! قریش هرگز به تو دست نخواهند یافت تا روزى که در زیر خاک دفن شوم، دست از یارى تو بر نخواهم داشت
«فَاصْدَعْ بِأَمْرِكَ مَا عَلَيْكَ غَضَاضَةٌ، وَ انْشُرْ بِذَاكَ وَ قَرَّ مِنْكَ عُيُوناً»
به آنچه مأمورى آشکار کن، از هیچ چیز مترس و نشرش ده و چشمها را روشن ساز
📔مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۱، ص ۵۸
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
🔹ایذاء مشرکین تشدید یافت تا آنکه عده ای از مسلمین به امر پیامبر، مجبور به هجرت به سرزمین دیگر شدند و تلاش مشرکین برای بازگرداندن آنان ثمره ای نداشت.
در همین دوران (قبل از هجرت به مدینه) حضرت خاتم المرسلین به معراج صعود فرمود، و وقتی قریشیان از ماجرای إسراء و معراج مطلع گشتند، این قضایا بر قساوت و دشمنى آنها افزود.
📔إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص ۴۹
🔹امیرمومنان علی (علیه السلام) قضایای شعب أبی طالب را چنین تشریح می فرمایند:
پس قوم (قريش) خواستند پيامبرمان را بكشند و ريشه ما را بر كنند و بار اندوهها را بر دلمان نهند و كارهاى ناروا با ما كردند و ما را از خوراكى گوارا و نوشيدن جرعهاى زلال باز داشتند و بيم و ترس را به ما ارزانى داشتند و بر ما ديده بانان و جاسوسان گماشتند و ما را به رفتن بر كوهسارى سخت و ناهموار ناگزير كردند و آتش جنگ را بر (ضد) ما برافروختند.
📔وقعة صفين، النص، ص ۸۸
و زمانیکه جناب ابوطالب (علیه السلام) از تصميم كفار قريش مطلع شد، بنى هاشم را جمع كرد، همگی به شعب درآمدند، و در حدود چهل مرد با ابوطالب (علیه السلام) رفتند، آن جناب به كعبه و حرم و ركن و مقام سوگند ياد كرد، كه اگر خارى بپاى محمد (صلوات الله علیه) رود بر عليه شما قيام خواهم كرد.
📔 إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص ۴۹
↩️ إن شاء الله تشریح و تفصیل ماجرای شعب ابی طالب و أحکام فقهی ناظر بر آن، در مطالب آتی بیان خواهد شد.
ادامه دارد ...
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
ا❁﷽❁ا
📂 شعب ابی طالب (علیه السلام)
🔸قسمت دوم
بیان شد که یکی از احکام مستخرج از شعب ابی طالب، مبحث دفاع است. پس از تشریح مقدمات قضایای شعب، بیان شد که جناب ابوطالب با رؤیت وضعیت حاکم بر مکه در شعب تحصن نمودند؛ «فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِكَ أَبَا طَالِبٍ جَمَعَ بَنِي هَاشِمٍ وَ دَخَلُوا الشِّعْب».
همچنین به قسمتی از اقدامات آن جناب، جهت تبیین چگونگی دفاع از حریم نبوت اشاره شد.
در این قسمت ضمن تشریح ماجرای شعب، به این نکته اشاره می شود که حضرت ابوطالب برای دفاع از حریم نبوی، از جان خویش و فرزندان و خویشان دیگر گذشت نمودند و این خود دلالتی بر تشخیص قاعده الأهم فالأهم می باشد. یعنی سیره آن جناب در دفاع از جان پیامبر (صلوات الله علیه) تبیین کننده ملاک أهم است.
🔹قريش در دار الندوة اجتماع كردند و صحیفه ای هم نوشتند كه پس از اين با بنى هاشم، سخن نگويند، و با آنان ازدواج نكنند، و خريد و فروش ننمايند، و آنها را در مجالس و اجتماعات خود شركت ندهند تا آنگاه كه محمد (صلوات الله علیه) را براى كشتن به آنان تسليم كنند، و با هم پيمان بستند كه به هر وسيله شده آن حضرت را از بين ببرند.
بنابراین زمانیکه قریش تصمیم بر قتل پیامبر (صلوات الله علیه) گرفته و اقدام به انعقاد صحیفه مزبور کردند، قضایای شعب أبی طالب آغاز شد.
📍دارُ النَّدْوَة: محل اجتماع اشراف و بزرگان مکه جهت مشورت و تصمیمگیری دربارۀ مسائل مختلف بود. این مکان از بناهای قُصَی بن کلاب (جد پیامبر اکرم صلوات الله علیه) و به بیان دیگری خانه او بوده که در کنار مسجدالحرام و سمت غربی آن قرار داشته و درِ آن به سوی کعبه باز میشد.
📍صحیفه ملعونه: پیمان نامه ای که قریشیان علیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و خاندان بنی هاشم منعقد کردند و طی آن با یکدیگر متعهد به قتل آن حضرت شدند.
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
🔹شعْب ابیطالب، درّهای میان دو کوه ابوقبیس و خندمه در مکه بود و به لحاظ نزدیکی به کعبه، بهترین نقطه مکه بود.
این شعب متعلق به خاندان بنی هاشم و ملک جناب عبدالمطلب بود.
سپس آن را به حضرت ابوطالب و عبدالله (علیهما السلام) سپرد و سهم حضرت عبدالله (علیه السلام) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید، از اینرو به آن شعبِ بنی هاشم، شعبِ ابی طالب یا شعبِ علی بن ابی طالب (علیهم السلام) گفته می شد.
🔹جناب ابوطالب (علیه السلام) پس از تحصن در شعب، اطراف آن را محكم و استوار كرد تا دشمن نتواند ناگهان بر آنها حمله برد.
🔹بنى هاشم در شعب دچار مصائب بسیاری شدند.
🔹كسانى كه از خارج وارد مكه مي شدند، از ترس مشركين جرأت نمي كردند با بنى هاشم خريد و فروش كنند، و اگر كسى با آنان معامله اى انجام مي داد، اموال او را غارت مي كردند.
🔹ابو جهل به اتفاق عاص بن وائل و نضر بن حارث و عقبة بن ابى معيط طرق ارتباطى مكه را مي گرفتند، تا اگر كسى قصد كند طعامى به بنى هاشم بفروشد، او را از نيتش برگردانند، و او را تهديد مي كردند كه اگر طعام و غذائى را به بنى هاشم بفروشد، هستى او را تاراج خواهند كرد.
🔹در منابع روایی نحوه دفاع آن جناب از پیغمبر چنین آمده است:
«كَانَ يَحْرُسُهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِذَا جَاءَ اللَّيْلُ يَقُومُ بِالسَّيْفِ عَلَيْهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ مُضْطَجِعٌ ثُمَّ يُقِيمُهُ وَ يُضْجِعُهُ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ، فَلَا يَزَالُ اللَّيْلَ كُلَّهُ هَكَذَا وَ يُوَكِّلُ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ أَخِيهِ بِهِ يَحْرُسُونَهُ بِالنَّهَارِ فَأَصَابَهُمُ الْجَهْد»؛
شب و روز از حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) محافظت مي كرد، و هنگامى كه شب فرا مي رسيد با شمشير نزد او مى ايستاد و پيغمبر به خواب ميرفت، پس از مدتى برمي خواست و جاى خواب او را تغيير مي داد. ابو طالب (علیه السلام) و فرزندان و برادرزادگان او همواره از پيغمبر نگهدارى مي كردند و راضى نبودند كه به وجود مبارك وى آسيبى برسد.
📔مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج۵، ص ۱۸۲
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜
ا📑📜📑📜
ا📜📑📜
ا📑📜
ا📜
#تاریخ_تشریع
ا❁﷽❁ا
📂 شعب ابی طالب (علیه السلام)
🔸قسمت سوم
🔹در قسمت های پیشین ماجرای شعب ابی طالب (علیه السلام)، بیان شد که این ماجرای تاریخی از حیث عنوان فقهی دفاع و قواعد حاکم بر آن اهمیت دارد.
اشاره شد که مشرکان مکه با یکدیگر اقدام به انعقاد صحیفه ای علیه پیامبر و خاندان بنی هاشم نمودند. حضرت ابوطالب (علیه السلام) با رصد وضعیت موجود و اطلاع از قصد سران قریش بر قتل حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه) در شعب تحصن نموده و شبانه روزی از آن حضرت مراقبت می نمودند.
🔹البته در ماجرای شعب ابی طالب (علیه السلام)، احکام فقهی دیگری نیز قابل اصطیاد است. از جمله آنها مبحث إنفاق است که عبارتست از اعطای مال یا چیزدیگری در راه خدا به فقیران.
عنوان فقهی انفاق در بسیاری از آیات حضرت قرآن تشریح شده است، از جمله آن آیات که ارتباط به ماجرای شعب هم دارد، آیه ۸ سوره مبارکه ضحی است:
«وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى».
این شریفه در خصوص انفاقاتی است که خاصتا حضرت خدیجه (علیها السلام) انجام دادند.
📔تفسير فرات الكوفي، ص ۵۶۹
🔹در شعب، تمام مئونه مسلمین از طریق انفاقاتی بود که از جانب حضرت رسول، حضرت ابوطالب و حضرت علی (علیهم السلام) و بویژه حضرت خدیجه (علیها السلام) صورت می پذیرفت. در منابع آمده است که آن حضرات برای تامین مواد مورد نیاز، با مصائب متعددی مواجه بودند.
📔بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۱۹، ص۱
🔹مبحث قابل توجه دیگر، در خصوص ماههای حرام است:
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُم».
ماههای حرام احکام شرعی مختص به خود را دارند؛ مانند حرمت جنگ و تشدید دیه.
چنانچه در ماجرای شعب ملاحظه می شود، مشرکین ، مانع از کلیه اقدامات مسلمین می شدند، و هر گونه تجارتی فیمابین آنان و دیگران را منتفی می نمودند.
تنها ایامی که مسلمینِ شعب، امکان خروج از آنجا را داشته و می توانستند تجارت کنند، در ماههای حرام بوده است.
در تمام ایامی که پیامبر و سایر مسلمین در شعب ابیطالب سکنی داشتند، جز در موسم حج كه از شعب خارج مي شدند و خريد و فروش مي كردند، و با مردم سخن مي گفتند، در ايام ديگر همواره در شعب بودند و ارتباط آنها با خارج قطع بود.
در مكه سالى دو مرتبه موسم حج پيش مى آمد، اول در ماه رجب كه براى عمره حاضر مي شدند، و دوم در ماه ذى حجه كه براى حج مي رفتند، بنى هاشم فقط در اين دو موسم مي توانستند آذوقه خود را تهيه كنند و در بقيه ايام قادر نبودند با مردم رابطه برقرار كنند.
خاتم النبيين (صلى اللَّه عليه و آله) در موسم حج از شعب بيرون آمده، و قبائل عرب را به خود متوجه مي كردند، و ميفرمودند: از من محافظت كنيد تا كتاب خداوند را براى شما بخوانم و ثواب اين عمل شما در نزد پروردگار بهشت خواهد بود، ابو لهب در اين موقع دنبال حضرت مي رفت و مانع می شد.
📔إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - الحديثة)، ج۱، ص ۱۲۸
📜
📑📜
📜📑📜
📑📜📑📜