♨️سیر ایجاد تذبذب در یک استاد جوان حوزوی
🔻یکی از شاگردان سابق
قسمت اول
بنده از ابتدای دهه نود وارد مؤسسهای شدم که با نام و شعار تمدنسازی خود را معرفی میکرد و داعیه فقاهت و تمدنسازی داشت؛ بسیار ایدهآلگرایانه در اندیشه پرورش مجتهد تمدنی -نه مجتهد صرفا احکام فردی- طی ۵ یا نهایت ۶ سال بود؛ در مذمت علمای سلف و کوتاهی ایشان در مبارزه با طاغوت -طی سالیان متمادی مخصوصا دو قرن اخیر- سخنفرسایی میکرد؛ کتب فقهی و اصولی رایج را مصداق تضییع عمر طلبه میدانست و با اینکه بسیار در مؤسسه گفته میشد کلاسهای متداول فقهی-اصولی را هم ببینید و با دروس خود مقایسه کنید، اما آنچنان جو منفی نسبت به دروس و اساتید حوزه در آن مؤسسه بود که کمتر کسی رغبت حضور در دروس مرسوم را داشت.
اکثر طلابی که جذب مؤسسه میشدند با این نگاه وارد میشدند که اینجا داعیه تحول مطلوب حوزوی که مد نظر امامین انقلاب هست را دارد؛ اصلا تبلیغات مؤسسه بر همین مبنا و منوال بود.
مدیر مؤسسه جوانی حوزوی و خوشفکر و تا حدی تیزهوش بود که خالصانه و مجاهدانه میخواست به اهداف خویش برسد؛ اما برخی ویژگیهای شخصیتی باعث شد آرامآرام طلابی که گرد او جمع آمده بودند یکییکی و بعدتر گروهگروه از اطراف وی متفرق شوند و او را با اندیشههای خویش تنها بگذارند.
این ویژگیها بر اساس شناخت چندساله از ایشان که مورد تأیید دیگر دوستانم نیز هست عبارتند از:
1⃣ عجولبودن
بر اساس روحیه پردغدغهای که میخواست به انقلاب خدمت کند، سرمایهها و فرصتهای زیادی را تلفشده میدید و تحمل ازدسترفتن بیش از اینِ فرصتها را نداشت. میخواست هرچه زودتر حوزه متحول شود، نظامات فقهی اصولی طراحی شود، علوم انسانی اسلامی شود و حتی یک روز هم بعد از این ۴۰ سال تلف نشود؛ ولی این حلم را نداشت که حتی علوم انسانی مسموم و پرمفسدهی غرب آرامآرام و به تدریج طی چهارصدسال شکل گرفت؛ نه دفعتا و دستوری.
2⃣ ضعف در مبانی
از همان ابتدا ایشان شبهات متعددی به رهبری و انقلاب و نظام داشت؛ شبهاتی که با مطالعه برخی کتب سودار و مستندهایی مثل بیبیسی و بعدها همنشینی با امثال مهدی نصیری و ... روزبروز تقویت و ریشهدارتر هم شد.
اما در دوگانگی بین انقلابیماندن یا مغلوب شبهات شدن، آن روز چهره انقلابی وی غلبه داشت و امروز بعکس....
3⃣ ورود در مسائل متنوع سیاسی
مسائل سیاسی را بسیار بسیط و خطی میدید و تحلیل میکرد، همین باعث میشد با توهم فهم مسائل سیاسی، به تحلیل وقایع بپردازد؛ و با انضمام روحیه عجولانهای که داشت درنتیجه در مسائل و وقایع گوناگون سیاسی اجتماعی ابراز نظر یا انتشار بیانیههای سیاسی داشت.
4⃣ عدم انتقادپذیری
شاگردان حلقه اول او که در کارهای فکری و اجرایی مؤسسه به او کمک میکردند، بزرگترین و بهترین حامیان دلسوز وی بودند؛ که اتفاقا همانها زمینههای مطرحشدن وی در قم و تهران و فضای مجازی را مطرح کردند و فضا را مهیا ساختند برای تبدیلشدن او به یک چهره علمی رسانهای حوزوی.
غالبا همین حلقه نزدیک وی مانع انتشار بسیاری از واکنشهای «عجولانه، احساسی، رنگارنگ سیاسی، عدالتخواهانه و در عین حال ناپخته یا غیرمربوط به وظیفه او» بودند.
کمکم وزن انتقادات از وی که بین همین حلقه شاگردانش بالاتر گرفت و شنیدن این حرف برای ایشان سنگین بود که: «شما اصلا شناخت دقیق و درستی از فضای پیچیده سیاسی ندارید و جریانهای سیاسی اجتماعی را خیلی بسیط و سطحی میبینید و از عمق و پیچیدگی آنها بهرهای ندارید و مطالعهای هم نداشتهاید» بر همین اساس عذر افراد دلسوز و نزدیک خود را خواست؛ برای اینکه به تعبیر خودش دیگر با این حرفها (انتقادات) تحقیر نشود.
5⃣ روحیه فردی و تشکیلاتگریز
انضمام موارد فوق باعث شد تا این روحیه در وی جلوه کند که ایشان در مؤسسه و اقداماتِ حوزوی-اجتماعی و سیاسی خویش صرفا میخواهد فکر و سلیقهی خودش حاکم باشد و دیگران فقط اجراکنندهی افکار و عقاید وی باشند؛ همین امر هم روز بروز وی را بین دوستدارانش منزویتر کرد تا جایی که بازوان قوی خویش را برای همیشه از دست داد!
6⃣ نخبگی نارِس
وی خود را نخبه میدید؛ هوش بدی هم نداشت؛ اما آفت مهمی که مبتلابه نخبگان هست و در بسیاری از نخبگان -اگر علاج نکنند- محسوس است این است که چیزی که میفهمند را خیال میکنند حرف آخر و حقِ مطلق است. همین هم منجر به بروز آفات دیگری در فرد میشود...
♨️سیر ایجاد تذبذب در یک مدرّس جوان حوزوی
🔻یکی از شاگردان سابق
قسمت دوم
7⃣ استادنداشتن
اگر نگاهی به زندگی خودنوشت ایشان -که تا این لحظه به تیغ حذف و سانسور ایشان مبتلا نشده است- بیاندازید؛ در کل حیات تحصیلیِ خویش استاد حاذق و قابلی نداشته است. شش سال مقدمات را در کمتر از دو سال خوانده است و دروس سطح را هم به نحوی دیگر... اینجاست که ترکیب نخبگی و حس فهمیدن همهچیز و عجولبودن موجب احساس استغناء در افراد میشود؛ مخصوصا وقتی که مطالعه دروس مرسوم آن هم به شکل رایج را عبث و مصداق اتلاف عمر بدانی.
در صورتی که اگر استاد و بزرگتری برای خود قائل بود، حتما در بسیاری از لغزشهای فکری و اجتماعی یا هجوم شبهاتی که بر وی عارض شد دستش را میگرفت و از این مهلکه شوم نجاتش میداد؛ هرچند امیدوارم هنوز هم که هنوز است متوجه اشتباهاتش شود و بیش از این خود را و آینده خویش را تباه نسازد.
8⃣ خود بزرگبینی
گاه برخی طلاب دلسوز به وی توصیه میکردند در اوان جوانی محاسن بسیار بلند علمایی نگذارد یا مرتبه خاصی برای خود قائل نباشد؛ اما نمیپذیرفت.
برای مثال از این ناراحت میشد که چرا اساتید مطرح حوزه حاضر به مناظره با وی نمیشوند؛ اما اگر فردی از اساتید گمنام یا معمولیِ سطوح عالی میخواست با وی مناظره کند، نمیپذیرفت و خود را خیلی بالاتر از اساتید سطوح عالی میدانست؛ با این توجیه که چند کتاب تألیف کرده است پس بسیار برتر از اساتید معمولی است.
برای مثال یکی از اساتید مطرح کفایه قبول کرده بود با ایشان مناظره کند، به شرط اینکه فرد سومی از بین حوزویان را به عنوان داور مناظره قرار دهند، داور هم هرکسی به میل خودشان قبول داشتند باشد، اما ایشان هیچکسی را درون حوزه و بیرون از مؤسسهاش اصلا قبول نداشت!!
9⃣ امید به حمایتهای خاص
باتوجه به شعارها و تألیفاتی که داشت بسیار امیدوار بود مورد حمایتهای خاص مادی و معنوی رهبری قرار بگیرد. حتی برای انتخابات خبرگان در سال ۹۴ کاندید شد و امید داشت بگونهای اجتهاد وی تأیید شود؛ چرا که به امتحان اجتهاد نمیخواست تن بدهد و تا آخر هم تن نداد. حال آنکه وی اخیرا مطلبی منتشر کرد و با عوامفریبی عدم حضورش در انتخابات خبرگان را این عنوان کرد که فرایند انتخابات خبرگان کانالیزه است و دستپروردهها فقط انتخاب میشوند!!
عجیب اینکه کسی که خودش میخواست کانالیزه وارد شود و نتوانست، چنین تهمت ناروایی را به نظام اسلامی میزند! با کدام حجت شرعی؟!!
🔟 بیتجربگی و خامی
همه موارد فوق، در کنار بیتجربگی و خامی در مسائل اجرایی و مطالبهگریهای حوزوی اجتماعی، برخی مشکلات شخصی، به همراه طرد دوستان دلسوز، کمکم هویتی جدید را از وی در حوزه بروز داد؛ آن هم #تحولخواهی_رادیکال بود؛ چیزی که به شدت از جانب امامین حوزه نهی شده بود.
تحریم انتخابات مجمع نمایندگان، تحریم امتحانات مرکز مدیریت، بیحرمتی نسبت به برخی بزرگان حوزه و بیحرمتی به حوزه و تمثیل آن به پیرزن و بسیاری موارد دیگر که در ادبیات جدید وی عیان شد، شاهدی بر چهره جدید رادیکال وی بود.
چهرهای که فکر میکرد مرجعیت اجتماعی بین طلاب پیدا کرده و با اهرم تحریمهایی که إعمال کرد، حوزه را فلج خواهد ساخت تا به خواست او تن دهد؛ اما خیلی زود عیان شد وی مورد اعتنای بدنه حوزوی نیست و در طراحی حرکات اجتماعی بسیار خام و بیتجربهتر از آن چیزی است که فکر میکند.
جالب و عجیب اینکه یک روز در گعده خصوصی دوستان مؤسسه، یکی از رفقا پیشبینیای با این مضمون داشت که: «ایشان اگر به تهران برود و عظمت مدرنیته را ببیند خودش را خواهد باخت!» پیشبینیای که خیلی زود محقق شد و ایشان از یک مصلح حوزوی تبدیل به چهرهای رادیکال و آرامآرام غیرانقلابی شد.
همه این موارد که در روحیات و عملکرد وی به مرور بروز کرد باعث شد همه طلابی که با دغدغههای ولایی و انقلابی گرد او جمع شده بودند به مرور او را با توهمات و تخیلات و شبهات و انگارههایش تنها گذاشتند؛ گرچه ریشههای خالصانه و دغدغهمندی در او بسیار دیده میشد، اما اینها کافی نبود؛ چراکه به این سادگی کسی در این تراز خامی و ضعف مبانی، صلاحیت ورود به عرصههای اجتماعی -آن هم به عنوان مصلح و راهبر- را ندارد.
.
زباندار لباس نپوشد !
زبانــدار راه نـــــرود !
زبانـدار سخن نگوید !
#شوقرویش🌱
@maharatha313
شوقرویش🌱
. زباندار لباس نپوشد ! زبانــدار راه نـــــرود ! زبانـدار سخن نگوید ! #شوقرویش🌱 @maharatha313
#بازنشر
❗️چرا حجاب من آره، چشم چرانی مردها نه؟
یکی از دوستان تعریف می کرد
چند وقت پیش برای خرید مایحتاج خانه به بازار رفته بودم. هوش و حواسم حسابی به این جمع شده بود که چه جوری بین مثلث لیست خرید خانه و قیمتها و باقیمانده ناچیز کارت بانکی تعادل بر قرار کنم که خانمی حدود سی ساله البته با حجابی که البته مورد پسند مذهبیها نبود کنارم ایستاد و گفت: ببخشید حاج آقا انتقادی از شما روحانیون داشتم، گفتم: بفرمائید درخدمتم، انتقاد شما را میشنوم.
گفت: میشه بفرمائید چرا اینقدر به حجاب ما خانهما گیر میدید و هیچ ایرادی به مردان هوس ران و چشم چران ندارید که با دریدگی و مزاحمتهای کلامی و بالاترش برای خانمهایی مثل من مزاحمت ایجاد میکنند؟
گفتم: ببخشید، منظورتون از خانهمهایی مثل من، چیه؟ ویژگی خاصی مد نظرتون هست؟
گفت: یعنی مثل من چادری نیست و برای لباس پوشیدن راحته و به خودش سخت نمیگره؟
گفتم: حالا میتونم از شما سوالی بپرسم؟ گفت: بفرمائید. گفتم: شما چرا از بین این همه جمعیت حاضر در بازار مستقیم اومدید سراغ من و این مطالب را به من گفتید؟. گفت: خب معلومه لباس روحانیت پوشیدید و هرکسی سوأل و مطلب مرتبطی با دین داشته باشه سراغ شما میاد.
گفتم: حالا با همین منطقی که فرمودید؛ یعنی لباس من پیام خاصی برای شما داشت و بر اساس پیام لباس من به سراغ من اومدید، فکر نمیکنید نوع پوشش و لباس شما برا آن دسته از مردان هوسران هم پیامی داره که شما را برای آزار کلامی و حرکتی انتخاب میکنن و سراغ کسایی دیگه نمیرن؟. دیدم حسابی رفت توی فکر و سبک و سنگین کردن حرفهای من که ادامه دادم؛
خواهرم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، نوع پوشش من و شما در فضای عمومی قضاوت افراد را بدنبال داره و بر اساس آن رفتار وگفتارمتفاوتی را برای برخورد ما انتخاب میکنند. خود من بارها به جوانهایی تذکر دادم که چرا سر مسیر ناموس مردم قرار گرفته و مزاحمت ایجاد میکنید؟. و جواب شنیدم که حاجی، مزاحمت؛ اگه خود این خانوما طالبش نبودن، اینجوری توی خیابون نمیاومدند.
بنده خدا بعد از کمی تأمل گفت: هرچند طوق تقصیر را برگرداندید و گردن خودم انداختید ولی روی حرفتون فکر میکنم، تا حالا از این زاویه به مسئله نگاه نکرده بودم.
#شوقرویش🌱
#سیرمطالعاتیآثارشهیدمطهࢪی
https://eitaa.com/maharatha313
در مطلق کارهای لهو، خیال رسیدن به مقصود از خود مقصود بزرگتر و فریبندهتر و لذتبخـــشتر است.
امیرالمؤمنین میفرماید:
و کل شیء من الدنیا سماعه أعظم من عیانه و
کل شیء من الآخرة عیانه أعظم من سماعه
{ استاد مطهری، یادداشتها، ج۱۵، ص۳۵۵}
#شوقرویش🌱
https://eitaa.com/maharatha313
👌حرف اساسی آوردم براتون ...
لذت دنیا بیشتـــــر در جستجوی دنیاست
برخلاف لذت آخرت که لذت وصول،بالاتر
از لذت جستجوست.
رمز این مطلب هم این است که دنیا هدف
و مقصـــود اصلی روح آدمی نیست. آدمی
همیشه در جستجوی کمـــال مطلق ست و
خودش نمیداند. و به همین دلیــل افرادی
که در میان آرزوهای برآوردهشده یعنی در
میان اقسام نــــاز و نعمت متولد و بـــزرگ
میشوند، موضوع التذاذاتِ شدیدِ جستجو
از آنها سلب میشود. اینها میخواهـند لذت
را در مهمانیها و مجالس پذیرایی عمـــومی
وخصوصی به دست آورند و میسر نمیشود .
{ استاد مطهری، یادداشتها، ج۱۵، ص۳۵۵}
#شوقرویش🌱
https://eitaa.com/maharatha313
تفکر اگر سطحی و پراکنده باشد کار آسانی
است اما فایده و اثر و نتیجهای بر آن مترتب
نیست، ولی اگر علمی و مبنی بر مطالعات دقیق
و آزمایشها و حسابگریها باشد و یا لااقـل انسان بخواهد آثـار فکـری مـــردان فکـــر و
اندیشه را به دقت کامل مطالعه کند، کار
مشکلی است.
ولی در عوض بسیار مفید است و سرمایه
بزرگ و ذخیــره هنگفتی برای روح بشر به
شمار میرود.
{استاد مطهری، بیست گفتار، ص۲۱۵}
#شوقرویش🌱
https://eitaa.com/maharatha313
...هر اندازه که یک فرد یا یک ملت در راه کمـال
و ترقی پیش میرود، به تدریج از احساسات به
منطق میگراید. نزدیک شدن به حکومت منطـق
و خارج شدن از تحت سیطره و حکومت
احساسات، دلیل بر #پختگی و تکامل روح است.
#استادمطهری
شوقرویش🌱
https://eitaa.com/maharatha313
شوقرویش🌱
...هر اندازه که یک فرد یا یک ملت در راه کمـال و ترقی پیش میرود، به تدریج از احساسات به منطق میگرا
___انسان در طفولیت و کودکی یک پارچه
#احسـاســاتِبیمنطق است و به همـیـــــن
جهت از اداره کردن خود و از حفظ مصالح
خود عاجز است، و به همین جهت است که
طفلی را زود میشود در جریـانی وارد کرد
و احساساتش را استخـــدام کرد و به نفع
خود در مجرایی به کار انداخت!! امـا هــــر
اندازه که از سنین عُمــــر میگذرد و تجربه
زیادتر میشود،منطق در وجود انسان قوّت میگیرد.
#استادمطهری
شوقرویش🌱
https://eitaa.com/maharatha313
شوقرویش🌱
___انسان در طفولیت و کودکی یک پارچه #احسـاســاتِبیمنطق است و به همـیـــــن جهت از اداره کردن خود
.
.
البته تنها مرور زمان و گذشتن عمــر کافی
نیست که انسان را مرد منطق و تعقل کند؛
این فضیلت اخلاقی نیز مانند همه فضایل
دیگر اخلاقی تمرین و ممارست و مجاهدت
لازم دارد:
اولا اندوخته علمی و سرمایه فکری لازم است.
ثانیاً انسان باید مدتی با زحمت خــود را وادار
کند که در پیشآمدها و تصمیمها زیاد فکر کند
و تا عواقب و نتایج کاری را کاملا نسنجد به
هیجانات درونی خود ترتیب اثر ندهد. ❗️
{ استاد مطهری، بیست گفتار، ص ۲۰۱}
#شوقرویش🌱
https://eitaa.com/maharatha313
توکل جایگزین عمل نیست
مکمـــل عمل است و در دل
معنای توکل #تلاش نهفتــه
است.
معنای دقیقتوکل رو از زبان
شهید مطهری ببینید.
#شوقرویش🌱
@maharatha313
امیرالمومنین می فرمایند :
الامور مرهونة باوقاتها.
[این روایت رو حفظ کنید]
👌هر کاری در گرو زمان خودش است.
کار امروز را به فــــردا انداختن
موجب تلنبارشدن کارها میشود
و یکی از عوامل رها کردن کارها
همین تلنبار شدن کارهاست.
#شوقرویش🌱
https://eitaa.com/maharatha313
اگر اهل مجازی باشید لابـــــد این شبهه رو زیاد شنیده باشید .
اما پاسخ کوتاه و مختصر و مفیــد به این شبهه
https://eitaa.com/maharatha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا این جمله اقای جمشیدی درست است؟
شوقرویش🌱
چرا این جمله اقای جمشیدی درست است؟
ایشان می گوید ولایت امیرالمومنین جزو ضروریات دین نیست . این حرف از جهت فقهی کاملا درست است لذا اگر کسی فقط شهادتین
[شهادت به وحدانیت خدا و شهادت پیامبر]
بگوید برای ورود به اسلام کافی است.
ما دو نوع ضروری داریم :
ضروری دین . ضروری مذهب.
امامت ضروری مذهب است
الان اهل سنت امامت حضرت را قبول ندارند ولی همه فقها قائل به مسلمان بودن آنها هستند.
بر خلاف حجاب که ضروری دین است و نفی چیزی که ضرورت دین است اگر به نفی رسالت و بعد نفی کلام خدا بینجامد منجر به خروج از دین میشود.
در اذان هم شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر واجب است ولی شهادت به ولایت امیرالمومنین مستحب است. لذا فقها میفرمایند نباید اشهدان علی ولی الله در اذان به نحوی باشد که مردم تصور کنند شریعت مقدس ، آن را به نحو وجوبی در دین لازم کرده است که اگر این بشود بدعت و حرام است.
دین ظاهر و باطن دارد
.ظاهر و باطن تفاوت دارد.
کار فقه پرداختن به ظواهر رفتار انسان است و
کار کلام و اخلاق پرداختن به باطن انسان.
وقتی گفته میشود حجاب ضروری دین است و ولایت ضروری دین نیست ( اگر چه ضروری مذهب است ) این تقسیم بندی بر اساس فقه است نه کلام وگرنه حقیقت و باطن دین ولایت امیرالمومنین و اهل بیت است.
ظاهر و باطن را نباید خلط کرد.
مهدی جمشیدی:
۱. دوباره تصریح میکنم که سخن بنده، بههیچرو به معنی مهمتربودن حجاب نسبت به امامت نبود؛ چنانکه از فرط بداهت و وضوح، حتی احساس نکردم که نیاز به توضیح و رفع سوءتفاهمهای احتمالی دارد.
۲. مقصود من از بیان این مقایسه، آن بود که به طرف مقابل مناظره که گفت حجاب، «حکم دینی» نیست، تفهیم نمایم که امامت (با وجود همهی اهمیت و فضیلتی که دارد و مکمل و متمم نبوت است)، چون امر اجماعی و اتفاقی در میان مسلمانان نیست، ضروری مذهب است و نه ضروری دین، اما حجاب (با وجود اینکه یکی از فروعات فقهی و ظاهری است و همچون امامت، منزلت بنیادین ندارد)، ازآنجاکه همهی مسلمانان بدان اعتراف دارند، «ضروری دین» است و شما در حال انکار چنین حکم روشنی هستید.
۳. هر آنچه که ضروری دین باشد (از جمله حجاب) بهقطع «مهم» است و ازاینرو، انکار آن تبعات سخت دارد، اما این امر به معنی آن نیست که اگر امری، ضروری دین نباشد (از جمله امامت)، «بسیار مهمتر» نیست.
۴. مناظرهای که انجام گرفته، تخصصی بوده و ازاینرو در آن مجموعهای از مفاهیم علمی و اصطلاحات تخصصی مطرح شده است. ضروری دین نیز یک اصطلاح فقهی است که علمای شیعه، آن را وضع و مصادیقش را بیان کردهاند. سخن این حقیر نیز فقط نقل نظر غالب و قول مشهور بود. بااینحال، متأسفانه جریانهایی با تقطیع و تحریف، در پی ترور شخصیت هستند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi