eitaa logo
ماهبندان | محمدرضا شهبازی
21.9هزار دنبال‌کننده
48 عکس
110 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! این متن را چند سال پیش نوشتم. الان که شب ۲۲ بهمن است و قیمت دلار و سکه و سیب‌زمینی بهانه داده دست بعضی‌ها برای هار شدن و چنگ و دندان نشان دادن به انقلاب خمینی و نائبش و عشاق پابرهنه‌اش، دوباره منتشرش می‌کنم... پیام داد: «وقتی میخوایم کلید رو بچرخونیم توی درِ (...) قبلش حساب شماها رو میرسیم. ولی اگر از دستمون در رفتید، اینکه کجا میرید قایم میشید دیدن داره.» برای او نوشتم و اینجا هم مینویسم: زرشک! ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و انقدر بی‌غیرت که شماها به نزدیکی‌های آنجا برسید و ما همچنان زنده باشیم. ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! که اگر از ما گذشتید، نوبت ستون خیمه انقلاب برسد. ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و نه تنها نزدیک دورازه‌های ما، که حتی اگر به نزدیکی میانه‌های زمین هم رسیده‌ باشید یعنی اینکه قبلش از ما گذشته‌اید. توهم برتان ندارد که بازی به شش قدم ما رسیده است! اینکه ما هنوز هستیم و شما با ما درگیرید و از پسمان بر نمی‌آیید یعنی توپ توی شش قدم شماست! اینکه هنوز دارید زور میزنید هر جوری شده -ولو با زدن زیر توپ- خطر را از دم دروازه‌تان دور کنید و به گلر و خط دفاعی‌تان فرصت نفس کشیدن بدهید، یعنی ما داریم در یکی دو متری تیرک‌های دروازه شما می‌جنگیم. که اگر حتی توانسته بودید توپ را وسط زمین بیاورید لازم نبود از داور و تماشاچی و توپ جمع کن و عکاسهای دور زمین و... برای شلوغ کردن فضا و فلاش انداختن در چشم بازیکنها و بطری پرت کردن وسط زمین و آب نرساندن و... استفاده کنید. اینکه جبهه کفر همه چیزش را به میدان آورده، یعنی همه چیزش به خطر افتاده! ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و فکر نکنید که همینطور می‌نشینیم نگاه میکنیم که چطور قدم به قدم و متر به متر توپ را جلو می‌آورید و به دروازه ما نزدیک می‌شوید. اینکه خیال می‌کنید ما حاصل مجاهدت و خون دل خوردن‌ها و شکنجه‌شدن‌ها و آوارگی کشیدن‌های چند هزار ساله را راحت تحویلتان میدهیم و با چهارتا هشتگ زدن و تشتک پراندن، چشم بر کور شدن چشم امید مظلومان و مسنضعفان جهان می‌بندیم، معلوم است هنوز نفهمیده‌اید چند چندیم! اینکه فکر میکنید همه اینها را به رسانه‌نفهمی خودی‌ها و شوت‌بازی نخودی‌ها و پرخوری باخودی‌ها می‌فروشیم و میگوییم حالا که اینطور است پس به ما چه، کور خوانده‌اید. ما دفاع‌آخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و فرض محال هم محال نیست؛ پس اگر یک روز نه اینکه جمهوری اسلامی نباشد، که حتی قرار باشد نباشد، مطمئن باشید ما آن روز نیستیم و خیلی قبلترش بر بدنهای ما اسب دوانده‌اید. تا ما هستیم نوبت به بنی‌هاشم نمیرسد... چه برسد به خیمه‌ها.... ماهبندان | محمدرضا شهبازی https://eitaa.com/joinchat/1672544327Ce9f226d35a
✍ با احترام دعوتید به جشن امضای داغ‌ترین کتاب روزهای اخیر؛ کتاب عربیکا با حضور نویسنده کتاب دکتر وحید یامین‌پور همچنین سایر کتاب‌های دکتر یامین‌پور نیز جهت خریداری و امضا موجود است. ⏰ زمان: سه‌شنبه ۳۰ بهمن 📍 ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸ 👈اینجا منتظر شما هستیم: خیابان انقلاب، نبش فخر رازی، روبروی سردر دانشگاه تهران، کتابفروشی حافظه تاریخی(کتاب اندیشه) 🆔 @kotob_tarikhi
«صلی علی سترکه» اتفاقا مایه امیدواری و مباهات است. از زن بی‌آلایشی که شعار محاوره‌ای سر می‌دهد تا مرد شیرین‌زبان روستایی که علیه ترامپ شعر بامزه‌ای می‌خواند و دیگران به عروسک معوج ترامپ چوب می‌زنند، ثابت می‌کنند راهپیمایی سالگرد انقلاب هنوز مثل خود انقلاب مردمی‌ست. به اینها اضافه کنید تصاویری را که هرازگاهی از مثلا مراسم گرامیداشت سالگرد ورود امام به کشور در دوازده بهمن منتشر می‌شود در آنها یک سازه نمادین به ابتدایی‌ترین شکل ساخته شده تا شبیه هواپیمای حامل امام و یادآور آن لحظه ماندگار باشد. بگذار مسخره کنند. بگذار کسانی که در محافل پر زرق و برق ادبی برای اراجیف ناموزون رفقایشان هورا می‌کشند و در حراجی‌های لاکچری دستمایه پولشویی، برای خط‌خطی‌های رنگ و وارنگ مضحک میلیاردی پول می‌دهند به این سوزها و سازها و سازه‌های خالصانه متلک بی‌اندازند. اما این شعارها و شعرها و کاردستی‌ها شاید ارزش هنری -به معنای آنچه در گالری‌ها و محافل ادبی و حراجهای لاکچری رواج دارد- نداشته باشند اما ثابت می‌کند مردمی که با دست خالی انقلاب کردند، جنگیدند، زیر شدیدترین تحریم‌ها دوام آوردند و آپولو هوا کردند و ربات جراح پزشکی ساختند و...، هنوز هم با همان دست‌های خالی برای انقلاب دوست داشتنی‌شان شعر می‌سرایند و شعار می‌دهند و مراسم میگیرند و اتفاقا زنده بودن انقلاب را باید در همین‌ها دید نه تلاشهای موفق و ناموفق نهادهای حاکمیتی در بزرگداشت انقلاب... ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
قرار بود خاک سرد باشد. یعنی اینطور گفته بودند همه این سال‌ها. و ما همه این قریب صد و پنجاه روز دلمان به همین خوش بود که قدیمی‌ها حتما یک چیزی می‌دانستند که چنین چیزی گفته‌اند. دلمان خوش بود که حتما وقتی خودمان با چشم‌هایمان ببینیم تشییع شدی و بعد در خاک آرام گرفتی، داغت سرد خواهد شد. مگر قرار نبود خاک سرد باشد؟ پس چرا تازه از امروز عصر انگار قلبمان مچاله‌تر شده است سید؟ چرا وقتی تابوت زرد رنگ خودت و رفیقت را دیدیم انگار تازه باورمان شد چه خاکی بر سرمان شده است؟ چرا امروز بیشتر از روز شهید شدنت گریه کردیم مرد؟ و حالا تا کی، تا چطور، تا کجا باید اینطور بال بال بزنیم در نبودنت... ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan