برگرديم به زمان هاى قديم
به ما تكنولوژى نيامده جانم
برايت نامه مينوسم!
از مبدأ معلوم، به مقصدِ نا معلوم
عزيزِ جانم؛ سلام!
كلام را كوتاه ميكنم!
ملالى نيست جز دلتنگى هاى هر روز
و مرورِ تمامِ خاطراتى كه
اى كاش از ذهنَت پاک نشده باشد!
دلتنگِ تو.. "من"
چشمهایت را میبوسم
میدانم
هیچ کس،
هیچ گاه،
در هیچ لحظهای از آفرینش،
آنچه را که من
در گرگ و میش نگاه تو دیدم؛
نخواهد دید!
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی ؛
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی ؛
من از غم تو هر روز دو صد بار بمیرم ؛
تو از دل من هیچ خبردار نباشی ..
صورتم را به شانهاش گذاشتم و گفتم:
دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدمها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشقکش است.