eitaa logo
مَهبد
307 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
48 ویدیو
1 فایل
خسته‌ام‌ از شب پر ابر؛ بگو ماه کجاست؟! مهبد؟نگهبان ماه🌚✨ خوش اومدین:) برای برقراری ارتباط با ما: دایگو: https://daigo.ir/secret/7326139497 و اگه دایگو باز نشد: https://harfeto.timefriend.net/17363396430835
مشاهده در ایتا
دانلود
____
نردبان شب را می گذارم از پله های آسمان دلت بالا می آیم تا شبم بخیر شود در آسمان زیبای تو
شب بخیر🥲✨
مرا ببر به منم، ان منی که خالق انی همان منی که غزل خوب میسرود زمانی رسیده ام به خودم مثل سایه ای که ندارد به جز نشانی من در ضمیر خویش نشانی میان من و خودم یک هبوط فاصله دارم به بعد پیری و گم گشته ای به نام جوانی رسیده ام به صف جسم های جان شده، حیفا که جسم جان شده را نیست شور خانه تکانی به خود رسیدن هم نوعی توقف است و سوال است چرا به پاسخ من لال مانده اند معانی؟ به من رسیدنم اما، رسیدنی ست که تنها تو میتوانی و باید مرا به من برسانی
هدایت شده از traffic‌
از خودم بدم میاد و دلم نمیخواد وقتی اینو به کسی میگم مخالفت کنه چون اون هیولایی که من میشناسم رو ندیده..
رنجورم و با تاب و توانی که ندارم دلتنگ توام ای تو همانی که ندارم
صدای خنده های تو افتادن تکه های یخ است در لیوان بهار نارنج بخند! می خواهم گلویی تازه کنم! “محسن حسین خانی”‌
از بس میان ماندن و رفتن مرددی باید به چارچوب در خانه تاب بست
من تو را نمی سرایم.. تو خودت در واژه ها می نشینی…! خودت قلم را وسوسه می کنی و شعر را بیدار می کنی..!!
هی غزل خواندم و هی شعر سرودم شب را... هی خرابت شدم و از سر خط آبادم!
مَهبد
هی غزل خواندم و هی شعر سرودم شب را... هی خرابت شدم و از سر خط آبادم!
گرچه تو رفتی و در کنج قفس ماندم من... بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم!
مَهبد
گرچه تو رفتی و در کنج قفس ماندم من... بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم!
شب بخیر ای غم تو داغ دل بی تابم با تو شیرین شدم اما نشدی فرهادم
شب بخیر🥲✨
روح آهوی من از مهلکه آرام گریخت با خودش گفت که صیاد ندیده است مرا
____
و مظلوم‌ترین بوسه‌یِ سال معرفی شد بوسه‌ای یک طرفه، از دور در سکوت و تاریکیِ شب بوسه‌ای آرام بر عکس او وقتی که هیچ‌کس حتّی خود او از این بوسه نباید خبردار می‌شد...
__
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه‌ی آن‌هاست
شب زِ نور ماه روی خویش را بیند سپید من شبم تو ماهِ من، بر آسمان بی‌ من مرو... مولانا
شب بخیر🥲✨
پرنده بر شانه های انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نيستم . تو نمی‌توانی روی شانه من آشيانه بسازی پرنده گفت: من فرق درخت ها و آدمها را خوب می‌دانم اما گاهی پرنده ها و آدمها را اشتباه می‌گيرم انسان خنديد و به نظرش اين خنده دارترين اشتباه ممکن بود پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهميد اما باز هم خنديد پرنده گفت: نمی‌دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است! انسان ديگر نخنديد . انگار ته ته خاطراتش چیزي را به ياد آورد. چيزی که نمی‌دانست چيست؛ شايد يک آبی دور يک اوج دوست داشتنی .. پرنده گفت: غير از تو پرنده های ديگری را نيز می‌شناسم که پر زدن از يادشان رفته است! درست است که پرواز برای يک پرنده ضرورت است اما اگر تمرين نکند فراموش می‌شود. پرنده اين را گفت و پر زد. انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اينکه چشمش به يک آبی بزرگ افتاد و به ياد آورد روزي نام اين آبي بزرگ بالای سرش، آسمان بود و چیزي شبيه دلتنگی توي دلش موج زد . آنوقت خدا بر شانه هاي کوچک انسان دست گذاشت و گفت : "يادت می‌آيد؟ تو رابا دو بال و دو پا آفريده بودم؟ زمين و آسمان هر دو برای تو بود، اما تو آسمان را نديدی. راستي عزيزم بالهايت را کجا جا گذاشتی ؟ " انسان دست بر شانه هايش گذاشت و جای خالی چيزي را احساس کرد . آنوقت رو به خدا کرد و گريست...
___
درخت پشت پنجره دوستت دارد دارد دست‌هایش را تکان می‌دهد تو نیز برخیز برگ‌های سبزت را تکان بده میوه‌های شیرینت را فرو بریز تا دنیا از تو یاد بگیرد زیبا باشد. شهاب مقربین
تحمل نداره نباشی، دلی که تو تنها خداشی : ) 🫀
هدایت شده از - گمشده‌‌میان‌افکار -
زندگی می‌تونه خیلی ناگهانی مثل آب و هوا عوض بشه ؛ قرار نیست که همیشه هوا آفتابی باشه و قرار هم نیست که همیشه برف بباره‌ . Demon Slayer "
باید احترام درخت‌ها را حفظ کرد و شعری نوشت که شایسته کاغذ باشد
پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ست پشت پرچین من این سو همه اش ویرانیست
مَهبد
پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ست پشت پرچین من این سو همه اش ویرانیست
انفرادی شده سلول به سلول تنم خود من در خود من در خود من زندانیست