یک مدت هم به‌جای کتاب، آثار استاد فرشچیان را به دوستانم هدیه می‌دادم. توی نمایشگاه کتاب، مستقیم می‌رفتم سراغ انتشارات گویا و چند مجموعه و چند پوستر بزرگ از آثار استاد را می‌خریدم و در طول سال، به عزیزانم هدیه می‌دادم. می‌خواستم در لذت وصف‌ناپذیر من هنگام تماشای این شاهکارها شریک شوند. شاید آن‌ها هم هنگام ناخوشی، این نقاشی‌ها را تماشا کنند و هربار، جزئیات جدیدی را کشف کنند و حالشان بهتر شود. نقاشی ستاره‌ی صبح را بردم پاساژ قاب‌فروش‌ها و یک قاب سفید ساده سفارش دادم و زدم به دیوار اتاقم. هر صبح که می‌بینمش دلم روشن می‌شود. نقاشی پرچمدار حق را هم قاب سیاه کردم و به چند دوست هدیه دادم. یکی از مناسک همیشگی زیارت مشهد هم رفتن به موزه‌ی استاد فرشچیان است. هربار می‌روم و هربار آن‌قدر غرق ظرایف و جزییات نقاشی‌ها می‌شوم که زمان از دستم درمی‌رود و مسئول موزه تذکر می‌دهد وقت تمام شده. هنوز هم معتقدم که خلق آن آثار، به‌ویژه عصر عاشورا، کار یک آدم عادی نیست و هنگام خلقش دستی دیگر در میان بوده. دستی که در آستانه‌ی اربعین، خالق تابلوی عصر عاشورا را به صاحبانش رسانده. رحمت‌ خدا بر او باد. https://eitaa.com/mahbubeman

اکسپلور اینستاگرام من پر از طرز تهیه‌ی غذاهای سالمه. امروز داشتم بادقت این کلیپ رو می‌دیدم و خوشحال بودم که همه‌ی مواد این میان‌وعده‌ رو توی خونه دارم که ناگهان در ثانیه‌ی آخر، چشمم خورد به کپشن عکس و ویران شدم.🥲😭 یه نفر کامنت گذاشته بود: «اگه این تغذیه‌ی اسبه پس من خرم.» چند نفر هم داوطلب جفت‌شدن با این حیوان نجیب خوشبخت شده بودن. https://eitaa.com/mahbubeman

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی... 🖤 https://eitaa.com/mahbubeman

چندوقت پیش برای پیج یک مؤسسه‌ی حقوقی، سناریوهای طنزطور نوشتم. مخاطب هدف نسل زد بود، لحن و بیان صمیمانه و نسل زدی! کاراکتر، مدیر مؤسسه. هدف، شرح برخی از قوانین و اصطلاحات حقوقی. یکی از سناریوها که خودم دوستش دارم این است: «آقای وکیل یک کلاه اسپرت برعکس بر سر دارد و یک هودی پوشیده. (تیپ اسپرت جوانانه) تلفن زنگ می‌خورد. یک دختر خیلی جوان پشت تلفن است‌.‌ _سلام. حاجی! توی اون قانون مانونتون درباره‌ی اِکسِ اِستاکر هم چیزی نوشته؟ هرچی ایگنورش می‌کنم فایده نداره. من دیگه نَمت. _ هِلو علیکم. آیم ساری. من انگلیسی کیلی کیلی کم بلد. _ انگلیسی چیه بابا؟ دارم فارسی می‌حرفم. می‌گم اِکسم یعنی نامزد قبلیم تعقیبم می‌کنه. نمی‌تونم ازش شکایت کنم؟ _ آهااان. خب از اول همین‌طور حرف بزن دخترم. فقط تعقیبت می‌کنه؟ اذیت و آزار دیگه‌ای نمی‌کنه؟ _ چرا. تاکسیک هم هست. توی پی‌ام‌هاش و حرفاش بام بیف داره. _ اوکی. اِنی وِی توی قانون، تعقیبِ خالی‌خالی جرم نیست اما اگه با تهدید و اذیت و آزار همراه باشه می‌تونید ازش شکایت کنید. _ جوووون. چه‌جوری دهنش سرویس می‌شه؟ _ استغفرالله. اگه منظورتون مجازاته، مزاحمت در اماکن عمومی بین دو تا شش ماه حبس داره و هفتادوچهار ضربه شلاق‌. _ اوکی. دمت جیز حاجی _ خواهش می‌کنم. دم شما هم جیز بِیب»   https://eitaa.com/mahbubeman

🚀 بازی کُریدور آنلاین را همین امروز دانلود کنید. با ثبت نظر، از ادمین حمایت کنید و در جمع اولین بازیکنان ما قرار بگیرید 💎 📥 لینک دانلود: 🔗 بازار: https://cafebazaar.ir/app/com.gamestudio.quoridor 🔗 مایکت: https://myket.ir/app/com.gamestudio.quoridor

این بازی رو پسرخاله‌م و تیمش طراحی کردن و به من گفتن به دوستان بازی‌بازم معرفی کنم. اگر خوشتون اومد لطفاً شما هم به دوستان بازی‌بازتون معرفی کنید. 🍀🙏🏻

مپندار سعدی که راهِ صفا توان رفت جز بر پیِ مصطفی https://eitaa.com/mahbubeman

دیروز در دوره‌ی قول غزل سعدی چند شعر را از منظر داستان‌پردازی بررسی کردیم. یکی از غزل‌ها با این بیت شروع می‌شد: ای صبر! پای دار که پیمان شکست یار کارم ز دست رفت و نیامد به دست یار عاشق هنوز امیدوار است و دارد به صبر دلداری می‌دهد! یکی از سعدی‌دوستان گفت یاد بیتی منسوب به امام علی(ع) افتاده: سأصبر حتّي يعلم الصّبر أنّني صبرت علیٰ شيء أمرّ من الصّبر آنقدر صبر می‌کنم تا صبر بداند که بر چیزی تلخ‌تر از صبر صبر کرده‌ام! https://eitaa.com/mahbubeman

گفته‌بودم که موضوع رساله‌ی دکتری من جریان‌شناسی شعر آیینی در دوره‌ی معاصر بود. یک قسمتش را اختصاص داده‌بودم به اشعار آیینی شاعران نوپرداز و در آن میان از اخوان ثالث و اشعاری که برای امام رضا(ع) سروده هم یاد کرده‌‌بودم. یک روز یکی از داورهای پایان‌نامه‌ام تماس‌گرفت و با توپ و تشر گفت باید اخوان را از پایان‌نامه‌ام حذف کنم و بین شاعران آیینی نیاورمش. گفتم: «من دارم جریان شعر آیینی را بررسی می‌کنم نه صرفاً شاعران آیینی را و خب اخوان هم شعر آیینی دارد.» توپ و تشر پیرمرد شدیدتر شد و گفت: «مردک مست رو چه به شعر آیینی‌ گفتن؟ شماها یادتون نمیاد که اکثر شبا بس‌که مست بوده دوستاش می‌رسوندنش خونه.» متاسفانه مجبور شدم اخوان را از پایان‌نامه‌ام حذف‌کنم اما حالا هربار که می‌روم مشهد با صدای میم امید سلام می‌دهم و می‌خوانم: ای علی موسی‌الرّضا، ای پاکمردِ یثربی در توس خوابیده! من تو را بیدار می‎دانم زنده‎تر، روشن‎تر از خورشید عالم‎تاب از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار می‎دانم گرچه پندارند دیری هست، همچون قطره‎ها در خاک رفته‎ای در ژرفنای خواب لیکن ای پاکیزه باران بهشت! ای روح عرش! ای روشنای آب! من تو را بیدار ابری پاک و رحمت‎بار می‎دانم... https://eitaa.com/mahbubeman

مؤسسه‌ی قافِ قلم برای سومین‌بار برگزار می‌کند: دوره‌ی طنزنویسی شادباش با رویکرد خودشناسی در هشت جلسه‌ی آنلاین «می‌نویسیم؛ می‌خوانیم؛ می‌خندیم؛ می‌گرییم و حال‌خوش‌تر می‌شویم.» مدرّس: منصوره رضایی، نویسنده و طنزپرداز مهلت ثبت‌نام: سوم تا هشتم شهریور هزینه‌ی ثبت‌نام: یک میلیون و پانصد تومان (با امکان پرداخت دو مرحله‌ای) شروع دوره: سه‌شنبه، یازدهم شهریور، ساعت شش تا هشت نشانی ثبت‌نام: @shooreneveshtan

خود دانید اما اگه من جای شما بودم از بیست درصد تخفیف روز اول ثبت‌نام استفاده می‌کردم. :)

این روزها که بحث شوخی با فردوسی داغه یاد مجموعه‌ی «ادیبان خندان» افتادم که دو سال پیش برای اپلیکیشن شاد و مخاطب کودک و نوجوان ضبط کردیم و تلاشم بر این بود که چهره‌های برجسته‌ی ادبی رو با زبانی خودمانی و طنزگونه به دانش‌آموزان معرفی کنم. پ.ن: امروز یک نفر نظرم رو درباره‌ی اون هزل کذا پرسید. گفتم: بی‌ارزشتر از اینه که بهش توجه بشه و شهوت شهرت اون فرد رو اقناع کنیم. https://eitaa.com/mahbubeman