باورتون میشه تا حالا میخکوب پای کارای عقب افتاده گوشی بودم
بس که نام قطع بوده این دوروز اخیر و
مشغولیات مراسمات و خانواده
کلی کار پیگیری و سفارش و .... داشتم که تا حدودی انجام شد
بریم برسیم به محتوا و ادامه ی مسیر سلامت زندگی مون ✅👍
موافقین عایا⁉️😉
سلامتکده مهد طبیعت
❌ قسمت اول : دانستنی های روغن 🔹 روغن نباتی و مایع 🔹 روغن پالم 🔹 روغن کلزا 🔹 روغن پنبه 🔹 روغن سویا
خببب ببینم کیا قسمت اول دانستنی های روغن رو دیدن ⁉️⁉️
میتونید کوتاه بهم بازخورد و لب کلام بدین ☺️
ی سهم جایزه هم مهمون مهد طبیعت هستین تو اولین خریدتون🛍
نکته و اصل مورد چیه بنظرتون ⁉️
من اینجام👇👇
🆔 @mahdi_yarr
#نمازاول_وقت
خدایاشکـــرت که میتونیم ایستاده نماز بخونیم🍃❤️
تاحالا بخاطرش خداروشکر کردید?🥲
#شکرگزاری
#نماز_اولوقت
╲\ ╭``┓
╭``🍁 ``╯
┗``╯ \╲
•°┅─═◈═━❀🍂❀━═◈═─┄┅°
▣⃢🌾🍁@mahd_tabiat
سلامتکده مهد طبیعت
«روضه با دعوت قبلی»
مامان چهار فرزند
( #محمدباقر ۱۲ساله، #محمدصادق ۱۰ساله، #فاطمه ۷ساله، #محمدکاظم ۴ماهه)
بچه هیئتی باشی و دهه فاطمیه شروع بشه و نتونی بری هیئت چندتا کوچه بالاتر، خیلی درد داره😭.
همه روزها رو سر کردم، ظهر شهادت برام مثل ظهر عاشورا دلگیر شده بود😔.
بچه سومی مریض بود و تب داشت، نمیتونستم رهاش کنم. یه هفته بود ماشینمونو فروخته بودیم، فرزند چهارم ۴ ماهه بود، هواهم خیلی سرد شده بود🥶.
یهو غروب دلم گرفت همینجوری شروع کردم با بیبی حرف زدم و گفتم: خانوم جان قربونت برم، روضه شمارو هم وابسته به مادیات کردم😭.
دلم گرفت چرا وقتی ماشین ندارم، نباید برم هیئت؟! حالا چیکار کنم با ۴ تا بچه دست تنها، میگفتم و گریه میکردم و برای دل خودم روضه میخوندم😭.
فرزند چندماهم یه جفت بیشتر جوراب نداشت، همش دوست داشتم برم بیرون براش بخرم🧦.
پاهاش یخ میشد به کسی هم نگفتم بچه جوراب میخواد.
جمعه صبح از خواب بلند شدم بدون برنامه سریع ظرفها رو شستم🍽.
بعدم یکم غذا داشتیم با یه تکه نون برداشتم، به بچهها گفتم حاضر شید میریم امام زاده بچهها با تعجب گفتن، چه جوری گفتم با اسنپ😳🚙.
با بچه کوچیک و هوای سرد، پیش نیومده بود اینجوری بریم بیرون🧐.
به سرعت برق و باد حاضر شدن.
امامزاده که رسیدیم یه حال دیگه بودم دخترم میگفت مامان داریم میریم مشهد چندروز میمونیم🥰؟
دوساعتی توی حال خودمون بودیم، بچههام هم آرومِ آروم...
بعدش گفتن دعای استغاثه به امام عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) هست، نیم ساعت دیگه هم نشستیم. چه مراسمی بود...
دعوت قبلی داشتیم و خودمون خبر نداشتیم.
از ما پذیرایی کردن.
خادمهای امامزاده پسرم رو به نوبت بغل میکردن و راه میبردن. اونقدر مارو مورد تکریم قرار دادن دلم نمیخواست برگردم خونه🥰.
به قدری به ما خوش گذشت که تا اذان مغرب موندیم. موقع نماز یکی از زائرها گفت، میخوای شما نماز جماعت بخون من بچه رو نگه میدارم🤭.
من از خوشحالی بال درآوردم کلی دلم نماز جماعت میخواست😇.
وسط دعا بودیم که یکی از خدّام یه بسته کوچولو برام آورد گفت اینو یکی از زائرین داد به پسرتون😍
باورم نمیشد نذری بود یه جفت جوراب کوچولو🧦.
یه نوشته روش چسبیده بود که گواهی میداد خانوم فاطمه زهرا سلام الله علیها ما مامانای توی خونه رو میبینه، حتی اگه به کسی هم چیزی نگیم.
روی بسته نوشته بود:
السلام علیک یا محسن ابن علی (علیه السلام) 😭😭
خانوم خیلی مهربونه،
اینقدر ریز و دقیق به کار ما بچه شیعهها رسیدگی میکنه...
واقعاً دوباره توی قلبم زنده شد که مادر واقعی ما خانوم فاطمه زهرا سلام الله علیها هستن🥹.
#سبک_مادری
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
بزرگترین مصیبت برای انسان ناامیدیست!
تونلها به ما میآموزند که
حتی درون سنگها هم
راهی برای عبور هست.
پس به بن بست که رسیدی بگو:
حتما راهی وجود دارد...
سلام امروزتون متبرک به عطر ظهور
حتما خبر سقوط سوریه ، شما رو هم حسابی بهم ریخته رفیق⁉️