eitaa logo
💠مَھدآ⁷²¹💠
181 دنبال‌کننده
1هزار عکس
430 ویدیو
30 فایل
وقتے‌بہ‌دلـت‌میفتھ‌؛ کھ‌برگردۍ وقتے‌برای‌ترڪ‌گنــاه شوق‌پید‌امیـکنۍ ھمش‌ڪار‌خـداست🤩• -مَهدآ، هدایت یافته توسط حضرت مهدی:) -نذرِ قدومِ سبزش.. ⁷²¹ آرامـش‌است‌آخـر‌اضطراب‌ھا:)
مشاهده در ایتا
دانلود
:)))🕊️
این قسمت بازار خیلی قشنگه 🙂🕊️
و امااا چند تا نی نی کوچولو ام گرفتم😂💔
من وقتی از بچه ها عکاسی میکنم بعد از ماماناشون اجازه میگیرم که راضی باشن... اینا ماماناشون عرب بودن جونم درومد تا بهشون بگم... ولی خدایی خوب بود یکیشون شماره داد گفت هروقت اومدی کربلا بیا خونه ما😂❤️
نشسته بودم روفرسا یه خانومه اومد گف کلی ازت عکس گرفتم ذوقیدم گرفتمشون🥺❤️
💠مَھدآ⁷²¹💠
نشسته بودم روفرسا یه خانومه اومد گف کلی ازت عکس گرفتم ذوقیدم گرفتمشون🥺❤️
برای روزی که کسی نمی‌ماند برای لحظه‌ی گذاشتن آخرین لَحَد برای آمدن آن دو فرشته برای شب اول قبر برای روز و شب‌هایی که نیستیم برای همه‌ی آن روزها که چیزی نخواهد ماند جز پیراهن‌ِ مشکی اشک‌هایی که ریخته‌ایم کوفتگیِ سینه‌مان بعد از سینه‌زنی و راه‌هایی که رفته‌ایم تا روضه راستش را بخواهی جایی هم نداشته‌ایم هم‌زبانی نبوده و کسی هم جز حسین نبوده تا ما را تحویل بگیرد برای امروز؛ و همه‌ی روزهایی که نیستیم فقط می‌ماند و بس :)))
میگفت: خوش‌ به‌ حال‌ اونی‌ که شب‌ِ اولِ قبرش‌ امام‌ حسین‌ بیاد بگه: باهاش‌ کاری‌ نداشته‌ باشید،‌ سر سفره‌‌ی من‌ بزرگ‌ شده 🙂🚶🏼❤️
💠مَھدآ⁷²¹💠
اگه تونستین این نمازارو بخونین:)
تو ناشناس با دلِ من همچین نکنین🙂💔
ولی میرم نجف به این زندم دوباره میرم پیش بابا:)
من خودمممم خیلی دلم می خواست بمونم تا سال تحویل ولی نمیشه🙂💔
تا همینجاشم مدرسه شهیدم نکنه از اینکه اینهمه وقت نرفتم خییییلیه😂💔🚶🏼
میدونم یه روزی دلم خیییلی تنگ میشه واسه این آب لیوانیا🙂💔
:))))))
آخرین شبی که پیش آقام😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
💠مَھدآ⁷²¹💠
برای روزی که کسی نمی‌ماند برای لحظه‌ی گذاشتن آخرین لَحَد برای آمدن آن دو فرشته برای شب اول قبر برای
یه طرف قلبم حرم آقا ابوالفضلِ یه طرف قلبم حرم آقام امام حسین و هیچی واسه خودم نمونده🙂
هدایت شده از _اَبَاالقِربَه؛
رک‌بگویم... از‌همه‌رنجیده‌ام! ازغریب‌و‌آشنا‌ترسیده‌ام، با‌مرام‌و‌معرفت‌بیگانه‌اند‌. من‌ب‌هر‌سازی‌ک‌شد‌رقصیده‌ام! در‌زمستانِ‌سکوتم‌بارها... با‌نگاه‌سردتان‌لرزیده‌ام:) ردِ‌پای‌مهربانی‌نیست‌... نیست من‌تمام‌کوچه‌هارا‌گردیده‌ام‌ سالها‌‌‌از‌بس‌‌ک‌خوشبین‌بوده‌ام... هرکلاغئ‌را‌کبوتر‌دیده‌ام" وزن‌احساس‌شمارا‌بارها... باترازوی‌‌خودم‌سنجیده‌ام بیخیال‌ِ‌سردیِ‌اغوشها... من‌ب‌اغوشِ‌خودم‌چسبیده‌ام، من‌شما‌را‌بارها‌و‌بارها‌... لا‌ب‌لای‌هر‌دعا‌بخشیده‌ام- مقصد‌من‌ناکجای‌قصه‌هاست‌ ازتمام‌جاده‌ها‌پرسیده‌ام میروم‌با‌واژه‌ها‌سَر‌میکنم! دامن‌از‌خاک‌شما‌برچیده‌ام من‌تمام‌گریه‌هایم‌را‌شبی... لا‌ب‌لای‌واژه‌ها‌خندیده‌ام"