eitaa logo
تبیان مهدوی
2.9هزار دنبال‌کننده
33 عکس
18 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: هر چيز كه شمردني است پايان مي پذيرد، و هرچه را كه انتظار مي كشيدي، خواهد رسيد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊 : این حکمت بشارت دهنده است یا بیم دهنده؟ : این کلام کوتاه و گویا در صدد نشان دادن فناپذیری و موقتی بودن دنیا و لذتهای آن است بنابراین بیشتر مربوط به هشدار نسبت به دلبسته شدن به دنیای فانی است. البته می توان بشارت یا بیم را از لوازم آن شمرد به این معنا که هر کس حقیقت ناپایداری دنیا را شناخت به آن دل نمی بندد و در نتیجه از فریب های آن در امان است و در نتیجه بشارت نجات و رستگاری مخصوص اوست و برعکس کسی که چهره فریبای دنیا را نشناخت و دل به آن بست بر او باید بیم داد از عواقب دنیا طلبی. 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع 🕊🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🕊 🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: حوادث اگر همانند يكديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابي مي كنند. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
═══ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ═══ 1⃣:منظور حضرت تایید این فرضیه است که تاریخ تکرار میشود؟ 2⃣: لطفاً حکمت را توضیح بفرمایید. : ✅ حضرت در این حکمت نورانی ، همان طور که در لفظ حکمت تصریح شده است ، در صدد راهنمایی ما به مسئله ای به اسم "عبرت آموزی " هستند. 👈حضرت در اینجا نمی‌خواهند مستقیماً درباره تاریخ و سنت های حاکم بر تاریخ ، تکرار حوادث مشابه در تاریخ صحبت کنند؛ بلکه تأکید حکمت روی مسئله عبرت است. ✳️می فرمایند اگر به هر تقدیر نگاه کردی و دیدی قبل از تو وقایعی برای دیگران ، گذشتگانِ نزدیک یا دور پیش آمده و شبیه همان وقایع و حوادث ، فرصت ها یا تهدید ها در زمان تو هم در حال وقوع و تکرار است ، می‌توانی با راهبرد عبرت گرفتن از گذشته ها از آن فرصت به نحو احسن استفاده کنی و این تهدید را به بهترین وجه تبدیل به فرصت کنی و از عواقبش در امان بمانی . ⏪ بنابراین باز هم توصیه می‌کنم " به نقطه کلیدی و کانون تمرکز هر حکمتی بیشتر توجه کنید، اینجا نکته کلیدی و نقطه تمرکز حکمت مسئله "عبرت آموزی" است. ✅ حضرت می‌فرمایند اگر امور شبیه به هم تکرار شدند یا تکرار می شوند تو می‌توانی با عبرت گرفتن از اولشان یعنی اموری که در گذشته اتفاق افتاده و اموری که الان و آینده اتفاق می‌افتد و خواهد افتاد را مدیریت نمایی. 3⃣: حوادث اگر همانند یکدیگر بودند آخرین را با آغازین مقایسه و ارزیابی می‌کنند. آخرین را با آغازین مقایسه می‌کنند یعنی چه؟ : ✅ یعنی چون حوادث اصلی و بزرگ روزگار دائماً در تاریخ مشابه هم تکرار می‌شوند، اگر شما بتوانید تاریخ گذشتگان را مطالعه کنید و درس‌ها و عبرت‌های آن ها را در بیاورید؛ حوادثی که برایتان رخ می‌دهند از همان آغاز و نشانه های ابتدایی می‌توان پیش بینی کرد که این فتنه و حادثه و اتفاقی که در جامعه یا زندگی رخ می‌دهد ادامه و استمرارش به کجا کشیده میشود؟ 👈 و در نهایت می‌توان پیشگیری کرد و راه حل پیدا کرد. 👤 مثلاً انسان می‌داند اگر این اتفاق بیافتد دقیقاً شبیه آن بلایی است که بر سر فلان شخص افتاد؛ آبروی من در خطر است ، پس می‌تواند پیشگیری کند، اگر این اتفاق در جامعه بیافتد شبیه فلان واقعه تاریخی می‌شود که در آن روزگار بلا زیاد شد ، گرسنگی زیاد شد و... آن وقت می‌توانند تلاش بکنند و با همان نشانه های اولیه ای که بروز میکند جلوی آن اتفاق را بگیرند. یا نه اگر اتفاق مثبتی هست مقدمات را آماده کنند که از همه برکات و خیرات آن استفاده کنند. 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ═══ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ═══
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: ای دنيا!! ای دنيای حرام! از من دور شو، آيا برای من خودنمایی می كنی؟ يا شيفته من شده ای؟ چنانكه روزی در دل من جای گيری؟ هرگز مبادا! غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازی نيست، تو را سه طلاقه كرده ام، تا بازگشتي نباشد، دوران زندگانی تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوی تو پست است. آه از توشه اندك، و درازی راه، و دوری منزل، و عظمت روز قيامت! 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ 1⃣:چرا در کلام حضرت درباره دنیا اینقدر تفاوت وجود دارد ؟ 2⃣:گاهی تعریف و آرزوی طول عمر و گاهی مذمت و شوق مرگ؟ 3⃣: چرا حضرت خود دنیا را مذمت می‌کنند اما در جایی دیگر مذمت کننده دنیا را توبیخ می‌کنند؟ : معارف امیرالمومنین (علیه السلام ) را باید مثل معارف قرآن کریم ، پیامبر و سایر ائمه (علیهم السلام) در کنار هم درک کرد. وقتی بحث از دنیا پیش می آید معارف دیگر و مفاهیم دیگر مثل زهد هم کنارش باید دیده شود‌. گاهی منظور از دنیا امکانات و مواهب و نعمت‌های مشروعی است که خدا قرار داده که هیچ وقت مذموم و بد نیست . اما وقتی علقه و رابطه و وابستگی قلب و شخصیت ما به این امکانات و مواهب و لذت ها را قابل توجه قرار دادیم این می‌شود یک مفهوم دیگری از دنیا. اگر انسان از درون خودش یک معرفت و مهارتی بر اساس تقوا داشته باشد ، که از این نعمت‌ها استفاده صحیح کند و در راه رضای خدا از این ها بهترین بهره را ببرد، این نعمت ها و لذت ها و موهبت های این عالم بهترین چیز هستند. لذا حضرت در در نکوهش کسی که بدون معرفت شروع به مذمت دنیا می‌کند فرمودند: "ای نکوهش کننده دنیا که خود به غرور دنیا مغروری و با باطل های آن فریب خوردی ، خود فریبنده دنیایی و آن را نکوهش می‌کنی، آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده ای یا دنیا به تو جرم کرده است؟"(دنیا بیچاره چه گناهی داشته ؟ تو از این نعمت ها در راه حرام استفاده کرده ای) " کی دنیا تو را سرگردان کرد و چه زمانی تو را فریب داد؟ آیا با گورهای پدرانت که پوسیده اند" (منظور این است که دنیا با نشان دادن قبرهای پدران و درگذشتگان دارد به تو کمک می‌کند و تو را از دل بستن پرهیز می‌دهد، ببین اینان دل بستند یا نبستند رفتند ) "با گورهای پدرانت که پوسیده اند یا آرامگاه مادرانت که زیر خاک آرمیده اند، آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده ای؟ و آنان را پرستاری کرده و در بسترشان خوابانده ای؟ در ادامه می‌فرمایند تو نمیفهمی همین دنیایی که تو اینقدر مذمّتش می‌کنی، اگر تعامل درستی با آن داشته باشی بهترین جاست ."همانا دنیا سرای راستی برای راست گویان و خانه تندرستی برای دنیاشناسان و خانه بی نیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پند آموزان است ، دنیا سجده گاه دوستان خدا، جای نماز فرشتگان الهی ، فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان خداست که در آن رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت را سود بردند " بنابراین بالاخره کدام حرف امیرالمومنین (علیه السلام) را باید پذیرفت؟ آن سخن که دنیا را مذمت می‌کنند و می‌گویند دنیا برو که من تو رو طلاق دادم؟ یا آن سخن که دنیا را تعریف و تمجید می.فرمایند؟ این بستگی دارد به شخص و نوع تعاملش با دنیا ، اگر دنیا به معنای فریب خوردن نسبت به امکاناتش و قلط خوردن به سمت غفلت و روزمرگی و خدایی نکرده گناه و آلودگی باشد ، قطعاً این شخص شایسته مذمت هست، اما اگر دنیا به معنای مزرعه ای باشد که این فرصت را به ما میدهد که برای آخرتمان مدام بکاریم که در روز آخرت برداشت های بیشتری داشته باشیم اینجا خیلی جای خوبیست. 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 و در جواب مردی شامی فرمود: (مرد شامی پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدَر الهی است؟ امام با كلمات طولانی پاسخ او را داد كه برخی از آن را برگزيديم:) وای بر تو! شايد قضاء لازم و قدَر حتمی را گمان كرده ای؟ اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهی بيهوده بود. خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالی كه اختيار دارند و نهی فرمود تا بترسند، احكام آسانی را واجب كرد و چيز دشواری را تكليف نفرمود و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد، با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد و با اكراه و اجبار اطاعت نمی شود و پيامبران را به شوخی نفرستاد و فرو فرستادن كتب آسمانی برای بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بی هدف نيافريد. اين پندار كسانی است كه كافر شدند و وای از آتشی كه بر كافران است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═ 1⃣:درباره معنا و مفهوم قضا و قدر و نقش انسان در آن توضیح دهید. 2⃣:اینکه فرمودند خداوند با اکراه اطاعت نمیشود همان تفسیر لا اکراه فی الدین هست؟ 3⃣:آیا نفس عمل ارسال رسل و انزال کتب، نشان دهنده اختیارانسانها برای اطاعت خداوند فرض شده، به سبب این بوده که انسانها خود را در مقابل دعوت پیامبران مختار میبینند ؟ 4⃣: " امرعباده تخییرا،"بواسطه این جمله بعضی میگویند پس عبادت اختیاری است چراشماامربه نمازمیکنید . چه جوابی برای این شبهه میشود داد ؟ (عشق به نمازراچگونه منتقل کنیم؟ پسر که هنوزتکلیف نشده تاچه اندازه در مورد اقامه نماز تغافل کنیم ) : ✅اجمالا باید اعتقاد داشته باشیم که همه چیز به مقدار و تقدیر الهی اندازه گیری می شود ؛ مانند تقدیر رزق و عمر و ... و بر اساس علم و حکمت خداوند متعال حکم آن صادر و حتمی می شود . البته در این میان اختیار و اراده انسان هم جزئي از علل و اسباب قضا و قدر است... اما حضرت در درباره غور کردن زیاد در معنا و حقیقت قضا و قدر میفرمایند:"راهی است، تاریک آن را مپیمایید و دریایی است ژرف، وارد آن نشوید و رازی است خدایی، خود را به زحمت نیندازید" بنابراین اولا اعتقاد و ثانیا التزام و تمکین نسبت به قضا و قدر وظیفه هر موحدی است ✅✅ بله چون نیازی به اکراه نیست به دلیل اینکه "قَدْ تَبيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيّ" ✅✅✅ بله زیرا انزال کتب و ارسال رسل در واقع ، دعوت انسانها و هر دعوتی ممکن است اجابت بشود و یا نشود پس دلیل اختیار است ✅✅✅✅اینکه عبادت اختیاری است با اینکه تخییری باشد فرق دارد. اختیاری یعنی حالا که ریشه و مبانی دین تبیین شده دیگر نیازی به اجبار نیست هر کس اطاعت کند نتیجه اش را می بیند و هر که ترک عبادت کند نتیجه اش,را می بیند اما تخییری یعنی دو طرف قضیه مساوی است هر طرف را بگیری فرقی با طرف دیگر ندارد مثل وجوب تخییری کفاره روزه. 5⃣:درباره قضا و قدر توضیح بفرمایید. : سختی فهم مساله قضا و قدر و مساله دیگری که تحت عنوان جبر و اختیار در عقاید ما مسلمانان مطرح است ،باعث شده که ائمه اطهار علیهم السلام توصیه کرده اند ، اگر وارد بحث این دو موضوع شدید ودرک نکردید و دچار شبهات دیگری شدید ، آن را رها کنید ،به جهت این که شما توحید و معاد و عدل و....را با استدلال و برهان پذیرفته اید ودر چارچوب اصلی دین مشکلی نیست ، حال اگر دردرک این دو مساله که گاهی خیلی عمیق و پیچیده است و درک آن از عهده هرکسی برنمی آید ، دچار سختی شدید .به همان استدلال در آن معانی بسنده کنید و یقین داشته باشید که خداوند نه کسی را مجبور می کند نه در قضا و قدر بدون حکمت و علم اقدام به کاری میکند . 🔴اما توضیح اجمالی : قضا و قدر چون با سرنوشت انسانها ارتباط بسیار نزدیک و پیچیده ای دارد ، درکش برای اکثر انسانها سخت است.چون ما نسبت به سرنوشت خود نگرانیم و برایمان حائز اهمیت است. از طرف دیگر خیال میکنیم از قبل همه چیز نوشته و قطعی شده است ، بدون این که اختیار ما مورد توجه قرار بگیرد، این اصلا منطقی و عاقلانه نیست . اما حقیقت این است که از قبل همه چیز در علم الهی مشخص است ، همه چیز در تقدیرات الهی اندازه گیری شده و هرچیز که اندازه گیری شده و همه جوانب بررسی یا دانسته شده ،قضای الهی یعنی حکم حتمی الهی هم برآن واقع شده ، اما در سلسه عوامل و اسبابی که جمع آنها تقدیر و بعد قضای الهی را منجر میشود ، اختیار و اراده انسان هم دیده شده نه این که بدون در نظر گرفتن اختیار انسان درجای دیگری کارها تعریف و بسته شده و انسان بدون اختیار مجبور است تن به قضا و قدر الهی بدهد. در حقیقت خود این مساله که انسان با اختیار کاری را در زمان مشخص انجام میدهد هم در قضا و قدر الهی نقش دارد . 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═ 6⃣: لطفا درموردجبرو اختیار هم توضیح بفرمایید. : امير مؤمنان على(عليه السلام) پس از بازگشت از جنگ صفين در مسجد كوفه بودند كه پيرمردى شامی آمد در برابر آن حضرت دو زانو نشست و عرض كرد: اى امير مؤمنان به ما خبر ده كه آيا رفتن ما به سوى اهل شام به قضا و قدر الهى بود؟ امير مؤمنان(عليه السلام)فرمود: آرى اى پيرمرد. شما هيچ تپه اى را بالا نرفتيد و هيچ دره اى را فرود نيامديد مگر اين كه به قضا و قدر الهى بود. پيرمرد گفت: اگر چنين باشد پس ما در برابر اين همه زحمت اجر و پاداشى نخواهيم داشت. امام(عليه السلام)فرمود: خاموش باش اى پيرمرد! به خدا سوگند خداوند پاداش بزرگى براى شما در مسير اين راه قرار داد و همچنين در توقف هايى كه داشتيد و نيز در بازگشتتان. شما در هيچ يك از اين حالات مكره و مجبور نبوديد. پيرمرد سؤال كرد: چگونه ما مكره و مجبور نبوديم در حالى كه رفت و آمد ما تمام به قضا و قدر الهى بود؟ امام(عليه السلام) فرمود: «واى بر تو شايد گمان كردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است (و مردم در كارهايشان مجبورند و اختيارى از خود ندارند. اگر چنين بود، ثواب و عقاب الهى به يقين باطل مى شد و وعده و وعيد ساقط مى گشت» يعنى چگونه ممكن است خداوند كسى را به كار خوب مجبور كند و بعد به او پاداش دهد يا مجبور به گناه سازد بعد او را مجازات نمايد؟ اين كارى ظالمانه و غير عادلانه است ✳️در حقیقت حضرت برای فهم درست مساله جبر و اختیار از برهان خُلف استفاده کردند به این معنا که اگر فرض کنیم که انسان در کارهای خوب و بدش اختیار نداشته باشد، آن گاه چه نتایج غلط اعتقادی به بار خواهد آمد (به اصطلاح چه تالی فاسدهایی خواهد داشت) ✅به يقين وعده الهی برای پاداش دادن به کارهای خوب و وعيد عذاب بر کارهای بد، لغو و بيهوده است. اگر مردم در كارهايشان مجبور باشند ـ ثواب و عقاب و امر و نهى از سوى خداوند باطل مى شود و وعد و وعيد ساقط مى گردد، نه هيچ گنهكارى درخور سرزنش و نه هيچ نيكوكارى شايسته ستايش است، بلكه گنهكار سزاوارتر به نيكى از نيكوكار است و نيكوكار شايسته تر به كيفر از گنهكار است؛ زیرا گنهکار در دنیا زجر خجالت و شرم گناهی را که در انجام هیچ اختیاری نداشته کشیده پس باید در قیامت با پاداش الهی آن زجر جبران شود و برعکس نیکوکار غیراختیاری که لذت کار خیر را چشیده باید در قیامت عذاب شود تا تعادل و اعتدال برقرار شود. و این عقیده یقینا فاسد و باطل است؛ زيرا هيچ عقلى نمى پذيرد كسى را مجبور به كارى كنند و بعد او را پاداش يا كيفردهند و يا قبل از شروع به كار به او بگويند اگر اين كار را انجام دهى چنين تشويق خواهى شد و اگر ندهى چنان توبيخ مى شوى. اينها همه در صورتى است كه انسان اختيارى از خود داشته باشد در غير اين صورت پاداش و كيفر ظالمانه و وعد و وعيد لغو و بيهوده است. ✅✅اگر واقعاً مردم مجبور باشند ارسال رسل و انزال كتب آسمانى همه لغو و بيهوده است، زيرا نه نيكوكارِ مجبور را مى توان از نيكوكارى باز داشت و نه گنهكارِ مجبور را از گناه. كسانى كه كار غير اخلاقى را به حكم جبر انجام مى دهند هرگز گوششان بدهكار توصيه هاى علماى اخلاق يا برنامه هاى پيامبران الهى و دستورات كتب آسمانى نيست. ✅✅✅ اگر گفتار طرفداران جبر صحيح باشد آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست باطل و بيهوده خواهد بود، چون انسان براى پيمودن راه تكامل اختيارى ندارد و مى دانيم تكامل جبرى تكامل نيست. 💠هنگامى كه امام(عليه السلام) اين جواب شافى و كافى را به آن پيرمرد شامى در مورد مسئله جبر و اختيار بيان فرمود، او شادمان شد و (بالبداهه) اشعارى سرود كه دو بيتش چنين است: أَنْتَ الاِْمَامُ الَّذِي نَرْجُو بِطَاعَتِهِ *** يَوْمَ النَّجَاةِ مِنَ الرَّحْمَنِ غُفْرَاناً أَوْضَحْتَ مِنْ أَمْرِنَا مَا كَانَ مُلْتَبِساً *** جَزَاكَ رَبُّكَ بِالاِْحْسَانِ إِحْسَانا تو امامى هستى كه به وسيله اطاعت تو آمرزش خداوند رحمان را در روز نجات آرزو داريم. آنچه از امر دين ما پيچيده و مشتبه بود بر ما واضح ساختى. پروردگارت در برابر اين احسان كه به ما كردى به تو احسان كند. 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهي حكمت در سينه منافق است و بی تابی كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🌹🍃🌹🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 1⃣:چطور میشود حکمت در سینه منافق جا داشته باشه؟ : حکمت هرچه باشد در زمان انتقال از فردی به فرد دیگر ، به شکل الفاظ و مفاهیم منتقل میشود . در واقع حکمت چیزی شبیه علم و اطلاعات است با این تفاوت که باید دید قلبی که آنرا دریافت میکند ، اثر حقیقی آن را به دست می آورد یا خیر؟ مثل این که شما اگر به زبان خاصی صحبت کنید فقط کسانیکه آن زبان را بلد هستند ، متوجه منظور شما میشوند . قلب منافق ظرفیت درک اثر حقیقی حکمت را ندارد ، ممکن است از نظر اطلاعات و آگاهی ، الفاظ و مفاهیم را بتواند در قلب خود جای دهد اما نمی تواند از اثر آن حکمت ، اثر و بهره ای ببرد . اما قلب مومن به جهت صفا و ایمانی که دارد ظرفیت درک آن حقیقت حکمت را که در پشت الفاظ نهفته ، دارد. لذا اگر حکمت برفرض در قلب منافق یا کافری وارد شود ، نمی تواند اثری بر قلب و شخصیتش بگذارد . و نهایتا از زبان او خارج می شود و بر قلب مومن وارد میشود و در قلب مومن جا میگیرد . 2⃣: باتوجه به کلام مولا بفرمایید حکمت آیا علم وبصیرت ومعرفت و..... است؟ چگونه میتوان به حقیقت آن رسید؟ 3⃣:حکمت رافراگیر هرچند از منافقان باشد! آیا مجوز کسب علم از مراکز علمی کفر و دولتهای غرب داده شده ؟ یا در اینجا لفظ منافق این مسأله را شامل نمیشود؟ ومنافق در اصطلاح روزمره برای دریافت ِحکمت از او کیست؟ : نقل شده که «ابن مبارك» به عنوان نظارت بر شهر در كوچه ها راه مى رفت چشمش به مرد مستى افتاد كه آواز مى خواند و مى گفت: «أضَلَّنى الْهَوى وَأنَا ذَليلٌ وَلَيْسَ إلى الَّذى أهْوى سَبيلٌ» هواى نفس مرا ذليل كرد و افسوس كه راهى به آن كس كه به او علاقه دارم، نيست. ابن مبارك از آستين خود كاغذى درآورد و اين بيت را نوشت. به او گفتند: شعرى را از شاعر مست مى نويسى؟ او گفت: مگر ضرب المثل معروف را نشنيده ايد كه «رُبَّ جَوْهَرَة فى مَزْبَلَةً» اى بسا گوهرى در ميان زباله ها افتاده باشد؟ گفتند: آرى. گفت: اين هم گوهرى بود از مزبله! تعبير به «تَلَجْلَجُ…» با توجه به اينكه اين واژه به معناى اضطراب و ناآرامى است اشاره به آن است كه جايگاه كلام حكمت آميز سينه منافق نيست، ازاين رو در آنجا پيوسته ناآرامى مى كند تا خارج شود و در جايگاهى كه متناسب آن است; يعنى سينه شخص مؤمن در كنار ساير سخنان حكمت آميز قرار گيرد. نتيجه اين سخن همان است كه از روايات مختلف معصومان(عليهم السلام) استفاده كرديم كه و دانش هيچ ندارد; ☝️نه از نظر : «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ مِنَ الْمَهْدِ إلَى اللَّحَدِ» ☝️ و نه از نظر : «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ وَلَو بِالصّينِ» ☝️و نه از نظر مقدار و كوشش: «أُطْلُبُوا الْعِلْمِ وَلَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَشَقِّ الْمُهَجِ» ☝️و نه از نظر همان گونه كه در اين حكمت و در حكمت بعد آمده است. آرى علم وحكمت به حدى اهميت دارد كه هيچ محدويتى را به خودنمى پسندد. ✳️ در اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه در بعضى از روايات از جمله روايتى كه از امام باقر(عليه السلام) در ذيل آيه شريفه (فَلْيَنْظُرِ الاْنْسانِ إلى طَعامِهِ) آمده است كه امام(عليه السلام)فرمود: منظور از طعام «علْمُهُ الَّذى يَأخُذُهُ مِمَّنْ يَأخُذُهُ; دانشى است كه فرا مى گيرد بايد نگاه كند از چه كسى فرا مى گيرد» ‼️ بنابراين گرفتن سخن حكمت آميز از منافق چه معنا دارد. ☑️ پاسخ سؤال اين است كه گاه سخن حكمت آميز به قدرى واضح و روشن است كه از هر جا و از هر كس كه باشد بايد آن را پذيرفت; ولى در موارد ديگر كه انسان مطالب را به اعتماد استاد فرا مى گيرد بايد نزد كسى برود كه از نظر ديانت و علميت مورد اعتماد باشد. 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃؛
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: حكمت گمشده مومن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🌹🕊🌹🕊؛ 🕊؛ 🌹؛ : حکمت به چه سخنی گفته میشود،چه خصوصیتی باید داشته باشد? : حکمت عبارت است از قول محکم ، یعنی آن سخنی که هیچ شک و شبهه و ریب و تردیدی بعد از آن برای صاحبش باقی نمی ماند. این امر به دو بخش نیاز دارد : 🔴 یکی خود آن کلام ،گفتار ،موضوع و حقیقتی است که تحت عنوان حکمت بیان میشود .آنقدر قوی و محکم است که قابلیت تردید در آن وجود ندارد. 🔴اما بخش و بعد دوم ، دریافت کننده حکمت است، قلبی که چنان با ایمان به خداوند متعال و تقوا پاکیزه شده که وقتی این حقیقت درونش قرار میگیرد ، دچار شبهه و تردید نمی شود. 👈لذا قلب منافق ممکن است چیزی را که ارزش حکمت بودن دارد را دریافت کند ، اماچون دچار زنگار و بیماری است ، در آن حرف محکم هم دچار اشکالات و شبهات زیاد میشود. ✳️اما قلب مومن که به نور ایمان روشن شده ،و با تقوا پاکیزه شده است، وقتی حکمت درونش قرار میگیرد ،نسبت به آن حقیقت تا ابد ذره ای دچار شک و تردید نخواهد شد. لذا خداوند متعال در قران کریم حکمت را موهبتی میداند که به هرکس داده نمیشود.میفرماید: "یوتی الحکمة من یشاء " خداوند حکمت را به هرکس که مشیتش قراربگیرد عنایت میکند." ومن یوتی الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا" و هرکس حکمت به او داده شود خیرکثیر به او عنایت میگردد.(بقره . ۲۶۹) 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع 🕊 🌹🕊🌹🕊
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: ارزش هر كس به مقدار دانایی و تخصص اوست. (اين كلماتی است كه قيمتي برای آن تصور نمي شود، و هيچ حكمتی هم سنگ آن نبوده و هيچ سخني والایی آن را ندارد) 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
📜📜📜🌿🌹🌿🌹🌿📜📜📜 1⃣:ترجمه شده ارزش هر کس بقدر تخصص اوست در متن آمده ما یحسنه یعنی آنچه به خوبی انجام میدهد فکر نمیکنید ترجمه اشتباه باشه؟ 2⃣:"مایحسنه"،درظاهر ارزش هرکس به اندازه آن چیزی است که آن رانیکومیشماردچراآقای دشتی آن رابه دانایی وعلم اختصاص داده اند؟ 3⃣:خیلی از افراد هستن که با ایمان هستن ولی استعداد و فراگیری کمی دارن و ثابت قدم درایمان وسختکوش در اعمال اینها هیچ وقت به مراتب بالای علمی نمیرسن پس با این سخن حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام اینها ارزش والایی نخواهند داشت؟ : آنچه در سخن امیرالمومنین علیه السلام آمده است ، " قیمةکل امرءما یحسنه" است ، یعنی ارزش هر شخص به آن مقدار کار یا نوع کاری است که نیکو انجام می دهد . این که مرحوم دشتی ، این را به دانایی ترجمه کرده به نظر درست نمی آید ، تخصص هم به معنایی که امروز گفته میشود در عبارت عربی برداشت نمیشود . 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع 📜🌹🕊 📜🌿🌹 📜📜📜📜
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: شما را به پنج چيز سفارش مي كنم كه اگر براي آنها شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد سزاوار است. كسي از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يكي سوال كردند و نمي داند، شرم نكند، و بگويد، نمي دانم، و كسي شرم نكند در آنچه نمي داند بياموزد، و بر شما باد به شكيبايي، كه شكيبايي، ايمان را، چون سر است بر بدن، كه ايمان بدون شكيبايي چونان بدن بي سر ارزشي ندارد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
•┈┈••••✾•✨🌿🌺🌿✨•✾•••┈┈ •┈┈••••✾•✨🌿🌺🌿✨•✾•••┈┈؛
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او (به شخصي كه در ستايش امام افراط كرد، و آن چه در دل داشت نگفت) فرمود: من كمتر از آنم كه بر زبان آوردي، و برتر از آنم كه در دل داري. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═ ═─═ঊঈঊ☸ঈঊঈ═─═
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: باقيماندگان شمشير و جنگ، شماره شان بادوامتر، و فرزندانشان بيشتر است. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
┄┅═══✼🍃🌼🍃✼═══┅┄ 1⃣: لطفا این حکمت را توضیح بفرمایید. : 🔴اولا تجربه هاى تاريخى اين حقيقت را تأييد و مورخان به طوايفى اشاره كرده اند كه عدد كثيرى از آنها كشته شد ولى چندان نگذشت كه فرزندانشان به طور چشمگيرى فزونى يافتند. نمونه بارز آن ـ چنان كه گفتيم ـ فرزندان اميرمومنان على(عليه السلام)بودند كه بنى اميه آنها را هر جا يافتند از دم شمشير گذراندند و بنى عباس نيز بى رحمانه از آنها قربانى گرفتند ولى نسل آنها به قدرى فزونى يافته كه بحمدالله در تمام بلاد عدد كثيرى از آنها ديده مى شود. 🔴ثانیا این اتفاق عجیب را می توان از عنايات و الطاف خداوندى دانست كه به چنين مظلومانى چنان بركتى در نسل مى دهد. 🔴ثالثا اقوامى كه شهيد و قربانى مى دهند بازماندگانشان در نظر توده هاى مردم عزيز و شريف مى شوند و به همين دليل مردم دوست دارند از آنها داماد بگيرند و به آنها عروس بدهند و همين سبب مى شود كه زاد و ولد آنها فزونى يابد. به تعبير ديگر ارتباط سببى با آنها مايه افتخار و اعتبار است و همين امر موجب مى شود كه مردم براى برقرار ساختن چنين رابطه اى تلاش و كوشش كنند. ما در عصر و زمان خود نيز مى بينيم كه يكى از امتيازاتى كه به هنگام خواستگارى براى عروس يا داماد ذكر مى كنند اين است كه مى گويند از خانواده شهداست تا طرف مقابل به ازدواج به اين خانواده ترغيب شود. 2⃣:آیا باقیمانده های جهاد در راه خدا این خصوصیت دوام و پایداری را دارند؟ چون در متن حکمت بطور کلی جنگ آمده؟ : آنچه در متن آمده ،" السیف " است ، یعنی شمشیر . یعنی منظور حضرت باقی ملند های جنگ و رزمندگان است . آنچه در نهج البلاغه آمده است ، این است که یکی از مشکلاتی که حضرت با مردم زمان خود داشتند ، عدم اجابت دستور حضرت نسبت به جنگ و جبهه بوده است . یکی از ذهنیتهایی که برای عدم شرکت در جنگ ترویج میکردند ، پایان پافتن عمر و کم شدن نسل و امثال این بود . درحالی که حضرت در جاهای مختلف این ذهنیت غلط و شبهه را جواب میدادند و با آن مبارزه میکردند . گاهی میفرمودند اگر در جنگ شرکت نکنید ، اجل شما اضافه نخواهد شد یعنی مدت عمرتان طولانی نمیشود ، و گاهی هم اینگونه که در آمده پاسخ میدادند و توصیه میفرمودند. 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🍃🌼🍃✼═══┅┄
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: كسي كه از گفتن نمي دانم روی گردان است، به هلاكت و نابودی می رسد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═ ═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است (و نقل شده كه تجربه پيران از آمادگی رزمی جوانان برتر است.) 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
•┈┈••••✾•✨🌿🌺🌿✨•✾•••┈┈ : منظور از اندیشه پیر چیست؟ : منظور تجربه ای است که در پیرها تبدیل به یک پختگی فکر و نظر شده است. 🖊حجت‌الاسلام مهدوی ارفع •┈┈••••✾•✨🌿🌺🌿✨•✾•••┈┈؛