eitaa logo
مهدویت🌱🇵🇸
658 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
35 فایل
🌸پیامبر اسلام(ص): مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. 📌خودت را برای ظهور آماده کن کپی و نشر مطالب آزاد با ذکر صلوات💚 آیدی بنده👇🏻 @sarbaz_mj313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸امشب جهان به عطر ولایت معطر است 🌸زیرا شب ولادت موسی بن جعفر است 🌸روئیده در بهشت ولایت گلی کز آن 🌸در هر مشام رایحه ای روح پرور است 🌸ولادت باسعادت باب الحوائج حضرت موسی‌بن جعفر، خدمت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و همه شیعیان و محبّان اهل‌بیت(ع) تبریک و تهنیت باد.۰🌸 https://eitaa.com/mahdaviat313i
Ta yar ke ra khahad.mp3
4.84M
▫️در بزم وصالش همه کس طالب دیدار تا یار که را خواهد و میلش به که باشد سخن آوا ی "تا یار که را خواهد" به مناسبت ایام ولادت .💐 بسیار شنیدنی👌 https://eitaa.com/mahdaviat313i
🔸بُشر حافی در زمان امام موسی کاظم«ع» زندگی می‌کرد. خانۀ او محلِّ تجمّع و رفت و آمد اراذل و اوباش بود. همیشه صدای لهو و لعب و موسیقی از بیرون خانه به گوش می‌رسید و مؤمنین را آزار می‌‌داد. 🔹روزی امام هفتم«ع» در حال عبور از مقابل منزل او بودند. صدای موسیقی را شنیدند. اتّفاقاً همان موقع، خدمتکار بُشر حافی برای کاری به درب منزل آمد. 🔸حضرت موسی بن جعفر«ع» از فرصت استفاده کردند و پرسیدند: این خانه متعلّق به آزاد است یا بنده؟ گفت: آزاد است. فرمودند: آزاد است که چنین می‌کند و الاّ اگر بندۀ خدا بود، خانۀ او چنین نبود. همین جمله را فرمودند و رفتند. 🔹خدمتکار به داخل خانه برگشت و ماجرا را برای بُشر حافی شرح داد. فرمایش امام هفتم«ع»، مانند جرقّه‌ای در وجود بُشر، سراسر وجود او را مشتعل کرد. او را به مقامی رساند که نه فقط از اولیاء‌ الله شد، بلکه از او خرق عادت نقل کرده‌اند. بُشر حافی در اثر تذکّر امام ‌‌زمان خویش بیدار شد و در راه افتاد و راه را ادامه داد تا به ‌مقصد رسید. (منهاج الکرامة، ص ۱۹) 💠ولادت مبارک باد https://eitaa.com/mahdaviat313i
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺ويژه ولادت 🔶روايت رهبرمعظم انقلاب از زندگی امام كاظم عليه السلام 🔶در اتاق خصوصی امام کاظم؛ شمشير، لباس و قرآن نشانه چيست؟ https://eitaa.com/mahdaviat313i
صبح سردی بود. با حضرت موسی کاظم علیه‌السّلام همراه بودم. غلامی سیاه‌روی، ما را دید و بدون این که ما را بشناسد، برای‎مان هیزم آورد و آتش روشن کرد و غذایمان داد. هنگام رفتن، امام به صاحب غلام فرمود: غلامت و زمینی که در آن کار می‌کند را فروشنده‌ایی؟ مرد گفت: آری! غلام و زمین، هزار دینار! امام، زمین را خرید و غلام را صدا زد و به او فرمود: از همین حالا آزادی و این زمین نیز مال خودت! غلام هاج و واج نگاه کرد و گویا نمی‌شنید و نمی‌فهمید، امام چه می‌فرمایند. امام که چنین دیدند، فرمودند: چرا تعجب کرده‌ای؟ مگر خدای بزرگ در قرآن کریم نمی‌فرماید که خوبی را باید با خوبی پاسخ داد! 📚 داستان‌های زندگانی امام کاظم علیه‌السّلام یا صاحب‌الزّمان!💚 افسوس که در این وانفسای غیبت دستمان به شما نمی‌رسد که برایتان هیزم بیاوریم، آتش روشن کنیم و غذایی مهمانتان کنیم! یا صاحب‌الزّمان! غلامیتان و این که دلمان همیشه بند شما باشد، محبوب ماست! زمین و آزادی کدام است؟ ما دنیا و آخرت را در همراهی شما می‌دانیم! یا صاحب‌الزّمان! هیچ نمی‌خواهیم مگر آزادی شما از غم غربت و دلشادیتان به مژده‌ی ظهور! و هیچ نداریم مگر دست‌هایی که همیشه رو به آسمان است و قنوتی که مزیّن است به دعای بر فرجتان! و قلبی که انتظارتان را می‌کشد! و این احسان ناقابل و کوچک ماست به ازای هزاران احسان که در حیات ما ارزانی‌مان داشته‌ایی! https://eitaa.com/mahdaviat313i