eitaa logo
کانون تخصصی مهدویت اراک
1.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
102 فایل
💠 ارتباط با ما👇 ادمین کانال: @adminn_m آدرس: اراک، خیابان آیت‌ الله غفاری، حد فاصل چهار راه جهرم و چهار راه آیت الله سعیدی، کوچه شهید سعیدی، پلاک ۳۱۳. ☎️شماره تماس: ۰۹۰۳۹۸۰۵۶۹۷– ۰۸۶۳۲۲۶۴۵۸۹
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون تخصصی مهدویت اراک
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌹#غنچه_های_باغ_مهدوی🌹 6⃣قسمت ششم: شهادت امامان نور علیهم السلام آی قصه قصه قص
نقاشی داستان زنبورک مهربون و باد() ارسالی از امیرحسین قنبرخواه کلاس سوم از بسیار عالی امیرحسین عزیزم🌸، سرباز امام زمان باشی إن شاءالله❤️ ✨✨✨✨✨✨✨✨ کانال کانون تخصصی مهدویت اراک در سروش و ایتا: @montazerantolooakhorshid_313 و در اینستاگرام https://instagram.com/kanonmahdaviatarak
23.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 💫 قوانین طلایی برای رسیدن به زندگی زیبــــــا‌ ✅ قانون سوم( بخش سوم): باید خیرم به همه برسه🌱🦋 @mahdaviat_arak
کانون تخصصی مهدویت اراک
#داستان_مهدوی 'کجای قصه ظهوری؟'🙂🕊 #قسمت_پنجم تا چشامو وا می‌کنم، وسط مزار شهدام، اما برخلافِ روزا
'کجای قصه ظهوری؟'🙂🕊 حاجی ادامه می‌ده و می‌گه: مهدی! شما و بچه‌های غواص برین سمت دبیرستان، کلی اونجا کار داریم. هوای قلب بچه‌ها رو داشته باشین! یه از خدا بی‌خبر داره توی کلاس با‌شبهه، فکر بچه‌هامون رو خراب می‌کنه… کم‌کم دور و برمون خلوت می‌شه. من می‌مونم و حمید. می‌پرسم: راستی به مسجد ما هم سر می‌زنین؟ می‌گه: سید! ما همه‌جا هستیم، هر جا که لازم باشه میایم! کنارتون هستیم. توی شبای هیأت، توی سینه‌زدنتون، توی روضه ارباب... وقتی یادمون می‌کنین، توی روزایی که یادمون نمی‌کنین، ما هستیم. برمی‌گرده طرفم و با دلخوری می‌گه: گاهی ازتون دلخور می‌شیم، اما خراب‌کاری‌هاتون رو ردیف می‌کنیم. شمام که بی‌خبر از عالم، راست‌راست میاین و می‌رین، نه می‌پرسین چی شد که اوضاع یهویی باب دلتون شد! دستش رو می‌گیرم و می‌گم: نمی‌خوای جواب سوالمو بدی؟ چی شد راحت دل بریدین و رفتین؟! منو می‌کشه دنبال خودش و می‌گه: فعلاً بیا بریم، توی راه واست می‌گم. وارد کلاس می‌شیم. از دیدن فضای کلاس و خانم معلم و دخترا حسابی جا می‌خورم. می‌گه: دخترمه! همون که ندیدمش. معلم شده و هر وقت دلم واسش تنگ می‌شه، میام دیدنش! مگه نشنیدی دخترا بابائین؟! گاهی وقتی دخترا، با‌شبهه سوال‌پیچش می‌کنن، کمکش می‌کنم جواب شبهه رو پیدا کنه. واسه خودش یه افسر جنگ نرمه، همون که حضرت آقا می‌خواد، شبا توی فضای مجازی می‌جنگه، روزا سر کلاس از داشته‌هامون دفاع می‌کنه. می‌دونی که چی بهش می‌گن؟! تندی می‌گم: جهاد تبیین. سری به نشونه تأیید تکون می‌ده. ذوق می‌کنم. ادامه می‌ده و می‌گه: سید! من با دخترم همیشه هستم، توی تنهایی‌هاش، پای اشک‌ریختناش… اما خوشحالم، همسرم خوب تربیتش کرده، می‌دونم دخترم می‌تونه معلم خوبی باشه. نه اینکه دخترمه! نه! هر کی دستشو بذاره توی دست اهل بیت، بدجور هواشو دارن. صدای زنگ اومد. بچه‌ها از کلاس رفتن بیرون. من موندم و حمید که اونور نیمکت نشسته بود. خواستم بپرسم که پیشدستی کرد و گفت: خودت جواب سوالتو بده؛ فکر می‌کنی چرا ماها راحت دل بریدیمو و رفتیم؟ گفتم:باورهای دینی و ایمان و وطن پرستی و از اینجور حرفا... خندید.صورتش گل انداخت و گفت: قشنگ حرف میزنی سید! همه اینا می‌تونه درست باشه ، اما بگذار یه جواب بهت بدم که کل این جوابا توشه! تا حالا شنیدی میگن: ((کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا))... ادامه دارد... @mahdaviat_arak