#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل سوم..(قسمت اول)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
جلو ايستگاه شلوغ بود. چاي و شربت با كلوچه هاي شمال تقسيم مـيكردنـد، دست چند نفر هم سيب زمينيهاي آب پزِ داغ بود كه از آنها بخار بلند ميشـد و آنها انگشتهايشان را فوت ميكردند و تكه تكه پوست سيبزميني را ميكندند. گرسنه بود اما فرصت خوردن چيزي را نداشت. تمام تنش پـر از خـاك بـود. دورتر از ديگران ايستاد و شروع كرد به تكاندن لباسهايش. هالهاي از گرد و غبـار اطرافش را گرفت. درست خاك، موها، ابروها و مژه هايش را تا ريشه، خاكسـتري كرده بود، درست مثل پيرمردها. دنبال تانكر آب، چشم گرداند. آن قدر شلوغ بود كه فكر نزديك شدن به آن هم بيهوده به نظر ميرسيد. همـه كلافه از خاك و عرق به آب پناه برده بودند. آنها كه زودتر رسيده بودنـد، حـالا براي نماز ظهر وضو ميگرفتند و آنها كـه سـرحالتر بودنـد داشـتند آب بـه هـم ميپاشيدند. از كارتن بزرگي كه پر از قالبهاي سبز و صـورتي صـابون و بالشـتكهاي زرد رنگ شامپو بود، يكي را برداشـت و در جسـتوجـوي آب، محوطـه را دور زد. پشت ايستگاه صلواتي كه خلوتتر بود، كنار اجاقي كه ديگ سيبزميني رويـش ميجوشيد، سه دبة پلاستيكي سفيد رنگ پر از آب بود. يكي را برداشت و دنبال كسي كه كمكش كند،به اطراف نگاه كـرد. وانتـي آن طرفتر ايستاده بود. ظاهراً بارش را خالي كرده بودند و حـالا راننـدة ميانسـالش تكيه داده بود به در ماشين و داشت سر فرصت سيگار ميكشيد. دبة آب در دست به او نزديك شد. راننده نگاهش كرد و چشمهايش روي آستين دست راست كـه خالي بود، خشك شد و گفت: بفرماميخواستم خواهش كنم كمك كنيد سرم را بشويم. راننده نفس دودآلودش را كه با لذت تمام حبس كرده بود، بيرون داد و گفت: برو زير تانكر بشور. توضيح داد كه آنجا شلوغ است و فرصت ندارد، و حتمـاً بايـد بـرود جـايي. راننده يك پك طولاني ديگري به سيگارش زد و با بياعتنـايي گفـت: «بـرو تـو رودخانه شنا كن ! گفت كه به آب حساسيت دارد و نميتواند شنا كند. راننده كه ميخواست هر طوري شده او را از سر خودش واكند، گفت: خوب، برو كارت را انجام بده، سر فرصت برو شهرك حمام.» او باز گفت كه كارش طولاني است، و ممكن است مجبور شود برگردد خط و ديگر نميتواند اين همه خاك را تحمل كند. و ايستاد و چشم دوخت بـه راننـده. راننده به نظر كلافه ميرسيد.حالا داشت تندتند پك ميزد و دود سـيگارش را بـا شدت از ميان لبهاي غنچه شده بيرون مي فرستاد. راننده اول به زمين نگاه كرد، بعد بـه جـاده و بـه سـمت اجاقهـا و ديگهـاي سيبزميني و هر كجا بجز چشمهاي جوان كه همان جـا ايسـتاده بـود. سـرانجام سيگارِ نيمهاش را با دو انگشت از لب برداشت، چند ثانيـه نگـاهش كـرد و بعـد پرتش كرد روي زمين و از ميان دندانهايي كـه بـه هـم فشـرده مـيشـد، گفـت خلاصي نداريم كه و دبة آب را برداشت و با نگاهي كج و دلخور منتظر ماند تا جوان روي دو پـا بنشيند بر زمين و يقهاش را رو به عقب لولـه كنـد و سـرش را جـوري كـه آب لباسش را تر نكند، روبه پايين خم كند. بالاخره بريزم يا نه ؟ بلافاصله دبه را كج كرد. آب از روي موها گذشت و تيره و گلآلود بر زمـين ريخت. جوان شامپو را با كمك دندان باز كرد. شستن موهايي آنقدر خـاكي، آن هم با يك دست، سخت بود. راننده بيحوصله پابه پا كرد. چند بار دهانش را باز كرد و بست. عاقبت طاقت نياورد و گفت: «حالا مجبور بودي بياي جبهه.» جوان، گوشهايش از آب و كف پر بود. صداي مرد را خوب نشنيد و سرش را همان طور گردن كشيده،كج كرد طرف مرد و پرسيد: چي ؟گفتم مجبور بودي بيايي جبهه ؟ با اين دست نـاقص و حساسـيت بـه آب و وسواس تميزي ؟ جوان سرش را برگرداند و همانطور كه موهايش را چنگ ميزد، گفت: شـما فرض كن بله. مرد انگار كـه بخواهـد تلافـي سـيگار نصـفه مانـده اش را در آورد، دسـت برنداشت. مردم با دو دست، ساق و سالم اينجا در ميمانند. تو نصفه ـ من نميفهمـم ـ آمده اي چه كني! اصلاً ميخواهم بگويم دست و پاگير ميشوي، جبهه شـده بچـه بازي جوان، رو به راننده گفت: بيزحمت آب بريز. مرد ته دبه را بالا آورد و نصـف بيشـتر آب را ريخـت روي گـردن جـوان و لباسش را خيس كرد. بروي خودت هم راحتتري. خدا واجب نكرده، اصلاً ميخواهم بدانم تو كه نميتواني سرت را بشويي چه طور ميخواهي بجنگي ؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
🌹سلام امام زمانم🌹
توصیف قشنگے سٺ در این عالم هستے 💐
تـو عـرش بَـرینے و من از فـرش زمینم
آواره نہ! در حسرٺ دیـدار تـو بےشک
ویـرانہ ی ویـرانہ ی ویـرانہ تریـنم
🌹تعجیل در ظهور و سلامتی مولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پنج صلوات🌹
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
http://eitaa.com/mahdavieat
♨️برخورد با بانک های ربوی در دستور کار دادستان کل کشور
🔻منتظری با ارسال نامهای به بانکهای کشور ضمن هشدار در خصوص هرگونه عملیات منجر به بروز ربا در مؤسسات مالی، از تعقیب عاملان عملیات ربا در بانکها خبر داد
http://eitaa.com/mahdavieat
43.pdf
222.6K
🇮🇷💐
💐
✅ #یادداشت
💢 موضوع: تصویر نهان افغانستان
✍️ حنیف غفاری
🍃🌻🍃
#روشنگری
#ثامن
#طالبان
http://eitaa.com/mahdavieat
♨ تودیعی در بستر آمار تأسفبار
*«مسعود میرکاظمی» در مراسم معارفه خود بهعنوان رئیس جدید سازمان برنامهوبودجه، با بیان اینکه امروز دولت را در وضعیت نامطلوبی تحویل میگیریم، گفت: «باید فکری برای کسری بودجه امسال کرد». بخشی از وضعیت نامطلوبی که دولت روحانی تحویل دولت سیزدهم میدهد، از قرار زیر است:
👈گزاره های خبری
1⃣ تورم بیش از ۴۴ درصد، رشد نقدینگی ۶۸۰ درصدی، سه برابر شدنِ بدهیهای دولت از سال ۹۴، وضعیت کسری بودجه ۴۵۰ هزارمیلیاردی ازجمله موارد وضعیت نامطلوبی است که رئیسجمهور منتخب در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری از آن نام برد.
2⃣ بدهی به بانکها در خرداد سال ۹۲، صد و چهار هزار میلیارد تومان بوده است درحالیکه امروز بر اساس آمار سایت بانک مرکزی، نظام بانکی ۶۵۰ هزار میلیارد تومان طلب دارد که ۹۰ درصد آن متعلق به بدهی دولت است.
3⃣ در سال ۹۱ عملکرد هزینههای جاری دولت ۸۹ هزار میلیارد تومان بوده است، لیکن امروز به ۹۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است.
4⃣ هماکنون در کشور ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر جمعیت جوان مجرد در سن متعارف ازدواج وجود دارند که هنوز ازدواج نکردهاند. از طرفی با کاهش ۶۰ درصدی ساختوساز مسکن در کشور، حداقل امروز برای ایجاد تعادل در بازار و رفع نیاز موجود و جبران عقبماندگیها، ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی موردنیاز است.
5⃣ متوسط رشد قیمت محصولات خوراکی در دولت تدبیر و امید روحانی که بانک مرکزی اعلام میکند، حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ درصد است و رشد قیمت در مسکن ۷۰۰ درصد و رشد قیمت در خودرو، ۸۰۰ درصد
6⃣ بر اساس گزارش مرکز آمار، شاخصهای توزیع درآمد در دولت روحانی به بدترین وضعیت خود رسیده است. در آخرین سال دولت دهم، ضریب جینی به عدد ۰.۳۶۵ رسیده بود درحالیکه در سال پایانی دولت روحانی، ضریب جینی با افزایشی ۹.۵ درصدی به ۰.۴۰۱ رسیده است.
👈 گزاره تحلیلی
متأسفانه این وضعیت نابسامان اقتصادی حاصل تفکر و مدیریت مبتنی بر پشتمیزنشینی و صدور بخشنامه از تهران برای شهرستانها و روستاها بود. با فاصله گرفتن وزرا از مردم و نظرسنجی و تصمیمگیری رئیسجمهور از پشت شیشههای دودی خودرو بهجای حضور میدانی، این نتایج نامطلوب را رقم زد. باکمال تأسف دولتی که با شعار تدبیر و امید آمد، بیشترین میزان ناامیدی را در بین مردم رواج داد. یکی از عملیاتهای روانی که این روزها علیه دولت سیزدهم بهصورت کاملاً پنهان در حال رشد است و بهشدت در فضای مجازی و رسانههای معاند تبلیغ میشود، بالا بردن سطح انتظارات از دولت، بدون توجه به وضعیت نامطلوب و نابسامان فعلی است. خنثیسازی جنگ تبلیغاتی دشمن بابیان واقعیتهای موجود در کنار امیدآفرینی هوشمندانه، از اولویتهای لازم در این برهه است.
✍ حسین عباسیان
http://eitaa.com/mahdavieat
#امید_به_آینده
⭕️۴۱ درصد از مردم معتقدند وضعیت سال آینده از الان بهتر می شود
🔹 فکر می کنید در سال آینده وضعیت کشور نسبت به الان چه تغییری خواهد کرد؟
🔷 ۴۱.۳ درصد از پاسخگویان گفتهاند در سال آینده وضعیت کشور نسبت به الان بهتر میشود. در مقابل ۲۸.۸ درصد معتقد بودند وضعیت کشور در سال آینده نسبت به الان بدتر میشود. ۱۴.۸ درصد بیان کردهاند وضعیت سال آینده کشور نسبت به الان تغییر نمیکند. ۱۴.۳ درصد از پاسخگویان پیش بینی از وضعیت آینده کشور نداشتهاند و گزینه «نمیدانم» انتخاب کردهاند. ۰.۹ درصد از پاسخگویان به این سوال پاسخ ندادهاند.
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴بحرین دخترمان بود شوهرش دادیم.
💢طبق آخرین اکتشاف 80 میلیون بشکه نفت پشت قباله اش پیدا شده، یعنی حدود 50 سال بودجه مصرفی باباش، یعنی اعلی حضرت کاری کرده که تا ابد هیچ خائنی نتونه بهش برسه.
#بحرین
#پهلوی_بدون_روتوش
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا ایران در جنگهای سوریه و عراق شرکت کرد اما در افغانستان نه؟
http://eitaa.com/mahdavieat
4_470456741780259152.mp3
16.55M
🔸 « زیارت عاشورا »
🎙️ با صدای: حسین حقیقی
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌸
🍀
🎥 #موشن_گرافی
💠 موضوع: توصیه های ضروری پس از دریافت واکسن کرونا
🍃🌻🍃
#روشنگری
#ثامن
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴گوینده رادیو صدای آمریکا VOA رهبر وقت افغانستان میشود
🔹بیوگرافی علی احمد جلالی!
مردم افغانستان پیش از آن که با علی احمد جلالی به عنوان یک فرد سیاسی و یا نظامی باشد، او را بهعنوان گوینده برنامه های افغانستان در رادیوی صدای آمریکا می شناسند
🔹آقای جلالی قبل از این که وارد افغانستان شود مدت بیست سال در رادیوی صدای آمریکا کار کرده است..
🔹او از دانشکده نظامی آمريکا در رشته دفاع داخلی فوق ليسانس گرفت، بعد در دانشکده سلطنتى بریتانیا تحصيلات خود را ادامه داد و نيز در دانشکده نظامی آمريکا از رساله دکترى خود تحت عنوان "سياست جهانى آمريکا" دفاع کرد.
🔹او در سال ۱۳۶۱هجرى خورشيدى به عنوان خبرنگار در راديو صداى آمريکا استخدام شد و بعد به عنوان رئیس بخش فارسى و پشتو این رادیو انتخاب شد.
🔹جلالی به دنبال سقوط رژیم طالبان، دوباره به افغانستان بازگشت و مدتی را به عنوان وزیر دفاع افغانستان کار کرد. او در سال های1382 تا 1384 وزیر داخله/کشور افغانستان بود.
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️هیئت مجازی | شب هفتم....روضه حضرت علی اصغر (ع)
#حسینی_می_مانیم
#عاشورا_استقامت_ظهور
#نسل_حسینی
#من_حسینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴سخنان تکان دهنده نماینده پارلمان افغانستان
💯💯ننگ بر آمریکا و اروپا که ما را در این شرایط قرار دادند، ما از آنها منزجریم!
🔻محبوبه سراج، نماینده پارلمان افغانستان در گفتگو با شبکه TRT: «این تصمیمات آمریکا و اروپا بود که افغانستان را در این وضعیت قرار داد؛ افغانستان ۲۰۰ سال به عقب خواهد برگشت و دیگر هیچ امیدی باقی نخواهد ماند».
#افغانستان
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴اجازه بهانه جویی به مغرضان و بدخواهان ندهید
✅حضرت آیت الله نوری همدانی با تاکید بر لزوم پروتکل های بهداشتی از سوی عزاداران حسینی از مسئولان خواست تمام امکانات و و توان را برای مقابله با کرونا به کار گیرند. ایشان فرمودند: مردم ما عاشق و دلداده امام حسین (علیهالسلام) هستند و ما باید این را قدر بدانیم و با رعایت پروتکل های بهداشتی اجازه بهانه جویی به مغرضان و بد خواهان ندهیم.
#محرم
#رعایت_شیوهنامههای_بهداشتی
http://eitaa.com/mahdavieat
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
شش ماه مرا «علی» صدا زد بابا
مادر تو بگو، علی به میدان نرود؟
❣❣❣❣
http://eitaa.com/mahdavieat
فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت.
شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد: تا به
حال اين همه ياربّ گفتهاي فايده داشته است؟
مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف
شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و
گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟جواب داد :
چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از
درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟
گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم
اين ياربّ گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست!
يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به
درگاهش بلندشود اصلا نميگذارد "ياربّ" بگوييم!
http://eitaa.com/mahdavieat
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
🔹آیهٔ تطهیر🔹
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
به روی دست بابا آسمانها را نشان كرده
چقدر آبی به این چشمان بیتقصیر میآید!
زبانش كودكانهست و نمیفهمم چه میگوید
ولی میخوانم از چشمش كه با تكبیر میآید
به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما
نمیدانم چرا از دست دنیا سیر میآید!
جهانی را شفاعت میكند با قطرهٔ اشكی
كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر میآید
بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟
که با خون دارد از زخم تو بوی شیر میآید
بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن
بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر میآید😔
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جعبه کادوی خیلی خوشگل واسه خانومای خوش سلیقه 🎁💙
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل سوم..(قسمت دوم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
اما جوان، چنانكه حرفهاي مرد را نشنيده باشد، سرش را كج كرد و كفـي را كه كنارِ گوش و گردنش مانده بود، نشان داد و گفت: «دستت درد نكند، اين جـا را هم..... مرد آب ريخت.... حالا همه يك چيزي شنيده اند، همه ميخواهند بشوند خـرازي. يكـي نيسـت بگويد پدر آمرزيدهها، او را كه ميبينيد جنسش فرق دارد. اصلاً او مينشيند تـوي سنگر فرماندهي، كنار بيسيم، از روي نقشه دستور ميدهد... همانطور كـه حـرف مـيزد، باقيمانـدة آب را ريخـت روي سـر او. هنـوز حبابهاي كوچك شامپو روي موهايش بود كه بلند شد. كف دسـتش را محكـم روي سر كشيد تا ِ آب موهايش گرفته شود. تويوتاي گل مالي شده ايستگاه را دور زد و رانندهاش حالا در جسـتوجـوي كسي دور و بر را نگاه ميكرد و سرانجام آنها را ديد و بـه سويشـان آمـد. در ده دوازده قدميشان ترمز كرد. پريد پايين و از همان جا گفت: حاج آقا رحيم و بقيه منتظرند گوشهاي راننده وانت تيز شد. انگار از جلو خبرهايي داده اند، از سمت حبيب و بچه هايش. جوان نگاهي به صفحة بزرگ ساعت بند فلزياش كه شيشه اش تـرك خـورده بود، انداخت و گفت: همين حالا. به راننده وانت كه دبة آب به دست با چشمهاي گرد شده و دهان كمي باز بـه او نگاه ميكرد، گفت: دستت درد نكنه اخوي، اجرت با خدا. راه افتاد. راننده يك قدم به سويش برداشت. دسـتش را دراز كـرد و چنانكـه بخواهد او را بگيرد، گفت: ببخشيد شما... برگشت، دستش را تا كنار پيشاني بلند كرد و گفت: «خيلي زحمت داديم. به راهش ادامه داد. كنار ماشين كه رسيد، ايسـتاد. برگشـت و دوبـاره رو بـه راننده گفت: «ما را حلال كن، برادر جان... با اشارة سر، نصفة سيگار خاموش را روي خاك نشان داد. آفتاب، چنان داغ بود كه انگار فرصت ديگري براي تابيدن نـدارد و زمـين چنـان گرم كه گويي تكهاي از خورشيد است. هرم گرما همه چيز را پيش چشم ميلرزانـد، آدمها، ساختمانها و درختهاي خاك گرفته با برگهاي تيره رنگشان، همه ميلرزيدند و موج برميداشتند و رو بالا كشيده ميشدند. صداي ساييده شدن پوتينهاي سـنگين پـر از خـاك و سـنگريزه، فريادهـاي پـر از سرزنش حاج حسين و تكتيرها، گاه آزاردهنده ميشد. اما محمـود از ايـن همـه، چيـز زيادي حس نميكرد. چنان شعله ورِ حرفهاي آخر حاج حسين بود كه گرماي آفتـاب در برابرش هيچ مينمود. آنقدر آزرده بود كه حتّي تركيدن تاول انگشتهـايش در پـوتين خيس عرق و سوزششان را هم نميفهميد. صداي تير از جا پراندش. تيري كه آن قدر نزديك انگشت كوچك پايش به خاك نشست كه هم ضربهاش را حس كرد و هم داغياش را. حاج حسين داد زد: «زودتـر، زودتر، آن قدر كلاغ پر برويد تا گوشت تنتان آب شود. دستهاي عرق كردهاش را پشت گردن به هم قفل كرد و به زانوهاي دردناكش فشـار آورد. بدنش را رو به بالا كش داد و از جا پريد. اول هفته، صبح، باقر خوابآلوده و خندان كتري بزرگ دود زده را داده بود دسـتش و گفته بود: ما كه خلاص شديم. مواظب خودت باش. اگر غذايشان ديـر شـد، خـودت را ميخورند، آن هم بي نمك! و آنها كه بعد از نماز نخوابيده بودند و هنـوز كنـار جانمازهـاي كوچـك طـرح قدسيشان ذكر ميگفتند، يا تعقيبات مـيخواندنـد، متوجـه اش شـدند و بـرايش دم گرفتند: ماشااالله شهردار، ايواالله شهردار...
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat