eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
371 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴اجازه بهانه جویی به مغرضان و بدخواهان ندهید ✅حضرت آیت الله نوری همدانی با تاکید بر لزوم پروتکل های بهداشتی از سوی عزاداران حسینی از مسئولان خواست تمام امکانات و و توان را برای مقابله با کرونا به کار گیرند. ایشان فرمودند: مردم ما عاشق و دلداده امام حسین (علیه‌السلام) هستند و ما باید این را قدر بدانیم و با رعایت پروتکل های بهداشتی اجازه بهانه جویی به مغرضان و بد خواهان ندهیم. http://eitaa.com/mahdavieat
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟ این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟ شش‌ ماه مرا «علی» صدا زد بابا مادر تو بگو، علی به میدان نرود؟ ❣❣❣❣ http://eitaa.com/mahdavieat
فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد: تا به حال اين همه ياربّ گفته‌اي فايده داشته است؟ مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟ گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين ياربّ گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست! يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود اصلا نميگذارد "ياربّ" بگوييم! http://eitaa.com/mahdavieat
علیه‌السلام 🔹آیهٔ تطهیر🔹 زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌آید به روی دست بابا آسمان‌ها را نشان كرده چقدر آبی به این چشمان بی‌تقصیر می‌آید! زبانش كودكانه‌ست و نمی‌فهمم چه می‌گوید ولی می‌خوانم از چشمش كه با تكبیر می‌آید به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما نمی‌دانم چرا از دست دنیا سیر می‌آید! جهانی را شفاعت می‌كند با قطرهٔ اشكی كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر می‌آید بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟ که با خون دارد از زخم تو بوی شیر می‌آید بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر می‌آید😔 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جعبه کادوی خیلی خوشگل واسه خانومای خوش سلیقه 🎁💙 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ http://eitaa.com/mahdavieat
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل سوم..(قسمت دوم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین اما جوان، چنانكه حرفهاي مرد را نشنيده باشد، سرش را كج كرد و كفـي را كه كنارِ گوش و گردنش مانده بود، نشان داد و گفت: «دستت درد نكند، اين جـا را هم..... مرد آب ريخت.... حالا همه يك چيزي شنيده اند، همه ميخواهند بشوند خـرازي. يكـي نيسـت بگويد پدر آمرزيدهها، او را كه ميبينيد جنسش فرق دارد. اصلاً او مينشيند تـوي سنگر فرماندهي، كنار بيسيم، از روي نقشه دستور ميدهد... همانطور كـه حـرف مـيزد، باقيمانـدة آب را ريخـت روي سـر او. هنـوز حبابهاي كوچك شامپو روي موهايش بود كه بلند شد. كف دسـتش را محكـم روي سر كشيد تا ِ آب موهايش گرفته شود. تويوتاي گل مالي شده ايستگاه را دور زد و رانندهاش حالا در جسـتوجـوي كسي دور و بر را نگاه ميكرد و سرانجام آنها را ديد و بـه سويشـان آمـد. در ده دوازده قدميشان ترمز كرد. پريد پايين و از همان جا گفت: حاج آقا رحيم و بقيه منتظرند گوشهاي راننده وانت تيز شد. انگار از جلو خبرهايي داده اند، از سمت حبيب و بچه هايش. جوان نگاهي به صفحة بزرگ ساعت بند فلزياش كه شيشه اش تـرك خـورده بود، انداخت و گفت: همين حالا. به راننده وانت كه دبة آب به دست با چشمهاي گرد شده و دهان كمي باز بـه او نگاه ميكرد، گفت: دستت درد نكنه اخوي، اجرت با خدا. راه افتاد. راننده يك قدم به سويش برداشت. دسـتش را دراز كـرد و چنانكـه بخواهد او را بگيرد، گفت: ببخشيد شما... برگشت، دستش را تا كنار پيشاني بلند كرد و گفت: «خيلي زحمت داديم. به راهش ادامه داد. كنار ماشين كه رسيد، ايسـتاد. برگشـت و دوبـاره رو بـه راننده گفت: «ما را حلال كن، برادر جان... با اشارة سر، نصفة سيگار خاموش را روي خاك نشان داد. آفتاب، چنان داغ بود كه انگار فرصت ديگري براي تابيدن نـدارد و زمـين چنـان گرم كه گويي تكهاي از خورشيد است. هرم گرما همه چيز را پيش چشم ميلرزانـد، آدمها، ساختمانها و درختهاي خاك گرفته با برگهاي تيره رنگشان، همه ميلرزيدند و موج برميداشتند و رو بالا كشيده ميشدند. صداي ساييده شدن پوتينهاي سـنگين پـر از خـاك و سـنگريزه، فريادهـاي پـر از سرزنش حاج حسين و تكتيرها، گاه آزاردهنده ميشد. اما محمـود از ايـن همـه، چيـز زيادي حس نميكرد. چنان شعله ورِ حرفهاي آخر حاج حسين بود كه گرماي آفتـاب در برابرش هيچ مينمود. آنقدر آزرده بود كه حتّي تركيدن تاول انگشتهـايش در پـوتين خيس عرق و سوزششان را هم نميفهميد. صداي تير از جا پراندش. تيري كه آن قدر نزديك انگشت كوچك پايش به خاك نشست كه هم ضربهاش را حس كرد و هم داغياش را. حاج حسين داد زد: «زودتـر، زودتر، آن قدر كلاغ پر برويد تا گوشت تنتان آب شود. دستهاي عرق كردهاش را پشت گردن به هم قفل كرد و به زانوهاي دردناكش فشـار آورد. بدنش را رو به بالا كش داد و از جا پريد. اول هفته، صبح، باقر خوابآلوده و خندان كتري بزرگ دود زده را داده بود دسـتش و گفته بود: ما كه خلاص شديم. مواظب خودت باش. اگر غذايشان ديـر شـد، خـودت را ميخورند، آن هم بي نمك! و آنها كه بعد از نماز نخوابيده بودند و هنـوز كنـار جانمازهـاي كوچـك طـرح قدسيشان ذكر ميگفتند، يا تعقيبات مـيخواندنـد، متوجـه اش شـدند و بـرايش دم گرفتند: ماشااالله شهردار، ايواالله شهردار... http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاندار نجف اشرف : مردم هرچه به مراسمات مذهبی توجه می كنند ، منحنی ابتلا به ويروس كرونا به شدت پايين می آيد ؛ بگذاريد به قبل برگرديم ؛ ما شاهد بوديم در زيارت اربعين پارسال : 14 ميليون نفر بدون ماسک ، به زيارت آمدند ولی همه شاهد بوديم كه پس از آن كرونا صفر شد. حضور جمعيت 6 ميليونی ايام شهادت پيامبرخدا صلی الله علیه وآله ، آن هم بدون ماسک ، باز شاهديم كه منحنی جهش كرونا برعكس شده و صفر شد. يا پس از زيارت ميليونی شهادت اميرالمومنين هم همينطور شد. مجری : آيا شما مستمرا موضوع را دنبال می كرديد؟ استاندار : بله ، من مستمرا موضوع را پيگيری می كردم. 🔻سفر سیاحتی باز !! ❌سفر عتبات ممنوع ؟؟ 😭اللهم عجل لولیک الفرج😭 http://eitaa.com/mahdavieat
🔺واکسیناسیون دانش‌آموزان دارای بیماری زمینه‌ای در دستور کار است سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا: 🔹دو کشور چین و کوبا می‌‌توانند واکسن برای افراد زیر ۱۸ سال تأمین کنند 🔹برنامه داریم حدود شش میلیون دوز واکسن از این کشورها تهیه کنیم و دانش‌آموزان دارای بیماری زمینه‌ای و در معرض خطر را واکسینه کنیم 🔹این اقدام در کنار واکسیناسیون معلمان، کادر مدارس، رانندگان سرویس‌های مدارس و والدین دانش‌آموزان (در گروه‌های سنی) که در حال انجام است می‌تواند به ایمنی بازگشایی مدارس کمک بسزایی کند http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه علی اکبر(ع).m4a
15.87M
روضه هم اکنون نگوئید شهادت (ع) بگوئید مرگ حسین(ع)😭😭😭 http://eitaa.com/mahdavieat
⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹 🍃نقش بیابان دیدم آخر پیڪرتـــ را 🍃از من نگیر "اڪبر" نگاه آخرتـــ را 🍂داغتـــ تمام خیمه گاهتـــ را به هم ریختـــ 🍂حالا چه گویم من جوابـــ مادرتـــ را 🍃فریاد بابا گفتنتـــ خیلے ضعیفـــ استـــ 🍃از بس ڪه خون پر ڪرده راه حنجرتـــ را 🍂مهتابـــ شام من چرا صورتـــ ڪبودی؟ 🍂آیا تو با میان ڪوچه بودے؟!😔 🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️ http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🌟 ⭐️ 🌀 🖼 موضوع: مساجد و پایگاه‌های بسیج در بحران چه کار کنند؟ 🍃🌻🍃 http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️ تاریخی در افغانستان 🔻نیروهای آموزش دیده‌ی سوریه و عراق به دست ایران، دنیا را از شر داعش نجات دادند 🔺نیروهای نظامی افغانستان 20 سال به دست آمریکا آموزش دیدند و در عرض یک ماه سقوط کردند... 👈 به گفته‌ی مقامات پنتاگون، در طول 20 سال این سازمان 88 میلیارد دلار برای آموزش ارتش افغانستان هزینه کرده این ارتش مثل ارتش پوشالی آمریکا جنبه‌ی تربیت آرتیستی داشته!  http://eitaa.com/mahdavieat
🏴 چطور برای حسینی ناله و نوحه نکنم که برای نشان دادن راه از بی راه حتی ثمره و میوه دلش را که اشبه الناس به رسول الله است فدا کرده است. 🔰 حسین علیه السلام چقدر باید سرمایه خرج کند تا انسان به راه بیاید صراط را پیدا کند و به طاغوت پشت کند؟ چرا صدای حسین علیه السلام در کربلا شنیده نمی شود؟؟ هیاهوی دنیاطلبی گوش ها را کَر کرده است! آیا صدای حسین علیه السلام را می شنوی؟ شب هشتم ◼️روضه حضرت علی اکبر را پدران و مادران شهدا بهتر میفهمند وقتی آخرین بار را بیاد می آورند که جوانشون رو از زیر قرآن رد کردند آقای مظلوم ما هم علی را فرستاد میدان نمی دونم اهل خیمه ها خواهر و عمو و عمه و...چطور دل کندند وقتی می‌دانند این علی اکبر بازگشتی ندارد. از حرم اکبر به میدان می رود گویی از جسم پدر، جان می رود ⚫️گمان مدار که گفتم برو دل از تو بريدم نفس شمرده زدم همرهت پياده دويدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی به خاک فتادم گهی زجای پريدم دلم به پيش تو جان در قفات ديده به قامت خدای داند ودل شاهد است من چه کشيدم ◼️ چقدر سخت است برای پدری که منتظرِ... مرا ذکر علی برلب، علی بابا صدا می زد خودم دیدم به چشم خود جوانم دست و پا می زد فدای مظلومیتت و دل شکسته است حسین ✍محمد تقی احمدی پرتو http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹استقرار ۱۵۰۰ تیم پلیسی در محورهای مواصلاتی سردار حسینی، جانشین پلیس راهور ناجا: 🔻بیش از ۱۵۰۰ تیم برای اجرای طرح ممنوعیت تردد، در ۳۶۵ نقطه کشور مستقر شدند. 🔻محورها با موانع فیزیکی مسدود شده و به هیچ وجه اجازه ی عبور به رانندگان داده نمی شود http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️طلاب جهادی به کمک پرستاران رفتن 🔻به مناسبت ایام شهادت امام حسین علیه السلام و شیوع مجدد بیماری کرونا، طلاب و جهادگران در کنار هم به کمک کادر درمان رفتند. ✅حجت الاسلام خوئینی: در این فعالیت جهادی بیش از ۳۰۰ جهادگر اعلام آمادگی کرده‌اند که با برنامه ریزی و آموزش وارد بیمارستان‌های قم می‌شوند. http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️قارچ ذاتا سرد و بسیار و برای همه خصوصا مزاج بلغمی سوداوی مضر است 🔻چون زمانی که هضم و قدرت معده کم بشه باعث میشه در خانه ی بیماری ها که معده باشه برای همه ی بیماری ها باز بشه 😔 🔴 قارچ برای روده های خشک و کیست پلی کیستیک رحمی بشدت مضر است. ⭕️طب نوین چطوری سر مردم کلاه میزاره؟ 🔻با اسم هایی همچون ویتامین و پروتئین و فیبر مواد مضر رو تبلیغ میکنه 🔯یکی از اون کلاه هایی که سر مردم گذاشته خوراندن قارچ و سویا به اسم پروتئین به مردم و حذف گوشت قرمز گوسفندی است حالا هی قارچ و سویا بخورید که پروتئین داره سنتی http://eitaa.com/mahdavieat
دستور طالبان برای جلوگیری از هرگونه مزاحمت برای تکیه‌ها و حسینیه‌ها در ولایت هرات 🔸مسئول منطقه‌ای امور فرهنگی طالبان در شمال غرب افغانستان هم گفت که شیعیان با آسودگی می‌توانند مراسم محرم را برگزار کنند و تاکید کرد که هیچ تهدیدی متوجه آن‌ها نیست. 🔸همچنین طالبان پرچمهای مربوط به محرم را که روز یکشنبه تعدادی از عناصر خودسر برد‌اشته بودند و با پرچم طالبان جایگزین کرده بودند را به جای خود برگرداند. http://eitaa.com/mahdavieat
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل سوم..(قسمت سوم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین با چنان آهنگي ميخواندند كه خودش هم خنده اش گرفته بود. خوشحال بود. بـه هر حال، اين هم كاري بود. تمام اين چند ماهه بعد از آموزشي را بيكار مانـده بـود. خوردن، خوابيدن، حرف زدن و گاهي در خردهكاريها كمك كردن. هرچند ميگفتنـد عمليات در پيش است و اين از رفت و آمد بسيار حاج حسين و سركشـيهاي گـاه و بيگاه و دقيقش به همه گوشه و كنارهـاي لشـكر قابـل حـدس بـود. در آن بيكـاري كسل كننده، شهردار شدن هم فرصتي بود براي انجام كاري ـ كه مرتب در كلاسـهاي عقيدتي ميگفتند آن هم «عبادت» است ـ و هم كسب تجربهاي تازه براي او كه اولين سفرش به منطقه بود. از همان صبح اول، ليوانهاي بلور سبز رنگ و شيشههاي خالي مربا سـر سـفره از تميزي ميدرخشيد و چاي خوشرنگتر از هميشه بود. وقتي نصرت كه سـن و سـال بيشتري داشت و زن بچه و خانه و زندگي، يكي از ليوانها را بلند كرده و گرفتـه بـود مقابل نور و با تعجب گفته بود: «اين مال ماست؟» و بعد انگشت گوشـتآلـودش را روي آن كشيده بود و از صداي جيرجير تميزياش لذت برده بود، محمـود از تـه دل خوشحال شده بود... «محمود، محمود مي روه اب؛ سينه خيز. گوشه ات گرفته؟. سرش را چرخاند به سوي حسين. يقه خشك پيراهن نظامي، روي پوسـت عـرق سوخته گردنش كشيده شد. مثل چاقويي كند و نمك سود كه پوست را پـاره كنـد و بسوزاند. حسين كنارش ميدويد؛ با لباس يكسره سبز و چهرهاي سرخ از خشك گرما. محمود سينه بر زمين گذاشت و مثل بقيه به جلـو خزيـد. كـف دسـتش از داغـي قلـوه سـنگها ميسوخت. آنكه جلوتر بود، با فشار عجولانه پاهايش بـر زمـين، خـاك را بـه صـورت محمود مي پاشيد، زبري چندش آور شن ريزه ها زير دندان، طعم تلخ خاك در دهان خشك و چكيدن چارهناپذير قطرههاي شور عرق در چشم و خستگي دردناك بدن همـه را آزار ميداد. انديشيد: كسي آزرده نيست، انگار همه به نوعي تنبيه را پذيرفتهاند و حتـي از آن راضياند كه هيچ حرف و كلامي به اعتراض نيست. اما محمود آزرده بود. از حسين؟ از خودش؟ از بچه ها كه هيچ نگفته بودند جز به تعريف يا شوخي؟ حسين چشم در چشمش دوخته بود و گفته بود: ميداني يعني چه؟ يعنـي لقمـه حرام! او وسط ظهرِ گرما يخ كرده بود. وقتي حسين پتوي جلوي در را كنار زد و گفت: «مهمان نميخواهيد؟ همه خوشحال شدند. فرماندهي لشكر با آنها غذا ميخورد. بـرايش بـالاي سـنگر روي پتو جا باز كردند كه نيامد. نشست همان جا جلوي در كنار سفره . محمـود كـه هنوز غذا نخورده بود و دور و بر سفره ميچرخيـد تـا چيـزي كـم و كسـر نباشـد، تميزترين بشقاب استيل و قاشق و چنگالي را كه از وسـايل شخصـي خـودش بـود، برايش آورد. حسين داشت به قفسهي كتابها نگاه ميكرد كه پنج طبقه بـود و محمـود آن را از در جعبه هاي مهمات و چند آجر ساخته بود و حالا پر بود از كتـاب و چنـد ليوان پر از خاك با برگهاي تازه جوانه زدة حسن يوسف هاي سبز و بنفش. حسين گفت: خيلي قشنگ شده، نكند عراقيها عاشقش شوند و بشقاب و قاشق را از دسـت محمـود گرفـت و بـه سـفره نگـاه كـرد. كاسـه بشقابهاي پر از غذا و دو قابلم هي بزرگ وسط سفره كه هنوز تا نيمه پر بود از برنج و مرغهاي پخته و سيب زميني. حسين پرسيد: مگر چند نفر نيستند كه اين همه زيادي آمده؟و با اشارهي خفيف سر قابلمه را نشان داد. محمود گفـت: «همـه هسـتند؛ بـرادر خرازي». و رضا دنبالش را گرفته بود: «شهردار قوي است، حاجي!» بقيه شلوغ كردند: «مسئول تداركات بشود، خوش به حال لشكر است... قبل از انقلاب، مـديرِ هتـل چهار ستاره بود.... حسين رو كرد به محمود و گفت: ظاهراً دست شما خيلي بركت دارد محمود جواب داده بود: نه حاجي، بركت اعـداد اسـت. تعـدادمان را بـه جـاي دوازده نفر گفتم بيست و يك نفر. هر چند همين آقا رضا تنهايي جور بيسـت و يـك نفر را ميكشد. حسين پرسيد: به همين سادگي؟ فقط آمار جابه جا داده ايد؟ حالش هنوز آرام بود اما محمود برچيده شدن لبخندش را ديد و دلش فشرده شد. حسين از سر سفره برخاست و با صدايي كه هنوز آرام بود، گفت: و لابـد غـذا كـه اضافه ميآمد، لقمه ميكرديد براي گربه ها تا نعمت خدا حيف و حرام نشود صدايش كه حالا اندكي ميلرزيد، بلند شد: درست وقتي كه اگـر دسـته اي ديـر برسد، مجبور است نان مانده بخورد و ماستي كه در اين گرما مثل سركه ترش شده چشم در چشم محمود ايستاد. در عمـق مردمكهـايش چيـزي شـعله مـيكشـيد. ميفهمي چه كردي؟ دروغ گفته اي و غذا گرفته اي، لقمه ي حرام داده اي به اينها كـه فردا بايد در عمليات براي خدا بجنگد. فرياد زده بود: برپا ! http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا