🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_همسایه_پیامبر🌹🕊
#خاطرات : شهید داوود دانایی 🌹🍃
فصل دوم..( قسمت پنجم)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#همچون_موسی
تو محله ما یک دختری بود که شب ها می رفت کلاس سواد آموزی جوان بود علاقه زیادی هم داشت به تحصیل ار خانه شان تا محلی که کلاس برگزار می شد مقداری راه بود کسی هم از خانواده و آشنای دختر نبود که با او برود برای همین دخترک خیلی می ترسید و تو دلش هول و هراس راه می افتاد خصوصا که آن مسیر خلوت و تاریک و بی بر و بیا بود و ممکن بود جوانک های علاف و چشم چران که سر کوچه ها و خیابان ها می نشستند برای آن دختر مزاحمت ایجاد کنند از طرفی دخترک هم دلش نمی آمد که به خاطر این مسله تحصیلش را رها کند و درسش را زمین بگذارد فقط یک راه برای خروج از این مخمصه به ذهنش رسیده بود یک راه می آمد در خانه داوود را می زد از داوودتقاضا می کرد که همراه او برود و مواظبش باشد تا کسی برایش مزاحمت ایجاد نکند و به او صدمه ای نرساند تو اهل محل خیلی ها بودند که آن دختر می توانست پیششان برود اما بیشتر از همه به داوود اعتماد داشت برای همین سراغ دیگران نمی رفت و فقط در خانه داوود را می زد. داوود هم که می دید آن دختر کسی را ندارد و تک و تنهاست به درخواستش نه نمی گفت باهام بیا تا بریم این دختر رو به جایی که می خواد برسونیم من هم قبول می کردم و باهاش می رفتم داوود مثل کسایی نبود که با هر زن و دختری خیلی راحت رفت و آمد و خوش و بش می کنند و وقتی کسی به آن ها می گوید کارتان حرام است می گویند ما به چشم خواهر برادری و این جورها چیزها به هم نگاه می کنیم نه داوود خیلی حساس بود روی این چیزها یک لحظه هم خودش را در جایی که یک خانم تنها بود قرار نمی داد وقتی می خواستیم حرکت کنیم داوود همان جور که سرش پایین بود و بالا نمی آورد به آن دختر می گفت شما پشت سر ما حرکت کن مقداری که می رفتیم داوود سرش را کمی بر می گرداند و جوری که فقط شبحی از آن دختر ببیند به پشت سرش نگاه می کرد تا ببیند دخترک می آید یا نه آن اوایل که هنوز مکان کلاس سواد آموزی را بلد نبودیم آن دختر از پشت سر به ما می گفت که مثلا بروید سمت چپ یا سمت راست
یک شب به داوود گفتم داوود آخه این چه کاریه؟ ما باید پشت سر اون دختر حرکت کنیم نه او پشت سر ما.
اون جوری هم نمی خواد این دختر به ما بگه از اینجا و اونجا برین و هم حواسمون دیکه دقیق به اون هست انگار حرف نامتعارفی زا زده بودم رو کرد بهم و گفت اگه ما پشت سر اون دختر حرکت کنیم خواه ناخواه چشممون بهش می افته از مردونگی به دوره که مرد بخواد پشت سر یه زن حرکت کند و لو حواسش هم به چشم هاش باشه یک مطلب را توی پرانتز عرض کنم که نمی دانم این چیزی را که من کردم در این دوره و زمان خریداری دارد یا نه چون آن قدر فرهنگ جامعه تغییر کرده که احساس می کنم خیلی ها به چشم یک مسله عجیب و فریب و عتیقه به این ماجرا نگاه می کنند بگذریم داوود این را که گفت یک دفعه یاد حضرت موسی افتادم زمانی که ایشان برای رفتن به خانه حضرت شعیب جلو حرکت می کرد و دختر حضرت شعیب پشت سر حضرت موسی راه می رفت و نشانی منزل پدرش را می گفت.
#یا_زهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞