eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
370 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🌷🕊 فصل دوم ...( قسمت سوم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 مثل روز برایم روشن بود که اگر کسی از فامیل پا پیش بگذارد آقا جان غریبه را رد می کند حالا اینکه حبیب چه شکلی بود و کارش چه بود دیگر برایم فرقی نمی کرد جوانی بود با موهای مجعد مشکی همین مرا خوشحال می کرد سوختگی پا از یادم رفت توی دلم عروسی شد نشستم سر سفره و یک دل سیر صبحانه خوردم روز عروسی نه اما روز عقد جزئیاتش یادم مانده روز تولد امام حسین بود شب قبلش تخت خوابیدم صبح هم سر صبر و حوصله صبحانه خوردم بدون هیچ دلشوره ای حواسم خیلی به رفت و آمد و دور و برم نبود و ذره ای هول و ولا نداشتم فکر می کردم برایم یک روزی است مثل بقیه روزها آمدند دنبالم و رفتم ارایشگاه لباس عروس تنم کردند و وقتی آیینه را مقابلم گرفتند خودم را به زحمت شناختم تازه باورم شد عروس شده ام. چند بار با خجالت آن شکل و شمایل غریبه را در آینه تماشا کردم و ریز خندیدم از قیافه ام خوشم آمده بود دختری را می دیدم که برایم تازگی داشت هی سرم را می چرخاندم به چپ و راست و خودم را نگاه می کردم اشرف پانزده ساله دیروز نبودم چادر انداختند سرم و خواهر شوهر کوچک ترم دستم را گرفت و پیاده آمدیم خانه خودمان وقتی وارد اتاق شدم صدای کل کشیدن زن ها بلند شد و حتما تا حیاط هم رسیده بود صورتم را توی چادر پنهان کرده بودم و نمی توانستم اطرافم را خوب ببینم فقط صداها را می شنیدم یکی گفت حبیب آقا بنشین کنار عروس خانوم الان آقا میاد برای خوندن خطبه عقد یکهو همه چیز برایم رنگ دیگری گرفت انگار نه انگار که این حبیب همان پسر همسایه بود که بعضی وقت ها اصلا یادم نمی ماند که فامیل هم هستیم و همیشه خیلی معمولی با هم سلام و علیک می کردیم و از کنار هم می گذشتیم از خجالت جمع شدم توی خودم مثل یک بوته گل کوچک زیر چادر سفید عروس. از زیر چادر می توانستم جلوی را ببینم یک تکه پارچه سفید که رویش چند تا گل سرخ و زرد گلدوزی شده بود یک ظرف شیرینی یه کاسه بلور آب برای روشنایی و آیینه و قرآن سفره عقد من همین ها بود خطبه عقد را که خواندند و به هم محرم شدیم خواهر داماد امد و چادرم را از روی سرم برداشت به داماد که هیچ دیگر حتی خجالت می کشیدم به بقیه نگاه کنم سرم را انداخته بودم پایین. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
کانون بسیج هنرمندان شهرستان سمیرم با همکاری انجمن ادبی شمع سوخته دلان به مناسبت دهه فاطمیه و دومین سالگرد شهادت سردار دل ها شب شعر انگشتر عقیق را برگزار می نمایید از عموم همشهریان و علاقه مندان به شعر و ادب جهت شرکت در این محفل ادبی دعوت به عمل می آید به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
🔘نگاهی به وصیت نامه و توصیه های حاج قاسم سلیمانی 💢شرح وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی 💠در قالب عکس نوشته و کلیپ های صوتی کوتاه 📌در کانال نقشه راه به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
7587b6bd24e55a04314f1a125339b60e.mp3
9.63M
♨️مجموعه صوتی وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی 🔹قسمت اول 📜خداونــــدا ! تــــو را ســــپاس کــــه مــــرا صلـب به صلـب، قـرن بــــه قــرن، از صلبـی بـه صلبـی منتقـل کردی و در زمانـی اجـازه ظهـور و وجـود دادی کـه امـکان درک یکــــی از برجســــته ترین اولیائـت را کـه قرین و قریـب معصومین اسـت، عبـد صالحــت خمینـی کبیر را درک کنـم و سـرباز رکاب او شــــوم 〰〰〰〰〰〰 به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴انتـقام سـخـت 🌹🍃دی‌ماه تجلی شهادتِ عزیز ملت، یک تجدید عهد بی‌نظیر، در جبهه حق و نخستین گوش‌مالی سهمگین شیطان بزرگ، یعنی ایالات متحده آمریکاست👊 ✅رهبر معظم انقلاب: سیلی سخت‌تر عبارت است از: غلبه نرم‌افزاری بر همینه پوچ استکبار 1⃣این سیلی سخت است که باید زده شود. بایستی همت جوانان انقلابی ما و نخبگان مومن ما این هیمنه استکباری را بشکنند و این سیلی را بزنند. 2⃣اخراج آمریکا از منطقه به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*صبحت‌بخیرمولای‌من* 🏝زمستانِ هجرانتان، دامن سردش را همه جا گسترده است سرمای ندیدنتان، تا عمق استخوان دنیا نفوذ کرده است تاریکی فراقتان، روز و سپیده و آفتاب را از يادمان برده است... میان جولان کشنده‌ی زمستان، فقط بهارِ آمدن شماست که گرما و صبح و امید و آفتاب را بر جان‌های بی‌قرارمان میهمان می‌کند خدا شما را برساند...🏝 ⚘اللَّهُمَّ اكْفِ وَلِیَّكَ وَ حُجَّتَكَ فِی أَرْضِكَ هَوْلَ عَدُوِّهِ وَ كَیْدَ مَنْ أَرَادَهُ وَ امْكُرْ بِمَنْ مَكَرَ بِهِ.. بارالها تو ولى خود و حجتت بر خلق زمين را از هول و ترس دشمنش و از مكر و حيله آنان كه او را قصد کرده اند، كفايت فرما. و با هركه با او مكر كند، مکر نما⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت۰ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج صبحتون_مهدوی🌼 به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
❁❁)*✲゚* ❁❁)*✲゚* ❁❁)*✲゚* 🥀و چه سخت است تجربه نبودنش هر چند تاثیر نبودنش،کم از بودن نیست این شاخصه انسانهای بزرگ است 🥀 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 🍃🌹ختم صلـوات مجازی به نیت سردار دلها و دوست با وفایش ابومهدی؛ باشد که شاخه گلی نثار روح پر فتوحشان باشد. 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 🍃🌸برای شرکت در ختم صلوات، روی لینک زیر زده و در صفحه مربوطه، روی کلمه ثبت بزنید و عدد صلوات خود را وارد و مجددا ثبت را بزنید👇👇 https://eitaabot.ir/counter/iot82d به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
♨ الگوی تبیین در مکتب سلیمانی 🔹رهبر معظم انقلاب صبح دیروز در دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، «صدق» و «اخلاص» را خلاصه و نماد و نمایه مکتب سلیمانی خواندند و با اشاره به الگو شدن حاج قاسم در میان جوانان منطقه افزودند: «سلیمانی عزیز، ملی‌ترین و امتی‌ترین شخصیت ایران و دنیای اسلام بوده و هست». خاصیت مکتب و الگو این است که راه را به انسان‌ها نشان دهد و این قابلیت به‌طور کامل در الگوی مکتب شهید سلیمانی عزیز وجود دارد و زنده است و ملت‌ها برای رسیدن به اهداف عزت‌مندانه و استقلال‌خواهانه خود امروز در پرتو آن به مبارزه برخواسته‌اند و بارقه‌های نور پیروزی و ظفر را می‌بینند؛ اما در داخل نیز ما به سیره و سلوک شهید سلیمانی به‌مثابه الگوی موفق زیست مسلمانی، اسوه ولایتمداری، مدل زندگی هدفمند و مؤمنانه اسلامی و شیوه‌ای بی‌ادعا اما مؤثر در جهاد تبیین واقعیات مربوط به انقلاب و نظام اسلامی نیاز مبرم داریم. شیوه‌ای که بتواند در مصافی نابرابر با رسانه‌های دروغ‌باف غربی و صهیونیسم بین‌الملل، واقعیت و حقیقت انقلاب و اسلام را در منظر و مرآی مردم و افکار عمومی داخلی و بیرونی قرار دهد. 🔸‌در جهاد تبیین نیاز به الگو و راهنما داریم تا بر اساس آن ضمن خنثی‌سازی سم‌پاشی‌های روانی – رسانه‌ای جریان تحریف، با اقدامات آفندی، به مرحله‌ی بازدارندگی در برابر تحریف واقعیت‌های مرتبط با ایران برسیم. در این میان، مکتب شهید سلیمانی حاوی الگوها و شیوه‌هایی برای جهاد تبیین است که توجه به آن‌ها در شرایط امروز می‌تواند راه‌گشا باشد. در شرایط جنگ شناختی و جنگ روایت‌ها که دشمن غدار بر تحریف واقعیت‌های مرتبط با ایران تمرکز کرده است، بازگویی ضعف‌های دشمن و توانمندی‌های جبهه خودی برای جلوگیری از خطاهای تحلیلی، امیدآفرینی و امیدبخشی در فضای عمومی کشور و شکست تحریم‌ها مهم‌ترین دلایل ضرورت جهاد تبیین در برهه کنونی است. همان‌طور که شهید سلیمانی بر سر آمریکایی‌ها فریاد می‌کرد که بیش از 20 سال در منطقه حضور نامشروع دارید اما چه غلطی کردید؟! 🔹عملیات پدافندی جهت پاسخ به جنگ نرم دشمن، علمیات آفندی جهت تأثیر بر روحیه دشمن، روایتگری صحیح و به‌موقع جهت گرفتن فرصت تحریف از دشمن و واقعه‌سازی افتخارآمیز برای افزایش امید به آینده ازجمله ابعاد روایتگری و روشنگری در مکتب شهید سلیمانی است. در حوزه‌های عملی نیز جهاد تبیین در مکتب شهید سلیمانی دارای این ابعاد مهم است: اقدام و عمل به‌جای گفتاردرمانی، پیوستگی با مردم، ارائه تصویر کارآمد از خود، دقت در حفظ مصلحت‌ها و آرمان‌گرایی واقع‌بینانه بخشی از این ابعاد است که امروز بایستی به الگوی فعالیت رسانه‌ای در داخل و منطقه تبدیل شود. ✍ فتح‌الله پریشان ✅ بصیرت به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داشت میفرستادمون فضا که انقلاب شد و 40 سال عقب افتادیم اوج افتخار شاه ایران این بود که بعد از ذوق زدگی از لمس تجهیزات فضانوردی ناسا، تصمیم گرفت با ابزاری متفاوت بنام کوپن تریاک سفر به فضا را وارد ایران کند اما حالا متخصصین جوان ایرانی مرزهای فضا را یکی یکی پشت سر می گذارند و باعث افتخار و غرور هر ایرانی(نه صرفا فارسی زبان) می شوند. 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــــ به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی اشک رهبر امان نمیده بقیه روایت رو بگن 🔴 🍃🌷روایت بغض‌آلود رهبر انقلاب از انتظار حاج‌قاسم پشت درب اتاق عمل جراحی و همراهی با خانواده دوست شهیدش🍃🌷 تلنگر: راستی ماها چقد هوای بچه های شهدا رو داریم؟؟؟!!! به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
عزیزان توجه داشته باشید تئاتر ویژه بانوان هست چون بازیگرانش هم خانم هستند و پسران زیر هفت سال میتوانند بیننده تئاتر مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها باشند🌼✨ به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🌷🕊 فصل دوم ...( قسمت چهارم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 و خیره خیره به نقل های ریز سفیدی که بالای سرم می پاشیدند و می ریخت روی لباس و چادرم نگاه می کردم خانه ما یک مجلس خصوصی بود برای اینکه عقد کنیم مجلس مردانه خانه پدر شوهرم بود و جشن زنانه خانه خواهر شوهرم. مهمان ها انجا منتظرمان بودند جشن عقدمان خیلی مفصل برگزار شد حبیب و خانواده اش چیزی کم نگذاشتند تمام دیوارها با فرش پوشانده شده بود جایگاه عروس داماد را طاق نصرت زده بودند چند تا دسته گل بزرگ هم گذاشته بودند گوشه و کنار حیاط که از دست بچه ها در امان نماند بعدا فهمیدم هدیه دوستان داماد بوده تعداد مهمان ها هم زیاد بود اصلا برای همین جشن خانه خودمان نگرفتیم چون کوچک بود و مردم اذیت می شدند اتاق های خانه خواهر داماد و حیاط پر از فامیل و در و همسایه بود توقع چنین جشن مفصلی را نداشتم خیلی از حبیب خوشم آمد بیشتر وقتی که فهمیدم برای شام سفارش داده از بیرون چلو کباب بیاورند ان زمان کم تر کسی از این کارها می کرد من و حبیب از هم خجالت می کشیدیم نمی توانستم توی صورتش نگاه کنم و هیچ حرفی با هم نزدیم اصلا نمی دانستم باید چه بگویم همان بله را هم به زور گفته بودم انگار نه انگار اشرف سادات همیشگی ام صدایم از ته چاه در می آمد بقیه اذیتم می کردند و با شیطنت و کنایه می گفتند چقدر خانم شدی می خندیدم و سرم را پایین می انداختم‌جشن که تمام شد مرا بردند خانه پدرم حبیب هم آمد آن شب برای اولین بار بعد از حدود یک ماه که حرف خواستگاری و نامزدی پیش آمده بود با هم تنها شدیم هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که یک روز بشود شوهرم چیزی توی دلم مانده بود و فکر کردم حالا وقتش رسیده اما نمی دانستم چطور سر حرف را باز کنم حبیب که پرسید از غذا خوشم آمده یا نه سکوت بینمان را شکست و کارم را راحت کرد نشسته بودم کنج اتاق و با گوشه لباس عروسم بازی می کردم حبیب هم که نشسته بود طرف دیگر اتاق. هی این پا و آن پا شدم سرخ و سفید شدم و من من کنان گفتم دست شما درد نکنه هم جشن خیلی خوب بود هم غذا خیلی خوشمزه بود من ... من ... می خواستم یه چیزی بگویم حبیب دو زانو نشست و پرسید چیزی شده بگید گوشم با شماست اب دهانم را به سختی قورت دادم و بعد از مکث کوتاهی پرسیدم انگار شما به مهریه رضا نبودین درسته؟ حبیب سرش را انداخت پایین وقتی آمده بودند برای تعیین مهریه حرف آقا جان و حبیب با هم نمی خواند آقا یک کلام می گفت مهریه هفت تومان باشد و حبیب قبول نمی کرد می گفت ندارم که بدهم ولی آخرش به احترام بزرگ ترها کوتاه آمد و مهر همانی شد که آقا جان خواسته بود سنم زیاد نبود ولی می دانستم دارم چه کار می کنم حبیب هنوز جواب سوالم را نداده بود ادامه داد شما بنویس که من مهریه ام را بخشیدم خودم هم زیرش رو امضا می کنم من چشمم دنبال مهریه نیست حبیب آن موقع ها معمار بود می شناختمش آدم مقیدی بود. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 به کانال مهدویت بپیوندید👇 http://eitaa.com/mahdavieat