🌹 #مادر_شهید:
عکس اول را در آورد؛ این پسر اولم محسن است!
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن؛
این پسر دومم محمد است، دو سال با محسن تفاوت سنی داشت!
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛
رفت بگوید این پسر سومم...
سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد...
امام (ره) گریه اش گرفته بود...
فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم...
https://eitaa.com/mahdavieoon
❣ #عند_ربهم_یرزقون
خیلی ساکت و مظلوم بود خیلی هم نظم داشت هر وقت از مدرسه میآمد خانه اولین کاری که میکرد پلهها را تمیز میکرد و کفشها را دستمال میکشید بعد دستهایش را میشست و جلوی آفتاب خشک میکرد بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان میآمد لذت میبردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده. خودش غذا نمی خورد تا مهمانها غذایشان تمام شود.
#مادر_شهید
#شهید_محمد_بلباسی
https://eitaa.com/mahdavieoon