eitaa logo
کانال مهدوی
210 دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
24.7هزار ویدیو
147 فایل
•بسم‌اللّه. . - الحمدلله‌ الذی خَلق الحُسین (:✧ دنیا نیاز داشت‌ به یک‌ سرپناه امن ؛ اینگونه بود که کربلا آفریده‌ شد . ما را نمی‌بری به حَرم؟ یه‌تیکه‌از‌دلتنگی"
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مناظره بین سردار قاسم سلیمانی و دکتر ظریف 🔺موضوع مناظره: ماهیت آمریکا؛ دوست یا دشمن؟! https://eitaa.com/mahdavii12
4_5805258748540750429.ogg
232.8K
از‌هَمه‌عالَم‌خَسته‌ام‌... https://eitaa.com/mahdavii12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به همه‌ی نوکرای ارباب حضرت زهرا(س)باهاتون‌حرف‌داره.. https://eitaa.com/mahdavii12
می گویند: سرهای شهدا را وقتی در مجلس یزید لعنت الله علیه آوردند، نگاهش به سرها افتاد، دید یکی از سرها خیلی زیباست. گفت این سر کیست؟ گفتند: سر پسر بزرگ اباعبدالله علی اکبر علیهما السلام است. می گویند: یزید هم منقلب شد وگفت: لازم نبود حسین علیه السلام را بکشید. داغ این جوان برای از بین بردن پدرش کافی بود. چه گذشت بر دل اباعبدالله علیه السلام وقتی که ناله جوانش بلند شد؟ آمد سراسیمه کنار بدن قطعه قطعه علی اکبر روی زمین نشست، چه کند؟ فرزندش در حال جان دادن است. ناله مولا بلند شد. می گویند: آقا اباعبدالله علیه السلام دو جا بلند گریه کرد؛ یکبار کنار بدن علی اکبر علیه السلام بود.آقا ابا عبد الله شروع به گریه کردن کردند. چه کند که قلبش آرام بگیرد. با دست مبارک خاک و خون ها را از چهره و لب و دهان علی زدود. ولی دید دیگر مرغ روح علی پرواز کرده است. یک وقت دیدند آقا خم شد و صورت به صورت علی گذاشت و فرمود: بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگی دنیا باد. علی جان رفتی و راحت شدی اما پدرت حسین غریب و تنها ماند... https://eitaa.com/mahdavii12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین جونم.. توی پاسپورتِ ما به خط خودتون بنویسید مهمانِ من است او نیازمند یک زیارتِ ضروری بود https://eitaa.com/mahdavii12
وقتی صدای استغاثه‌ی پدر را شنید؛ از خیمه‌اش بیرون آمد. به قدری بیمار بود؛ که نمیتوانست شمشیر را حمل کند! به سوی میدان حرکت کرد ام کلثوم از پشت سر او را صدا میزد: ای فرزند مادرم بازگرد. فرمود: عمه مرا رها کن؛ تا از پسرِ رسول خدا دفاع کنم. سیدالشهدا‌علیه‌السلام فرمود: خواهرم او را نگهدار، که مبادا زمین از نسل محمد(ص) خالی شود... بحارالانوار،ج۴۵،ص۴۶ 📎إمام سجاد علیه‌السلام یک عمْر با «آب» نجوا می‌کردند ‌و می‌فرمودند: تو بودی و پدرم را با لب‌تشنه کشتند؟! ✏️بنابر نقلی، شخصی به نام «منهال» گوید: ✏️ ... به منزل امام سجاد علیه‌السلام وارد شدم؛ دیدم امام سجاد علیه‌السلام می‌خواهد تجدید وضو کند؛ آب را به کف دست می‌گیرد و گریه می‌کند و به آب می‌گوید: ای آب! تو بودی و پدرم را با لب تشنه شهید کردند؟! ✏️ عرض کردم: مگر اشک چشم شما چه قدر است؟ إمام علیه‌السلام فرمود: ای منهال! آنچه را که من دیدم تو که ندیده‌ای؟! ✏️... روز عاشورا بیهوش شدم، چون به هوش آمدم دیدم عمه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمده و می‌گوید: ای‌نور دیده من! برخیز که عالم دگرگون شده است. زیر بغلم را گرفت و پرده خیمه را بالا زدم، دیدم سر پدرم را روی نیزه کرده‌اند. 📚 جامع المجالس(خطی) ✍️ روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد
4_6008338559075882395.ogg
1.28M
مَن‌‌دور‌‌از‌کَربَلام‌... https://eitaa.com/mahdavii12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم 👇👇👇 ⁉️ میگن چطور ممکنه صدای حضرت رقیه سلام الله علیها از خرابه به کاخ یزید رسیده باشه؟ اونایی که می‌خوان منکر ماجرای کربلا بشن همچین شایعاتی رو‌ مطرح می کنن پاسخش رو ببینید و نشر بدین.. 🥀 https://eitaa.com/mahdavii12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
00:00 ♡اللهم عجل لولیک الفرج♡
4_5783061807799208180.mp3
8.39M
دعای كمیل... جمعه شب بهار صلواته و شب زیارت اباعبدالله الحسین(ع) )و قرائت دعای عظیم کمیل ... با صدای حاج مهدی سماواتی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم https://eitaa.com/mahdavii12
سوره جمعه فراموش نشه التماس دعا دارم
ʚ❀ɞ گفتند کارتان، همه گفتیم نوکریم چون بارِ عشق را به سرِ شانه می‌بریم؛ ما را اگر چه بازیِ دنیا خراب کرد اما به لطفِ روضه‌ی ارباب بهتریم... :) "!
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک من به این چاره بیچاره دچارم هرشب 🥺💔
🌸شهید رضا کارگربزری🌸 تاریخ تولد: 1358 محل تولد: کرج تاریخ شهادت: 1392/5/11 محل شهادت: سوریه وضعیت تأهل: متاهل تعداد فرزندان: 2 تحصیلات: کارشناسی ارشد روانشانسی «این شهید اصالتا اهل کرمان،رفسنجان هستن»🗒🖇 https://eitaa.com/mahdavii12
🌸زندگی نامه🌸 شهید رضا کارگربرزی در سال ۱۳۵۸ در خانواده‌ای مذهبی و سنتی در نظرآباد کرج متولد شد که از همان ابتدا آمیزه‌های دینی حاکم بر خانواده، او را با اهل‌بیت(ع) و سید و سالار شهیدان امام حسین(ع) آشنا کرد، همین امر نیز در طول تمام زندگی‌اش تأثیرگذار و مهم بود. شهید کارگربرزی تحصیلات ابتدایی خود را در نظرآباد کرج گذراند و از همان ابتدا با درس و مدرسه انس خوبی داشت و درس خواندن برایش در صدر کارها بود. شهبد رضا برزی در کنار تحصیل به ورزش نیز توجه داشت به همین علت در رشته ورزش‌های رزمی شروع به‌کار کرد و در کنار تحصیل ورزش می‌کرد، دیگر توجه‌هات شهید رضا شرکت فعال در مسجد محل و ثبت ‌نام در پایگاه بسیج بود که او را به یک جوان نمونه در محله تبدیل کرده بود و برای تمام اهالی محل نمونه‌ای برای مثال زدن شده بود. او دوران دانشجویی را در دانشگاه آزاد کرج گذراند و در رشته برق دانشگاه آزاد کرج لیسانس خود را گرفت. دانشگاه آزاد برای شهید رضا تنها نقطه عطفی برای تحصیل نبود بلکه او در حین تحصیل در دانشگاه آزاد، نیمه گم شده زندگی خود را یافت و با خانم دانشجویی که در همان دانشگاه تحصیل می‌کرد ازدواج کرد. شهید کارگربرزی به عبادت و مطالعه بیشتر از بقیه کار‌ها اهمیت می‌داد و همواره در این دو کار غرق می‌شد به همین دلیل بود که در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه امام حسین(ع) در رشته روانشناسی فارغ‌التحصیل شد، در زمان تحصیل به صورت هم‌زمان نیز در رشته مترجمی زبان تحصیل می‌کرد. او به آرزویش که همان پاسداری از انقلاب و نظام اسلامی بود رسید، تا اینکه جنگ سوریه شروع شد و دیگر برای شهید رضا لحظه درنگ معنایی نداشت و با داشتن فرزند و همسر و تعلقات دنیایی، دغدغه دفاع از حرم حضرت زینب (س) در مقابل حمله حرامیان داعشی، او را به سوریه برد. شهید رضا در سن نوجوانی به علت بیماری دچار فلج اندام‌های حرکتی می‌شود که مادر شهید با توسل به حضرت زینب (س) شفای شهید رضا را از حق‌تعالی می‌گیرد و ۱۹ سال بعد از این شفا می‌گذرد که شهید رضا چه خوب این عنایت را با شهادت در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) جبران می‌کند. شهید رضا کارگربرزی در ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید. از شهید رضا کارگر برزی دو فرزند به نا‌م‌های محمدمهدی و محمدحسین به یادگار مانده است که در آینده راه پدر شهید خود را ادامه می‌دهند. https://eitaa.com/mahdavii12