🌷﷽🌷
#دوست_شهید_من ❤️
#شهید_ابراهیم_هادی
آذوقه سربازهای خمینی برای پیرمرد عراقی
به همراه گروه شناسایی وارد مواضع دشمن شدیم. مشغول شناسایی بودیم که ناگهان متوجه حضور یک گله گوسفند شدیم.🐑🐑🐏🐏
✳️✳️ چوپان گله آمد و سلام کرد. پرسید: شما از سربازهای خمینی هستین؟ ابراهیم آمد جلو و گفت: ما بنده های خدا هستیم.
بعد پرسید: پیرمرد توی این دشت و کوه چه میکنی؟! گفت زندگی میکنم. دوباره پرسید: پیرمرد مشکلی نداری؟
پیرمرد لبخندی زد و گفت اگر مشکل نداشتم که از اینجا میرفتم.
🌷ابراهیم به سراغ وسایل تدارکات رفت. یک جعبه خرما و تعدادی نان و کمی هم آذوقه گروه را به پیرمرد داد و گفت: اینها هدیه خمینی برای شماست.🌷
😊😊پیرمرد خیلی خوشحال شد. دعا کرد و بعد هم از آنجا دور شدیم.
بعضی از بچه ها به ابراهیم اعتراض کردند؛ ما یک هفته باید در این منطقه باشیم. تو بیشتر آذوقه را به این پیرمرد دادی! 😯
ابراهیم گفت اولا معلوم نیست کار ما چند روز طول بکشد. در ثانی مطمئن باشید این پیرمرد دیگر با ما دشمنی نمی کند.
🎯🎯 شما شک نکنید، کار برای رضای خدا همیشه جواب میدهد.🎯🎯
✅✅ در آن شناسایی با وجود کم شدن آذوقه، کار ما خیلی سریع انجام شد. حتی آذوقه هم اضافه آوردیم.
برگرفته از #کتاب_سلام_بر_ابراهیم
https://eitaa.com/mahdavii12