#به_رسم_هر_روز
#داستان_مهدوی
💠داستانهاے حديثی
يکی از مؤمنين به نام «أبومحمّد، حسن بن وجناء» گويد: زير ناودان طلا در حرم خانه ی خدا بودم که حضرت ولے عصر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّريف) را ديدم. دفتری را به من عنايت نمود که در آن دعای فرج و صلوات بر آن حضرت بود.
سپس فرمود: به وسيله ی اين نوشتهها بخوان و براے ظهور و فرج من دعا کن و بر من درود و تحيت بفرست.و آن دعا بر حسب مشهور چنين نقل شده است:
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيکَ فُلانِ بْنِ فُلانْ (الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَري) صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلي آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في کُلِّ ساعَةٍ، وَليا وَحافِظا وَ قاعِدا وَ ناصِرا وَ دَليلا وَ عَينا حَتّي تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلا».
منابع:
1⃣بحار الانوار/ ج52/ ص312
2⃣کافی/ ج4/ ص162
3⃣فلاح السائل سيد بن طاووسی/ ص46
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
@mahdaviiat_313
#به_رسم_هر_روز
#داستان_مهدوی
💠داستان هاے حدیثی
مرحوم فشندی تهرانی می گويد: «در مسجد #جمکران اعمال را به جا آورده، به همراه همسرم بر می گشتم .در راه، آقايی نورانی را ديدم که داخل صحن شده، قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: اين سيد در اين هواے گرم تابستان تازه از راه رسيده و [حتماً] تشنه است. به طرف سيد رفتم و ظرف آبی را به ايشان تعارف کردم. [سيد ظرف آب را گرفت و نوشيد] و ظرف آن را برگرداند در اين حال عرضه داشتم: آقا شما دعا کنيد و #فرج امام زمان را از خدا بخواهيد تا امر فرج ايشان نزديک شود!
ايشان فرمودند: « #شيعيان ما به اندازه ی آب خوردنی ، ما را نمیخواهند،اگر بخواهند، دعا می کنند و فرج ما می رسد».😔
اين سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را نديدم. فهميدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را زيارت کردهام و حضرتش، امر به دعا کرده است»
منبع : احمد قاضی زاهدی/جلد 1/ صفحه 155
@mahdaviiat_313
#به_رسم_هر_روز
#داستان_مهدوی
💠داستانهای حديثی
امام حسن عسگری صلوات الله عليه متوجّه من شد و فرمود: ای سعد بن عبداللّه! برای چه از قم به اين جا آمدهای؟ عرضه داشتم: يا ابن رسول الله! چون عشق زيارت و ديدار شما را داشتم، بدين جا آمدهام. حضرت فرمود: پس بقيه ی سؤالهايی را که تهيه و تنظيم نموده بودی، چه شد؟ پاسخ دادم: آماده و موجود میباشد. فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدے موعود عليهالسلام آنچه ميیخواهی سؤال کن. و من بعضی از سؤالهای باقی مانده را مطرح کردم، از آن جمله عرضه داشتم: يا ابن رسول الله! تأويل و تفسير کهيعص چيست؟ کودک در حالی که روی زانوی پدر نشسته بود، فرمود: اين حروف، رموز و اخبار غيبی الهی است که خداوند متعال در رابطه با حضرت زکريای پيغمبر عليهالسلام بيان نموده است؛ چون زکريا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامی خمسهی طيبه - پنج تن آل عبا عليهم السلام - را تعليم او نمايد. لذا جبرئيل عليهالسلام نازل شد و آن اسامی مقدّس را به او تعليم داد؛ و هر زمان حضرت زکريا عليهالسلام يادی از آن اسامی: «محمّد، علی، فاطمه، حسن، حسين عليهم السلام» ميکرد، هر نوع مشکل و ناراحتی که داشت، حلّ و بر طرف میگرديد. امّا هرگاه نام حسين عليهالسلام بر زبان جاری مینمود و به ياد آن حضرت میافتاد، غم و اندوه فراوانی بر او عارض میشد؛ و افسرده خاطر ميگرديد. پس روزی اظهار داشت: خداوندا! علّت چيست که هر موقع چهار نفر اوّل را يادآور میشوم، دلم آرام میگيرد؛ و چون پنجمين نفر را ياد ميکنم محزون گرديده و در چشمانم اشک حلقه میزند؟! خداوند متعال «کهيعص» را در جواب حضرت زکريا عليهالسلام برايش فرستاد؛ و تمامی اخبار و جرياناتی را که بر امام حسين عليهالسلام مقدّر شده بود، به وسيلهی آن رموز کلّی برايش بيان نمود:«کاف» يعنی؛ کربلاء و حوادث آن، «هاء» اشاره به هلاکت و شهادت اهل بيت سلام اللّه عليهم، «ياء» يزيد - بن معاويه است - که بر امام حسين عليهالسلام ظلم نمود، «عين» اشاره به عطش و تشنگی آن حضرت و اصحاب ميیباشد؛ و «صاد» صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.سپس آن کودک در ادامهی فرمايشات گهربارش فرمود: چون حضرت زکريا عليهالسلام اين خبر را - از فرشتهی الهی يعني جبرئيل امين عليهالسلام - دريافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گريه و زاری میکرد. و در پايان افزود: حضرت يحيی پيغمبر و امام حسين عليهماالسلام، هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگي به دنيا آمدند.
منبع: بحارالانوار/ ج52/ ص87-88
@mahdaviiat_313