eitaa logo
| مَـہْـدَوٖیَّت |
1.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
46 فایل
✍امام زمان`عج`: شیعیان ما بہ اندازهٔ آب خوردنی ما را نمےخواهند، اگر بخواهند،دعا مےڪنند و #فرج ما میرسد. «اَلْلّٰهُمَّ ‌عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪَ ‌الفَرَجْ» یعنے : ⛔گناه نکنیم⛔ 🍃کپے با『صلوات‌‌‌』 🍃 تبادل و تبلیغ نداریم🚫 👤خادم کانال↯ 🆔 @madare_sadat_135
مشاهده در ایتا
دانلود
😔 عصر یک ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم : که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران ؛ به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا به کنعان نرسیده است ؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی... عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنارِ دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی ؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تَنَت رَخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای َنم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل آهت.. به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رُخَت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه ، دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده، همراه نسیم سحری روی پَر فطرس معراج نَفَس گشته هوایی و سپس رفته به اِقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه ؛ شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟ به خدا در هوس دیدن دلم تاب ندارد، نِگَهَم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد... تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی... گریه کن ،گریه وخون گریه کن ؛ آری که هر آن مرثیه را خَلْق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نَفَسی روضه ز مَقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در یَد موسی بشود چون تپشِ موج مُصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بَحر طویل است و ببخشید که این مَخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه ی مکشوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن؛ آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب «» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند گلو را ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم... می گذرم ؛ از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قَسَمَت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی... @mahdaviiat_313
😔 عصر یک ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم : که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران ؛ به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا به کنعان نرسیده است ؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی... عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنارِ دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی ؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تَنَت رَخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای َنم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل آهت.. به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رُخَت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه ، دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده، همراه نسیم سحری روی پَر فطرس معراج نَفَس گشته هوایی و سپس رفته به اِقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه ؛ شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟ به خدا در هوس دیدن دلم تاب ندارد، نِگَهَم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد... تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی... گریه کن ،گریه وخون گریه کن ؛ آری که هر آن مرثیه را خَلْق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نَفَسی روضه ز مَقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در یَد موسی بشود چون تپشِ موج مُصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بَحر طویل است و ببخشید که این مَخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه ی مکشوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن؛ آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب «» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند گلو را ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم... می گذرم ؛ از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قَسَمَت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی... ⚫️کانال مهدویت⚫️ @mahdaviiat_313