منتظران ظهور
#ملاقات_با_خدا 41 🔺آخه پدرم که اصلاً اهل نماز نیست! اون به فکر اینه که من کاراش رو بکنم... 🔶 نه با
ریپلای درس قبل ملاقات باخدا
#ملاقات_با_خدا 42
"رابطه ایمان و تقوا "
🔶 ایمان کارش چیه ؟
🌺 ایمان برای شما "هدف" تعیین میکنه تا بتونی با "انگیزه و شوق کافی" از میدان های پر خطرِ هواهای نفسانی عبور کنی......
🎯💥💓
🔶 ایمان به انسان میگه:
🌷 عزیزدلم نگران نباش؛ بعد از این دنیا، عالَم دیگه ای هست که برای همیشه توی اون باقی میمونی.
✅ پشت این پرده خبری هست....
👌"خدایی که تو رو خلق کرده هدفی داشته از خلقتت...."
🌹
#ملاقات_با_خدا 43
🔶 ایمان بهت میگه :
🚸🌏 عزیزم سختی ها و رنج های دنیا همش حکمت هایی داره که در نهایت به نفعِ تو هست🌱
✔️ کسی که تو رو توی این شرایط گذاشته، برنامه ی خوبی هم بهت داده ؛
بیا و به مولای خودت اعتماد کن......💞
✨ " ایمان میاد و تو رو با طراحِ اصلی خلقت مرتبط میکنه "
✅ وقتی که به برنامه مولای خودت اعتماد کردی و اون رو پذیرفتی
👈 "برنامه خدا" یعنی "تقوا" رو شروع میکنی...
🌹
#ملاقات_با_خدا 44
🔷 به اینجا رسیدیم که ما باید بخشی از دوست داشتنی های خودمون رو کنار بذاریم.
-- چرا من باید این کار رو بکنم ؟
🌺 #ایمان میاد و به این چرا پاسخ میده ؛ میگه تو در نهایت، "باید به عالی ترین لذّت که خودِ خداست برسی" 💖
-- حالا نمیشه ما به عالی ترین لذّت نرسیم؟!
🔶 نه ! نمیشه . این در ذاتِ تو هست...این انتخابِ تو هست؛ 👌
⭕️اگه به بالاترین لذّت نرسی بعداً توی جهنم زجر میکشی....😩😞
📍زجر کشیدن توی جهنم فکر میکنید چیه؟
👈 آدمی که بیدار شده و داره در "حسرتِ از دست دادنِ بزرگترین دوست داشتنی ها و لذّت ها" میسوزه........
-- یعنی جهنم فقط حسرته و آتیش نیست ؟؟
✅ نه، همون حسرته هست که آتشش تجسّم پیدا میکنه و جسمت رو هم میسوزونه...🔥
🚫 شما الان سرت گرمه. متوجه نیستی داری چیا رو از دست میدی..... وقتی که یه دفعه بیدار بشی، تا ابد توی حسرت از دست داده هات خواهی سوخت....😓😥
🔷 میگی وای...خدایا چی رو از دست دادم...؟ خدایا من نمیدونستم تو اینقدر خوشگلی...اینقدر زیبایی.....💞❣✨
➖ خدایا من نمیدونستم که باید "فقط تو رو بخوام" توی دنیا...میشه دوباره برم گردونی...؟
✔️ این آتش اینقدر جدّی هست که تبدیل میشه به آتشِ جهنم و میاد انسان رو میسوزونه....
🔥🔥
⭕️ #ویژه_نامه حماسه ۹ دی
🌸 رهبر معظم انقلاب، سال ۸۹ در دیدار با مردم قم:
🔻 این کسانی که شما بهشان میگوئید سران فتنه، کسانی بودند که دشمن اینها را هل داد وسط صحنه.
🔻البته گناه کردند. نبایستی انسان بازیچهی دشمن شود؛ باید فوراً قضیه را بفهمد.
🔻اگر اول غفلتی کرده است، وسط کار وقتی فهمید، بلافاصله بایستی راه را عوض کند.
🔻خوب، نکردند.
🔻عامل اصلی دیگرانی بودندکه #طراحی کرده بودند، به خیال خودشان محاسبه کرده بودند.
🔻به گمان آنها #بساط جمهوری اسلامی بنابود جمع شود؛
🔻 نه فقط حقیقت دین،حتّی شعارهای دینی هم باقی نمانَد؛ برنامه این بود.
🔻طراحی این بود که اگرتوانستند قاعدهی دولت رابه شکل مطلوبِ خودشان بچینند، که بعد از آن، راه حرکتشان روشن بودکه چه کار میکردند؛
🔻اگرهم قاعدهی حکومت و دولت طبق میل آنها چیده نشد وبرایشان ممکن نشد، کشور را به آشوب بکشانند؛
🔻با خیال خودشان -من یک وقتی گفتم - #کاریکاتور انقلاب اسلامی را درست کنند؛ مثل سایههائی که حرکت یک قهرمان را تقلید میکنند، ادای #قهرمانها را،ادای انقلاب را در بیاورند؛
🔻برنامهشان این بود. #ملت_ایران توی دهن اینهازد و #بساط اینها راجمع کرد
هر چیزی میخوری دو تا فکر رو حتما بکن
یکی اینکه....
ایا امام زمان جان این چیزی که من دارممیخورمرو لب بهش میزنه ؟ میخوره از این؟
یکی هم اینکه مثلا نمک رو دیدی بگو ای جان این حضرت حیدر و امام باقر سفارش کردن
یا مثلا خرفه 😍 و ریحان بگو اینو حضرت زهرا خیلی دوست داشت
انااااررررر اینم که امام صادق علامه ی تک عالم سفارش کرده
میخوای اب بخوری جرعه جرعه بخور بگو پیامبر گفته اینجوری بخور
هر کاری میکنی هر چیزی میخوری هر حرفی میزنی بیاد اهل بیت باش
امام حسین و اهل بیت که فقط برا هیات و گریه کردن نیستن
اصلا کسی که جز گریه با اهل بیت کاری نداره عقل نداره اهل بیت و قران اومدن برنامه ی زندگی و سعادت باشن
( البته گریه کردن لازمه ولی اگه مثل اهل بیت زندگی نکنی خیلی باختی زندگی بدون اهل بیت حماقته)
امام رضایی ها امام حسینیا باید مثل اهل بیت زندگی کنن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ فتنه ۹۸ منتشر شد.
🔸 هشدار رهبر انقلاب برای آمادگی ملت در سال ۹۸.
🔸مصلحی وزیر سابق اطلاعات: وقوع فتنه در سال ۹۸ قطعی است.
▪️جنگ روانی آمریکا با اظهارات ریچاردهاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا برای سال ۹۸ شروع شد. وی مدعی شد که در سال ۲۰۱۹ شاهد یک درگیری نظامی با ایران خواهیم بود!
🔸 رائفی پور: آن زمان که صدای شمشیرهای مالک به خیمه ی شامات رسید معاویه اطراف خیمه ی امیرالمومنین را شلوغ کرد که مالک برگردد!
✍ این سخن رائفی پور تمثیل زیبایی از حوادث پیش رو و برداشت صحیحی از روایات است چرا که روزی خواهد رسید که ایران درگیر فتنه ای بزرگ خواهد شد و سپاهیان اعزام شده به شام برای سامان دادن به وضع کشور برمیگردند!
✍ منتظر باشید ادامه دارد....
#فــــــــــــــــــــــــــــــــــتنه_اکبر
#من وتو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قسمت:دوم
_آهاے خوشگل عاشق!
سرم رو بہ سمت صدا برگردوندم.
با حرڪت سرم موهاے بافتہ شدہ ے خیسم مثل شلاق روے شونہ م فرود اومدن.
صدا از سمت خونہ ے عاطفہ اینا بود!
همسایہ ے دیوار بہ دیوار و صمیمے مون.
عاطفہ با خندہ از پنجرہ ے طبقہ دومشون نگاهم میڪرد.
جدے گفتم:خجالت ن
میڪشے خونہ ے مردمو دید میزنے؟!
نچ ڪشیدہ اے گفت و ادامہ داد:هانے دستم بہ همین دامنت! بیا و من و نجاتم بدہ!
ڪنجڪاو گفتم:چے شدہ؟
صداے مادرم از خونہ اومد:هانیہ! سرما میخورے،بیا خونہ!
بلند گفتم:الان میام!
براے اینڪہ بہ عاطفہ نزدیڪ تر باشم بہ سمت تخت ڪنار دیوار رفتم.
دم پایے هام رو درآوردم و پاهام رو روے فرش خیس تخت گذاشتم.
با این حال قدم تا آخر دیوار نمے رسید و خیالم راحت بود موهام بازہ از اون طرف دید ندارہ!
دوبارہ رو بہ عاطفہ گفتم:چے شدہ؟
همونطور ڪہ شال سفید رنگش رو روے سرش مرتب میڪرد گفت:فڪ و فامیلامون اومدن دارن جهاز
عطیہ رو آمدہ میڪنن،خستہ شدم.
نگاهے بهش انداختم و گفتم:من ڪہ پاسوز توام!
بلندتر ادامہ دادم:عاطفہ بیا خونہ ے ما ناهار!
عاطفہ بشگنے زد و گفت:عاشقتم.
با عجلہ از ڪنار پنجرہ رفت.
از روے تخت پایین رفتم،جوراب شلواریم تا بالاے مچ ڪاملا خیس شدہ بود.
با اڪراہ دم پایے هام رو پوشیدم.
قطعا مادرم اینطورے خونہ راهم نمے داد!
چند لحظہ بعد صداے زنگ آیفون اومد.
قبل از اینڪہ مادرم از داخل در رو بزنہ بہ سمت در رفتم و در رو باز ڪردم.
عاطفہ با عجلہ وارد شد و گفت:برو ڪنار خیس شدم.
در رو بستم،دوید سمت خونہ مون،تو همون حین چادر سفیدش ڪہ گل هاے ریز آبے رنگ داشت رو از
سرش برداشت و وارد خونہ شد.
برعڪس عاطفہ من از خیس شدن خوشم مے اومد.
با قدم هاے آروم بہ سمت خونہ رفتم،در خونہ رو باز ڪردم و وارد شدم،در رو بستم اما قبل از اینڪہ
وارد پذیرایے بشم جوراب شلواریم رو درآوردم،دمپایے روفرشے هاے مادرم رو پوشیدم و با عجلہ بہ
سمت حموم رفتم.
بخاطرہ خیس شدن پاهام ڪمے درد گرفتہ بود.
جوراب شلوارے رو داخل حموم انداختم.
بہ سمت آشپزخونہ رفتم.
عاطفہ روے صندلے ڪناریم نشستہ بود و با اشتها هم غذا میخورد هم با مادرم صحبت میڪرد!
همونطور ڪہ روے صندلے مے شستم گفتم:خفہ نشے!
لقمہ ش رو قورت داد و گفت:تو نگران نباش!
مادرم با خوشحالے گفت:بالاخرہ روز عروسے رو تعیین ڪردید؟!
عاطفہ ڪمے آب نوشید و گفت:آرہ خالہ جون! فڪ ڪنم ڪمتر از دوهفتہ دیگہ!
مادرم با لبخند گفت:ان شاء اللہ!
مشغول غذا خوردن شد.
عاطفه با آرنج آروم بہ پهلوم زد و گفت:قسمت ما!
با اخم ساختگے گفتم:چہ هولے تو!
چشمڪے زد و گفت:تو خوبے!
اخمم واقعے شد!__
#ادامه دارد
🍃🍃🍃🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میتونی به همسرت رحم کنی؟
استاد پناهیان
منتظران ظهور
#ملاقات_با_خدا 44 🔷 به اینجا رسیدیم که ما باید بخشی از دوست داشتنی های خودمون رو کنار بذاریم. -- چ
ریپلای درس قبل ملاقات باخدا
#ملاقات_با_خدا 45
🔷 شما همین الان هم اگه به خاطر یه موضوعی حسرت بخورید واقعاً جسمتون آب میشه. گوشت بدنتون آب میشه.
✔️ "حسرت" یه عنصر روانی هست و روی جسم اثر میذاره....
❤️💗ببین شما خدا رو داری. توی روحت خدا رو میخوای. میخوای که قدم برداری و به او برسی....
⭕️اگه "خلاف امر خدا" قدم برداری، بعد از مرگ که بیدارت میکنن #حسرت میخوری...😞😓
👆"این حسرت همون آتیش عذابه که از قبر شروع میشه و تا قیامت ادامه داره" 🔚
💖 ایمان میاد و به تو میگه : تو بزرگترین خواسته ات اینه، بیا و خواسته های کوچولوت رو براش فدا کن....👌
🌷 ایمان میاد و یه همچین خبری به ما میده.
🌱 بعد که تسلیم شدیم میگیم خدایا باشه ! حالا کدوم یکی از خواستنی هامون رو قربانی کنیم؟؟
👆👈اینجا میرسیم به نقطه آغاز دینداری
✨💞
🌍 کسی که به این مرحله برسه ، قطعاً از #غفلت نجات پیدا کرده و اگه در همین مسیر ، #تلاش و کوشش کنه ، حتماً به #سعادت دنیا و آخرت دست پیدا میکنه.🌺🌈
🌹خدایا به حق امیرالمومنین علی علیه السلام قبل از اینکه در عالمِ قبر بیدار بشیم و حسرت زندگی عاشقانه با خودت رو بخوریم،
ما رو بیدار بگردان......
🎗
منتظران ظهور
#ملاقات_با_خدا 1 💕 فراتر از هدفِ دنیایی 💕 🔰اگرچه یکی از اهدافِ مهم مبارزه با هوای نفس، بهتر زندگ
ابتدای درس ملاقات با خدا
بزرگوارانی که میخواهند از اول مطالعه کنند میتونند استفاده کنند🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 بعضیا فکر میکنن #برجام اولین رابطه ما با آمریکا بعد از انقلاب بود!
بخشی از مستند #هاشمی_زنده_است که نشون میده ما قبلا بد عهدی دیگری از طرف آمریکا در دولت #هاشمی_رفسنجانی داشتیم!!
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
⭕️پاسخ کارگردان فیلم قلاده های طلا به تشکر رهبری و تخریب بعضی ها ...
🔻امشب (نهم دی ماه ۹۷ ساعت بيست سى دقيقه) از بيت حضرت #رهبرى با بنده تماس گرفتند و پيام ايشان را به اطلاع بنده رساندند، حضرت آقا فرمودند ديشب مجددا فيلم شما را از شبكه افق ديدم آفرين آفرين آفرین؛ دست شما درد نكند از قول من به بازيگران سلام برسانيد·
🔻يك مقام آگاه در واجا هم پيامى داده كه ما بوديم كه نمى گذاشتيم قلاده هاى طلا پخش بشه! اين فيلم مشحون از تهمتهاى ناروا به سربازان گمنام امام زمان (عج) است، از نظر صاحب اين قلم، ۹۸ درصد بچههاى واجا گل هستند...
🔻ولى چند نفرى هم بدجورى دائم شِكَرك میزنند براى فتنهگرها و سعى دارند براى من نقطه ضعفى درست كنند و آنرا بزرگ كنند تا اماننامه ليبراليسم را امضا كنم و مثل خيلى از همكاران، بى خيالِ مبارزه با لكه هاى سياه در پهنه نورانى و خورشيدفامِ جمهورى اسلامى شوم و بى آبرو در لاك خود فرو روم.
🔻اگر بند بند استخوانهايم را جدا سازند و اگر سرم را بالاى دار ببرند، اگر زنده زنده در آتش بسوزانندم، هرگز امان نامه ليبراليسم را امضا نمى كنم و دست از انديشه هاى نورانى امام خمينى (س) و جانشين خلفش حضرت سيد على روحى فدا بر نمیدارم.
goo.gl/d۵tMZk
💬 ابوالقاسم طالبی (کارگردان قلاده های طلا)
Panahian-Clip-KoodakZibayeDaroon-64k.mp3
2.25M
🎵مراقب کودک زیبای درونت باش!
🔻بیایید کودکی خودمان را حفظ کنیم ..
#کلیپ_صوتی
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:سوم
بعد از خوردن ناهار با عاطفہ ظرف ها رو جمع ڪردیم و شستیم.
مادرم براے دیدن جهاز و ڪمڪ رفت خونہ ے عاطفہ اینا.
عطیہ خواهر بزرگتر عاطفہ چهار سال از ما بزرگتر بود و نزدیڪ دو هفتہ دیگہ مراسم عروسیش
برگزار میشد.
چند روز بود خانوادہ ے عاطفہ مشغول تدارڪ جهاز و مراسم بودن.
با عاطفہ روے مبل نشستہ بودیم و تلویزیون تماشا ڪردیم.
عاطفہ دستش رو زیر چونہ ش گذاشتہ بود و بے حوصلہ بہ صفحہ ے تلویزیون چشم دوختہ بود.
من هم چهار زانو روے مبل نشستہ بودم،گاهے بہ تلویزیون نگاہ میڪردم گاهے بہ عاطفہ.
فیلم سینمایے جالبے نبود.
نمیدونم چرا آخر هفتہ ها بہ جاے اینڪہ برنامہ هاے تلویزیون جذاب تر باشہ ڪسل ڪنندہ تر بود!
ماهوارہ هم نداشتیم.
نفسم رو بیرون دادم و دوبارہ نگاهم رو بہ صفحہ ے تلویزیون دوختم.
عاطفہ گفت:چقد مسخرہ س!
حرفش رو تایید ڪردم:اوهوم!
دستش رو از زیر چونہ ش برداشت و گفت:بیا بریم بیرون!
با تعجب نگاهش ڪردم و گفتم:مثلا مهمون دارید!
نگاهش رو بہ پاهاش دوخت و گفت:حوصلہ شلوغے ندارم!
مردد گفتم:نڪنہ بخاطرہ رفتن عطیہ ناراحتے؟
بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ جواب داد:واااا! چرا ناراحت باشم؟
_چون تنها میشے!
دوبارہ بہ تلویزیون چشم دوخت و گفت:امین چیہ پس!
مطمئن شدم از رفتن عطیہ ناراحتہ!
با اینڪہ خواهر نداشتم ولے درڪش میڪردم.
با شهریار خیلے صمیمے بودم،براے همدیگہ هم خواهر بودیم هم برادر!
خودم رو بہ عاطفہ نزدیڪتر ڪردم و دستم رو دور شونہ ش حلقہ ڪردم.
_پس من چے ام خل؟مگہ منم آبجیت نیستم؟
بہ صورتم زل زد و با لبخندے ڪہ سعے داشت پنهونش ڪنہ گفت:ابراز احساساتتو بخورم!
صورتش رو برگردوند و ڪشیدہ ادامہ داد:لووووووس!
دستم رو از دور شونہ ش برداشتم و گفتم:اصلا بہ تو محبت نیومدہ!
خواست چیزے بگہ ڪہ صداے زنگ در اجازہ نداد.
از روے مبل بلند شدم و بہ سمت آیفون رفتم.
گوشے آیفون رو برداشتم و گفتم:بلہ؟!
صداے پدرم پیچید:منم.
دڪمہ ے آیفون رو زدم و گوشے رو سر جاش گذاشتم.
رو بہ عاطفہ گفتم:بابامہ!
عاطفہ سریع بلند شد و شالش رو سر ڪرد.
صداے بستہ شدن در حیاط اومد.
عاطفہ چادرش رو هم سر ڪرد.
پدرم وارد خونہ شد عاطفہ با صداے بلند گفت:سلام عمو!
پدرم با لبخند بہ عاطفہ نگاہ ڪرد،همونطور ڪہ ڪت قهوہ اے رنگش رو در مے آورد گفت:سلام
دخترم،خوبے؟
_ممنون عمو جون.
بہ سمت پدرم رفتم و ڪتش رو از دستش گرفتم.
بعد از سلام ڪردن از پدرم پرسیدم:راستے شهریار ڪو؟
پدرم در حالے ڪہ بہ سمت آشپزخونہ مے رفت گفت:دوستاش زنگ زدن رفت.
رو بہ عاطفہ گفتم:من برم بہ بابا ناهار بدم.
عاطفہ سرش رو تڪون داد و چیزے نگفت.
وارد آشپزخونہ شدم،پدرم خودش داشت غذا میڪشید.
سریع گفتم:ا ا ا ...داشتم مے اومدم!
پدرم پشت میز نشست و گفت:برید خونہ ے عاطفہ اینا،مامانت میخواست بیاد صداتون ڪنہ منو دید گفت
بهتون بگم.
نگاهے بہ پدرم انداختم و باشہ اے گفتم.
همومنطور ڪہ از آشپزخونہ بیرون میرفتم گفتم:عاطفہ! باید بریم خونہ ے شما!
بہ سمت پلہ ها رفتم،دوون دوون از پلہ ها بالا رفتم و وارد اتاق شدم.
نگاهے بہ ساعت گرد روے میز ڪہ چهار بعد از ظهر رو نشون میداد انداختم و بہ سمت ڪمد رفتم.
در ڪمد رو باز ڪردم،یہ لباس خوب میخواستم!
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃