eitaa logo
سه شنبه مهدوی شهریار
145 دنبال‌کننده
2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
30 فایل
ارتباط با ما @ansarol_khamenee @orhossajn @S_Abbasi313
مشاهده در ایتا
دانلود
📳 پاسخ به چند شبهه و سوال رایج پیرامون علیه‌السلام ⛔️ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﮐﺎﻇﻢ 37 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ . ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻋﻤﺮﺵ 24 ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺍﻭ 18 ﭘﺴﺮ ﻭ 19 ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪ. فکر کنم ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ بند [...] ﺣﺒﺲ ﺑﻮﺩه "پاسخ اجمالی: ✔️امام_کاظم(ع) ۵۵ سال عمر کردند نه ۳۷ سال و مدت زندان ایشان بيشتر از ۵ يا ۶ سال نبوده است! ✔️ اختلاف در تعداد فرزندان پسر و دختر ایشان، به این دلیل است که گاهی نام، کنیه و لقب یک فرزند، به عنوان فرزندی جداگانه بیان شده ✔️ ازدواج های معصومین برای هوا و هوس و قابل اشکال کردن نیست، بلکه با اهدافی چون ايجاد رابطه خويشاوندی برای گسترش اسلام، الگودهی به ديگران، تربيت نسل مومن برای گسترش دين و مذهب شيعه انجام می‌شد! ✔️ اکثر امام زاده های ایران فرزندان امام کاظم(ع) نیستند، بلکه بسیاری از آنان از نوادگان و نبیرگان و گاه تا چندین نسل واسطه هستند ✅ پاسخ تفصیلی👇 🔗 https://eitaa.com/Wiki_Shobhe/7084 ⛔️ موسی کاظم پدر [امام]رضا هیچگاه در زندگی همسری اختیار نکرده و همواره با کنیزان همبستر میشده! پاسخ اجمالی: ✔️ در کتب تاریخ و انساب،کسی از زنان امام_کاظم ع، نامی نبرده است و تعداد آنها معلوم نیست، اعم از کنیز و متعه ( ازدواج دائم)، پس اینکه در این شبهه گفته که ایشان هیچگاه ازدواج نکرد، حرفی غیر مستند و سخنی نامعتبر است. ✔️ اما در مورد حدیث جعلیِ ذکر شده تاریخچه‌ی این حدیث، به شبکه‌های اجتماعی و سایتهای ضد انقلاب و ضد اسلام میرسد❗️ در مواردی هم که آدرسی برای آن ذکر شده،دروغ و جعلی است. ✔️همچنین متن این روایت جعلی, با دیگر احادیثِ معصومین ع، در باب سفارش به ازدواج دایم, ناهمخوان و ناسازگار است،که نشان از دروغ بودن آن دارد. ✅ پاسخ تفصیلی👇 🔗 https://eitaa.com/Wiki_Shobhe/2838 ⛔️ چرا به امام_کاظم باب الحوائج می‌گویند؟پاسخ اجمالی: ✔️ کاربرد این لقب برای امام هفتم شیعیان موسی بن جعفر الکاظم ریشه حدیثی ندارد و شهرت این لقب مربوط به دوران بعد از درگذشت ایشان است ✔️شیخ عباس قمی می‌نویسد ؛ « امام_کاظم علیه‌السلام در ميان مردم به باب الحوائج معروف است ( چرا که) توسّل به آن حضرت براى شفاى امراض و بيمارى‌ها و رفع امراض ظاهرى و باطنى و دردهاى اعضاى خصوصا درد چشم مجرّب است» ✔️ باب‌الحوائج بودن امام کاظم نزد اهلسنت: محمد بن طلحه شافعی : « مردم عراق او را «باب الحوائج الى الله» مى‌خوانند، چراكه نيازهاى خود را با وسيله قرار دادن او به درگاه الهى برآورده مى‌ديدند. كرامتهاى او حيرت انگيز است و گوياى اين است كه او نزد خداوند از جايگاهى راستين و فناناپذير برخوردار است». ✔️احمدبن یوسف دمشقی (عالم اهلسنت) « امام کاظم نزد مردم عراق به «باب الحوائج» معروف است، زيرا هر نيازمندى كه به درگاه او عرض نياز برده، نوميد بازنگشته است ...» ✅ پاسخ تفصیلی👇 🔗 https://eitaa.com/Wiki_Shobhe/7081 ⛔️طبق گفته علماى شيعه ائمه شيعه در خوشگذرانى و برده دارى بوده و تنها شغلشان گرفتن پول از خلفا و توليد فرزند از زنان و كنيزانشان بوده است❕امام کاظم ۵۰۰ غلام و خدمتکار داشت.امام کاظم ۳۰ فرزند داشت... پاسخ اجمالی: ✔️ امام کاظم ع و شیعیان ایشان شدیدا تحت فشار هارون‌الرشید بودند و برای حفظ جان شیعیان و فراهم شدن شرایط برای معرفی مکتب تشیع از باب تقیه سعی بر آن داشت تا با هارون مدارا کند و اطلاق القابی مانند «امیر‌المومنین» به او نیز به خاطر حفظ جان شیعیان بوده است. ✔️ اکرام امام کاظم و عموزاده خطاب کردنش توسط هارون‌الرشید بخاطر این‌بود که امام و شیعیان را تحت کنترل بگیرد و بهانه‌ای برای قیام شیعیان به آنها ندهد. ✔️ پذیرفتن هدایای هارون‌الرشید توسط امام به این جهت بود که آن هدایا را خرج فقرا و نیازمندان می‌کرد، و امام علیه السلام شرعا مجوز تصرف در آن اموال را داشت. ✔️ علت از کثرت فرزندان، تولید و تربیت نسلی پاک جهت تبلیغ اسلام بوده است. ✔️ غلام و برده داشتن امامان هم در مسیر اجرایی کردن طرح کلی اسلام برای آزادسازی بردگان پس از آموزش آداب معاشرت و تعالیم اسلامی بوده است و با بهانه‌های مختلف آنها را آزاد می‌کردند ✅ پاسخ تفصیلی👇 🔗 https://eitaa.com/Wiki_Shobhe/7089   
⚪️ نظر صاحبان مطلقه حامل نور يقظه مى‏ باشد ⚪️ ⬛️ ...چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحير آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمى‏ رفت. و اين در حقيقت بدان جهت است كه نور الهى و جذب حق كه اصل مسئله است و از طريق آنان به ظهور مى‏ رسد ، چنين نيست كه حد و حدودى داشته باشد، بلكه ، نور او ، نور قاهر ، و مشيت او ، مشيت غالب است. ▪️ماشاء الله كان و مالم يشأ لم يكن▪️. نمونه‏ هاى زيادى در اين باب نقل گرديده و ديده شده است، چه از آنهايى كه در زمان خود حضرات معصومين "صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين " ، بوده‏ اند، و چه از آنهايى كه در زمانهاى بعدى و در هر زمانى بوده‏ اند و مشمول عطف و نظر خاص پروردگار شده و از ورطه اوهام و غفلت و اسارت نجات يافته و بخود آمده و سر در طريق نهاده‏ اند، بنحوى كه چنين انتظارى نمى‏ رفت. « بشر حافی » كه لقب «حافى» بخود گرفت، از جمله آنهاست. گفته‏ اند: او در زمان حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر " سلام الله عليه " و در بغداد مي زيسته است. در اول امر خود مردى غوطه ور در و غرق در اوهام و اهل عيش و نوش بوده است. در يكى از روزها كه او با مأنوسان خود در منزل خويش مجلس عشرت برگزار نموده و مشغول بود ، در همان حال گذر آن حضرت از كنار منزل وى افتاد و صداى ساز و آواز و نى و رقص از آنجا شنيد و در همان هنگام هم كنيزى كه خدمتگزار بود از داخل منزل وى براى بيرون ريختن خاكروبه خارج شد. "علیه السلام" به آن كنيز فرمودند : صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز گفت : آزاد است. امام فرمودند : راست گفتى، زيرا اگر بنده بود از مولاى خود مى‏ ترسيد. اين مكالمه تا حدودى موجب تأخير در برگشت همان كنيز خدمتكار گرديد و طبعاً وقتى داخل منزل شد ، بُشر در حالى كه در سر سفره شراب بود پرسيد، چه چيز باعث گرديد كه دير آمدى؟ او جريان گفت و گوى خود با آن حضرت را براى وى نقل كرد. جملاتى كه امام فرموده بود ، چنان در وجود «بشر» و در او اثر گذاشت كه از همان سر سفره با سرعت و با پاى برهنه بيرون دويد و به محضر آن حضرت شتافت. همين كه امام را مشاهده نمود ، گريه كرد و شرمنده شد و عذر خواست و به دست شريف امام نمود. از همين لحظه او بخود آمده و «يقظه» و «انتباه» يافت و راه خود را در پيش گرفت. صحبت جمله يا جمله‏ ها نيست بلكه ، نور و انتباه ، و توجه و نظر كارساز امام "سلام الله عليه" كه اين نور را با خود همراه داشت او را يكسره برخلاف انتظار از آن وادى سراپا وهم و خيال و از آن ورطه و ظلمت بيرون آورده و در عالم ديگرى قرار داد. و الا چه بسيار كسانى كه از اين جمله‏ ها از آن حضرت و از حضرات ديگر معصومين به گوش آنان مى‏ خورد وليكن آن نمى‏ شود كه در خصوص «بشر» شد. بالاخره از سويى توجه خاص است و از سوى ديگر ، آمادگى. اين استعداد و آمادگى چه بوده است و چه مى‏ باشد؟ چيزى است كه آنچنان كه بايد ، خدا مى‏ داند، و شايد هم جهاتى به نظر بيايد. بشر را «حافى» مى‏ گفتند و « بشر حافى » مى‏ ناميدند و اين چنين نيز معروف شد. كلمه «حافى» بمعنى «پا برهنه» است. او هميشه و تا آخر عمر پا برهنه بود و اين بدان جهت بود كه با پاى برهنه در همان روز بيدارى خويش به خدمت امام شتافت و حيات خود را به دست آن حضرت يافت. بعضى گفته‏ اند كه از خود او سرّ پا برهنگى او را پرسيدند، در جواب گفت: «والله جعل لكم الارض بساطا» و ادب نباشد كه بر بساط بزرگان يا كفش روند 📓 منبع : کتاب مقالات صفحه ۳۵ ، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "