eitaa logo
بنیاد مهدویت شهرستان خوسف
193 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
28 فایل
کانال بنیاد مهدویت شهرستان خوسف👇👇👇👇 https://eitaa.com/mahdavit_headquarters_of_khoosf
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی اِن حَرَمتَـنی فَمَن ذَا الَّذی یَرزُقُنی اگه تو منو محرومم کنی کی می‌تونه روزی به من برگردونه داشت می‌رفت کوه طور... به موسی یه پیغامی داد جناب موسی برو به خدات بگو مگه نگفتی هرکی گناه کنه من رزقش رو تنگ می‌کنم... ما که مشغول گناهیم توی عافیت هم هستیم چیزی از ما کم نشده حیا کرد بی‌ادبی این بنده رو برسونه ندا اومد چرا پیام بنده ما رو نرسوندی خدایا تو که عَلّامَ الغُیوبی خودت بهتر می‌دونی بی‌ادبی کرد ندا اومد برو بهش بگو من لذت مناجاتم رو ازت گرفتم خودتم حالیت نیست چه نعمتی را ازت گرفتم خدایا چرا ما اینجوری شدیم قدیما از اول ماه رجب وقتی الهی العفو می‌گفتیم، ضجّه می‌زدیم حالا چند روز دیگه بیشتر به ماه رمضان نمونده اصلاً عین خیالم نیست اینجوری منو به ماه رمضون نرسون ماه رمضونی که شروعش با این کسلی باشه پایانش هم با کسلیِه الهی اِن حَرَمتَـنی فَمَن ذَا الَّذی یَرزُقُنی وَ اِن خَذَلتَنی فَمَن ذَا الَّذی یَنصُرُنی به خدا باورت بشه نصرت و پیروزی عزت و سربلندی دست خودشه من نمی‌دونم چرا بعضیا هنوزم حالیشون نمی‌شه کنند چند میلیون اگر به عنوان مرید یه جا جمع شدند اینا می‌تونن عزت بیارند نه به خدا مشابه این اتفاقها تو تاریخ افتاده بود ۳۰ هزار نفر جمع شدند ذلیلش کنند اما یه جوری عزیز شد همه سبقت می‌گرفتند برا ربودن لباس‌هاش ما باورمون شده عزت به رای مردم نیست تو خودت هم می‌دونی من چی میگم عزت به ارادت چهار تا مرید و محب نیست عزت اینه آقام اسم منو توی قنوتش بیاره عزت اینه آقام بگه من ازش راضی ام... عزت اینه وقتی مُردم آقام بیاد بالا سرم ولو مردم نیایند... ====================
هدایت شده از حیدرانه
. 💥 یک ی واقعی و بسیار 🛑در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی كه در تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی، گاه و بیگاه خاطرات و تجربه‌هایی از سال‌های زندگی در ایالت نقل می‌كرد . روزی ایشان تعریف کردکه:👇 یک روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده، مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم ریچارد - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.👌 🛑به دلیل كثرت دانشجویان، كلاس‌ها در آمفی تئاتر برگزار می‌شد و استاد كه هر هفته با از می‌آمد، دیگر فرصت آشنایی با یكایک دانشجویان را نداشت؛ اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد، نام و مشخصات برخی را می‌پرسید.🍂 🔆در یكی از همان جلسات نخست، به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه هستم، از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد، قدری درباره سخن گفت و البته در آن روزگار كه كسی با اسلام علوی آشنا بود، همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری ازآقا امیرالمومنین علی «علیه‌السلام» با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد. ♻️این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او، ترجمه را تهیه كردم و هفته‌های بعد، به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا به او برساند.🌀 در جلسات بعد دیگر فرصت گفت‌وگویی پیش نیامد و من هم تصور می‌كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل، تقریبا موضوع را فراموش كردم. 👈روزی از روزهای آخر ترم، در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد.💥 با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم، با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته‌اش، بیشتر ترسیدم. با دیدن من روزنامه‌ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می‌بینی⁉️ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم، خبر و تصویر دردناک یک جوان را در وسط خیابان دیدم. او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می‌دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست⁉️ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی‌گری و موسیقی‌های اعتراضی و آسیب‌های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و شماست❗️❗️❗️❗️ من با اضطراب سخن او را می‌شنیدم و با خود می‌گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است⁉️ او سپس از یاد كرد و گفت:👇 🗞از وقتی هدیه تو به دستم رسیده، در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی‌بن‌ابیطالب، به را كپی گرفته‌ام و هر روز می‌خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه، مرور می‌كنم تا جایی كه كنجكاو شده و می‌پرسد: 👈این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است⁉️ بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه‌ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی‌توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است👌👌 ودوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می‌دانی درد امثال این جوان كه زندگی‌شان به نابودی می‌رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی‌شناسند💥 آری، تقصیر شماست كه آقا حضرت را برای خود نگهداشته‌اید و پیام حضرت علی را به این جوانان نرسانده‌اید❗️ دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور، نهج البلاغه است.🌀 🍂من این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره باران غدیر در تهران میزبان مرحوم «دهرمندرنات »نویسنده و شاعر برجسته بودیم، چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.⭐️ پیرمرد در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشک در چشمانش حلقه زده بود، از مظلومیت آقا علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: 👇 شما در معرفی امام علی و نهج‌البلاغه موفق نبوده‌اید😓😓😓 باید پیام‌های امام علی را چون سیم‌كشی برق و لوله‌كشی آب به دسترس یكایک انسانها در كشورها و جوامع مختلف برسانید. 🍂لطفا به عشق مولا علی علیه السلام نشردهید💥 .