🔴باید ها و نباید های کار مهدویت🔴
🔮 اگه مردی پاشو کار کن! نشسته فقط دعا میکنه...!
🔺 اصلا یک فرهنگ وحشتناکی رو دارن بین ما جا میندازن!
برای کنکور نخونده تسبیح به دست گرفته!!
انتظار داری خدا جبرئیل بفرسته جای تستهارو عوض کنه؟!
اگر قرار بود بشه برای امام حسین تو کربلا میشد...وقتی که یک لشکر کفتار دورشو گرفته بودند
🔸 اونجا حسین مرد عمل میخواست بیاد وسط
آقای ابن عباس نشسته بود وسط مکه داشت تفسیر قرآن میگفت!!
خدا به دادت برسه از اون تفسیری که اونجا گفتی و قرآن و نماز حی و حاضر رو اونجا به خاک و خون کشیدن...
🔹 برین این شهدای ما رو ببینید همشون افراد برونگرا بودند، کار میکردند...
بعضیا نشستن مناظره میکنن:این نشونه ظهوره که سوریه جنگ شده! ایول الان آقا ظهور میکنه....بابا مسلمون داره تیکه تیکه میشه❗️
🔺 کجای کاریم؟ برین شهدای مارو نگاه کنید. همت یه آدمی بود که صبح تا شب دعا میکرد خدایا این صدام رو لعنت بفرما...؟ خدایا اینها اومدن خوزستان رو گرفتن،هرچه سریعتر یکاری کن برگردن..؟!
نه این دعاها هم هست،الهم اشغل الظالمین بالظالمین هست...
اما همت کسیه که وقتی مشکلات پیش میاد مثل یک سرباز میره میجنگه
اینها فرمانده لشکرهایی بودند که از سرباز عادی به دشمن نزدیکتر بودند!
این... همت رو همت میکنه
🔸 این بود داستان دعا،تمام قد میای وسط،تمام سعیتو میکنی بعد میگی:خدایا اگه تو اراده کنی همه ی اینا برعکس میشه،برکتش با تو،هدایتش با تو
نشسته فقط دعا میکنه!!!
آی حرم حضرت زینب فلان است...سوره حشر بخوانید... سوره حشر خوبه اما همه کار این نیست
🔹 و هیهات از اونهایی که میگن چیکارکنیم؟ نمیدونی؟!خدا به دادت برسه...من چمیدونم تو چیکاره ای که بگم چیکارکنی!
گفتم، اصلاح کن خودتو... خودسازی کن، نمازتو درست کن، عبودیتت رو درست کن
🔺 کارکن... عربی و انگلیسی بلدی؟ سایت بزن. دوتا توریست تو خیابون میبینی پرزنتشون کن، بشناسون مذهبتو
آمادگی جسمانی خودتو حفظ کن
🔸 همین چند روز پیش ما یجا رفتیم بعد از سالها،به ما گفتن بیا یه ورزشی کن
رفتیم و آخر به این نتیجه رسیدیم که ما امام زمانی نیستیم...!
گفتیم اقا یه برنامه ورزش بزار،من باید بدنم رو هم برای امام زمانم آماده کنم
به اندازه ی حداقل یه آدمی که چهار یا دوتا بیست لیتری برداره بدوئه
🔺 اینجوری باید بشیم عزیزم...
از همه مهمتر پروراندن محبت امام زمان،و شناخت امام زمان و شناساندن امام زمانه
عشق کنی هربار نامشو میبری قند تو دلت آب بشه
برس به اون درجه، داری برای امام زمان کار میکنی او ببینه، او خوشش بیاد، بقیه کی باشن؟
#دلنوشته_مهدوی
#دلنوشته_مهدوی
ا___________________
@Mahdaviat225
🗓 روزهای اول قرنطینه پشت سر هم خبر بد میشنیدیم، کمی که گذشت فهمیدیم تکهای از دنیا گم شده است و برای همین معادلات جهان بهم خورده.
🔹 هر روز منتظر شنیدن خبری خوش بودیم؛ کشف واکسن یا دارویی معجزه آسا، پایین آمدن آمار تلفات یا ریشه کن شدن بیماری. هر شب با امید اینکه «فردا بالاخره دانشمندی پیدا میشود که این جنگ جهانی را تمام کند» میخوابیدیم و باز فردا گوش به زنگ اخبار بودیم و کانالها و پیجها و شبکه ها را جستجو میکردیم.
❓ خودمانیم، آیا همین قدر منتظر خبر آمدن امام زمان هم بودیم؟ خودمان بهتر میدانیم که نبودیم.
🧩 انگار فراموش کردهایم که کدام تکه از پازل جهان گم شده و بیخودی تکههای ناقص پازل را نگاه میکنیم. حتی کسی نیست دستمان را بگیرد و ببرد سر وقت تکهی اصلی.
🌐 آری! بیشتر از هزار سال است که دنیا وضعیت طبیعی ندارد؛ بلای دنیای ما، نه ویروس است، نه آتشسوزی و نه زلزله و نه آشوب؛
🔻 تمام بدبختی ما اینجاست که فراموش کردهایم: گمشده این روزهای دنیا، مهدی موعود است.
🌸 #دلنوشته_مهدوی
@mahdaviyatilam
🔰 با ذهنی درگیر، سخت مشغول انجام کاری بودم، اما به نتیجه نمیرسیدم. با کلافگی دست از کار کشیدم و آرام گفتم یا صاحب الزمان!
🔆 ناگهان خجالت همه قلبم را گرفت.
یادم آمد انقدر درگیر روزمرگیهایم شدهام که مدتهاست یادی از امام زمانم نکردهام. لحظهای با تمام وجود، معنای غربتش را فهمیدم.
🔺 امام غریب است که منِ پُر از ادعا، خود را منتظر و عاشق او مینامم، اما به یادش نیستم، آخر کدام عاشقی لحظهای از یاد معشوق خود غافل میشود؟ آن هم معشوقی که آمدنش گره از کار همه انسانها باز میکند؛ امان از ما، که چه غافلانه در گیر و دار روزمرگیهایمان او را فراموش کردهایم.
🌍 کارِ دنیا برعکس شده؛ آقا در انتظار ما نشسته که او را بخوانیم تا جوابمان دهد؛ اما ما آنقدر بیوفاییم که گاهی حتی حضورش را هم از یاد میبریم.
🖼 کاش صبحی نباشد، مگر اینکه به یاد او بیدار شویم؛ کاش دعایی نباشد، مگر دعا برای ظهور او؛ کاش باور کنیم شلوغی و سردرگمی و آشوب ذهن و دل همه مردم دنیا، حاصل عادت کردن به زندگی منهای یاد و ذکر و حضور مهدی است.
🌸 #دلنوشته_مهدوی
@mahdaviyatilam
✍ چند خط برای مسلم...
◾️ روزی که #حضرت_مسلم به دعوت مردم کوفه، روانه کوفه شد، به دلش آمد به امام حسین بگوید: «این سفر سخت است مولا» اما حضرت عَرضه داشت: «برو»
◽️ خواست دوباره حسی که در دلش داشت را بازگو کند، که حضرت فرمود: «مسلم! برو، نزدیکتر از تو اگر داشتم او را میفرستادم»
◾️ مسلم رفت اما نفهمید چه شد که رفت. چه حال شیرینی داشت! این جمله را شنید، رفت و نفهمید خیانت یعنی چه؟! نفهمید بیوفایی يعنی چه؟! گرسنگی و آوارگیِ شب معنا نداشت، وقتی مسلم نزدیکترین به امامش بود.
◽️ در روزهای آخر که بزرگترین بی مِهریها را از مردم کوفه دید، بیشترین لذت را بُرد. مسلم نزدیکترین به امامش بود، و او هر لحظه با این جمله زندگی میکرد.
◾️ اما وقتی خیانت مردم کوفه را دید، خواست به جای تمام مردم دنیا فریاد زند: «اشتباه میکنید» خواست فریاد زند: «عدالت یعنی حسین، آرامش یعنی حسین»
◽️ مسلم وقتی جانِ امامش را در خطر دید، خواست فریاد زند: «خدایا شرمندهام. شرمندهام که نتوانستم از جان امامم محافظت کنم.»
🔻 خواست فریاد زند: «امام زمان نیا، این مردم هنوز وفاداری نمیشناسند...»
📎 #دلنوشته_مهدوی
@mahdaviyatilam
🔆 سلام آقای دلتنگی؛ سلام آقای تنهايی؛ سلام من بر تو ای حيرانِ بيابان های بیوفایی؛ سلام من بر تو ای سرگردان جادهی بیانتهای قلب های بیمهر؛ سلامی از جنس شرم؛ از جنس آلودگی؛ از جنس هوسهای ناتمامم؛ سلامی از جنس توبه و اِنابت به درگاه حق.
🔹 اين، از قلمِ مُحبّی جاری است كه زندگیاش سراسر شرمندگی است؛ از زبانِ دوستی روان است كه در مردابِ گناه، غرقِ دست و پا زدن و تلاطمِ بینتيجه است.
🔸 از دل كسی گوياست كه زمينِ اين دل بجز بذرِ گناه و فساد، زينت نيافته و امروز ثمره و نتيجهی اين بذرها را در بیپايانیِ بلاها و سردگمی و رنجهای زنگیاش، و در اضطرارهای گوناگون و نااميدیهای ناتمامش درک میكند.
🔹 امروز روز برداشت ميوه های قلب من است اما، دستانِ دلم خالی است، ميوههايم پوسيده و گنديده است؛ امروز دريای يأس، امواجش را بر صخرههای دلم میکوبد.
🌥 هوای آسمانِ دلم تاريک و ابری است؛ ابری است اما باران نمیبارد، باران میخواهم، بارانِ رحمتت را. روحم سرد و منجمد است، گرمای نگاهت آتشی است بر دلم؛ پس به آتش بكش و بسوزان. بتابان آن طلعتِ خورشيدِ رويت را. سرما دلم را خشكانده است، آفتابت را ميخواهم.
❤️ در اعماق دلم كورسوی اميدم تویی. ای كاش اميدم را نااميد نكنی...
🌸 #دلنوشته_مهدوی
@mahdaviyatilam
▫️ تمام کمدهایم را زیر و رو میکنم. لباسهای بهاری، بارانیها... خسته میشوم از این همه رنگ و مدل. نگاهم به تو که گره میخورد آرام میشوم.
◾️ ساده بودنت به عالمی میارزد «پیراهنِ مشکیِ نوکریام» حالمان با پیراهنِ مشکی خوش است؛ و من به عشقِ تو هر دهه این لباس مشکی را تنم میکنم شاید که بشود قدری همرنگ صاحب عزا شوم.
📖 یادم نمیرود شبی که قرار بود صبحش راهی حَرَمت شوم، قرآن را که باز کردم «کهیعص» برایم افتاد. هر سال منتظرم در مُحرّمت قرآن باز کنم شاید که باز هم اولِ سورهی مریم تقدیرم شود... امسال هم به مُحرّمت رسیدم اما حال و هوایش کمی فرق دارد.
🏴 نمیدانم خبری از آن هیئتها و روضههای پرشور هست؟ نمیدانم باز هم میشود به امیدِ دیدنِ صاحب عزا در مجلس، وسط روضه و هقهقهایم سرم را بالا بیاورم، چپ و راست را نگاه کنم و دلم را خوش کنم که شاید تو هم هستی؟
▫️ امسال کجا دنبالت بگردم "پسرِ فاطمه" خیمهات کجا برپا میشود؟ کجا چشمانت خیس است؟ نکند امسال هم در عزای اباعبدالله دردت را بیشتر کنیم و باز هم شرمندهات شویم که نتوانستهایم ابوالفضلی برای تو باشیم و پای تو بایستیم... که همچنان باری هستیم بر دوشت...
🖤 #دلنوشته_مهدوی ؛ #محرم
@mahdaviyatilam
❗️ دوام بیاور... حتی اگر طناب طاقتت به باریکترین رشتهاش رسید. حتی اگر از زمین و زمان بریدی. حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن کم آوردی. در این روزهای تاریک که انگار، سیاهیاش تا به ابد کشیده شده، چشمانت را به نوری که در قلبت میدرخشد بدوز.
🔹 در این روزهای بی تکیهگاهی، تکیهگاهِ اَمنَت را پیدا کن. تمام آرزوهای محال دیروزت را مرور کن که چگونه امروز، تک به تکشان را زندگی میکنی! تمام دقایق امروزت را که در آن، امیدی برای تحقق رویاهایت نمیبینی فراموش کن.
🌠 به ثانیه هایی که آرزوهایت به وقوع خواهد پیوست بیاندیش! به شیرینیِ آمدنِ لحظههای خوب، روزهای بهتر، روزی که یار از پشت پردهی غفلتهایمان بیرون بیاید؛ و حضورش مرهمی بر زخمهای قلبمان باشد.
🍃 اگر گمان میکنی به پایان راه رسیدهای، به جادهای که در دور دستها پیداست نگاه کن... یقین دارم تو میتوانی در این مسیرِ پُر پیچ و خم، برای رسیدن به مقصدِ درست، ادامه دهی.
🔆 ناامید نشو. دوام بیاور. فراموش نکن که خداوند حواسش به همه چیز هست.
🌸 #دلنوشته_مهدوی
@mahdaviyatilam
▪️ بگویید خاطرات دست از سرتان بردارند، هر لحظه صدای گریهی ۶ ماهه درگوشتان نواخته میشود، راستی با آن گهوارهی خالی که رباب چشم از آن بر نمیداشت چه کردید؟
عبای هزار تکهی علی اکبر را به که بخشیدید تا لیلا سراغش را نگیرد؟
به امالبنین چه گفتید که دیگر سراغ عباس را نگیرد؟
▫️ عمه جانم بیا برگردیم... حداقل آن سه ساله را بهانه کن تا برگردیم. میگویند اشک و آه در غم از دست دادگان دل را آرام میکند اما شما که حتی مجالی برای گریه کردن هم نداشتید، شما که باید آرام دل ۳ سالهی حسین باشید، شما که باید مرهم دل رباب باشید.
▪️ شما که در اوج صبوری باید با همهی شکستگیتان، ستون قامت امام زمانتان باشید. از هم اکنون تا آخر دنیا هرکس از شما سخن بگوید میداند تکلیفش با خودش چیست و چقدر با آنچه که باید باشد فاصله دارد.
▫️ صبوری و ایستادگیتان در مقابل این غم عظیم، در مقابل اسارت و شبهای بیبرادر، شانههای تاریخ را خم کرده، که هر کس از شما سخن میگوید قلبش فشرده میشود.
🔆 اما داستان هنوز ادامه دارد. تا آن روزی که انسان و جهان از سردرگمی نجات یابند و آخرین نور حقیقی عالم راپیدا کند؛ تا آن روزی که انتقام تمام آههای خفه در سینهتان را بگیرد، این داستان ادامه دارد.
📎 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #محرم
@mahdaviyatilam
▪️ از آن زمان که شنیدم حسین چطور خودش را تا نزدیک پیکر عباسش کشانده و چطور کمرشکسته، برگشته، فهمیدم شما به سیصد و سیزده نفر نیاز ندارید؛ شما یک عباس میخواهید که دلتان نه به قوّت بازویش، که به استحکام دلش گرم باشد.
▫️ یک عباس که بدانید اگر تمام دنیا مقابلتان باشد، عباستان پشت سر است. یک عباس که افتخار کند به برادریش، به یاریش، به جان نثاریش. که وقتی ببینیدش بگویید طوبی لک!
🔆 عباسی که با وجودش، به سیصد و اندی نفر که هیچ، به سیصد و اندی هزار نفر هم بینیاز باشید. که وقتی به صورتش، به قد و قامتش، به دستِ ادبِ روی سینهاش مینگرید؛ لبخند بزنید حتی در میان معرکهی مصیبت و اندوه.
🔻شما کسی را خواهانید که همچون عباس، علمدارتان باشد. سر و دست و چشم و جان بدهد اما علمتان را زمین نگذارد. قدم از قدم شما جلوتر نگذارد، حتی آب را هم پیش از شما ننوشد. کفیل غم نگاهتان و شادی دلتان باشد. از ابتدا باشد و تا انتهای دنیا هم دست از دامنتان ندارد. ساقیِ جان و دلِ تشنه و منتظرتان شود.
🔹 شما منتظر عباسها هستید و ما در تقلای عباس شدن...
📎 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #محرم
@mahdaviyatilam
🔆 مهدی جان!
اوایل برایت دلنوشته مینوشتم اما حالا دیگر دلم خودش مینویسد.
🔹 خواستم از «دردم» بنویسم اما دلم میگوید دردِ شما، خودِ «من»ام. خواستم از «بیکسی»ام بنویسم اما دلم میگوید تنهاتر از شما در عالم نیست. خواستم بنویسم «دلم از روزگار گرفته»
اما دلم میگوید خودم در خون به دل کردنِ شما کم نگذاشتهام.
✒️ قلم کم آورد، از دستم افتاد. به راستی که وسعت مظلومیت شما قابل نوشتن نیست.
🌸 #دلنوشته_مهدوی
@mahdaviyatilam
▪️ نیمه شب با گریهای بیامان از خواب بیدار شد. خواب بابا را دیده بود و حالا بهانه او را میگرفت. این اولین بار نبود که او سراغ بابا را میگرفت، اما اینبار با همیشه فرق داشت. غوغایی در خرابه به پا شده بود. اینبار نه آغوش عمه زینب، نه دلداریهای مادرانه رباب و نه نوازشهای برادرانه امام سجاد، هیچ کدام آرامش نمیکرد.
▫️ آنقدر بیتابی کرد تا بالاخره خود امام حسین برای آرام کردنش آمد؛ امام حسین با سر به خرابه آمد و پای درد دل او نشست. رقیه همه چیز را به پدر گفت و آرام شد. آرامشی که داغی تازه بر قلب اهل خرابه گذاشت و زینب را پیرتر کرد.
▪️ رسالت دختر سه سالهی امام حسین، رساندن این پیام به شیعیان بود: «اگر امام زمانتان را مضطرانه بخوانید و سراغ او را بگیرید، او با عجله به سراغتان میآید.»
🏴 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه شهادت #حضرت_رقیه
@mahdaviyatilam
▪️ چشمهام، چشمهی جوشانی که از ظهر عاشورا بر بالای تلّ زینبیه شروع به جوشش کرد، همانجا که بانوی بزرگترین امتحانات تاریخ، خطاب به رسول خدا فریاد زد: «این شاه بیسر، حسین توست!»
▫️ اولین بار بر زبان ایشان متولد شدم. آخر من روضهام! روضهایی که قرار شد پرچمِ همیشه افراشتهی خون حسین باشد. با کاروان اسرا همراه شدم و چون به دروازهی کوفه رسیدم خطبه شدم از زبان علی بر گلوی دختر علی و پتکی بر سر بیوفایی کوفیان.
▪️ به شام که رسیدم، بازار شام را میگویم، همانجا که هرگاه از علی بن الحسین پرسیدند داغ کربلا بر شما سنگینتر بود یا شام، میفرمودند: «شام، شام، شام» و شانههای مبارکشان از شدت حزن میلرزید. میتوانی عمق حادثه را بفهمی؟ حرم پاک اهل بیت پیامبر در بازار، مقابل چشم نانجیبان، آن هم در غل و زنجیر...
▫️ اما وای و صد وای از مدینه. اینبار بر زبان مولایم مهدی فاطمه در زیارت ناحیه مقدسه چنان جاری شدم که چون نفخ صور، هر صبح و شام با من بر مصائب جد شهیدشان خون گریه میکنند. مولای من! حسینِ زمانم! به حرمت خون آن شاه که سرش بر نِی رفت اما زیر بار ذلت نرفت، دنیا و آخرتمان را از ذلت بیشما بودن نجات دهید.
📎 #دلنوشته_مهدوی ؛ ورود کاروان اسرا به شام
@mahdaviyatilam
❓ کاش میدانستیم کجایی؟ بر سر کدام چاه نشسته و یا لا به لای کدام نخلستانها قدمزنان از بیوفایی ما شِکوه میکنی؟
🔹 کاش این روزها دیگر از جدایی صحبتی نکنیم. بیایم از وصال بگوییم، از لحظهای که تو میآیی و این انتظار عجیب و طولانی تمام میشود. از لحظهای که یاران باوفایَت شانه به شانه کنارت قدم میزنند.
▪️ من نمیدانم چه عظمتی در ظهورت نهفته است که امیرالمومنین با آن همه عدل و کرامت، آرزوی برپایی حکومت تو را داشت. نمیدانم نوکران اباعبدالله میدانند که این روزها خود ارباب هم غصهدار مظلومیت امام عصر است؟
آنچنان که میگوید: «مهدی ما درعصر خویش مظلوم است»
❤️ وقتی به یادت میافتم گرمیِ محبتت را از پشت دیوار دلم حس میکنم. آنقدر پُر رنگ که هرگز نمیترسم عاقبت چه میشود؟! فقط آرام میشوم از اینکه همیشه هستی و خواهی بود.
🔆 خدایا! من فقط «او» را میخواهم...
این منِ منتظر دوست دارد تا آخرِ عمر با همین یک جمله زندگی کند.
🌸 #دلنوشته_مهدوی
@mahdaviyatilam
📌 به ادعا نتوان شیعه بود
👤 پرسید: «میثم تمّار کیست؟» گفتم: «میثم آن است که در عصر سکوت، یاعلی گفت و سرش بَر دار رفت.» گفت: «از او بیشتر برایم بگو!»
🔅 گفتم: «میثم، رفیق بیرقیب امیرِ مومنان و در دلدادگی نسبت به ایشان مایهٔ اعجاب همگان بود. وقتی به جُرم عشق به خاندان ولایت، دست و پایش بریده شد، از عمق جان، با نطقی فصیح و آمیخته با حلاوت قرآن، زبان به مدح اهلِ بیت گشود و آنچنان از خیانتهای بنیامیه پرده برداشت که طاقت از کف دادند و بر دهانِ حقگویش لجام زدند. او اولین کسی بود که در راه دفاع از حریم ولایت و پاسداشت مقام امامت، دست، پا و زبانش بریده شد.»
◾️ جملاتم پایان یافت. چشمانش منقلب و بارانی بود. شبنمِ اشک، آرام بر گونههایش نشست. با آرامشی لبریز از نور معرفت و ایمان، در گوشهای از دفترش که مزیّن به نام امام زمان بود، نوشت:
✍ «میثم تمّارها برای من حجتند تا از یاد نبرم که به ادعا نتوان شیعه بود…»
🔘 #دلنوشته_مهدوی ؛ شهادت میثم تمار تسلیت باد.
@mahdaviyatilam
🌱دلنوشته ارسالی یکی از اعضای کانال🌱
🔅 دلنوشته ای برای امام زمانم 🔅
روزگاریست ساکنِ آخرالزمانم و داعیهدار عشق مولایم
" مهدی " ...
که به نامش عاشقی می کنم و به یادش عاشقانه
می نویسم : در هر کجا که نشانِ دلدارم باشد ..
خدایا : می دانم که مرا می بینی که ندیده، عاشقی میکنم
در این دنیای هزار رنگ که با هزاران چهره می خواهد مرا فریب بدهد و اسیرِ ظواهر خود کند ...
خدایا : مرا ببین در زمین که به پاسِ بزرگداشت مقامِ مولایم در هستی، پشت کردم به دنیا و هر آنچه که مرا از درگاه تو
و محضرِ مولایم دور کند ...
خدایا : مرا ببین که در این زمانه با معشوق های زیبارویش با رنگ های دلفریب ،دل به محبوبی آسمانی بسته ام تا پاک بمانم در پیشگاهت....
خدایا؛ مرا ببین که هزار بار دلم لرزید و تن به عشق های
مجازی ندادم تا مرا لایقِ عشقِ مولایم ببینی و
مرا دلدادهی " مهدی " کنی ...
عشق که به نامِ مهدی باشد و به رنگِ آسمان، از هر ناپاکی
به دور است تا آنجا که آدمی را به فراسوی زمین می برد
و در محضر صاحب این زمانه حاضر می کند ..
خدایا : مرا ببین که به پاسِ حضورت و حضور مولایم در آفرینش، تمام دنیا را به اهل زمین بخشیدم ..
تا ترا دارم و مولایم مهدی را، دنیا به کارِ من نمی آید ..
که بِسانِ پلی برای عبور است برای رسیدنم به آسمان ها ...
خدایا؛ میدانی که مولایم را بی نهایت دوست دارم :
لطفی کن، به نامِ "مهدی" مرا "مهدی نما "کن ...
#دلنوشته_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mahdaviyatilam
#دلنوشته_مهدوی
🔸️باور کن
فرقی نمیکند
چه روزی از هفته باشد...
برای کسی که عاشق است!
نیامدنت همیشه به چشم میآید
و نبودنت همیشه احساس میشود...
بيا ای پناهِ جانها...
اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الـ؋ـَرَج
┈┈••••✾•✾•••┈┈
#ذکر_صلوات_نذر_فرج_آقا 🌱
@mahdaviyatilam
📌 این بیوفایی که تمامی ندارد...
🥀 تمام میشود.
امشب تمام رنجهایت تمام میشود.
این بغض فروخورده از طعنهٔ دوستان و بیوفایی یاران است که با پارههای جگرت بر طشت میریزد.
☀️ دردی که میکِشی از زهر نیست، سالهاست دلت میسوزد.
برای امتیکه دلسوز خود را نمیشناسند.
و دستِ یاری امامِ خویش را پس میزنند
و این بیوفایی که تمامی ندارد.
و امام بعدِ امام است که تنها میماند؛
غریب و بییاور.
📖 #دلنوشته_مهدوی
ویژه شهادت #امام_حسن علیهالسلام
_کانون مهدویت دانشگاه ایلام 🌿
@mahdaviyatilam
📌 ظلمی که تا صبح ظهور، تمامی ندارد...
🥀 به نام خدای محمد
سلام بر پیامبر مهربانیها
سلام بر هنگامه طلوعت و بر لحظهای که با رفتنت، هزاران غم و اندوه بر دل عاشقانت نشست و قلوب پابرهنگان و گرسنگان شکست.
☀️ ای حبیب خدا!
رفتن تو را هیچ چیز جبران نمیکند.
نه برای ما مسلمانان، که برای جهانیان
نبودن تو، سهمگینترین غمی است که نه میتوان به تصویر کشید و نه با واژهای تسکینش داد.
🌎 با عروجت نه تنها مدینه، بلکه تمام هستی در اندوه و عزا فرو رفت.
تویی که نفست برای هستی، حیاتبخش بود و هست و راه و رَوشت تنها برنامهٔ سازندگی و حیات.
⁉️ راستی پدر!
بعد تو بر سر دختر دردانهات، چه خواهد آمد؟
علی میداند و بس!
میدانی در نبود تو با امانتهایت چه خواهند کرد؟
🔅 آه ای رسول مهربانیها!
خوب میدانی بعد از تو چه ظلمی در حق خاندانت روا خواهند داشت.
ظلمی که تا صبح ظهور، تمامی ندارد تا آخرین فرزندت بیاید و انتقام اهلبیتت را از ظالمان باز ستاند.
📖 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه سالروز شهادت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله وسلم)
_کانون مهدویت دانشگاه ایلام 🌿
@mahdaviyatilam