eitaa logo
مهدوی زادگان
355 دنبال‌کننده
144 عکس
42 ویدیو
18 فایل
*رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ*
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 درس هایی از آموزگار انقلاب ✍ داود مهدوی زادگان 🔹امامین انقلاب اسلامی نه فقط رهبر انقلاب بلکه آموزگار انقلاب نیز هستند. دانش رهبری انقلاب، آن التفات و خودآگاهی است که در هنگامه هدایت نهضت مردمی شکل می گیرد. اما آموزگاری انقلاب آن دانش مشرفانه ای است که از تاملات نظری روی پدیده انقلاب بدست می آید. به همین خاطر، هر آموزگار انقلاب لزوماً رهبر انقلاب نیست. اما عکس آن درست است؛ یعنی رهبران انقلاب، آموزگار انقلاب نیز هستند. زیرا آنان از تجربه زیسته جمعی سخن به میان می آورند که خود در پدید آمدن آن تجربه نقش بالایی دارند. از این رو، اگر نیک بیاندیشیم، هر کنشگر انقلابی حتی آن شورشی ضد انقلابی که گمان می کند در صدد برپایی انقلاب است، به آموختن درسهایی از آموزگار انقلاب که رهبر انقلاب هم هست نیاز پیدا می کند. 🔸 امام خمینی ره و رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت های مختلف درباره انقلاب اسلامی بیانات بسیار ارزشمندی داشته اند. بطوری که از میان مباحث ایشان فصول 1زیادی از شرح و تبیین ماهیت انقلاب و چگونگی و چرایی رویداد انقلاب را می توان استخراج کرد. از جمله این مباحث دلایل پیروزی یا شکست انقلاب ها است. چنانکه ولی فقیه در اجتماع اخیرشان با مردم شهر مقدس قم که همه ساله به مناسبت سالروز قیام مردمی 19 دی برگزار شده بود، به سه دلیل از ده ها دلیل وقوع انقلاب اسلامی اشاره فرمودند؛ یعنی سه عامل سرعت عمل، احساس تکلیف و خطر را به جان پذیرا شدن. ایشان این سه عامل را از دلایل عمده موفقیت مردم ایران در وقوع انقلاب اسلامی دانسته اند. به عقیده معظم له این سه عامل علاوه بر علت محدثه بودن علت مبقیه انقلاب اسلامی هم هست. مردم ایران تا به امروز بر این سه اصل پایداری انقلاب وفادار مانده اند. چنانکه این سه عامل را در مقابله مردم با فتنه 401 که منجر به شکست آن شد می توان مشاهده کرد. 🔹 شورشیان فتنه 401 می کوشند دیگران حرکت سیاسی آنان را جنبش انقلابی بپندارند. حتی اگر این انگاره را درست فرض کنیم که به دلایل مختلف درست نیست، بر پایه دلایل یاد شده بالا از فرمایشات ولی فقیه می توان علت شکست جریان برانداز در فتنه اخیر را تبیین کرد. به عبارت دیگر، این سه دلیل توأمان تبیین کننده علت پیروزی مقاومت مردم و شکست فتنه گران است. لذا در اینجا به عامل دوم ( احساس تکلیف ) توجهی خواهیم کرد. 🔸 بر مبنای تبیین ولی فقیه از چرایی پیروزی قیام مردم قم، یکی از دلایل شکست فتنه 401 فقدان انگاره احساس تکلیف در ذهنيت معترضان است. باید انقلابیون در بدوش کشیدن بار انقلاب خود را مکلف بدانند تا به پیروزی نائل شوند. چنانکه ملت ایران در انقلاب 57 با روحیه تکلیف مداری وارد میدان شدند و پیروز گشتند. برخلاف جماعت معترضان که عاری از فرهنگ تکلیف مداری بودند. آنان بر پایه انگاره حق مداری انتظار داشتند، دیگرانی وارد میدان شده برای آنها انقلاب را به ارمغان آورند. در حالی که با اجیر شدگان در کف خیابان نمی توان انقلاب مردمی به راه انداخت. 🔹 اما ریشه فقدان احساس تکلیف در ذهنيت جماعت معترضان به تلاش روشنفکران بویژه روشنفکری دینی باز می گردد. آنان در طی سه دهه کوشیدند ذهنیت جامعه دیندار ایرانی از انگاره تکلیف مداری زدوده شود. جریان روشنفکری با این استدلال نا معقول که گذشتگان تکلیفی می اندیشیدند اما امروزیان حقی می اندیشند، روحیه احساس تکلیف را از مردمان معترض سکولار شده دور کردند. بدین خاطر، جماعت معترض در تمام حرکت های اعتراضی/ اغتشاشی همواره از فقدان احساس تکلیف رنج می بردند. در نتیجه آنان سعی کردند با استخدام مزدوران این نقصان را رفع کنند. 🔸لکن همانطور که گفته شد با اجیر کردن نمی توان انقلاب مردمی به راه انداخت. مضافاً اینکه اگر هم جماعت معترض پذیرای انگاره تکلیف شود، به این نتیجه قهری می رسند که باید داعیه های ضديت و براندازی انقلاب اسلامی را کنار گذاشت و به جمع مدافعین پر شور انقلاب بپیوندند. انشالله 22 دی 1401 👇👇👇 @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | چند نمونه از محاسبات غلط دشمن در اغتشاشات اخیر به روایت رهبر انقلاب 🔺 بیانات امروز رهبر انقلاب در 📲 هم اکنون؛ پخش اینترنتی👇 Farsi.Khamenei.ir/live
وجه آموزگاری انقلاب در بیانات ولی فقیه را در این برش از دیدار با مداحان می توان مشاهده کرد. ایشان چند نمونه از دلایل شکست فتنه اغتشاشگران را شرح و تبیین می فرمایند.
🔰 تحسین مهندسی دشمن داود مهدوی زادگان ✔️ اگرچه ولی فقیه همواره رفتارهای نادرست و اشتباهات دشمن را یاد کرده است. لکن در مواردی هم کارشان را علیرغم باطل بودن، تحسین کرده است. چنانکه ایشان در دیدار اخیر با مداحان درباره مهندسی دشمن در تدارک فتنه 401 فرمودند: " بنده به عنوان یک آدمی که این مسائل را نگاه میکنم و زیر نظر دارم و میفهمم، در دلم به مهندسی خوب دشمن آفرین گفتم! خوب مهندسی کرده بود؛ همه چیز را در جای خود، به اندازه‌ی خود، آماده کرده بود. چرا موفّق نشد؟" ( بیانات: 22/10 / 1401 ). ✔️ به یقین، هیچ حاکمی حاضر نمی شود که اینگونه آشکارا کار خاص دشمن خود را تحسین کند مگر اهل انصاف باشد. چنانکه حضرت وصی امام علی علیه السلام سپاه معاویه را از چند جهت برتر از کوفیان شمرده است و چیره شدن آنها را حتمی می دانست. از جمله اینکه آنان بر باطلشان اتحاد دارند ولی کوفیان در حق تفرقه می کنند؛ " وَ اِنِّى وَ اللّهِ لاََظُنُّ اَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ سَيُدالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِماعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ، وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ " ( نهج البلاغه: خ 25 ). ✔️ قرآن کریم نیز از تعجب رسول خدا ص به هنگام مشاهده هیکل های درشت اندام منافقین یاد کرده است: " وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ " ( المنافقون : 4 ). و یا تعجبی که آن حضرت از شنیدن سخن دنیوی اهل کفر می کند: " وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا" ( البقرة : 204 ). ✔️ بنابر این، ولی فقیه بر اساس مستندات شرعی هیچ پرهیزی ندارد که برخی از کارهای دشمن دین و ملت را علیرغم بطلانشان تحسین کند. اما چنین خصلتی در میان دشمنان ولی خدا دیده نمی شود. آنان حاضر نیستند در مواردی خاص آشکارا از مخالفین خود به بزرگی یاد کنند. البته شدت خشم و کینه شان مانع چنین کاری می شود. با وصف این، آنان عظمت و بزرگی کار ولی خدا و جامعه ایمانی را در دلهای شان یاد می کنند. آنها وقتی می بینند که علیرغم تدارک حجم بزرگی از عِدّه و عُدّه و برنامه ریزی ها و مهندسی های گسترده همچنان در کارشان لنگ می مانند و نافرجام و مأیوسانه شکست را پذیرا می شوند، آشفته و مبهوت می شوند که چرا مهندسی شان نافرجام ماند. آنگاه است که آنان در دلهای شان ولی خدا و جامعه ایمانی را به بزرگی یاد می کنند. ✔️ قرآن کریم این توجه را داده است که وقتی اهل کفر در فیروزی ناکام می شوند به هنگام بازگشت از میدان خشمگین و غضبناک هستند: " وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا ۚ وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا " ( اﻷحزاب : 25 ). بدیهی است که در دل های خشمگین و عصبانیت آنها، تحسینی از بزرگی تدبیر ولی خدا و مقاومت پیروزمندانه ملت انقلابی نهفته است. آنان بر زبان نمی آورند ولی در دل بر این رهبری و ملت مقاوم هزاران آفرین می فرستند. 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 بگذارید خشونت طلبان متاع شرّ شان را خود به دوش کشند داود مهدوی زادگان اغتشاشات خیابانی اخیر فجایع غیر انسانی و خسارات مادی و معنوی زیادی را به بار آورد. بخشی از این فجایع؛ یعنی شهادت مدافعین امنیت و بسیجیان مخلص خدا جبران ناپذیر است و بخش های دیگر آن نیز معلوم نیست که جبران آنها چقدر طول خواهد کشید تا التیامی برای جامعه دردمند باشد. خشم و کینه و سبعیتی که مردم از اغتشاشگران در کف خیابان مشاهده کردند فراموش شدنی نیست. آنان بیش از این نتوانستند در شهر جولان دهند و الّا همه مان می دانیم که اگر آنان مجال موسّعی می داشتند، حمام خون برپا می کردند. اساساً اگر خواهان تکرار چنین فجایع خونباری نیستیم، نباید گذاشت این قطعه از تاریخ معاصر فراموش شود. شدت این رفتار خشونت بار به قدری بود که برخی از معترضان، لا اقل در سخن، از آن اعلام برائت می کردند. منطقی و اخلاقی هم نیست که معترضان خشونت پرهیز با اینگونه آشوب طلبان خیابانی نسبت همدلانه ای بر قرار کنند. با وصف این، برخی از رسانه های غربگرای وطنی نه تنها هیچ إبایی از تبدیل شدن به بلندگوی اغتشاشگران را ندارند بلکه سعی در مدرن جلوه دادن فتنه 401 را دارند. به همین خاطر آنها می کوشند از زوایای مختلف ایدئولوژیکی و هویتی و جامعه شناختی آن را پدیده ای مدرن و جدید و ستودنی جلوه دهند ( برای نمونه بنگرید به شماره جدید آگاهی نو/ 09، مرداد وشهریور 1401 ). مسلماً آنچه در فتنه 401 اتفاق افتاد ریشه در دین و فرهنگ و منش ایرانی نداشت و به شدت با آن بیگانه بود. بلکه ضدیت اغتشاشگران با مذهب و فرهنگ اصیل ایرانی کاملاً آشکار بود. این مطلب را از همان آتش زدن قرآن و مسجد و کشیدن چادر و روسری از زنان عفیفه و مخالفت با فرهنگ ناموس مداری به وضوح می توان درک کرد. این فاجعه را حتی نمی توان به زن ایرانی و جوان ایرانی نسبت داد. از وقار زن ایرانی و آداب دانی جوان ایرانی خیلی به دور است که چنین خشونت غیر انسانی به آنها نسبت داده شود. اگرچه با مبانی و اصول مدرنیته سر ناسازگاری داشته و داریم؛ لکن مایل نیستیم فجایع اغتشاش 401 به آن نسبت داده شود و بگویند این رفتار غیر انسانی ریشه در مبانی مدرن دارد. اما حالا که نویسندگان و رسانه های غربگرای وطنی اصرار بر این دارند که چنین حرکت آشوب طلبانه ی غیر انسانی را مدرن بدانند و بخوانند، باید پای لوازم آن هم بایستند و بدانند که خواسته یا نا خواسته چه اعمال شنیع و غیر انسانی و ضد حقوق بشری را به مدرنیته نسبت داده اند. آنگاه هیچ مدرن خواهی حق ندارد در نبشته ها و گفتار های خود مدرنیته را تطهیر کند و غسل تعمید دهد. کشاندن پیکر پاک و بی جان شهید بسیجی در کف خیابان و شکنجه دسته جمعی طلبه مظلوم و بی دفاع را با هیچ منطق و قاعده اخلاقی نمی توان توجیه و تطهیر کرد. قرن بیست و یکم، قرن ارزیابی و داوری دستاوردهای مادی و معنوی اندیشه مدرن است. پس بهتر است پرونده نا ملایماتی های مدرن را بیش از این سنگین نکنیم. بگذارید خشونت طلبان متاع شرّ شان را خود به دوش کشند و خود توجیه گر آن باشند- البته اگر بتوانند – و با خود به جای دیگری و برای کسانی که لایق آن هستند عرضه کنند. 👇👇👇 @mahdavizadegan
جریان معارض دچار آنارشیسم معرفتی شده است عباس بنشاسته، دبیر گروه اندیشه:با فاصله گرفتن از رویدادهای پس از مرگ مهسا امینی شاید بتوان تصویر روشن‌تری از آنچه در چند ماه اخیر رخ داد، ارائه کرد. اگرچه تحلیل‌های حین واقعه می‌تواند در جهت‌دهی به حوادث یا فهم حوادث کمک‌کننده باشد اما با قدری فاصله از متن اتفاقات می‌توان ارزیابی دقیق‌تری از ماجرا ارائه داد. در صفحه اندیشه روزنامه «فرهیختگان» مانند گذشته در فرصت‌های مقتضی به بازخوانی حوادث اخیر خواهیم پرداخت. داود مهدوی‌زادگان، عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میهمان این دفعه گفت‌وگوی «فرهیختگان» است. وی در گفت‌وگوی پیش‌رو حوادث اخیر را نوعی تهاجم خشونت‌آمیز، منفعلانه و از سر عجز تحلیل کرد که هدف اصلی این تهاجم نیز اسلام سیاسی است. وی واقعه اخیر را واجد زبانی استعاری می‌داند که گویی بسیاری از این مفاهیم و اصطلاحات به کار رفته، پیش از این استعاره‌هایی سیاسی بود. مهدوی‌زادگان می‌گوید: «جامعه مدنی که در ادبیات اینها مفهومی استعاره‌ای است. آنچه از جامعه مدنی بیان می‌کردند حق جامعه مدنی نبود و از این مفهوم برای رسیدن به مقصود دیگری استفاده می‌کردند. مقصود دیگر، به دست آوردن قدرت و نفوذ در نظام اسلامی و پیدا کردن جایگاه و قدرت تا براندازی است.» مهدوی‌زادگان مطالعات صورت‌گرفته درباره وقایع اخیر را در سه سطح رسانه‌ای، تحلیلی و تئوریک صورت‌بندی کرده و تاکید دارد مطالعات صورت‌گرفته از سطح رسانه‌ای فراتر نرفته و در حوزه‌های تحلیلی و تئوریک چه از سوی جریان انقلاب و چه از سوی جریان معاند اقدامی صورت نگرفته است. وی ضمن نقد ژیژک و برخی اندیشمندان که در رابطه با این واقعه اظهارنظر کرده بودند تاکید می‌کند که «آنها مایل نیستند در ساحت نظری وارد گفت‌وگو با شما شوند. به‌ندرت کسانی را دیده‌ام که خواسته‌اند وارد شوند و پیدا است که خودشان هم متوجه هستند که اگر بخواهند این موضوع را ادامه بدهند باید در مقابل این اغتشاش بایستند». این عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن تاکید بر اینکه با نظریات سکولار نیز نمی‌توان این وقایع را توضیح و تبیین کرد، می‌گوید: «اتفاقی که در این جریان اغتشاشات اتفاق افتاده است این است که نوعی نهیلیسم و نوعی آنارشیسم معرفتی را می‌توان در کلام‌شان مشاهده کرد. در قضایای پیش از این یعنی در آبان 98 و در فتنه 88 این مسائل برجسته نبود ولی در فتنه 401 دیده می‌شود. به‌خصوص که زمانش سه ماه طول کشید از این جهت خودش را خوب آشکار کرد. امروز با نوعی آنارشیسم معرفتی مواجه هستید و از ناحیه آنها هیچ اصل معرفتی را مشاهده نمی‌کنید که بگوییم بیایید براساس این اصل معرفتی گفت‌وگو کنیم.» مهدی‌زادگان با نقد برخی کاستی‌ها و کج‌روی‌ها در نظام حکمرانی می‌گوید: «مسائلی و حفره‌هایی در حکمرانی وجود داشته که این فتنه توانسته از این فرصت‌ها استفاده کند و این حوادث را به راه بیندازد. اصلاح در روش‌ها و سیاست‌ها باید انجام شود ولی صرف اصلاح مطرح نیست. این حفره‌ها به معنی بد عمل کردن‌ها نیست بلکه به معنی ترک فعل‌ها و عمل نکردن‌هاست. باید در این ترک فعل‌ها تجدیدنظر کنیم.» وی درباره آینده این جریانات تاکید می‌کند که جریان معارض به سمت خشونت بیشتر حرکت خواهد کرد: «به نظر من حرکت به سمت خشونت بیشتر پیش خواهد رفت و اقدامات خشونت‌آمیز‌تر خواهد شد. من در یادداشتی به این نکته اشاره کرده‌ام که وقتی وزیر خارجه سابق آمریکا از منافقین حمایت می‌کند حکایت از سناریوی جدید است. یعنی استکبار جهانی به این نتیجه رسیده است که ما باید به سمت تشدید خشونت برویم و باید کار را با خشونت پیش برد. لذا وقتی یک گروهک خشونت‌طلب را به‌عنوان گروه معیار معرفی می‌کنند، باید پیام را گرفت.» مهدوی‌زادگان در پایان این گفت‌وگو در مورد ماهیت این وقایع می‌گوید: «به نظر می‌رسد این اغتشاشات اگر چه ماهیتی ضدانقلابی و براندازانه دارد ولی اساسا ضداجتماعی است و ضدجامعه است و صرفا علیه نظام نیست بلکه حرکتی علیه جامعه است. اگر تحلیل گفتمانی از شعار‌ها و خواسته‌ها داشته باشید این اساسا عصیانی بر فرهنگ اجتماعی و فرهنگ عمومی و نظام اجتماعی است و ماهیتی آنارشیستی دارد. می‌توانیم آنارشیسم عقلانی را فهم کنیم ولی آنچه ما داریم نوعی آنارشیسم غیرعقلانی است و دقیقا جامعه را نشانه گرفته است و به دنبال از هم پاشیدن جامعه است.» مشروح این گفت‌وگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید. https://farhikhtegandaily.com/news/77248/ 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 نا پژوهشی در تحلیل جنبش های اجتماعی؛ مطالعه موردی دیدگاه آصف بیات داود مهدوی زادگان روزنامه ایران/ دوم بهمن 1401 برش متن 👇👇👇 7. آصف بیات درگفتاری انتقادی خطاب به عباس عبدی جریان اصلاح طلبی را به زیر تیغ نقد برده است. به عقیده وی قرار نیست تا آخر عمر از استراتژی اصلاحات پیروی کرد: « بله صحبت از هزینه و مخاطرات احتمالی تغییرات رادیکال بسیار مهم است و باید بدان‌ها توجه کرد. ولی گاهی آنچنان از ریسک و مخاطرات تغییرات انقلابی صحبت می‌شود که گویی «وضع موجود» بهشت برین است. چرا ما مخاطرات و هزینه‌های «وضع موجود» را فراموش می‌کنیم؟ ». آصف بیات با این پنداشت که حاکمیت، اصلاحات را بعد اعتراضات سال 88  از قدرت بیرون انداخته است، سعی در متقاعد کردن این جریان به ائتلاف با جنبش اعتراض خیابانی دارد. لکن مشکله آصف بیات در این است که می خواهد امثال عباس عبدی و هم مسلکان او را در چارچوب مفهوم اندیشه اصلاحی و جریان اصلاحات ادراک و تحلیل کند. در حالی که این کار بزرگترین خطای ادراکی وی محسوب می شود. چون اساساً این جماعت در چارچوب گفتمان اصلاحات فهم پذیر نیستند. بلکه باید آنان را در چار چوب گفتمان اقتدار گرایی فهمید.تمام تلاش جریان موسوم به اصلاحات معطوف به تصاحب و تثبیت و حفظ قدرت بوده است. این جریان با نگاه ابزاری با جنبش اعتراضی برخورد می کند. آن سیاست امیدی که آصف بیات به عنوان شرط تغییر وضع موجود طرح کرده است، در جریان اصلاحات مفقود و غایب است. این جریان هیچگاه درباره بدیل نیاندیشیده اند. اما از دیگر اشتباهات ادراکی آصف بیات درباره اصلاحات این است که گمان کرده است که آنان مخالف وضع موجودند. حال آنکه این جریان در پدید آمدن درد و رنج های موجود مردم نقش اصلی و اساسی داشته و دارند. در واقع، بیات می خواهد برای بر هم زدن وضع موجود به جریانی رو آورد که خود آن جریان از بانیان آن وضع هستند. نتیجه چنین خطای ادراکی بازی خوردن سیاسی است. اشتباه دیگر بیات این است که گمان کرده حاکمیت بعد فتنه سال 88 اصلاحات را بیرون کرده است. در حالی که این جریان در سال 92 به قدرت بازگشت. در واقع، اعتماد حاکمیت به جریان اصلاحات در سال 1400  به پایین ترین حد خود رسید ولی این مردم بودند که آنان را از قدرت کنار گذاشتند. جمع بندی البته درباره گفته ها و تحلیل های آصف بیات نقدهای بیشتری را می توان طرح کرد ولی به همین اندازه بسنده می کنیم. عمده نتیجه ای که از بیان نمونه های یاد شده می توان گرفت آن است که علیرغم اینکه آصف بیات به جامعه شناسی نام آشنا و متخصص در شناخت جنبش های اجتماعی و سیاسی شهرت یافته است؛ لکن به نظر می رسد که دیدگاه های وی در این باره چندان دقیق نیست. شاید بیات اطلاعات وسیعی درباره بهار عربی یا بیداری اسلامی و نیز جنبش های سیاسی ایران قبل و بعد انقلاب به دست آورده باشد، اما این دانش وی عمیق و متقن نیست. تحقیقات وی درباره جنبش ها بیشتر صبغه نا پژوهشی دارد تا پژوهش علمی. شاید این امر، به دلیل غلبه نگاه ایدئولوژیکی وی باشد. 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 تأملات انتقادی پیرامون ندیدن عظمت ایران اسلامی داود مهدوی زادگان استاد ادبیات فارسی در یکی از درس گفتارهایش درباره نسبت ما با علوم انسانی مطالبی را بیان کرده است که در اینجا گزیده ای از آن مطالب را در می آوریم و تأملی در آن می کنیم: 👇👇👇 " ما در علوم انسانی صفریم، صفر! مثل کفِ دستِ من. ما باید در این زمینه کار کنیم و این خیلی مهم است... ما به دولت کاری نداریم. ببیند، دولت آمده مثلاً توی کدکن ما شعبهٔ دانشگاه آزاد باز می‌کند. در آنجا مثلاً آمده دکترای فلسفهٔ کانت می‌دهد؛ حالا مسخره می‌کنم من این را، دارم مثال می‌زنم. ولی عملاً همین‌طور است. آخر کجا؟ با کدام استادت تو داری کانت درس می‌دهی؟! تو می‌دانی اصلاً کانت یعنی چی؟! استادِ کانت ایرونی یعنی کی؟.... ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم. خیلی فقیریم.... هی مرتب فراخوان، هی فراخوان. می‌گویند از الان تا ۱۵ روز دیگر برای تَنقیح‌ُالمَناظرِ ابن هیثم مقاله بدهید. مثلاً یک خانمِ خانه‌‌داری که آشپزی‌اش را کرده و بچّه‌اش را شیر داده است، می‌گوید چه عیبی دارد من هم در این فراخوان شرکت می‌کنم. می‌رود آنجا چایی می‌خورد، می‌نشیند و در کنگرهٔ تنقیح‌ُالمناظرِ ابن هیثم هم شرکت می‌کند. آخر تو اسم ابن هیثم را کِی شنیدی؟! کدام متخصص؟! ما الان یک آدمی که شفا را تدریس کند نداریم؛ بی‌خود می‌گویند. یک آدمی که تمام شفا را بتواند درس بدهد نیست؛ بی‌خود می‌گویند. یک قسمت خاصّی از الهیات را فقط توی حوزهٔ حرّافی و انشا‌نویسی و این‌هاست. کسی که از عهدهٔ تمام شفا بربیاید وجود ندارد.... دولت باید از این توسعهٔ عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همهٔ دانشگاه‌ها نباید همهٔ رشته‌ها را داشته باشند.... می‌آیند در کوچک‌ترین روستاها دکتری فلسفه می‌دهند. در همهٔ رشته‌ها استاد دارند. این یعنی کشک! @horqlia " ⁉️ تأملات انتقادی: 1. تردیدی در وضعیت بحرانی علوم انسانی در ایران و جهان نیست. شاید بهترین موقعیتی که می تواتست این بحران را معلوم کند، ایام شیوع ویروس کرونا بود. متأسّفانه علوم انسانی به مانند علوم پزشکی برای مقابله با مرگ و میرهای گسترده اپیدمی کرونا دستور العمل نداشت. در آن ایام معلوم گشت که دست علوم انسانی در شرایط بحران زا خالی است. 2. گفته های این استاد برجسته ادبیات فارسی را دلیل برتری اسلام سیاسی در امر توسعه و ترقی می دانم. این گفته نشان می دهد که اسلام سیاسی در امر توسعه و ترقی موفق عمل کرده است. زمانی - در دوران مشروطه و بعد آن - جامعه دینی و بویژه روحانیت را با این تهمت، شماتت می کردند که با اندیشه مدرن و مظاهر پیشرفت مخالف است؛ می گفتند روحانیت با آب لوله کشی و چراغ برق و بلند گو مخالف است. اما امروز به برکت ج. ا در مناطق محروم دروس دانشگاهی کانت شناسی برگزار می شود ولی استاد غرب خوانده با برگزاری چنین دروسی مخالفت می کند. آیا به راستی جمهوری اسلامی با مهیا کردن چنین ظرفیتی برای تعلیم اندیشه فلسفی مدرن، کار بدی کرده است که جا برای به سخره گرفتن آن باشد؟ اینجا اشکال بر آن اساتید غربگرایی است که قادر به بهره‌برداری از این ظرفیت نیستند. این ناتوانی منسوب به آنان است و نه کلیت دانشگاه ایرانی. این قدرت علمی اسلام سیاسی است که برای رقیب خود فرصت جولان می دهد. 3. وقتی خانم خانه داری علاقمند به شرکت در فرا خوان علمی می شود، باید این کار را به فال نیک گرفت. این نشانه خوب بودن حال مردم ایران بویژه زنان ایرانی است. این اتفاق بیانگر رواج روحیه علمی در جامعه ایرانی بعد انقلاب است. چرا باید چنین روحیه ای را به سخره گرفت. فرضاً که این خانم خانه دار اسم ابن هیثم را نشنیده باشد. خب در این کنگره با ابن هیثم آشنا می شود حالا عیب و اشکالش چیست. نگارنده پانزده سال داشتم که در مراسم چهلم مرحوم علامه طباطبایی ره که در تالار وحدت با حضور اساتید به نامی چون مرحوم علامه جعفری ره و دکتر اعوانی برگزار شده بود، شرکت کردم. چقدر هم از آن جلسه لذت بردم. هیچ خجالت هم نکشیدم. اما نکته اینجا است که بدانیم دیگر آن آخوند سنتی نیست که بگوید خانم خانه دار را چه به شرکت در فراخوان کنگره علمی. حالا این اتفاق در ایران انقلابی را مقایسه کنید با ممنوعیت ورود دختران در دانشگاه‌های افغانستان. ادامه متن: 👇👇
ادامه متن: 👇👇 4. بحمدالله حوزه علمیه از اساتید مسلط به تدریس شفا و سایر منابع فلسفه اسلامی برخوردار است. در سال های اخیر نه فقط آموزش فلسفه اسلامی بلکه آموزش فلسفه غرب در حوزه علمیه قم رونق خوبی پیدا کرده است. مجمع عالی حکمت با همین هدف تاسیس شده است و فعالیت های بسیار گسترده ای را به راه انداخته است. حال فرضاً الان چنین استادی موجود نیست اما مگر آن زمان که بود قدرش را می دانستند. چقدر از مرحوم علامه طباطبایی در دانشگاه ها تجلیل به عمل آمد. مرحوم مطهری که استاد مسلم شفا بود بعد انقلاب به شهادت رسید. دانشگاه های ما چقدر از مرحوم علامه مصباح یزدی ره بهره برد. بی تردید ایشان یکی از فیلسوفان بزرگ معاصر در جهان اسلام به حساب می آید. دروس فلسفه ایشان بسیار عالی است. بنده دو بار درس برهان شفای ایشان را که بیش از صد جلسه است گوش داده ام و بسیار لذت بردم و اگر فرصت کنم باز هم گوش می دهم. چون این درس ذهن آدمی را منطقی بار می آورد. 🖊 خلاصه آنچه را که این استاد محترم به مثابه امری موهوم و تحقیر آمیز و به گفته خودش کشک می خواند، از نگاهی دیگر، امری افتخار آمیز و شکوهمند است و حکایت از آینده ای درخشان برای ایران اسلامی دارد. قطعاً اگر چشمان مان را خوب بشوییم، نه فقط ایران و ایرانی را صفر نمی پنداریم بلکه به آینده با شکوه آن مباهات خواهیم کرد. انشالله 5 بهمن 1401 👇👇👇 @mahdavizadegan
📢 رهبر انقلاب اهانت‌های اخیر به قرآن در کشورهای اروپایی را محکوم کردند 👈 علیرغم توطئه‌ استکبار، آینده از آن اسلام است 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی اهانت‌های اخیر به مقدسات اسلامی و قرآن کریم را در چند کشور اروپایی محکوم کردند. رهبر انقلاب اسلامی این اهانت‌ها را نشانه دشمنی استکبار با اصل اسلام دانستند و همه آزادی‌خواهان جهان را به مقابله با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی، فراخواندند. 📝 متن موضع‌گیری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در حساب توئیتر رسانه KHAMENEI.IR منتشر شد به شرح زیر است: «اهانت جنون آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان میدهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است. علی‌رغم توطئه استکبار، قرآن روزبه‌روز پرفروغ‌تر شده و آینده از آن اسلام است. همه‌ آزادی‏خواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی مقابله کنند.» 💻 Farsi.Khamenei.ir
سفیر انگلیس به ایران برگشت سایمون شرکلیف: 🔹تازه به ایران برگشتم. همچنان روی دیوار سفارت ما چیزهایی نوشته می‌شود. 🔹طبق تجربه من اکثر ایرانی‌ها نسبت به خارجی‌ها مهربانی نشان می‌دهند. @TasnimNews 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🖊 دو کلمه حرف حساب با سفیر انگلیس بیش از یکصد و پنجاه سال است که همچنان سفارت انگلیس بر قلب های رنج دیده مردم ایران اثری دردناک و غمبار از خوی استکباری و استعمارگری بر جای می گذارد اما حالا جناب سفیر از اینکه مردم گوشه ناچیزی از آن آلام را بر دیوار سفارت انگلیس انعکاس می دهند، ناخشنود است!! اقای سفیر! اگر حقیقتا اعتراف می کنید که تجربه شما و دیگر خارجی ها از برخورد اکثر ایرانی ها چیزی غیر از مهربانی نبوده است؛ پس چگونه است که پاسخ تان نامهربانی است؟! آیا پاسخ مهربانی ملت ایران، استکبار و استعمار و استثمار است؟! تا کی می خواهید به پاسخ های خودخواهانه و نامهربانانه قرون وسطایی تان ادامه دهید؟! 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 فراخوان علیه پروژه جهانی و سیستمی قدسی زدایی از قرآن کریم داود مهدوی زادگان 🖊 آیا غربی ها معنا و مفهوم بیان و آزادی را نمی دانند که سوزاندن قرآن کریم را از مصادیق آزادی بیان می دانند؟! مگر آتش زدن، بیان است که پلیس سوئد این اقدام ضد فرهنگی و غیر انسانی را آزادی بیان می داند؟! اگر آزادی بیان تا این اندازه یله و رها است، دیگر خط قرمزی باقی نمی ماند. در این صورت، آیا دیگران حق ندارند مثلا مقابل سازمان ملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر را به آتش بکشند یا قانون اساسی کشور سوئد یا فرانسه را به آتش کشند؟ چه فرقی میان این سوزاندن ها می کند. بویژه که قرآن کریم، کتاب آسمانی مسلمانان است. توهین به ساحت مقدس اسلام، بی حرمتی به حدود دو میلیارد مسلمان است. لذا اینگونه رفتارهای توهین آمیز سیستمی در غرب تردیدی باقی نمی گذارد که مبانی غربی آزادی خواهی نسبت به دیگری ها نا همسو خط قرمز ندارد و هر گونه بی احترام و هتک حرمت را مجاز می شمرد. 🖊 تردیدی نیست که عمده نگرانی نظام سلطه جهانی از قدرت یافتن اسلام سیاسی در دنیای سراسر عرفی شده است. قدرت های غربی راه حل مساله را در قدسی زدایی از اسلام می دانند. هتک حرمت مقدسات و ایجاد نظام های سیاسی عرفی و راه اندازی آشوب های خیابانی خشونت آمیز از جمله اقدامات پروژه قدسی زایی در جهان اسلام است. چنانکه هتاکی های اغتشاشگران در پاییز امسال ریشه در همین پروژه دارد. 🖊 متأسفانه برخی از اسلامیان نا آگاه با آدرس غلط دادن های شان و ایجاد انحراف در افکار عمومی مسلمانان، نا خواسته عامل اجرای پروژه قدسی زدایی غربی ها شده اند. در حالی که عمده مصائب جهان اسلام از جهل نامقدس ناشی می شود، آنان ریشه مشکلات را به جهل مقدس ارجاع می دهند. همین امر موجب شده حرمت شکنان دغدغه مجازات اعمال شان را نداشته باشند. به همین خاطر، ولی فقیه فراخوان ایستادگی و مقابله برابر اهانت جنون آمیز قرآن کریم با شعار آزادی بیان را داده است: " همه‌ آزادی‏خواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی مقابله کنند." 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 تقابل نگاه انفتاحی و انسدادی در نسبت اسلام و سیاست داود مهدوی زادگان ✔️ نویسنده محترمی در نبشته ای با عنوان " دغدغه مندان دینداری و آگاهی در جهان معاصر " بر ضرورت توجه به پروژه فکری اندیشوران دینی تاکید کرده است و در این راستا به اختصار درباره کلان پروژه فکری شخصیت های بزرگی چون امام خمینی ره، آیت الله خامنه ای، استاد شهید مطهری، مرحوم علامه مصباح یزدی ره و مرحوم آیت الله حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی، اشاراتی کرده است ( ر. ک: https://www.javanonline.ir/fa/news/1132832 ). ✔️ اندیشوران دینی که در نبشته یاد شده به کلان پروژه فکری آنان توجه شده مربوط به جریان فکری غالب در حوزه امامیه است. وجه مشترک همه آنان در احیای فکر دینی در حوزه جامعه و سیاست و نیز مجاهدت برای برپایی حکومت دینی و اجرا و اقامه احکام و حدود شرعی است. این جریان فکری غالب را می توان در چارچوب گفتمان اسلام سیاسی صورت بندی کرد. ✔️ اما در کنار گفتمان غالب ( اسلام سیاسی ) در حوزه علمیه، جریان عرفی گرا وجود دارد که در تقابل جدی با گفتمان اسلام سیاسی قرار دارد. کلان پروژه فکری این جریان نفی ساحت های اجتماعی و سیاسی از دین، تحدید قلمرو دین به زندگی خصوصی و پاره ای امور عام المنفعه و امور حسبیه به شرط تمکن در عمل، نفی حاکمیت دینی و ترجیح حکمرانی غیر دینی بر آن و تاریخ مندی دین است. ✔️ هر اندازه که پروژه فکری اسلام سیاسی ریشه در آموزه های دینی دارد و مستندات محکمی از کتاب و سنت می تواند اقامه کند، پروژه فکری عرفی گرایان حوزوی از این امتیاز محروم اند و قادر به توجیه دینی گفتار خود نیستند. آنان مجبورند خیلی از مستندات دینی اسلام سیاسی را انکار کنند یا به سکوت بگذرانند. چنانکه ساحت الهی و یلی الربی ( اطیعوا الله ) حکمرانی نبوی و علوی را انکار کرده ولی بر وجه یلی الخلقی ( بیعت ) آن دو تاکید دارند. و نیز واقعه غدیر خم که دلالت آشکار بر حکومت اسلامی دارد، مسکوت می گذارند. ✔️به هر روی، هر اندازه که گفتمان اسلام سیاسی در صدد انفتاح باب ورود اسلام به جامعه و سیاست است، گفتمان اسلام عرفی در پی اثبات انسداد آن است. از این رو، در مساله نسبت اسلام با جامعه و سیاست با دو رویکرد انفتاحیون و انسدادیون مواجهیم. 8 بهمن 1401 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 ارمغان سیاسی تبعید داود مهدوی زادگان 🔸 سیزده سال دوری امام خمینی ره از وطن در نگاه چشم ظاهر بین، تبعید است لکن از نگاه اهل معرفت این جدایی، دعوتی ربانی برای تعلیم ناب ترین آموزه های ولایی بود. ردای ولایت همچون خلافت نیست که بر دوش هر کس قرار گیرد. بلکه باید در جوار امیر ولایت مقام گیرد و سیر و سلوک خاصه را طی کند تا شایسته ردای ولایت علوی گردد. ما از اسرار الهی تبعید امام به نجف بی خبریم. ولی این اندازه را می توان فهمید که اگر قرار است رسالتی الهی بر عهده ایشان گذاشته شود، همجواری با مولای متقیان علی علیه السلام ضرورت دارد. 🔹 امام خمینی ره سالها بود که زیر نظر استاد اعظم خود، مرحوم آیت الله شاه آبادی با مبانی فلسفی و عرفانی اسلام سیاسی آشنایی پیدا کرد و از رهگذر سلوک استاد و شاگردی با ایشان رساله شریف "کشف اسرار" پدید آمد. بعد آن هم ولایت فقهی مرحوم آیت الله بروجردی را درک کرد و از پی آن قیام پانزده خرداد را پدید آمد. اما این مقدار از درس آموزی ولایت فقهی کافی نبود بلکه باید مستقیما از الطاف خفیه علوی در نجف بهره مند می شدند تا تحمل بار سنگین انقلاب و نظام اسلامی بر ایشان سهل و آسان گردد. از همین همجواری معنوی بود که فکر ولایت مطلقه فقیه در برترین و ناب ترین شکل آن تکوین یافت و بلافاصله در میان مردم دست به دست گشت. 🔸 پهلوی طاغوتگر گمان کرده بود که تبعید، میان امام و مردم، فراموشی و جدایی قلبی می آورد. حال آن که چنین تبعیدی موجب بی قراری و بی تابی شد. انسان و جامعه بی قرار مادامی که به مطلوب و محبوب خود نرسد، آرام و قرار نمی گیرد. این بی قراری را از استقبال میلیونی ملت از امام در دوازدهم بهمن 57 می توان به خوبی درک کرد. هنوز آن حرارت شوق دیدار امام در طول مسیر استقبال از فرودگاه تا بهشت زهرا در آن زمستان سخت را می توان حس کرد. 🔹 اما امام خمینی ره به هنگام بازگشت از تبعید یا سفر معنوی با خود توشه ای بس گران بها برای ملت به ارمغان آورده بود. دستاورد تبعید، آموزه ناب حکمرانی علوی و اسلام سیاسی بود که امام راحل در جوار امام علی علیه السلام آن را به عمیق ترین شکل آموخته بود. 🔸 ایده ولایت مطلقه فقیه همان گوهر سیاسی است که اگر ملت ایران بخواهد در دنیای جدید سر بلند و آزاد و مستقل و در امان باشد، به آن نیاز دارد. بطوری که مردم ایران در سال‌های بعد انقلاب در کوران حوادث سیاسی و اجتماعی بیش از پیش به حقیقت این مطلب پی برده است. چنانکه ملت جدیدترین چنین معرفتی را در جریان فتنه اخیر تجربه کرد. 12 بهمن 1401 👇👇👇 @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 *غیر شناسی انقلاب اسلامی* داود مهدوی زادگان معروف است که اشیا با ضد آنها شناخته می شوند؛ تعرف الاشیاء باضدادها. این سخن حقی است. چون ضد شئ حامل ویژگی هایی است که شئ فاقد آن خصوصیات است. بنابر این، ما از طریق ویژگی های ضد شئ به شناخت سلبی شئ دست می یابیم. یعنی تا اینجا نیمی از راه شناخت شئ با غیر ‌شناسی طی می شود. اما این نوع شناخت برای کسانی است که مستقیماً قادر به شناخت شئ نیستند بلکه باید از طریق غیر شناسی به شناخت شئ نائل شوند. بسیاری از افراد جامعه انقلاب اسلامی را در چهل و اندی سال گذشته از راه مواجهه مستقیم با آن شناخت پیدا کرده اند. اما افرادی بوده و هستند که قادر به ارتباط مستقیم با انقلاب اسلامی نیستند. لکن بد یا خوب، بعد از حوادث اوایل دهه 60 که ضد انقلاب در کف خیابان حضور خشونت آمیزی داشت و مردم حقانیت انقلاب اسلامی را بیشتر درک کردند، بعد آن سالها چنین موقعیتی پیش نیامده است تا آن عده قلیل از طریق غیر شناسی بر حقانیت انقلاب اسلامی معرفت پیدا کنند. دهه هفتادی ها و هشتادی ها به مانند دهه شصتی ها فرصت شناخت انقلاب اسلامی از طریق مواجهه با ضد انقلاب را نداشته است. نهایت زمینه مواجهه آنها با ضد انقلاب در فضای مجازی بوده است. ولی فضای مجازی باطن و چهره واقعی ضد انقلاب را نشان نمی دهد بلکه آن را پنهان نگه می دارد تا ریزش ضد انقلاب اتفاق نیفتد. ضد انقلاب در فضای مجازی خیلی اتو کشیده ظاهر می شود. با وصف این، اگر حضور خیابانی ضد انقلاب در سال 88 برای دهه هفتادی ها عبرت آموز و روشنگرانه بود و آنها خیلی روشن پی به حقانیت انقلاب اسلامی بردند و در حماسه 9 دی همراه با دیگر اقشار ملت حضور چشمگیری داشتند؛ حضور خشونت بار خیابانی ضد انقلاب در پائیز 401 نیز چنین فرصتی را برای دهه هشتادی های متاثر از فضای مجازی فراهم آورد تا انقلاب اسلامی را از طریق کنش‌گری خشونت بار ضد انقلاب شناخت پیدا کنند. البته اغتشاشات پاییز 401 تنها فرصتی برای دهه هشتادی ها و حتی دهه هفتادی ها نبود بلکه فرصتی نیز برای عده ای از دهه شصتی هایی که خشونت ضد انقلاب در آن روزگار را فراموش کرده اند، بود. به هر روی، فتنه 401 برای عموم مردم ایران فرصتی پیش آورد تا انقلاب اسلامی را از طریق غیر شناسی ضد انقلاب بهتر و عمیق تر درک کنند. مردم آشکار و شفاف فاصله نظری و عملی میان انقلاب اسلامی و ضد انقلاب را درک کردند. آنها مشاهده کردند که چه فاصله عمیقی میان آن دو برقرار است و اساساً ضدانقلاب نمی تواند رقیب و بدیل جدی برای انقلاب اسلامی به شمار آید. ضد انقلاب در همه جهات کنش‌گری سیاسی و ایدئولوژیکی گفتار و ایده در خور شأنی نداشت تا بتواند با گفتمان و عینیت انقلاب اسلامی هم آوردی کند. به همین خاطر، گمان ما این است که راهپیمایی 22 بهمن امسال همانند راهپیمایی 13 آبان بسیار با شکوه تر و پر شورتر و پر حرارت تر از سال های گذشته بر گزار خواهد شد. انشالله 👇👇👇 @mahdavizadegan
*علی و محبت خوارجی* شیعیان با حب امام علی علیه السلام زاده می شوند و اکثریت شان در کوران افت و خیز های زندگی دنیوی، کم یا زیاد، با همان حب علی دار فانی را وداع گفته به امید آنکه در جهان ابدی مشمول شفاعت رسول خدا و جانشین بر حقش شوند در آرامستان ها قرار می گیرند. از میان این همه حب علی ها تنها یک حب است که رهزن شیعیان عاشق است و آن حب خوارجی است. محبت خوارجی به روز واقعه بجای آنکه ارادت بورزد، کینه و نفرت می پراکند و بر محبوب خود شمشیر می کشد و عِدّه و عُدّه گرد می آورد و در محراب بر فرق مبارکش تیغ می کشد. اما آنچه که این محبت خوارجی را باطنا به نفرت و کینه تبدیل کرده است، همانا ولایت علی است. این فرقه خارجی در بیست و پنج سال دوری آن حضرت از ولایت سیاسی خاموش مانده بودند و خروج نکردند. در حالی که در آن بیست و پنج سال زمینه های خروج وجود داشت. اما همین که مردم با علی علیه السلام بیعت کردند و ولایت علوی عینیت یافت، آن خشم و کین فرو خفته خوارجی خلجان پیدا کرد و در کمتر از سه سال با شعار قرآن خواهی و نفی حاکمیت از غیر الله بر حاکمیت حقه امام علی که در روز غدیر از سوی خدا بر رسول الله ابلاغ گشته بود، شوریدند و در نهروان با ولی خدا جنگیدند. آنچه که محبت واقعی شیعیان را از حب ظاهری خوارجی جدا می کند و مرز تعیین می کند، همانا ولایت علوی است. هرجا که نامی از ولایت علوی نظرا و عملاً به میان آید تردیدی نیست که باید منتظر ظهور خوارجی مسلکان بود. گمان نشود که حب خوارجی تاریخی است و تکرار ناپذیر است بلکه این حب عقیدتی است. عقیده خوارجی لا حکم الا لله که بفرمایش امام علی علیه السلام سخن حقی است که از آن اراده باطل را می کنند، همه جایی و همه زمانی است. هر جا و هر زمان که علم ولایت علوی بر پا شود، همانجا و همان زمان عقیده خوارجی ظهور خواهد کرد. به همین خاطر، اگر در حکمرانی که داعیه پیروی از ولایت علوی را دارد، خوارج ظهور نکنند، باید در آن ادعا تردید کرد. مردم در حکمرانی های علوی تبار نا باورانه با کسانی روبرو می شوند که تا دیروز از حب علی دم می زدند، اما اکنون که اراده بر پایی جلوه ای از ولایت علوی شکل گرفته است با انکار آن از سوی این جماعت مواجه می شوند. چگونه ممکن است جماعتی علیه اراده برپایی حکمرانی علوی که بنیاد آفرینش روز غدیر است، بشورد و با قاسطین و ناکثین همداستان و هم مسیر شوند. این حیرتی است که بواسطه خوارجی مسلکان در میان شیعیان حضرت وصی امام علی علیه السلام پدید می آید. خوارجی مسلکان نه با علمداری ولایت علوی بلکه با خود ولایت علوی مخالفت می ورزند حتی حکومت عرفی را بر حکمرانی علوی ترجیح می دهند و عصر غیبت را بهانه آورده از شوق حکمرانی علوی سر باز زده به حکمرانی جور دل می بندند. ربط میان عشق و ولایت را از همین حب خوارجی می توان فهمید. چنانکه گفته شده تعرف الاشیاء باضدادها؛ حب واقعی علی را از فهم حب خوارجی می توان شناخت. در حب خوارجی رابطه میان این عشق و ولایت قطع است. هر جا عشقِ علی است، ولایت علی نیست و هکذا بالعکس. حب علی نزد خوارج محدود به همان دوران دوری از ولایت سیاسی است و شامل دوران حکمرانی آن حضرت نمی شود. از این رو، به زعم خوارجی مسلکان شیعیان ولایت مدار از حب علی دورند. چون در صدد بر افراشتن علم حکمرانی علوی هستند. آنان کینه شیعه ی ولایت مدار را در دل دارند و زبان و قلم شان در راه هدم آنها و خواباندن علم حکمرانی علوی به خدمت می گیرند. اما مهم آن است که بدانیم این حب خوارجی و این به خدمت گرفتن های زبان و قلم در نهایت به نفع قاسطین و ناکثین تمام می شود و هیچ عایدی برای خوارجی مسلکان در دنیا و آخرت نخواهد داشت. ✍ داود مهدوی زادگان 13 رجب 1444 ق 👇👇👇 @mahdavizadegan