#السلام_علیک_یا_ابا_عبد_الله
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔰 حسین شاخص حق و عدالت و کرامت است
دنیای امروز از حرف و سخن اشباع شده است. ما با انبوه کلام مواجه هستیم. گویی نشانه فردیت در ابراز عقیده و حرف زدن است. فضای مجازی به نحو بی سابقه ای این امکان پر حرفی را برای انسان فراهم ساخته است. جهان زیر انبوهه حرف و سخن های راست و غلط پنهان شده است. بنگاههای سخن پراکنی، پروپاگاندای رسانه ای نظام سلطه در این بمباران و پرتاب کلمات به سراسر جهان پیشتازند.
نتیجه انبوهه کلمات سرگشتگی و حیرت آدمیان در شناسایی و معرفت حق است. گمشده انسان امروز همانا شاخص حق شناسی است. ملاک و شاخص حق و حقیقت چیست. به چی می توان باور داشت تا به سوی حقیقت رهنمون مان کند. شاخصی که مکتب اهل بیت علیهم السلام در چهارده قرن پیش به جهانیان معرفی کرده حسین سلام الله علیه است. ناب ترین و زلال ترین روح پرستنده بعد نبی و وصی، حسین است.
تا دنیا دنیاست، حسین سلام الله علیه برترین شاخص دنیای امروز و فردا و فرداها است. هیچ نقطه تاریکی در راه حسین وجود ندارد و برترین معارف الهی و انسانی را در همان سفر ربانی که به شهادت ختم شد از ایشان ثبت و ضبط شده است.
بی جهت نیست که در جهان سراسر دنیوی شده و دین گریز اقبال عمومی به مکتب حسین علیه السلام رو به فزونی است. چون امام حسین علیه السلام همان شاخصی است که جهان سرگشته می تواند بدون هیچ شک و شبههای بدان اعتماد کند و تکیه زند.
سخن در این نیست که مفاهیم والا و مقبول امروز چون آزادی، حقوق بشر، برابری و کرامت را در مکتب امام حسین علیه السلام می توان یافت بلکه کلام در این است که نمی توان از این مفاهیم دم زد و کینه و نفرت راه حسین را داشت. با شاخص معرفت دشمنی نمی کنند بلکه عشق می ورزند.
امروز هیچ نحله و گفتمان و مسلک و ایدئولوژی نمی تواند از آزادی، حقوق بشر و کرامت انسان و غیره سخن براند و در عین حال با مکتب امام حسین علیه السلام مخالفت کند و خصومت بورزد. هیچ جریانی و گرایشی نمی تواند از مقام زن و از زندگی حرف بزند و همزمان راه حسین را نا چیز بشمارد و خیمه و بیرق حسینی را به آتش بکشد. چون راه حسین شاخص است.
آنچنانکه مکتب حسین برای نظام اسلامی شاخص بوده و هست. راه حسین علیه السلام عمود خیمه نظام اسلامی است و اگر این شاخص به محاق رود فرو می ریزد. پس، باید راه حسین را در ارزیابی هر نظر و عملی ملاک خود قرار داد.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
#السلام_علیک_یا_ابا_عبد_الله
🏴🏴🏴🏴🏴
🖌 مشکل با خداست
خانم محجبه ای در یکی از برنامه های سیما می گوید در نمازخانه باغ کتاب خانم بی حجابی را دیدم که آمد نماز خواند و بعد شالش را کنار گذاشت. او در تحلیل نماز خواندن خانم بی حجاب چنین می گوید: " اون آدم ( خانم بی حجاب ) با خدا مشکلی نداره و حرف خدا را هم گوش می ده و خدا را هم دوست داره، تو را دوست نداره"
خب، این نوع تحلیل ها از نماز خانم های بی حجاب در میان برخی از افراد مذهبی و غیر مذهبی رایج است. لکن در درست بودن آن تردید های جدی وجود دارد.
اولاً چرا این خانم محجبه می گوید با تو مشکل دارد، چرا نمی گوید با من و تو مشکل دارد. ثانیاً مگر این تو چه کار کرده که می گوید با تو مشکل دارد. اصلاً این بی حجاب ها چقدر با این تو ها دیدار و هم صحبتی داشته و دارند که با آنها مشکل پیدا کرده اند. خب، عکس داستان هم می تواند باشد؛ این توها هم با امثال این نوع بی حجاب ها مشکل دارند.
اما ثالثاً اگر این بی حجاب ها با خدا مشکل ندارند، چرا بی حجاب شده اند. با تو مشکل دارند چرا حکم حجاب را نقض می کنند. حجاب را که من و تو تشریع نکرده ایم. حجاب را خدا واجب کرده است. مگر می شود خدا را دوست داشت ولی حجاب را که واجب شرعی است دوست نداشت و کنار بگذاریم.
وظیفه شرعی در جذب چیست؟
جذب حداکثری افراد به دیانت ورزی خوب است ولی وظیفه اصلی دینداران نیست. قرآن کریم خطاب به رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود که شاید تو از اینکه مردمان ایمان نمی آورند خود را به تباهی اندازی در حالی که نباید چنین کنی: " لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ " ( الشعراء : 3 ). در جای دیگر می فرماید آنچه وظیفه داری رساندن پیام خدا است اما حساب ایمان نیاوردن شان با ما است: " فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ" ( الرعد : 40 ).
بنابر این، وظیفه دینداران تبلیغ سخن خدا است و نباید برای جذب حداکثر خود را تباه کرد یا دیگر دینداران را به کاری که نکرده اند متهم کنیم.
اما مشکل کجاست؟
این خانم محجبه گمان کرده که بی حجاب های نماز خوان با خدا مشکل ندارند و حرفش را گوش می دهند. اما آیا این چنین است که ایشان می گوید؟ در اینجا باید این گروه از افراد بی ححاب نماز خوان را به دو دسته تقسیم کرد.
گروهی از آنها کسانی هستند که فقر فرهنگی و ضعف در بینش دینی دارند. آنان بر اساس تصورات غلط از دین بی حجاب شده اند. لذا در اثر کسب آگاهی و معرفت دینی خود را اصلاح می کنند. در اینجا، با این دسته طرفی نیست. بلکه سخن با گروه دوم است.
اما دسته دوم کسانی هستند که بر اساس برداشتی خاص و از روی مبنای نظری بی حجابی و نماز خواندن را کنار هم جمع کرده اند. به زعم آنان باید خدا را آنچنان که می پسندیم، دوست بداریم نه آنچنان که او می پسندد. من خدا را اینطوری دوست دارم که کار به حجابم نداشته باشد. او نماز را نه بخاطر اینکه خدا پسندیده است بلکه بخاطر اینکه خودم پسندیم می خواند. حتی ممکن است نماز را همراه با موسیقی بپسندد و بخواند. لذا برخی از آنها حتی نماز را لازم نمی دانند و می گویند دل پاک کافی است.
آری، این دسته از بی حجاب ها با چنین خدایی هیچ مشکلی ندارند. خدایی که نحوه عبادت ( با حجاب باشی یا بی حجاب ) را به خود انسان واگذار کرده است. ولی با خدایی که مداخله می کند و مدام از التزام به پسند و نفی نا پسند هایش می کند، با چنین خدایی مشکل دارند. اینان با زبان تکلیف مخالفند و می گویند گذشتگان تکلیفی می اندیشیدند ولی ما خود را مکلف نمی دانیم.
این چنین دیدگاهی گونه ای از تفکر سکولاریستی است که جماعتی با عنوان روشنفکری دینی چند دهه است که مبلغ آن هستند. این دیدگاه با اساس اصل اسلامیت دین خدا مشکل دارند. چون دین خدا از پیروانش تسلیم محض برابر فرامین الهی را خواستار است.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
#السلام_علیک_یا_ابا_عبد_الله
🏴 در فضیلت علمداری علمدار کربلا
لواء و رایت و عَلم، هر سه واژه در صدر اسلام با مختصر اختلاف در موضع استعمال به یک معنا است. اگرچه کاربرد عَلم عام تر است. پرچم نشان قوم و قبیله و ملت است که به منظور شناسایی و شناساندن استفاده می شود. در گذشته بیشترین کاربرد آن در میدان جنگ بوده است.
اهتزاز پرچم لشکر در میدان رزم از جهات مختلف اهمیت دارد. اجتماع و شناسایی مختصات مکانی لشکریان و امیدواری و تقویت روحیه و پایمردی در جنگاوری از وجوه مهمه برپایی عَلم است. به همین خاطر، پرچمدار مسئولیت گرانی بر عهده دارد و تا پای جان می کوشد که آن را در برافراشته نگه دارد. و باز به همین خاطر، دشمن می کوشد که علمدار را از پای در آورد تا روحیه جنگاوران خصم تضعیف و تسلیم شود.
لواء در جنگ ها به دست دلاور ترین و شجاع ترین جنگاوران سپرده می شد تا سربازان روحیه بگیرند و نیروهای دشمن به وحشت افتند. اولین علمدار در صدر اسلام عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت حمزه بن عبد المطلب بود. بعد شهادت آن حضرت، امیر المومنین علی علیه السلام پرچمدار مسلمانان بود.
گاه علمدار لشکر به دلیل شایستگی هایی که دارد به عنوان فرمانده لشکر انتخاب می شود. چنانکه در فتح قلعه خیبر یهودیان، پرچم و فرماندهی عملیات به دو صحابی، ابوبکر و عمر سپرده شد ولی آن دو موفق به فتح قلعه نشدند تا اینکه رسول خدا فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله (و یحبه الله و رسوله) یفتح الله علی یدیه لیس بفرار، همانا فردا این رایت را به مردی خواهم داد که خدای و رسول او را دوست دارد (در بعض روایات: و خدا و رسول او هم او را دوست دارند) خدا خیبر را به دست او میگشاید. او هرگز نمیگریزد". و او کسی جز علی نبود و قلعه خیبر به علمداری و فرماندهی آن حضرت فتح شد.
همه یاران ابا عبدالله الحسین علیه السلام در صحرای کربلا، در روز عاشورا از برترین جنگاوران دلیر عرب بودند. هر یک از آنان شایستگی علمداری سپاه امام حسین را داشتند اما این افتخار نصیب عباس بن علی، حضرت ابا الفضل شده بود. چون او اشجع الناس و عمود خیمه ابا عبدالله الحسین علیه السلام بود. بطوری که با افتادن هر یک از یاران امام حسین، اهل بیت دل شان به وجود عباس علمدار حسین گرم بود.
امام حسین تنها بخاطر شجاعت و دلاوری عباس بن علی نبود که پرچم را به دست او سپرد بلکه می خواست ایشان نزدیک حرم بماند و به قلب دشمن نزد تا زودتر از دیگران به شهادت نرسد. مرحوم مجلسی گوید: " در برخي از تأليفات شيعه است كه عباس بن علي هنگامي كه تنهايي برادرش امام حسين (ع) را ديد، به ايشان عرض كرد: آيا رخصت ميدان رفتن به من مي دهيد؟ امام شديد گريست و فرمود: " يا أخي أنت صاحب لوائي". تو پرچمدار لشكر مني. اگر تو بروي، لشكر من متفرق خواهند شد! ( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،انتشارات اسلانیه: 45/ 41 ).
حتی لشکر عمر بن سعد لعنت الله عیه و من تابعه، از جایگاه و تکیه گاه عباس بن علی در سپاه امام حسین علیه السلام باخبر بودند. آنها از روی رحمانیت برای ایشان امان نامه نفرستادند بلکه می دانستند که با افتادن علمدار حسین همه امیدها نابود خواهد. این را از گفتگوی میان عمر بن سعد و شمر می توان فهمید. به همین خاطر، وقتی عباس در شریعه فرات بر زمین افتاد، امام فرمود: " الآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِى وَ قَلَّتْ حِيلَتِى وَ شَمَّتْ بِى عَدُوِّى؛ اكنون كمرم شكست و بىچاره شدم و دشمنم نسبت به من، پردهدر و مغرور شد".
آری، علمدار و پرچمدار امام حسین که افتاد، حرم به عزا نشست. حضرت زينب سلام الله عليها به نوحهسرايى برخاست و گفت: «واى عباسم! واى برادرم! فرياد از بىكسى پس از تو!» امام نيز گريست و فرمود:" إى وَ اللَّهِ وا ضَيْعَتاه وَ انْقِطاعُ ظَهْراهُ بَعْدَكَ اباالفَضْل عليه السلام! يَعُزُّ عَلَىَّ وَ اللَّهِ فِراقُكَ؛ آرى به خدا! فرياد از بىكسى و شكستن كمر [من] پس از تو اى ابالفضل! جدايى تو [چقدر] بر من گران خواهد بود".
ادامه مطلب
👇👇👇
روایت شده، هنگامى که وسائل غارت شده از شهداى کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود. یزید و حاضران دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولى دستگیره آن سالم است، پرسید: این پرچم را چه کسى حمل مىکرد؟ گفته شد: عباس بن على ـ علیه السلام ـ آن را حمل مىکرد. یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم، دو یا سه بار برخاست و نشست و گفت: «انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن و الضرب الا مقبض الید التى تحمله:به این پرچم بنگرید، که بر اثر صدمات و ضربات، هیچ جاى آن سالم نمانده جز دستگیره آنکه پرچمدار آن را با دست حمل مى کرده است. سپس یزید گفت: «ابیت اللعن یا عباس، هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه: لعن و ناسزا از تو دور باد (و ناسزا براى تو زیبنده نیست) اى عباس، این است معناى وفادارى برادر نسبت به برادرش".
آری، باید در بیان عظمت افتخار پرچمداری یاد آور شد که این افتخار نصیب بزرگانی چون حمزه عموی پیامبر و امیر المومنین علی و عباس بن علی علیهم السلام شده است. علمداری هر ملت و قومی منصبی نیست که بتوان به هرکسی سپرد. باید در هر عرصه و میدانی، پرچم ملت را به کسی سپرد که امین، شجاع و وفادار و راسخ در عقیده باشد. انشالله
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ
ای اباعبدالله، هرآینه عزایت بزرگ و سنگین شد و مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام بس دشوار و طاقتفرسا گشت و سنگین و دشوار و طاقتفرسا شد مصیبتت در آسمانها بر همه اهل آسمان.
@mahdavizadegan
#السلام_علیم_یا_ابا_عبد_الله
🏴 قومی بر امام معروف و قومی بر امام منکر
مردى در منزل «ثعلبيه» نزد امام حسين عليهالسلام آمد و در مورد اين آيه كريمه سؤال نمود " يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ " ( اﻹسراء : 71 ) امام فرمود: يعنى پيشوا و امامى كه مردم را به راه راست هدايت كند و مردم هم او را اجابت كنند، و امامى كه مردم را به گمراهى و ضلالت دعوت كند و مردم نيز به دعوت او پاسخ مثبت دهند؛ گروه اول در بهشت و گروه دوم در آتش خواهند بود، و اين قول خداى متعال است كه" فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ" ( الشورى : 7 )(مقتل الحسين مقرم: 179 ).
مطابق فرمایش قرآنی امام حسین علیه السلام آدمیان در اجتماع و گروه زندگی می کنند و هیچ گروهی بدون امام و رهبر نیست. گروه با امام و الگوی خود به این سو و آن سو حرکت می کند تا به مقصد نهایی می رسد. این مقصد یا خیر است یا شر. عاقبت گروه خیر، بهشت برین است و عاقبت گروه شر دوزخ است. پس، برای اینکه دانسته شود اهل کدام فرقه هستیم، باید امام خود را بشناسیم. باید نسبت به گفته ها و اعمال و سیاست ها و جهت گیری های امام خود شناخت پیدا کنیم.
روز عاشورا، دو فرقه رو در روی هم صف آرایی کردند. فریقی اهل جنت بود و فریقی اهل نار. هر دو گروه هم کاملاً امام شان را می شناختند. هیچ کس نبود که امامش را نشناسد. گروهی بر امام معروف بودند و گروهی بر امام منکر. امام معروف، حسین فرزند زهرای مرضیه دخت پیامبر خدا بود و امام منکر، دعی بن دعی، ابن مرجانه فرزند زیاد و یزید بن معاویه بن ابوسفیان بود.
اگر گمان کنیم که صف آرایی این دو امام فقط مربوط به واقعه کربلا است و تکرار شدنی نیست، سخت در اشتباهیم. دنیای امروز نیز بواسطه دو امام معروف و امام منکر به دو فرقه تقسیم شده است. امامی که دعوت به آخرت می کند و حیات دنیوی را در برابر آخرت قلیل و نا چیز می شمارد: "قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا " ( النساء : 77 ). امام دیگری که نفی آخرت می کند و می گوید هر آنچه هست همین دنیا است: " وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ " ( الجاثية : 24 ).
همگان هر ساله در روز عاشورا مختصات خودمان را که در کدام فرقه حضور داریم، بازخوانی و باز شناسی می کنیم. هر بار معلوم می کنیم که امام مان کیست تا معلوم شود اهل نوریم یا اهل نار. اگر امام مان را حسینی می دانیم، باید همه ساله تجدید عهد کنیم. چون معلوم نیست که تا به آخر بر این عهد مقدس باقی بمانیم. امام رهایمان نمی کند ولی از ناحیه خودمان تضمینی نیست.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🏴 با شکوه تر از گذشته
بحمدالله به برکت خون شهدای کربلا محرم امسال ( 1445 ق ) با شکوه تر از سال های گذشته برگزار شد. مساجد، تکایا و هیئت های عزاداری مهربانانه تر و کریمانه تر از گذشته از عزاداران ابا عبدالله الحسین علیه السلام پذیرایی کردند.
البته امسال، جریان معارض و دین ستیز در این شکوه عزاداری سهیم بودند. چون هواداران شان را به منظور بر هم زدن صورت معنوی و قدسی هیئات فرا خوانده بودند. ولی همان چای و شربت نذری امام حسین اثر خودش را کرده بود و نزاع شان را مغلوبه ساخت. کسی نبود که به عشق امام حسین علیه السلام نیامده باشد. حتی بانوان مکشفه هم در این شبهای عزای حسینی احترام گذاشتند و غالباً در مجلس روضه امام حسین محجبه حاضر می شدند. بعضاً هم مکشوفه وارد مجلس عزا شدند ولی با حجاب که هدیه حسینی است، خارج شدند. بد خواهان مجلس حسینی چی می خواستند و چی پیش آمد. اینها بخاطر همان عشق به حسین است که همه را گرد هم جمع کرده است.
امید است که با این اجتماع حسینی همگی در رکاب امام زمان عج و نایب بر حقش رهسپار شویم تا شهادت و عاقبت بخیری. انشالله
👇👇👇
@mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیخ حسین انصاریان: گفتند در جلسات محرم شرکت نکنید و سیاه نپوشید اما حضور مردم چند برابر شد
▪️نور اباعبدالله با نور حق تعالی پیوند خورده و این نور را تا قیامت نمیتوان خاموش کرد.
@mahdavizadegan
🏴 نهضت حسینی ادامه دارد
امام حسین علیه السلام در جای جای مسیر خروج نورانیش از مدینه تا کربلا حتی در روز عاشورا، هدف از قیامش را برای عام و خاص توضیح داد تا کسی نتواند قیام خونین آن حضرت را تحریف و تصرف کند. امام در قسمتی از وصیتنامه اش به برادر خود محمد بن حنفیه چنین می فرماید:
" وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّی وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ "؛ و همانا من براى سركشى و خود پسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]. و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار می نمایم. ( بحارالأنوار، علامه مجلسی ج۴۴ ص ۳۲۹ ؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۸۹ )
این فرمایش امام حسین علیه السلام از آن زمان تا کنون الهام بخش خدا جویان زیادی بوده است. بی تردید یکی از آن خدا جویان مرحوم امام خمینی ره است. امام راحل با تأسی به نهضت عاشورا قیام کرد و به پشتوانه مردم دیندار و اخلاق مدار ایران توانست حکومت اسلامی را جایگزین حاکمیت طاغوت کند.
آری، ماهیت خروج امام خمینی ره در پانزده خرداد ۴۲ که منجر به وقوع انقلاب اسلامی شد همین فرمایش اباعبدالله الحسین علیه السلام بود. امام راحل برای سرکشی و خود پسندی و تکبر و فساد کردن و ظلم و ستم کردن بر مردم قیام نکرد بلکه خروج ایشان برای اصلاح امور جامعه و امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیره رسول خدا و وصی اش علی بن ابی طالب علیهما السلام در امر حکمرانی بوده است.
بحمدالله ملت شریف ایران به دعوت امام خمینی ره لبیک گفتند و بر خلاف مردم کوفه بد عهدی نکردند و تا پای جان ایستادگی کردند و حکومت اسلامی را بر پا کردند.
خداوند سبحان در سال ۶۸ به قلب پاک امام خمینی ره و خون شهدای انقلاب و دفاع مقدس و مجاهدت بزرگان دین نظر کرد و این قیام را به دست کسی سپرد که وفادارترین مجاهد انقلابی به راه و مکتب امام خمینی ره است. ایشان نیز همانند امام خمینی ره برای یاغی گری و غرور و تکبر و فساد گری و ستم گری بر منصب ولایت فقیه تکیه نزد. سیره حکمرانی ایشان از چنین اتهاماتی پاک و منزه است. بلکه ایشان از آغاز عهده داری امر ولایت تا کنون پی گیر اصلاح امور و امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام اسلامی بر اساس سنت نبوی و علوی بوده است.
اینکه مردم همچنان خواستار اصلاح دینی امور و امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام اسلامی هستند به دلیل وفاداری ولی فقیه به مکتب امام خمینی ره و آرمانهای انقلاب اسلامی است.
وفاداری ولی فقیه بر خروج حسینی را می توان از مقابله جبهه معارض با ایشان به خوبی شناسایی کرد. امروز، مخالف و معاند و معارض ایشان یا از میان سرکشان و مفسده جویان و خوشگذران و ستم گران است و یا اگر از این جماعت نباشند از میان متحجرین و روشنفکران سکولاری هستند که اگر امروز نظام استبداد پهلوی بر قرار می بود، اینان ثناگوی و هوادار آن بودند.
امروز، همان جبهه ای که در دهه شصت تمام قد برابر حکمرانی امام خمینی ره ایستاده بود و خصومت می ورزید، عیناً همانها برابر ولی فقیه صف آرایی می کنند بلکه خصومت و کینه توزی شان دو صد چندان بیشتر از گذشته شده است.
اگر مدعی با این سخن مخالف است به مخاطبان خود نشان دهد که کدام بخش از آن جبهه مخالف و معاند با امام خمینی، اکنون با همان مواضع دهه شصتی حامی و پیرو ولی فقیه شده است.
بنابر این، می توان با قاطعیت بیان کرد که به لطف الهی نهضت حسینی که با خروج امام خمینی ره در پانزده خرداد ۴۲ آغاز شد همچنان استوار و محکم پابرجاست. گویی این انقلاب و نظام اسلامی زمینه ساز قیام و انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
یک دلیل مهم این پابرجایی شدت یافتن حضور مردم در مراسم جشن و عزای علوی و حسینی است. بر پایی باشکوه راهپیمایی اربعین که امروزه مایه عذاب و بلای جان دشمنان اسلام و موجب شور و شعف محبان حسین شده است، نتیجه ولایت ولی فقیه است.
خداوند تبارک و تعالی عمر با برکت و پر عزت ایشان را تا قیام و در رکاب حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف مستدام بگرداند. انشالله
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
نهضت حسینی ادامه دارد
ماهیت خروج امام خمینی ره در پانزده خرداد ۴۲ که منجر به وقوع انقلاب اسلامی شد فرمایش اباعبدالله الحسین علیه السلام بود.
https://www.farsnews.ir/news/14020508000238/%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز گذشته در بنای تاریخ نارنجستان قوام شیراز، یک نرّه غول زورش به یک زن چادری که امر به معروف کرده رسیده و اون رو جلوی دخترش زده
🖌 موعظه واعظ شهر برای همه است
شیخ واعظ ما که خداوند او را سلامت بدارد در نحوه تعامل با برخی زنان هنجارشکن چنین گفته است: «مردم را نباید عصبانی کرد و به آنها فشار آورد؛ چرا که با فشار، کسی دیندار نمیشود. در دهه عاشورا به خانمهای بیحجاب و بدحجاب، فشار نیاورید تا آنها بتوانند در این مجالس شرکت کنند.» رسانه های دگر اندیش هم به استقبال این سخن رفتند و آن را تیتر یک خود کردند.
اما حالا که اینچنین از این موعظه استقبال شده است، جای این سوال است که آیا کسی مانند واعظ شهر در میان جبهه معارض سراغ دارید که چنین توصیه ای را به هم مسلکان و همفکران خود کرده باشد تا رسانه های دگر اندیش آن سخن را تیتر کرده باشند؟
آیا تاکنون دیده اید که آن محقق و مدرس حوزوی و روشنفکر مدعی به طرفداران و هواداران خود بگوید خشونت نورزید و فشار نیاورید و جامعه را عصبانی نکنید. با خشونت و اغتشاش نمی توان مردم متدین و انقلابی را نسبت به قبول خواسته های خود متقاعد کرد.
آیا واعظ مدرنی در میان شان هست که بگوید طلبه مظلوم را غریب گیر نیاورید و پیکر بی جان بسیجی مدافع امنیت را روی آسفالت نکشید و چادر از بانوی محجبه بر ندارید؟
متأسفانه مشکلی که مردم با جماعت مخالف و معترض و معاند دارند فقدان واعظ در میان این جماعت است که جمع شان را به خشونت پرهیزی و رفتار انسانی و تسامح و تساهل توصیه کند. آنها این حرفها را برای طرف مقابل می زنند و از آنان مطالبه می کنند ولی هیچگاه به پیروان خود توصیه نمی کنند. اما خوب است که بدانند موعظه واعظ شهر برای همه است و اختصاص به قشر خاصی ندارد.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
💬 #تحلیل_و_تبیین | رسالت حوزههای علمیه؛ تبلیغ، تحقیق و موعظه
🎤 رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت بیانات رهبر انقلاب در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور در یادداشتی به قلم حجت الاسلام و المسلمین دکتر داوود مهدویزادگان دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بررسی موضوع تبلیغ و اهمیت آن در حوزههای علمیه و ارتباط تبلیغ، تحقیق و موعظه پرداخته است.
🔹 مهمترین وظیفه ولی خدا هدایتگری امت است. اما همین وظیفه الهی شئون مختلفی دارد؛ از جمله آنها التفات به امور مغفولمانده یا از مرتبه اهمیت افتاده است. گاه ممکن است که جامعه ایمانی یا قشر خاصی از جامعه کارویژه اساسی خود را فراموش کرده یا بدان توجه درجهاولی نداشته باشد، در اینجا باید ولیفقیه چنین مسئلهای را اولاً فهم و شناسایی کرده و ثانیاً توجه مخاطب را به آن جلب کند و آنان را به عبور از آن مسئله فرابخواند و ثالثاً آنان را در این عبور هدایتگری کند؛ به عبارتی، در مسیر حق قرار دهد. این امر از نشانههای هدایتگری ولی خداست.
🔍 ادامه را بخوانید👇
khl.ink/f/53481
🏴 گذار از عاشورای اموی به عاشورای حسینی
🔸بی اعتنائی مدرن های ایرانی بویژه غالب اصحاب علوم انسانی و اجتماعی به فرهنگ سوگواری عاشورا حتی به مثابه مساله پژوهشی در یکصد سال گذشته امری نیست که نیاز به اثبات داشته باشد.
🔸روشنفکران ایرانی از همان آغاز شکل گیری با این فرهنگ حس خوبی برقرار نکردند و توجه به آن را فناتیک و متعصبانه ی دینی می پنداشتند. به همین خاطر، غالباً نصوص دینی این فرهنگ را نه می خواندند و نه می شنیدند و نه به مخاطبان شان توصیه می کردند.
🔸با وصف این، مدتی است که فرهنگ عاشورایی بویژه بخش فرهنگ سیاسی آن مورد توجه جماعتی از روشنفکران و جامعه شناسان قرار گرفته است و از قصه پر غصه عاشورا سخن می گویند و منابع مطالعاتی آن را معرفی می کنند و مخاطبان شان را به خوانش عاشورای مکتوب فرا می خوانند. آیا در این جماعت سکولار اندیش تحول معرفتی و علقه ای پدید آمده است؟
🔸خان کرم و معرفت مجلس ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر روی همگان حتی روشنفکر سکولار باز است و نباید چنین تحولی را فی الجمله انکار کرد. ولی پذیرش این امر، لااقل نسبت به ذهنیت های ایدئولوژیک روشنفکری بسیار محل شک و تردید است.
🔸وقتی جامعه شناس این جهانی در انتظار ظهور عاشورای سکولار شده ای است که هیچ پیوندی با حکومت دینی و سیاست ندارد و محدود به همان مجلس روضه خانگی بی بی و محله و صنفی است و هیچ ظهور و بروزی در عرصه عمومی ندارد، از چنین انتظاری نمی توان باور کرد که جامعه شناس سکولار دل صافی با عاشورا پیدا کرده است.
🔸چرا باید روشنفکری سکولار نگران پیوند عاشورا با حکومت دینی و سیاست و حضور آن در عرصه عمومی باشد؟ چرا آنان خواهان عاشورای سکولار هستند؟
🔸 عاشورای سکولار همان عاشورای اموی است و هيچ نسبتی با عاشورای حسینی ندارد. عاشورای اموی از سیاست و عرصه عمومی دور است و مبلغ و پایه گذار حکومت دینی نیست و با حکومت های دنیوی کنار می آید. سر در لاک خود دارد و صرف اشک و آه عاری از معرفت حسینی است و همراه با تفاخر مردانه و تبرج زنانه است.
🔸انتظار اموی مسلکان از فرهنگ عاشورایی چنین فرهنگی است. چنانکه روشنفکری سکولار نیز همین انتظار را دارد. اما آیا آنچنانکه جامعه شناس سکولار گفته است، چنین عاشورایی در حال ظهور است یا آنکه ظهور یافته است و در حال گذار از آن هستیم؟
🔸عاشورای اموی، لااقل در دوره پهلوی تجربه شده است بلکه اساساً ساخته و پرداخته پهلوی ها با همدستی عناصر فرهنگی شان بوده است. بعد از آنکه پهلوی اول نتوانست از طریق سرکوب و خشونت مجلس امام حسین علیه السلام را محو و نابود کند، پهلوی دوم متأسی از سیاست معاویه ای به مدل عاشورای اموی روی آورد. تا جایی که خود نیز در مجلس عزای عاشورای اموی شرکت می کرد.
🔸اما همان زمان منبر عاشورای حسینی ممنوع بود و واعظ و بانی و عزادارش تحت تعقیب و تبعید و حبس قرار می گرفت. و همین عاشورای حسینی بود که حکمرانی دینی را جایگزین نظام دیکتاتوری کرد. در واقع آن عاشورای واقعی که در حال ظهور است، عاشورای حسینی است.
🔸عاشورای حسینی در مدت کمی توانست قدرت سیاسی و اجتماعی خود را به جهانیان نشان دهد. فرهنگ دفاع مقدس را پدید آورد و شر جریان های تکفیری داعش و القاعده را از مردم منطقه کوتاه کرد و صهیونیسم را به عقب راند و مدافع حرم و امنیت تربیت کرد.
🔸آشفتگی و پریشان حالی جبهه معارض و سکولار هم در همین امر است. به همین خاطر است که با همدستی متحجرین و آخوندهای درباری در صدد احیای عاشورای اموی برآمده اند.
🔸 تکرار تجربه سکولار سازی عاشورا یا همان احیای عاشورای اموی نا ممکن نیست ولی خیلی سخت و دور از انتظار است. چون فرهنگ عاشورای حسینی سلام الله علیه جهانی شده است. این فرهنگ با انقلاب اسلامی از مرزهای شیعی عبور کرده است و امروز حتی در شهرهای متروپل غربی " روز حسین " برگزار میشود و معرفت اندیشانه به سوگ عزای حسینی می نشینند و از نهضت کربلا درس می گیرند.
✍ مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
متخلفان حکمرانی علوی و خاطر مسؤولان قانونشکن نظام اسلامی را تطهیر و تأمین نکنید | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020517000182/%D9%85%D8%AA%D8%AE%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%A4%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%DA%A9%D9%86-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%B7%D9%87%DB%8C%D8%B1
🔹 برش از متن:
👇👇👇
ویژگی منبر و موعظه خوب معرفت افزایی و روشنگرانه بودن آن است. چنانکه مجلس خطابههای جناب حجتالاسلام حاج آقای عالی از این ویژگی برخوردار است. ایشان در ایام عزاداری ابا عبدالله الحسین علیه السلام در محضر ولی فقیه به نکات خوبی اشاره کردند که بعضاً پاسخ مستدل و محکم به شبهاتی است که بدخواهان و دشمنان نظام اسلامی طرح کرده اند.
بخشی از این شبهات که در تولید آن متحجرین و عافیت اندیشان حوزوی نیز سهیمند، هجمه آوردن به اسلامیت جمهوری اسلامی است. آنان از موضعی آرمان گرایانه و غلوّ آمیز جمهوری اسلامی را به دلیل وجود پاره ای نا بسامانی های اقتصادی و اجتماعی در تعارض با اسلام مطرح میکنند و ایراد میگیرند که اگر این نظام اسلامی است، چگونه است که وضعیت موجود مطلوب نیست و کارگزارش فساد میکند. پس، این نظام اسلامی نیست....
مگر نه این است که حسنات الابرار، سیئات المقربین. عثمان بن حنیف از شاگردان و مریدان مقرب امام علی علیه السلام است و حضرت از او انتظار حتی نشستن بر سر سفرهای که اغنیا بر آن حاضر و فقرا غایب بودند را ندارد. اگر این کار در نظر آن حضرت بزرگ نبود به عثمان بن حنیف تذکر نمیداد. ولی در نظر آقای علیدوست اندک و غیر جسیم آمده است. چون به زعم ایشان کار عثمان صرف نشستن بر سر سفرهای بود که اغنیا بر آن حاضر و فقرا غایب بودند.
چطور ایشان تخلف کارگزار امیرالمؤمنین را اندک و غیر جسیم میداند. بلکه همان اندکش زیاد است و جسیم. ایشان این تخلف را برای کارگزار جمهوری اسلامی بزرگ میداند و به همین خاطر دست به قلم شده ولی برای کاگزار حکمرانی علوی غیر جسیم میداند!
طبیعی است که این گونه سفید نماییها از کارگزار متخلف حکمرانی علوی برای کارگزار متخلف جمهوری اسلامی تامین خاطر میآورد نه آن گونه سخنرانیها.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🖌 راه را بر اسکان موقت زوج های بی خانمان نبندیم
دوست شریفی در اعتراض بر ایده ساخت خانه های کوچک 25 متری که از سوی مدیر عامل انبوه سازی تهران و با الهام از الگوی آسیای شرقی طرح کرده است، نکاتی را بیان کرده است. به گمانم این اعتراض هیچگونه وجاهت شرعی و عرفی ندارد و تعابیری که در این اعتراض به کار رفته خوشایند و کارشناسی شده نیست. به دلیل اهمیت مساله نقد خود را بعد نقل گفته های ایشان ذکر می کنم
👇👇👇
پیش به سوی «لانههای تابوتی هنگکنگی» به جای «مسکن اسلامی ایرانی»!
طرحی صددرصد ضد فرهنگی در حوزه مسکن و شهرسازی!
🔶 در این رابطه چند نکته را بیان میکنم:
یک. واقعاً بنده متوجه نمیشوم که چرا فهم این حقیقت بدیهی برای عدهای از تصمیمسازان و تصمیمگیران حوزه مسکن و شهرسازی سخت است که معماری و شهرسازی نقشی بیبدیل در شکلدهی به فرهنگ و سبک زندگی و ارزشهای فردی و اجتماعی دارد؟ چرا نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که خانههای هنگکنگی و لانههای شبانه، مبتنی بر یک فلسفه زیست دنیاگرایانه و اومانیستی است که در تقابل کامل با فلسفه زیست اسلامی ایرانی و نگاه توحیدی ما قرار دارد؟
دو. برای عامه مردم ما معلوم شده است که با ترویج و اجرای #شهرسازی و #معماری غربی و لیبرالی، بسیاری از ارزشهای اسلامی و ایرانی ما در سبک زندگی مردم به عقب رانده شده است و ارزشهای لیبرالی و اومانیستی جایگزین آنها شده است! مع الاسف هنوز در حال شمارش آسیبهای اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی معماریهای لیبرالی هستیم که ناگهان سخن از معماریهای آسیای شرقی و هنگکنگی به میان میآید: «خانههای تابوتی» و «مسکنهای کپسولی»! یا همان «لانههای خوابگاهی»!
سه. طرح فوقالذکر، به صورتی عوامفریبانه به عنوان «مسکن ما» نامگذاری شده است! زیرا:
اولاً، لانههای ۲۵ متری را که «مسکن» نمیگویند؛
ثانیاً، اگر هم مسکن باشد، مسکن «ما» نیست! هیچ نسبتی با «ما» ندارد! نه با «مای ایرانی» و نه با «مای مسلمان». اینها «لانههای شبانهای» است که میتواند مرکز شکلگیری دهها فساد و آسیب اجتماعی و فرهنگی کنترلناپذیر باشد.
چهار. فراموش نکنیم که مسکن، «سبکساز» و «فرهنگساز» و «ارزشساز» است. چنین لانههایی بیشتر به «خانههای فساد» و محلههایی مثل «شهر نو در رژیم طاغوت» شباهت دارد تا «مسکن ما»:
پنج. امیدوارم داغ ننگ ساخت چنین خوابگاهها و لانههای شبانهای بر پیشانی دولت انقلابی و مجلس انقلابی حک نشود. امیدوارم که مردم و رسانهها اجازه ساخت حتی یک لانه از چنین لانههایی را ندهند!
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🖌 پاسخ ما:
اینجانب به جد با این نوع نگاه به مساله مسکن سازی و نکات یاد شده خصوصاً بند چهار آن مشکل دارم. این حرف ها مبنای شرعی و عرفی ندارد. درست نیست که این گونه خانه ها را به لانه فساد، خانه فساد و محله فساد زمان طاغوت تشبیه کنیم. مگر دوست معترض از اینگونه خانه ها در شرق آسیا دیدن کرده است. چه ربطی میان خانه 25 متری با فلسفه زیست دنیاگرایانه و اومانیستی دارد. یعنی کشورهای آسیای شرقی از سر لذت جویی و ساخت لانه فساد و نه رفع مشکل بی خانمانی، چنین الگویی را دنبال کرده اند؟!!
ظاهرأ دوست معترض، درکی از بی خانمانی ندارد که برای نفی این الگو از چنین تشبیهات نا پسندی استفاده کرده است.
اگر زوجی از سر نداری حاضر به زندگی در خانه 25 متری شوند، به معنای آن است که در لانه فساد زندگی می کنند؟!! این حرف به جهت فرهنگی و اخلاقی خوشایند نیست.
اگر دولت انقلابی بخواهد از این طریق بی خانمان ها را بطور موقت سرپناه بدهد، به معنای این است که لانه فساد ساخته است و کار ننگینی کرده است؟!!
و الله مادر مرحوم و پدر بنده نه سکولار بودند و نه اومانیست، ولی زندگی مشترکشان را در دهه چهل و پنجاه در دو اتاق اجاره ای کمتر از 25 متر در یکی از محله های قدیمی و خوش نام طهرون ( محله شاپور ) آغاز کردند. خانه خوش و سالمی هم بود. چه صاحب خانه خوب و با محبتی هم داشتیم.
چرا با انگ و برچسب زدن های بی جا و غیر شرعی زوج های جوان مستحق را بخاطر پرهیز از اتهام، مجبور به بی خانمانی می کنیم. اگر گمان کرده ایم که با اعتراض به ساخت اینگونه خانه ها خدمت بزرگی به زوج های بی خانمان کرده ایم، سخت در اشتباه هستیم. بلکه آنها را از بهره مندی از یک کار خیر محروم کرده ایم.
واقعاً کدام وضعیت بهتر است، آیا زندگی در خانه 25 متری بهتر است یا بی خانمان بودن؟ ساخت سرپناه موقت برای زوج های بی خانمان برای دولت انقلابی ننگ نیست بلکه خدمت است. ننگ در بی خانمان کردن است.
البته بدیهی است که دولت انقلابی نباید ساخت خانه 25 متری را بخشی از مأموریت راهبردی خود حساب کند. چنین کاری برای عبور از بحران بی خانمانی است و نباید به معنای خانه دار شدن دائمی بی خانمان ها تلقی کرد.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
چشم انداز شهر از پارک آبیدر 👆👆👆
سنندج
ماه گذشته به اتفاق و توصیه بانوی خانواده سفر سه روزه به سنندج داشتیم. سفر خیلی خوب و مفرحی بود. منطقه ای خوش آب و هوا با جاهای دیدنی و جذابی است. آب آشامیدنی گوارایی دارد. چنین تصوری از سنندج و شهرهای اطراف مانند مریوان با آن دریاچه زیبایش نداشتم. به گمانم خیلی های دیگر مانند من چنین تصور اولیه را دارند. سنندج از جهت شهرسازی خیلی پیشرفت کرده است. راننده تاکسی می گفت جمعیت شهر طی ده سال گذشته دو برابر شده است و به حدود نهصد هزار نفر رسیده است. می گفت تقریبا هر کارمندی که به اینجا مامور شده دیگه برنگشته است و بعد بازنشستگی در همین جا ماندگار شده است. به نظرم دلیل این امر، تنها طبیعت زیبای این منطقه نیست بلکه به مهمان نوازی مردمان خوب شان هم بر می گردد. کافی است در بازار قدیمی شهر قدم بزنی و متوجه این مطلب شوید. اهل شهر، مردمان آرامی هستند. پدیده بی حجابی در آنجا چندان جلوه ای نداشت. آخرین باری که سنندج را دیده بودم به سال ۶۲ برای گذران دوران خدمت سربازی بر می گردد. آن زمان شرایط جنگ تحمیلی بر فضای شهر حاکم بود. جای گلوله فشنگ و خمپاره بر دیوار ساختمان های پادگان پیدا بود. به هر حال، گمان می کنم کشور عزیز مان ایران، جاهای دیدنی و لذت بخش زیاد دارد ولی مردم به دلیل کوتاهی تبلیغات فرهنگی و عدم اطلاع رسانی خوب و مطلوب، آگاهی لازم و جامعی از این مناطق ندارند. سنندج و حومه آن یکی از همان شهرهای دیدنی نا آشنا است که نباید سفر به آنجا را از دست داد. انشالله
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🔶 ماه گذشته به اتفاق و توصیه بانوی خانواده سفر سه روزه به سنندج داشتیم. سفر خیلی خوب و مفرحی بود. منطقه ای است خوش آب و هوا با جاهای دیدنی و جذابی. آب آشامیدنی گوارایی دارد. چنین تصوری از سنندج و شهرهای اطراف مانند مریوان با آن دریاچه زیبایش نداشتم. به گمانم خیلی های دیگر مانند من چنین تصور اولیه را دارند. سنندج از جهت شهرسازی خیلی پیشرفت کرده است. راننده تاکسی می گفت جمعیت شهر طی ده سال گذشته دو برابر شده است و به حدود نهصد هزار نفر رسیده است. می گفت تقریبا هر کارمندی که به اینجا مامور شده دیگه برنگشته است و بعد بازنشستگی در همین جا ماندگار شده است. به نظرم دلیل این امر، تنها طبیعت زیبای این منطقه نیست بلکه به مهمان نوازی مردمان خوب شان هم بر می گردد. کافی است در بازار قدیمی شهر قدم بزنی و متوجه این مطلب شوید. اهل شهر، مردمان آرامی هستند. پدیده بی حجابی در آنجا چندان جلوه ای نداشت. آخرین باری که سنندج را دیده بودم به سال ۶۲ برای گذران دوران خدمت سربازی بر می گردد. آن زمان شرایط جنگ تحمیلی بر فضای شهر حاکم بود. جای گلوله فشنگ و خمپاره بر دیوار ساختمان های پادگان پیدا بود. به هر حال، گمان می کنم کشور عزیز مان ایران، جاهای دیدنی و لذت بخش زیاد دارد ولی مردم به دلیل کوتاهی تبلیغات فرهنگی و عدم اطلاع رسانی خوب و مطلوب، آگاهی لازم و جامعی از این مناطق ندارند. سنندج و حومه یکی از همان شهرهای دیدنی نا آشنا است که نباید سفر به آنجا را از دست داد. انشالله
💬 داود مهدوی زادگان
@Fars_plus
🖌 سیاست خالص سازی حاکمیت و ضرورت آن
درباره دلایل نظری ضرورت خالص سازی حکمرانی سخن بسیار است. اما برای بیشتر مردم دلایل عینی آن فهم پذیر تر است. مشاهده عینی مردم از گفتار و رفتار ناخالص کارگزاری آنان را به ضرورت سیاست خالص سازی مدیریت کشور متقاعد می کند.
متأسفانه مملکت بعد از جنگ تحمیلی از مدیریت ناخالص رنج ها برده است. تشخیص چنین مدیریتی در دو سال اخیر که سیاست خالص سازی بر امورات حاکم شده برای مردم قدری آسان تر شده است. بی جهت نیست که فقط کارگزار ناخالص با این سیاست مخالف است.
گاهی اوقات با مشاهده سادگی، خوشخیالی و تناقض گویی و خودخواهی های مفرط در بعضی از سیاسیون به شدت شگفت زده و رنجیده خاطر می شویم. این اوصاف همگی نشانه ای از مدیر و کارگزار نا خالص است. به خیال او اگر رئیس جمهور ایران با رئیس جمهور آمریکا آن هم از نوع ترامپی دست می داد تمام مشکلات حل می شد! در عین حال می گوید هیچ تضمینی برای قرار دادهای بین المللی نیست.
شاه ایران که دست نشانده خودشان بود، از دست دادن با رئیس جمهور آمریکا هیچ خیری غیر از نکبت و بدبختی برای ملت به ارمغان نیاورد تا چه رسد به مدیر کدخدا پرست. او چه خیری برای ایران آورد جز تعلیق حق مسلم هسته ای و تشدید تحریم ها در قالب جدید و گستاخی بیشتر دشمن ملت!
می گوید ما در حل مشکلات اختیار نداریم ولی قدرت شان را در تصاحب اتاق بازرگانی که مهم ترین نهاد اقتصادی کشور است، به رخ ملت می کشد. اعتراف به بلوغ سیاسی و رشد عقل سیاسی می کند ولی همچنان سیطره استبداد بین المللی را می پذیرد و از نظام اسلامی می خواهد که برابر آن تمکین کند!
مدت مدیریت کارگزارانی خود در این مملکت را به اندازه عمر یک جوان سی چهل ساله می داند ولی حاضر به پذیرش سهم خود در اوضاع نا بسامان موجود نیست و به دیگران نسبت می دهد!
بی محابا نسبت های ناروا و غیر کارشناسی شده به دیگران می دهد. ولی از دیگری انتظار چنین تعاملی با خود ندارد. می گوید اختیار نیست ولی همچنان تمنای تصاحب قدرت را دارد. هر آنچه را دیگری می گوید قبول ندارد ولی از دیگری می خواهد که گفته های او را قبول کند. در نهایت هم آن کس که استبداد می ورزد همان دیگری است و نه او! آن کس که مردمی است، او است و نه دیگری!
اما تاسفبار ترین بخش گفتگو اینجاست که اعتراض می کند که چرا امام جمعه شهر مردم را قبل از برگزاری نماز علیه رئیس جمهور می شوراند. شوراندنی که توسط امام جمعه تکذیب شد. ولی همین کارگزار معترض برابر چند ماه شورش اغتشاش گران در فتنه 401 علیه نظام و ولایت فقیه و شهدا نه فقط سکوت می کند بلکه دست رسانه اش را به همسویی رسانه ای با آنها باز می گذارد!
آیا نظام اسلامی برابر چنین دورویی و ساده اندیشی و خودخواهی و تناقض گویی های برخی از کارگزارانش حق ندارد سیاست خالص سازی را در پیش گیرد؟ اخلاص از نفاق و خودخواهی و تناقض گویی و ساده اندیشی از شرایط لازم حکمرانی و جامعه خوب است. خالص سازی خواست و ضرورت اجتماعی است و گریزی از آن نیست.
مملکت را بیش از این نمی توان با کارگزار ناخالص اداره کرد. همان مدیریت ناخالص سی و اندی ساله ما را بس. بگذاریم و بگذارید مردم قدری هم خدمت کارگزار خالص انقلابی را تجربه کنند همانطور که در دفاع مقدس آن را تجربه کرد. انشالله
✍داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
سال گذشته شورشیان "زن، زندگی، آزادی" دو ماه کشور را ملتهب کرده و زمینه عملیات تروریستی داعش در شاهچراغ را فراهم کردند.
امسال با نزدیک شدن به سالگرد مرگ مهسا امینی، حالا داعش پیشقدم شده تا بستر برای شورشهای خیابانی فراهم شود؛ هرچند این بار نتوانستند وارد حرم شوند.
#دو_روی_یک_سکه
@Sabeti ✅
پی نوشت پاورقی
کاری که آقای شهبازی کرد ( کناره گیری از برنامه پاورقی ) نشان داد که هنوز بچه بسیجی های حزب الهی دهه شصتی در صحنه حضور دارند و کم رنگ نشده اند. بسیجی دهه شصتی عاشق ولایت و امام و ملتش بود و خط قرمز داشت و اگر می دید مسئولان از این خط عبور کرده اند تاب نمی آورد و کنار می کشید و حاضر نبود با آنها هم مسیر و همداستان شود. اما اینطور نبود که کافه را به هم بزند و بر مسئولان بشورد و اخلال کند بلکه بساطش را جمع می کرد و می رفت جبهه تا خدا چه سرنوشتی را برای او تقدیر کند. چند نفر از رفقای بسیجی و دوستان طلبه مان اینگونه بودند و رفتند و شهید شدند.
به نظرم، آقای شهبازی – بر پایه ویدئویی که از خود منتشر کرده است - از حضرات مسئول در صدا و سیما چیزی طلب نکرده است. او می گوید من نمی توانم با کسانی که همراه و همداستان با جماعت اغتشاشگر و فتنه گران بوده است و پشیمان هم نیست، همکار باشم و به همین خاطر، کناره گیری می کنم. حالا برخی این حرف را غیر منصفانه حمل بر باج خواهی کرده اند!! کدام باج ؟ مگر ایشان درخواست پول کرده که می گویند ایشان باج خواسته است. یا شنیدم که یکی از مدیران گفته بود که پاورقی مخاطب زیادی نداشت.
من با دروغ بودن این حرف کاری ندارم و همه مان می دانیم که اینطور نیست. پاورقی حتی در میان جبهه برانداز و ضد انقلاب مخاطب پیدا کرده بود. خیلی از آنها مراقب بودند که طوری توئیت و حرف و گزارش ندهند که شهبازی آن را علم کند و به نقد و سخره بگیرد.
به نظرم مهم ترین ویژگی برنامه پاورقی همین به خط کردن جریان برانداز است. چنین تاثیر گذاری را به ندرت می توان در برنامه های صدا و سیما سراغ گرفت.
اما عرضی که با آقای شهبازی دارم این است که روحیه بسیجی وار ایشان ستودنی است ولی باید سطح تاب آوری بسیجی اش را خیلی بالا ببرد و نباید کم تحمل بود. صبر و شکیبایی نه فقط سفارش امام راحل و رهبری بوده و هست بلکه سفارش خود خدا به مومنین و مومنات در قرآن کریم است.
اصلاً صبر و بردباری از لوازم مبارزه مکتبی است. بسیجی همواره کظم غیظ می کند و ناراحتی هایش را درون خود می ریزد و جز برای خواص محرم علنی نمی کند. بسیجی تذکر می دهد ولی قهر یا کناره گیری نمی کند بلکه مبارزه اش را تشدید می کند. نباید صحنه مبارزه را خالی گذاشت.
بسیجی برای تقویت روحیه مقاومت و ارتقای سطح تاب آوری خود در مقابل شدائد و نا مهربانی های این وآن به سیره رهبری نظر می اندازد که کوه صبر و بردباری است.
اصلاً رمز موفقیت امام و ولی فقیه دام ظله العالی در همین صبر ایشان است. اگر شاه امام راحل را تبعید نکرده بود، ایشان به همان فعالیت مبارزاتی خود در قم ادامه می داد و اصلاً هم کوتاه نمی آمد. امام در نجف هم کوتاه نیامد بلکه پانزده سال صبر کرد؛ صبری که جلوه ای از مبارزه انقلابی بود.
به نظرم، آقای شهبازی اگر گمان می کند که می تواند جایی را پیدا کند که با آسودگی خاطر و بدون حضور اغیار به مبارزه انقلابی خود ادامه دهد، سخت در اشتباه است. چنین جایی وجود ندارد و اصلاً اگر هم باشد، آنجا جای مبارزه نیست. جوانان بسیجی و حزب الهی برای ورود به عرصه مبارزه انقلابی و مکتبی، باید بیش از اینها خود سازی کنند و صبوری کنند. و این سفارش آن زمان امام و این زمان رهبری است.
درود بر همه بسیجیان مخلص پا رکاب
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🔰 تلازم فلسفی ایران و جمهوری اسلامی
✍ داود مهدوی زادگان
علمای اصول الفقه بحثی درباره استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا را طرح می کنند. مساله این است که اگر لفظی برای چند معنا وضع شده باشد، آیا ممکن است که در استعمال واحد همه آن معانی اراده شود یا خیر. مرحوم امام خمینی ره چنین استعمالی را جایز می داند و بهترین دلیل بر امکان این امر را استعمال آن در جملات ادباء و شعراء آورده است. ایشان ادله مخالفین را یک به یک بر می شمارد وآنها را رد کرده است ( ر.ک: خمینی روح الله، 1400، تهذیب الاصول: 1/ 130 ).
تفصیل این مبحث را باید در جای خود به منابع مربوطه مراجعه کرد. دیدگاه امام راحل ره سخن درستی است. اجمالاً اگر معانی وضع شده برای لفظ متضاد نباشند و یک نحو تلازمی میان شان باشد، چنین استعمالی جایز و ممکن است. مگر آن که بین معانی لفظ تضاد باشد یا متکلم تلازم بین معانی را نخواهد اراده کند، در این صورت باید همراه با استعمال لفظ قرینه ای بیاورد که لفظ را در چه معنایی قصد کرده است.
گفته شده واژهI.R در دو معنای ایران و جمهوری اسلامی استعمال می شود. یکی دو حرف اول واژه ایران (Iran) و دیگری، جمهوری اسلامی (Islamic Republic) است. سپس سوال شده که آیا می توان این واژه مخفف آی. آر را به هر دو معنا به کار برد؟ پاسخ این است که طبق تحقیق چنین استعمالی جایز است. یعنی متکلم می تواند با لفظ آی. آر هر دو معنا را اراده کند. متفاهم ملی و عرف بین الملل همین معنا را می فهمد بلکه تلقی دیگری از آن ندارد. برای همین است که مستشکل گفته است که: « لذا افرادی که در محاورات سیاسی شرکت میکنند تعمد دارند که بگویند منظورشان کدام آیآر است».
همانطور که گفته شد جواز چنین استعمالی در مانند واژه آی. آر به وجود تلازم فلسفی میان سرزمین و نظام سیاسی باز می گردد. این دو مفهوم لازم و ملزوم یکدیگرند. سرزمین لازمه تحقق نظام سیاسی است و نظام سیاسی نیز لازمه حفظ سرزمین است. سرزمین بدون نظام سیاسی چونان گوشت لخمی است که بیگانگان و متجاوزین بر آن طمع می ورزند و در صد تصرف آن بر می آیند. نظام سیاسی به مثابه حصار و نگهبان سرزمین عمل می کند. هویت ملی بدون فرض نظام سیاسی ناقص می ماند و متصور نیست. مردم با فرض نظام سیاسی احساس مالکیت سرزمینی و خویشتن یابی می کنند.
کما اینکه نظام سیاسی فاقد سرزمین در حد نظریه و گفتگوهای انتزاعی فلسفی باقی می ماند. ایدئولوژی سیاسی تا وقتی در سرزمینی تحقق پیدا نکند، هویت ملی پیدا نمی کند. ایدئولوژی ملی گفتمانی است که در عالم مُلک تعیّن پیدا کرده است. لذا مفهوم دولت- ملت سابقه ای کهن دارد و نمی توان از نوآوری های سیاسی اندیشه مدرن تلقی کرد.
اساساً وعده آسمانی سرزمین موعود به مستضعفین بر پایه همین تلازم فلسفی میان سرزمین و نظام سیاسی است: « وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ » ( القصص : 5 ) مستضعفین بدون برخورداری از سرزمین و نظام سیاسی از استضعاف رهایی پیدا نمی کنند. اصرار رسول الله صلی الله علیه و آله بر یافتن سرزمین مناسب برای همین بود که اولاً اسلام دارای ایدئولوژی سیاسی است و ثانیاً می بایست این ایدئولوژی یا فلسفه سیاسی اسلام بواسطه سرزمین تعین خارجی پیدا کند. در غیر این صورت، مسلمانان در امان نخواهند بود.
مهاجرت امام علی علیه السلام از مدینه به کوفه نیز بر اساس چنین تلازم عقلی بوده است. حکمرانی علوی که استمرار حکمرانی نبوی است به سرزمین مساعد نیاز دارد. مردم مدینه اگر چه با آن حضرت بیعت کردند ولی بطور جدّ پذیرای حکمرانی علوی نبودند. به همین خاطر با مهاجرت و انتقال پایتخت اسلامی از مدینه به کوفه مخالفت چندانی نکردند. امام حسین علیه السلام با مشاهده نمایندگان و نامه های مردم کوفه شرایط را برای تحقق عینی حکمرانی نبوی/ علوی مساعد دید که به همراه اهل بیت و یارانش عازم کوفه شد.
گفتمان سیاسی اسلام بر اساس چنین درکی از هویت ملی؛ یعنی آمیختگی و تلازم عقلی میان سرزمین و نظام سیاسی، در دنیای معاصر وارد صحنه سیاست شد. رهبرای فکری گفتمان اسلام سیاسی بویژه امام خمینی ره به این نتیجه رسیده بودند که نظام پوشالی سلطنت پهلوی قادر به حراست از موجودیت سرزمینی ملت ایران نیست و معلوم نبود حاکمان بی کفایت بخاطر حفظ سلطنت تا چه میزان از سرزمین ایران را به تاراج می دادند. امام راحل ره بر اساس چنین درکی بود که در صبح دم پیروزی انقلاب اسلامی اولین وظیفه خود را تعیین نظام سیاسی جدید می دانست.
ادامه مطلب 👇👇👇
ادامه مطلب 👇👇👇
اگر جمهوری اسلامی به تایید قاطبه مردم نرسیده بود؛ بدون شک با تجاوز رژیم بعث عراق و جدایی طلبی های جریانات تجزیه طلب و اقتدار گرایی پاره ای از جریانات سیاسی مانند سازمان منافقین، ایران به ایرانستان تبدیل شده بود. برای همین است که امام راحل و رهبری همواره تاکید داشته و دارند که حفظ نظام از اوجب واجبات است. حفظ نظام اسلامی ضامن بقای هویت ملی ایرانیان است.
جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه توانسته از هویت ملی ایرانیان در مقابل متجاوزین و زورگویان حراست کند. در حالی که جبهه معارض و ضد انقلاب تا کنون نتوانستند حتی بدیلی مردمی برای نظام اسلامی ارایه کنند. آخرین بدیل آنها نظام مشروطه بود که آن هم به دیکتاتوری وابسته به غرب تبدیل شده بود. دیکتاتوری که خود تهدیدی علیه هویت ملی و سرزمین ایران بود.
به همین خاطر است که گفتمان اسلام سیاسی توانسته هر دو معنای واژه آی. آر ( سرزمین ایران و جمهوری اسلامی ) را در اذهان عمومی و محاورات سیاسی جا بیاندازد. بطوری که جریان مخالف و معاند و معارض مجبور است این واژه را همراه با قرینه ذکر کند تا مخاطبان شان از گفته آنها جمهوری اسلامی را برداشت نکنند.
بنابر این، اصل در استعمال آی. آر و هویت ایرانی افاده توأمان هر دو معنای سرزمین ایران و جمهوری اسلامی است. هر گوینده ای اعم از گوینده انقلابی و ضد انقلاب بخواهند یکی از این دومعنا را مستقلاً افاده کنند از روی جهل یا غرض ورزی بر ملت و نظام اسلامی ستم کرده است. یکی ایدئولوژی سیاسی اسلام را از عینیت و سرزمین دور ساخته است و دیگری ملت ایران را بی سپر و حصار کرده است.
بطور قطع، اگر چنین استعمال تفکیکی در محاورات سیاسی مردم و نخبگان هژمونی پیدا کند تا اضمحلال هویت ملی و سرزمین ایران راهی نخواهد ماند. بحمد الله چنین بیمی از جانب ملت منتفی است؛ لکن از ناحیه برخی از نخبگان سیاسی اقتدارگرا چنین نگرانی وجود دارد.
@mahdavizadegan